جام جم:جام جم و ماموریتهای فرارو
«جام جم و ماموریتهای فرارو»عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم دکتر مراد عنادی مدیرمسئول است که در آن میخوانید؛زمانی نه چندان دور که هنوز موضوعاتی همچون دهکده جهانی، قدرت نرم، انقلاب ارتباطات و اطلاعات و جامعه شبکهای وارد ادبیات رسانهای نشده بود، روزنامه از محوریترین رسانههای مورد توجه مخاطبان محسوب میشد؛ به طوری که یکی از شاخصهای باسوادی، در دست داشتن روزنامه و استناد به اخبار و مطالب آن بود.
اما در دهه های اخیر روزنامه رقبایی جدی پیدا کرده است؛ رقبایی که با به صفر رساندن مخابره خبر عرصه را بر رسانه های سنتی تنگ ساخته اند.
هر چند اتمسفر حاکم بر فضای رسانه ای مبین رقابت فشرده و تنگاتنگ رسانه های دیداری و شنیداری و مکتوب و مجازی است، اما با وجود این هنوز لذت روزنامه خوانی در بین مخاطبان جایگاه خود را از دست نداده است.
چنان که می توان به جرأت ادعا کرد اگر روزنامه ای دارای سخنی تازه و عمق تحلیلی باشد، هنوز نزد مخاطبان محبوب است و آحاد جامعه آن را در سبد هزینه های روزانه خود حفظ می کنند.
به این ترتیب روزنامه ای می تواند مخاطبان را در عرصه رقابت فشرده رسانه ای همراه داشته باشد که خواست های آنها را برآورده کند و پیام رسان خوبی برای انعکاس دغدغه های آنان به مسئولان باشد، به فرهنگ سازی جامعه کمک کند و در یکی از حوزه های مورد علاقه جامعه یعنی سیاست، اقتصاد، فرهنگ و هنر، ورزش و اجتماع دارای مزیت نسبی باشد؛ به این ترتیب چنین روزنامه ای مشتریان خود را حفظ خواهد کرد.
اما روزنامه جام جم به عنوان رسانه مکمل در کنار صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران با عمری پانزده ساله کوشیده است روزنامه ای برای همه باشد ولی با مزیت نسبی داشتن حرف و تحلیل نو در عرصه اجتماعی، فرهنگی و هنری.
با چنین پیشینه ای روزنامه جام جم در خانواده بزرگ مطبوعات کشور دارای جایگاه ویژه ای است که درباره میزان اثرگذاری آن در چنین جایگاهی نقد و نظر وجود دارد.
برخی معتقدند جام جم نتوانسته به اهداف خود جامه عمل بپوشاند و برخی بر این باورند جام جم در مسیر پرپیچ و خم ماموریت های مورد نظرش گام های بلندی برداشته هر چند راه درازی نیز پیش رو دارد.
فارغ از رد یا تائید هر یک از این دو دیدگاه که در جای خود قابل احترام است، به نظر می رسد جام جم در مقطع کنونی و به منظور دستیابی به اهداف ماموریت های تعریف شده از سوی دکتر سرافراز، ریاست محترم سازمان در دو سطح شکلی و محتوایی نیاز به تحول دارد تا در سایه چنین تحولی بتواند افزایش قدرت تحلیل و بصیرت آحاد مردم را وجهه همت خود قراردهد.
به عبارتی بهتر روزنامه جام جم در صورت اتخاذ تدابیر مناسب و شیوه های موثر و کارآمد، می تواند در زمینه پیگیری مطالبات مقام معظم رهبری در حوزه های مختلف خوش بدرخشد و ضمن عملی ساختن مختصات مورد نظر روزنامه آرمانگرا و جریان ساز در جامعه آن هم با رویکردی اجتماعی و فرهنگی، ضریب نفوذ روزنامه بین مخاطبان لایه های مختلف جامعه را افزایش دهد.
برای افزایش ضریب نفوذ و حفظ برند جام جم در سطحی فراتر از روزنامه می بایست به فضای مجازی و تقویت محتوایی جام جم آنلاین نیز توجه داشت زیرا روزنامه جا م جم و پایگاه اطلاع رسانی جام جم آنلاین مکمل و مقوم هم بوده از برآیند خبرها و تحلیل های آنها می توان به ترویج سبک زندگی ایرانی ـ اسلامی و نهادینه شدن آن در جامعه کمک نموده به آن سرعت بیشتری بخشید.
امید است در سایه تلاش و همت جمعی خانواده روزنامه جام جم بتوانیم در زمانی نه چندان طولانی هدف گذاری های تعریف شده را عملیاتی کنیم و روزنامه ای متفاوت، کیفی، جذاب، پیشگام و اثرگذار در اختیار مخاطبان قرار دهیم.
کیهان:جیپیاس شما روشن است؟
«جیپیاس شما روشن است؟»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن میخوانید؛کدام موقعیتیاب از همه دقیقتر است؟ آدمی روزگاری با موقعیت آفتاب و ستارگان راهنما مسیر را پیدا میکرد و زمانی از قطبنما بهره برد. او اکنون به سامانه موقعیتیابی جهانی یا همان جیپیاس (Global Positioning Sistem) دست یافته تا تشخیص دهد دقیقاً کجا ایستاده و سپس بپرسد باید از کدام جهت به سمت مقصد حرکت کند. اینها البته منهای این است که مقصد چگونه انتخاب شده باشد. پناه محرومان و مستضعفان علیبن ابیطالب علیهالسلام شکایت داشت از آنان که آمدن و رفتنشان در سردرگمی است.
میفرمود «الیالله اشکو من معشر یعیشون جُهّالاً و یموتون ضُلّالا. به خدا شکایت میبرم از گروهی که در جهل عمیق زندگی میکنند و با گمراهی تمام میمیرند» (خطبه 17 نهجالبلاغه). نقطه مقابلش را هم نشان داد و فرمود «رحمالله امرأ علم من أین و فی أین و الی أین»؛ به یک معنا دعاست و به یک معنای دیگر بیان یک قانون؛ یعنی رحمت خدا بر کسی- یا رحمت خدا شامل کسی است- که بداند از کجا آمده و در کجا ایستاده و به کجا میرود. مردمانی که ندانند یا غفلت کنند در کدام موقعیت هستند، روی آرامش و امنیت و اقتدار و سعادت را نخواهند دید.
به لفظ چند جمله است اما در مقام معنا و محتوا حقیقت بزرگی است که اوایل تیر ماه 1393 از سوی نشریه فارین پالیسی منتشر شد. «شاید واشنگتن نخواهد اعتراف کند اما ایران با ثباتترین کشور خاورمیانه است. کارتر در سال 1979 با شاه ایران در کاخ سعدآباد دیدار کرد و گفت ایران، جزیره ثبات در یکی از مناطق پرچالش جهان است. مدتی بعد موج انقلاب، ایران را فرا گرفت و پادشاهی پهلوی سرنگون شد. کارتر به خاطر پیشبینی نادرست مورد تمسخر قرار گرفت اما او اشتباه نکرده بود بلکه تنها چند دهه جلوتر از زمان خود بود(!) ایران، امروز در قلب منطقهای آشوب زده،جزیره ثبات است». برای ذهنهای پرسشگر این سؤال مهمی است که چگونه آرامش و ثبات ایران در قلب منطقه جنگی جهان -منطقهای که ظرف 67 سال، بالغ بر 15 جنگ به خود دیده- صیانت شده است؟ ذهن منصف در چنین منطقه پرآشوبی بالش زیر سر مخاطب نمیگذارد و نمیگوید دنیا را هم که آب برد، تو در خواب و خیال و رؤیا و دوستپنداری همه وتن آسانی برهسان سیر کن! تحلیلگر حکیم در چنین هنگامهای از، به حکمت جاری بر زبان امیر مؤمنان علیهالسلام استناد میکند که فرمود «انّ اخا الحرب الأرق و من نام لم یُنَم عنه» مرد جنگی بیدار است و هر کس بخوابد دشمن او هرگز به خواب نمیرود.
میشد آمریکا و انگلیس و اسرائیل و پیاده نظام نیابتی آنها ایران را هم مانند عراق و سوریه و افغانستان یا لیبی و مصر به کام آشوب و ویرانی بکشند؛ مانند اتفاقی که چشمهای از آن در سال 88 به نمایش درآمد. مردم که پای کار آمدند، دشمن نتوانست بساط خود را پهن کند. مردم البته به حرف هر کسی پای کار نمیآیند و نمیمانند. اگر ایران ماند و انقلاب اسلامی مستقر شد و آوازه آن در گوشه و کنار منطقه جاری گشت، به اعتبار موقعیتشناسی و موقعیتیابی یک ملت با انگشت اشاره امام خمینی و امام خامنهای بود. اگر روزگاری نظریهپردازان آمریکایی، شهادتطلبی به سیاق نهضت امام حسین(ع) و باور به مهدویت (عج) را به عنوان دوبال اوج گرفتن انقلاب اسلامی ترسیم کردند، اکنون همین دو بال است که عمق استراتژیک جمهوری اسلامی را به میزبانی دلهای مسلمانان در سراسر منطقه گسترش میدهد. اواسط خرداد ماه 1392 هنگامی که ورق جنگ سوریه به نفع جبهه مقاومت برگشت و منطقه استراتژیک القصیر از دست تروریستها آزاد شد، روزنامه فرانسوی لوموند در تحلیلی قابل تأمل نوشت «بازپسگیری شهر راهبردی القصیر مدیون حمایتهای ایران و حزبالله است و بیتردید نقطه عطفی در جنگ به شمار میرود. اعتقاد به آمدن مهدی موعود ]عج[ و ضرورت مبارزه با دشمن، گفتمان حزبالله و رهبر آنها سید حسن نصرالله است. براساس این اعتقاد آخرالزمانی است که حزبالله در سوریه فداکاری میکند و شهید میدهد. نصرالله برای نشان دادن ارادت خود به آیتالله خامنهای این کار را انجام داد».
هنگامی که داعش -به عنوان مزدور جنگ نیابتی آمریکا و اسرائیل و انگلیس و ارتجاع عرب- به مرزهای ایران در عراق نزدیک شد، ادعا و پیشبینی میشد سقوط بغداد تا چند هفته قطعی است. حالا اما کمر داعش در آمرلی و جرف الصخر و تکریت شکسته است. حتماً به خاطر دارید چند هفته پیش مجله نیوزویک عکس صفحه اول خود را به سرلشکر سلیمانی اختصاص داد و نوشت «او ابتدا با آمریکا جنگید و اکنون در حال کوبیدن و له کردن داعش است». اگر روش مستکبران و کارگزاران آنها همان شگرد فرعون و ساحران تابع اوست که به تعبیر قرآن «سحروا اعینالناس و استرهبوهم. مردم را چشمبندی کردند و در ترس فرو بردند»، تنها کسانی توانستهاند این جو فریب و ارعاب را بشکنند و حقیقت قدرت ایمان را نشان دهند که تبعیت از ولایت فقیه را سند و گواه ایمان راسخ به مهدویت و سربازی امام عصر(عج) گرفتهاند. خبرنگار شبکه BBC بود که پس از شکسته شدن محاصره 75 روزه شهر آمرلی، به این شهر رفت و گزارش داد «نیروهای آزادکننده آمرلی، خود را پیرو ولی فقیه و آیتالله خامنهای معرفی میکنند... ابوعلی فرمانده گردان سیدالشهدا و از ساکنان شهر تعریف میکند نیروهای داعش تا چند قدمیشان هم رسیده بودند و تصور میشد کار تمام است. او میگوید ما زیر نظر سید حسن نصرالله هستیم و او زیر نظر آیتالله خامنهای است. ابوعلی لابلای صحبتهایش مدام یادآوری میکرد که اگر ایران به فریادشان نمیرسید، شاید دیگر کسی در آمرلی زنده نمیماند». مشابه همین ادبیات اکنون درباره آزادسازی تکریت -یکی از دو مقر اصلی داعش در عراق و سوریه- شنیده میشود. حالا شبکه انبیسی در حالی که از قاسم سلیمانی به عنوان شوالیه یاد میکند، میگوید «مهم نیست مقامات آمریکایی چه احساسی نسبت به سلیمانی دارند اما وی چهره اصلی مبارزه در تکریت است».
اگر موقعیتشناسی امروز رزمندگان جبهه مقاومت که در لبنان و سوریه و عراق و یمن و غزه به پیروزیهای بزرگ دست یافتند، دیروز در فلسطین و مصر و دیگر کشورهای اسلامی مشابه وجود داشت، شکستهای بزرگ متوجه امت اسلامی منطقه نمیشد. ابتنای هر پیشرفتی لاجرم بر مقاومت است. انسان و خودرو و هواپیما برای پیش رفتن بیتردید باید مقاومت هوا را به ویژه اگر طوفانی باشد بشکافند وگرنه نمیتوانند پیش بروند. دروغ و توهم است که کسانی ادعا کنند اشتیاق توسعه و پیشرفت دارند و در عین حال نمیخواهند با دشمنان شماره یک ملتها سر و کاری داشته باشند مگر به موافقت و ملایمت و انعطاف محض. به شهادت اتفاقات 60-70 سال اخیر منطقه غرب آسیا (خاورمیانه) ایجاد «اصطکاک» و مزاحمت علیه ملتها قاعده کلی رفتار قدرتهای مستکبر است. باید براین اصطکاک و سنگاندازی فائق آمد، اگر که مطالبه استقلال و اقتدار و پیشرفت با ثبات وجود دارد. آلبوم چند جلدی عکسهای یادگاری آقای یاسر عرفات در مذاکرات با آمریکا و اسرائیل و برخی مقامات اروپایی در کنار مرگ رقتبار وی بدون آن که کمترین نتیجهای عاید ملت فلسطین کند، گواه آن است که برای رفع مزاحمت دشمنان بشریت راهی جز مقاومت و غلبه بر اصطکاک حریف وجود ندارد. هواپیما برای تیکآف باید اصطکاک مقاوم هوا را بشکافد تا بتواند اوج بگیرد. این یک قاعده کلی است.
نمیتوان به دشمن پشت کرد یا به او حسنظن ورزید و با تعطیل همه تکالیف، به صرف مذاکره برای نرم کردن دل دشمن خوش بود. ذات استکبار دشمنی است و استکبار اگر آدم شود و دشمنی نکند که دیگر مستکبر فزون خواه نیست. مذاکره برای کاستن از شرارت دشمن و گرفتن حربه بهانهجویی از وی یک چیز است و پیشه کردن مماشات و به هم زدن تمام قواعد عقلی و تجربی به خیال دوستی با دشمن و داشتن حسن ظن به او یک چیز دیگر. این دومی، دادن آدرس غلط، تعطیلی «پیشرفت مقاومتی» و گشودن دست خصم است.
رئیس جمهور محترم دهم شهریور ماه امسال در همایش روز جهانی مساجد سخن درستی بیان کرد مبنی بر اینکه «ما قول سدید میخواهیم، امام بیاناتش و اعلامیههایش قول سدید بود. امروز رهبری انقلاب قولش و کلامش قول و کلام سدید است. معنای سدید تنها راستگویی و استواری و استحکام نیست؛ سدید یعنی میانهروی، قول تأثیرگذار، استحکام، استوار و میانهروانه». یکی از قولهای سدید در کلام رهبر معظم انقلاب این است که «مماشات با مستکبر هیچ فایدهای برای کشورها ندارد. هر ملتی به آمریکا اعتماد کرد ضربه خواهد خورد... بعضی با خطگیری از رسانههای بیگانه این گونه القا میکنند که اگر در مسئله هستهای تسلیم شویم همه مشکلات اقتصادی و غیر اقتصادی حل خواهد شد... اگر روزی از مسئله هستهای عقبنشینی شود، آنها دهها بهانه دیگر را مطرح میکنند... توصیه به مسئولین و فرزندان خودمان که مشغول کار در جبهه دیپلماسی هستند این است که مراقب باشید لبخند فریبگرانه، شما را دچار اشتباه و خطا نکند... هر ملت و دولتی به آمریکا اعتماد کرد، ضربه خورد حتی دوستان آمریکا».
اگر ستون فقرات آمریکا و رژیم صهیونیستی امروز در منطقه شکسته،مدیون همدلی و اطاعت همه نیروهای مقاومت با نایب امام زمان (عج) است. و اگر در مقابل، دشمن جایی به طمع میافتد آنجاست که جماعتی در همین اطاعت و همدلی- دانسته یا ندانسته- رخنه و خدشه میکنند. عقده دشمن دقیقاً آنجا گشوده میشود که در برابر منطق پیشرفت مقاومتی، کسانی این منطق منحصر به فرد و بیبدیل را تخطئه کنند یا خلاف اقتضائات آن - که خلاف اقتضائات واقعیت و موفقیت است- رفتار نمایند. منطق موفق انقلاب اسلامی منطق آرمانگرایی واقعنگر است. به تعبیر رهبر معظم انقلاب در دیدار مسئولان نظام (سوم مرداد 1391) «درسی که انقلاب داد و امام بزرگوار باقی گذاشت این است که در این حرکت 33 ساله، آرمانها و آرزوهای عظیمی که اسلام آنها را به ما القا میکند از نظر دور نماند... اگر ما توانستیم آرمانگرایی را با واقعبینی و واقعگرایی همراه کنیم ترجمه عملیاتیاش میشود این که ما تدبیر را با مجاهدت ترکیب کنیم... در اینجا لغزشگاههایی وجود دارد. یک لغزش واقعیتپنداری چیزهایی است که واقعیت ندارد. دشمنان سعی میکنند واقعیتسازی کنند... یکی از لغزشگاهها برمیگردد به درون خود ما، دلبستگیهای ما فلج کننده است... در واقع خطایی است که نفس راحتطلب یا دلبسته ما به مسائل مادی بر ما تحمیل میکند. یکی از این لغزشگاهها این است که انسان تصور کند دست یافتن به آرمانها بدون هزینه امکانپذیر است... این که ما عرض کردیم وضعیت بدر و خیبر، یعنی تهدید هست، چالش هست اما بنبست نیست. در بدر امکانات کم بود اما غلبه حاصل شد... اگر ظرفیتها را به میدان آوردیم، اگر نقاط ضعف را کم کردیم، پیشرفت خواهیم کرد».
دولت و نظام جمهوری اسلامی، دولت گذار به دولت کریمه امام عصر ارواحنا لتراب مقدمهالفداء است. به نوعی، کنکور ظهور است مانند آزمون مداومی که در این 12 قرن برای همه مدعیان ایمان به مهدی موعود (عج) پیش آمده است. نخبگان و بزرگان ما پای چنین آزمون بزرگ و تاریخسازی آمدهاند؛... اگر که جیپیاس دل آنها به هزار و یک علت از کار نیفتاده باشد.
خراسان:یک خواسته و تامل درباره تصاویر سرلشکر سلیمانی
«یک خواسته و تامل درباره تصاویر سرلشکر سلیمانی»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم امیر حسین یزدان پناه است که در آن میخوانید؛چند ماهی است که تصاویر سرلشکر قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه، تقریبا هر روز آپدیت می شود. انتشار این تصاویر، نشان دهنده 2 واقعیت است: 1-جایگاه مقتدر ایران در مبارزه با تروریسم و عوامل منطقه ای و فرامنطقه ای آن، و 2-علنی شدن استراتژی ایران برای مبارزه با تروریسم. البته انتشار تصاویر حاج قاسم محدود به همین پیام های مهم هم نماند و موجی از احساسات پاک مردم ایران را با وی همراه کرد. جوانان ایرانی نیز، با هرگرایش سیاسی و فکری، حاج قاسم را به عنوان یک قهرمان می ستایند و تصاویر وی علاوه بر شبکه های اجتماعی، وبلاگ ها و سایت های شخصی و... حتی به روی تی شرت های جوانان نیز کشیده شده و در پیاده روی پرشکوه اربعین امسال، علاقه مردم ایران، به خصوص جوانان ایرانی و حتی غیر ایرانی، صحنه هایی غرور انگیز از علاقه و ارادت به مردی را پدید آورد که رهبر انقلاب او را «شهید زنده» نامیده و مردم او را «مالک اشتر» می خوانند؛ مردی کشاورز زاده از کرمان گرم و خشک، که حالا، قدرت فرماندهی او اقتدار اطلاعاتی و نظامی ایران و نیز مدیریت عملیاتی علیه تروریست ها را به رخ همه کشیده است. فرمانده ای که برای نجات مردم مظلوم عراق و دیگر کشورها، از لوث وجود تروریست ها لحظه ای آرام و قرار ندارد و در خطرناک ترین مکان های دنیا، بدون جلیقه ضد گلوله و لباس نظامی، تنها با یک تسبیح و یک بی سیم تردد می کند. کسی که به نماد قوت قلب ما دربرابر تهدیدها و گستاخی ها تبدیل شده است؛ آن جایی که نتانیاهو گستاخانه در کنگره علیه ایرانیان حرف زد و برخی هنرمندان ایرانی در صفحات خود در شبکه های اجتماعی نوشتند: «کابوس نتانیاهو؛ سردارمون حاج قاسم» اوج نفوذ وی را در میان مردم نشان می داد. اما با وجود همه این اتفاقات بسیار خوب و غرور آفرین که نشان دهنده قدرتمندتر شدن انقلاب اسلامی و نقش تاثیرگذار گفتمان انقلاب اسلامی در تحولات منطقه است، 2 نکته ذهن من را درگیر خود کرده است:
1 - اولین موضوع حفظ امنیت و سلامتی حاج قاسم است. تصاویری که چندماه پیش از وی منتشر می شد، بیشتر یا تصاویر خود او بود یا اگر کسی همراه وی بود، چهره اش پوشیده می شد. اکنون اما چند ماهی است که این اتفاق نمی افتد و تصاویر حاج قاسم حاوی افراد و چهره هایی است که، اگر نگوییم مهم و کلیدی اند، لااقل چهره های همراه و یا محافظان وی هستند که در برخی تصاویر نیز تکرار می شود. به این ترتیب این نگرانی وجود دارد که با شناسایی شدن هرکدام از این افراد که تعدادشان نیز کم نیست و گاهی به 15 یا 20 نفر می رسند، ممکن است سرنخی از محل تردد و حضور حاج قاسم به دست تروریست ها و حتی دشمنان فرا منطقه ای بدهد و خدای ناکرده اتفاق ناگواری رخ دهد که حتی قلم نیز یارای نوشتنش را ندارد. بدیهی است که انتشار تصاویری که در آن مختصات حضور و نیز اطرافیان وی قابل شناسایی نباشد، می تواند تا حدود زیادی این ملاحظه را برطرف کند.
2 - انتشار تصاویر متعدد از وی به خصوص تصاویری که او را در میان نظامیان عراقی نشان می دهد، ممکن است به برجسته سازی حضور نظامی ایران در منطقه و به خصوص عراق، در رسانه های غربی و عربی منطقه منجر شود. تاجایی که کمتر پیش می آید غربی ها تصاویر به روز وی با لباس شخصی را استفاده کنند و بیشتر از تصاویر آرشیوی اش با لباس نظامی استفاده می کنند و وی را «الهه انتقام» می نامند. این رسانه ها،که طیفی از رسانه های غربی و نیز رسانه های سعودی همچون العربیه، الشرق الاوسط، الجزیره و... را شامل می شوند تمرکز خود را روی آن چه آن را حضور نظامی ایران در عراق می نامند، قرار داده اند و تلاش می کنند ، تا از تکرار بدون مراقبت و بی اندازه این تصاویر استفاده کرده و با دامن زدن به ایران هراسی به جایگاه ارزشی این حضور موثر در منظر افکار عمومی مردم عرب منطقه به خصوص عراقی ها لطمه وارد کنند. کما این که در روزهای اخیر نیز در این راستا تلاش های جدی از سوی این رسانه ها آغاز شده است و خبرهایی نیز از افزایش تلاش عربستان برای ایجاد ائتلافی علیه ایران در منطقه به گوش می رسد.
لذا، گرچه شاید به عنوان یک روزنامه نگار این خواسته غیر معمول به نظر برسد اما به عنوان یک ایرانی از کسانی که می توانند در این حوزه تصمیم نهایی را بگیرند، به خصوص ستاد کل نیروهای مسلح و یا مسئولان ارشد سپاه این خواسته وجود دارد که روندی را برای چنین تصاویری وضع کنند تا بدون آن که شاهد سانسور کامل باشیم، هرگونه اطلاع رسانی و نیز انتشار تصاویر وی، به صورت محدود و با لحاظ ملاحظات امنیتی انجام شود.
رسالت:همگرایی؛ آزمون اصولگرایی!
«همگرایی؛ آزمون اصولگرایی!»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمود فرشیدی است که در آن میخوانید؛همگرایی از راهبردهای اساسی و همیشگی اصولگرایان است و با توجه به انتخابات آینده مجلس شورای اسلامی، جستجوی راههای دستیابی به همگرایی و راهکارهای ضمانت اجرایی آن، از مهمترین دغدغههای سیاسی سال 1394 میباشد که البته با توجه به طیف گسترده اصولگرایان، فرآیند همگرایی بسیار پیچیده و نیازمند طراحیهای حساب شده و متناسب با متغیرهای تاثیرگذار است و از یک زاویه نگاه می توان چند عامل موثرتر در همگرایی اصولگرایان را این گونه برشمرد:
- احزاب و تشکلهای شناسنامه دار و باسابقه اصولگرا
- تشکلهای مقطعی و گروههای خودجوش
- شخصیتهای مذهبی و سیاسی موج آفرین
- احزاب اصلاحطلب و رقیب
در این میان احزاب و تشکلهای باسابقه، به دلیل تجربیات سیاسی به ضرورت همگرایی، باور بیشتری دارند و امکان تعامل و گفتگو و رسیدنشان به هماهنگی، آسانتر به نظر میرسد، در حالیکه تبیین ضرورت همگرایی برای تشکلهای جدید و خودجوش و مقطعی، دشوارتر است زیرا آنان از دشواریهای رقابتهای سیاسی آگاهی کمتری دارند و دستیابی به پیروزی و موفقیت در انتخابات را ساده میانگارند و دراین میان آنچه مسئله را پیچیدهتر میکند، غیرقابل پیشبینی بودن ظهورو بروز اینگونه تشکلهای خلق الساعه است که با توجه به نهادینه نشدن رفتار تشکیلاتی در رقابتهای سیاسی و نیز فضای آزاد نظام مردمسالاری دینی، باید به عنوان یک عامل متغیر و در عین حال موثر در محاسبات پیش بینی شود و برای پیشگیری از تفرقه افکنی اینگونه حرکتها در لحظات حساس، تدابیری خاص و انعطافپذیر لحاظ گردد و معذلک گزینههای احتمالی برای مدیریت بحران نیز در نظر گرفته شود.
یکی دیگر از مهمترین عناصر موثر در صحنه رقابتهای سیاسی، شخصیتهای مذهبی و سیاسی تاثیرگذار هستند که نمیتوانند یا نمی خواهند در محدوده یک حزب، تعریف شوند و به همین دلیل باید حساب جداگانهای برای آنان باز کرد و البته با توجه به تفاوت دیدگاهها و موضعگیریهای اینگونه شخصیتها، با هر کدام باید متناسب با شاکله خودشان تعامل داشت. به عنوان مثال با رجال مذهبی تاثیرگذار میتوان از طریق حزب سیاسی نزدیکتر به دیدگاههایشان به تفاهم رسید.
برخی دیگر از این رجال، افرادی هستند که صبغه سیاسیشان بر صبغه مذهبیشان غلبه دارد و لذا بعید است که بتوان با آنان به همگرایی کاملی دست یافت زیرا آنان دیدگاههای سیاسی خاص خود را پیگیری میکنند که بعضا با دیدگاههای اصولگرایان زاویه قابل توجهی دارد، اما از آنجا که یارگیری اینگونه شخصیتها نیز عمدتاً از میان اصولگرایان میباشد و اصلاحطلبان نیز در کمین استفاده ابزاری از عدهای از آنان میباشند تا مانع همگرایی اصولگرایان شوند، مصلحت نیست که اینگونه رجال خارج از گستره چتر همگرایی اصولگرایان، به حساب آیند یعنی باید تلاش کرد با اینگونه شخصیتها به تفاهمی نسبی دست یافت تا لااقل از همسویی آنان با سیاستهای اصلاحطلبان پیشگیری شود.
گروه دیگر از شخصیتهای سیاسی، کسانی هستند که اگر چه در جبهه اصولگرایان تعریف میشوند اما تجربه نشان داده است که به هیچ وجه نمیتوان به آنان اعتماد کرد و همزمان با لابی سیاسی با اصلاحطلبان و دیگر رقبای اصولگرایان، به یارگیری و تقویت پایگاه سیاسی خود در میان اصولگرایان هم ادامه میدهند و حتی زیرکانه در راه دستیابی اصولگرایان به همگرایی مانعتراشی میکنند. برای این افراد، حفظ موقعیت خودشان از همه چیز مهمتر است و لذا نباید ساده اندیشانه به قول آنان اعتماد کرد و حتی بیم آن میرود که این افراد، عوامل خود را در ردههای بالای ساماندهی و همگرایی اصولگرایان، نفوذ دهند تا در فرصت مناسب بتوانند حرف خود را به کرسی بنشانند یا فرآیند همگرایی را به شکست بکشانند.
عامل دیگری که در روند همگرایی اصولگرایان باید هوشیارانه مورد توجه قرار گیرد، برنامههای طراحی شده توسط احزاب رقیب و اصلاح طلبان میباشد، زیرا تجربههای گذشته نشان داده است آنان همچنان که با تمام توان برای وحدت جناح سیاسی خویش تلاش میکنند، تدابیر پیچیدهای نیز برای ایجاد اختلاف در جبهه اصولگرایان میاندیشند و عرضه میدارند.
اینک با شناسایی عوامل تشدید کننده و تضعیف کننده همگرایی، باید راهکارهایی به عنوان ضمانت اجرایی برای دستیابی به همگرایی نیز اندیشید. البته روشن است که مذاکره و گفتگو و دیدار، اساسیترین شیوه دستیابی به تفاهم است و به همین دلیل هر چه به زمان برگزاری انتخابات نزدیکتر میشویم، ضرورت تکرار و تعدد و تنوع این دیدارها، افزایش مییابد، اما با این همه، تجربه نشان داده است که نمیتوان و نباید به وعدههای پایبندی به همگرایی اکتفا کرد بلکه باید احزاب، تشکلها و شخصیتها بر تشکیل شورای داوری توافق نمایند و پایبندی خود به تبعیت از این شورا را اعلام و امضا نمایند تا حتی المقدور تکرویهای گذشته، تکرار نشود.
هر چند ضرورت مدیریت همگرایی توسط شورای داوری، هم از جنبه اعتقادی برای معتقدان به نظام امامت و عمل به تکلیف، حجیت دارد و هم از نظر عقلانی، تجربههای گذشته، خطر فقدان آن را اثبات کرده است اما نکته قابل توجه اهمیت تسریع در تعیین و معرفی این شوراست تا در فرصت زمانی منطقی، چنان جایگاه و اعتباری در میان اصولگرایان بیابد که زمینه هر گونه سرکشی و تفرقه را سلب نماید. خوشبختانه یاران و طرفداران اصولگرایی، امروز بیش از هر زمان دیگر ضرورت همگرایی را درک کردهاند و باید از این سرمایه به عنوان قدرتمندترین پشتوانه همگرایی، بهره گرفت؛ چندان که طرفداران اصولگرایی در سراسر کشور، هیچگونه تقاضای همکاری سیاسی رجال و احزاب را در انتخابات، اجابت ننمایند مگر آنکه مورد تایید شورای داوری قرار گرفته باشد.
نشست سه جانبه جبهه پایداری، جمعیت ایثارگران و حزب موتلفه اسلامی گامی بلند برای همگرایی اصولگرایان است. امید است در آینده گامهای بلندتری در این مورد برداشته شود.
قدس:نتانیاهو و سردرگمی سیاسی
«نتانیاهو و سردرگمی سیاسی» عنوان یادداشت روز روزنامه قدس به قلم حسن هانی زاده است که در آن میخوانید؛انتخابات «کنست» یا «پارلمان» اسراییل که قرار است روز سه شنبه برگزار شود به دلیل تقابل دو جریان حزب لیکود و حزب کارمورد توجه رسانههای غربی قرار گرفته است.
نظر سنجیها نشان میدهد حزب ائتلافی جریان صهیونیزم که از دو حزب کار به «رهبری اسحاق هرتزوگ» و جنبش میانه به رهبری «زیپی لیونی» تشکیل شده ازشانس بالایی برای پیروزی در انتخابات بر خوردار است.
بر اساس این نظر سنجیها حزب لیکود به رهبری بنیامین نتانیاهو نخواهد توانست بیش از 22 کرسی را در کنست به دست آورد، بنابراین بدون ائتلاف با سایر احزاب نمیتواند کابینه تشکیل دهد. براساس این نظر سنجیها حزب هرتزوگ و لیونی ممکن است 26 کرسی را به دست آورند و کابینه آینده رژیم صهیونیستی پس از 6 سال به احزاب چپ ومیانه منتقل شود. عملکرد 6 ساله بنیامین نتانیاهو وشکستهای سیاسی و نظامی وی در عرصههای داخلی ، منطقه ای و بین المللی شانس حزب لیکود را برای به دست گرفتن مجدد قدرت کاهش خواهد داد.
از سوی دیگر وجود اختلاف میان نتانیاهو و باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا شرایط انتخابات کنست اسراییل را پیچیده تر کرده است، زیرا کاخ سفید مایل نیست بار دیگر چهرههای افراطی اسراییل قدرت را در دست بگیرند. طی 6 سالی که نتانیاهو ریاست کابینه رژیم صهیونیستی را به عهده داشت اقتصاد این رژیم با رکود بی سابقه ای مواجه شد و حجم کمکهای مالی ونظامی غرب به اسراییل به دلیل سیاستهای نتانیاهو بشدت کاهش یافت.
در عرصههای داخلی، نتانیاهو در سه جنگ غزه و نیز در مزارع شبعا با شکستهای نظامی مواجه شد و این امر مهاجرت معکوس یهودیان از اراضی اشغالی به اروپا را تشدید کرد. کشورهای اروپایی اعتقاد دارند اگر حزب افراطی لیکود بار دیگر قدرت را در دست گیرد شمار زیاد تری از یهودیان به آمریکا و اروپا مهاجرت خواهند کرد که این امر با سیاستهای تعریف شده اتحادیه اروپا مغایرت دارد. از سوی دیگر در انتخابات پیش رو در فلسطین اشغالی برای نخستین بار طیف فلسطینیان 1948 و دروزیهای ساکن اراضی اشغالی در یک لایحه انتخاباتی مشارکت دارند که پیش بینی میشود 18 کرسی انتخاباتی را احراز کنند.
بتازگی احزاب عربی برای مقابله با حزب لیکود یک فهرست انتخاباتی مشترک ارایه داده اند که این امر در آینده به تشکیل یک فراکسیون عربی در کنست اسراییل منجر خواهد شد. پیروزی احزاب چپ و میانه ممکن است به ایجاد ائتلاف میان این احزاب واحزاب اعراب 1948 منجر شود که در چنین صورتی اوضاع به سود فلسطینیان داخل اراضی اشغالی تغییر خواهد کرد. شکست احتمالی حزب افراطی لیکود چه در داخل فلسطین اشغالی و چه در سطح جهان و منطقه تأثیر مثبتی خواهد گذاشت و رژیم صهیونیستی ناچار خواهد شد به سمت بازسازی روابط خود با فلسطینیان وجامعه جهانی حرکت کند. چنانچه حزب اسحاق هرتزوگ در انتخابات پیش رو پیروز شود تأثیر مستقیمی بر سیاستهای کاخ سفید خواهد گذاشت وجمهوریخواهان آمریکا در کنگره نیز دچار انزوای سیاسی خواهند شد. اتحادیه اروپا نیز که تا کنون برای ماجراجویی بنیامین نتانیاهو هزینههای سنگینی پرداخت کرده است قطعا از پیروزی احزاب چپ و میانه اسراییل استقبال خواهد کرد، زیرا اغلب کشورهای جهان از شکست حزب بنیامین نتانیاهو در این انتخابات خرسند خواهند شد.
سیاست روز:اوباما برای چه مجوز میخواهد؟
«اوباما برای چه مجوز میخواهد؟»عنوان یادداشت روز روزنامه سیاست روز به قلم قاسم غفوری است که در آن میخوانید؛جان کری وزیر خارجه، اشتون کارتر وزیر دفاع و مارتین دمپسی رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا در جلسه استماع که در کمیته روابط خارجی سنا برگزار شد به تشریح طرحهای آمریکا برای اقدام علیه داعش پرداختند.
این طرح از آن جهت دارای اهمیت است که براساس آن آمریکا میتواند برای سه سال در هر نقطهای از جهان که صلاح بداند با داعش مقابله نماید. بسیاری از ناظران سیاسی و نظامی بر این عقیدهاند که آمریکا با این طرح در سراسر جهان عملیات نظامی اجرا میکند و به نوعی مجوزی برای نظامیگری جدید این کشور میباشد.
نکته بسیار مهم آنکه آمریکا با این مصوبه عملا خود را فراتر از نهادهای بینالمللی و سازمان ملل معرفی میکند. بر اساس قوانین بینالمللی برای هر اقدام نظامی در جهان نیاز به مجوز این سازمان میباشد و در غیر این صورت تجاوز به حریم سایر کشورها بوده و خاطی باید مجازات شود. آمریکاییها با تصویب چنین طرحهایی در کنگره عملا چنان وانمود میکنند که از تمام جهان برتر میباشند و هیچ محدودیتی برای آنان وجود ندارد. این امر یعنی ادامه توهم یکجانبهگرایی آمریکا در حالی که براساس قوانین جهانی حملات بدون مجوز آمریکا همان تروریسم بین دولتی است که تهدیدی برای صلح و امنیت جهانی است.
حال این سوال مطرح میشود که چرا آمریکا در مقطع کنونی این طرح را در کنگره مطرح کرده و چه اهدافی را دنبال مینماید؟ پاسخ به این پرسش را در تحولات عراق و سوریه میتوان جستوجو کرد. ارتش و نیروهای مردمی در این کشورها توانستهاند دستاوردهای بسیاری در مبارزه با تروریسم داشته باشند در حالی که آمریکا در این روند نقشی نداشته است.
استراتژی آمریکا بر این است که با کمترین هزینه بیشترین دستاورد را داشته باشد. اکنون آمریکا با تصویب این طرح در کنگره و احتمالا برخی اقدامات ظاهری در بمباران واضع تروریستها تلاش خواهد کرد تا چنان وانمود سازد که عامل پیروزی عراق در مبارزه با تروریسم بوده است. واشنگتن با این اقدام در کنار پنهانسازی نقش خود در تقویت تروریسم در منطقه ، از خود چهره یک ناجی به نمایش میگذارد تا توجیهکننده تحرکات نظامی آن در منطقه باشد.
به هر تقدیر میتوان گفت که هر چند نشست کنگره ابعاد دیگری از تقابل میان جمهوریخواه و دموکرات را آشکار ساخت اما در نهایت تصمیم نهایی آن براساس اصل دخالت نظامی آمریکا در جهان بوده است که بیانگر یکسان بودن دیدگاه دموکرات و جمهوریخواه در عرصه نظامیگری است. سیاستی که تجربه نشان میدهد نه تنها به صلح و امنیت جهان کمکی نمیکند چنانکه نمود عینی آن را در افغانستان و عراق میتوان مشاهده کرد.
وطن امروز:کدخدا در قهوهخانه مش قنبر
«کدخدا در قهوهخانه مش قنبر»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم حسین قدیانی است که در آن میخوانید؛ نه اینکه بگویم از مادها به این طرف، خوب که فکر میکنم حتی قبل از مادها هم بیسابقه بوده که سناتورهای یک قبرستان به کشور دیگری نامه بنویسند و چیزی در این مایهها علیه رئیسجمهور خودشان بگویند؛ «این یارو که مثلا رئیسجمهور ماست، خیلی هم چیزی بارش نکنید، همچین هم که فکر میکنید اختیاری ندارد!»
من از شمای مخاطب، شمای دیپلمات، شمای مورخ، شمای راننده تاکسی، شمای بیسواد، شمای بیشناسنامه، شمای تازه به دوران رسیده و شمای به جهنم حواله داده شده سوال میکنم؛ از مادها به این طرف یا از مادها به آن طرف... اصلا فرض میکنم حافظه تاریخی شما تا مادها را نمیکشد، به من بگویید از آق قویونلوها(!) تا به امروز، آیا همچو چیزی سابقه داشته که 47 سناتور یک قبرستان علیه رئیسجمهور خودشان به کشور دیگری نامه بنویسند... و آنقدر بنویسند و بنویسند که درجه آخر صدای سگ رئیسجمهور یعنی باراک اوباما را درآورند: «نامه سناتورها اقدامی بیسابقه بوده!»
همینطور است قطعا که جناب اوباما میفرمایند! کنگو، بوتان، گابن، اوگاندا، روآندا و بالطبع گینهبیسائو و بورکینافاسو هم لااقل تا امروز شاهد همچین فضاحتی نبودهاند که آمریکا بوده! جنگ درشان بوده، کشت و کشتار درشان بوده، قحطی و قتل درشان بوده، اینها را نمیگویم نبوده اما فیالواقع دیگر اینطور نبوده که هفته پیش در آمریکا دیدیم!
ای تاریخ! بشکند قلمت، یهویی!
انشاءالله به بعضیها برنخورد اما این همان آمریکا بود که بهش میگفتند کدخدا؟! در قیاس برخوردی که سناتورها با اوباما کردند راحت میتوان مدعی شد سرکارگر قهوهخانه مشقنبر بیشتر احترام مشقنبر را نگه میدارد و بیشتر رعایت شأن و مقام مشقنبر را میکند!
سناتورها زیرآب اوباما را نزنند، کدخدا بودن آمریکا پیشکش!
تا بفهمی سناتورها چه گندی به هیکل پرزیدنت زده و چه خاکی بر سرش ریختهاند، باید اوباما باشی! خود خودش!
آقای اوباما! یک دورهای بود که آمریکا کدخدایی بود برای خود اما الان آن دوره نیست. آن زمان آمریکا از دست ملت ایران عصبانی میشد، امروز اما از دست سناتورهای خودش آمپر میسوزاند در حد مرگ!
آمریکا، آمریکا که میگفتند این بود؟! فیالحال مش قنبر در قهوهخانهاش شأن و منزلت بیشتری دارد تا اوباما در خاک آمریکا!
ای تاریخ! بشکند قلمت، یهویی!
سلفی بچههای شیراز با علی مطهری!
آخر سالی دوست دارم یک حرف بیربط هم بزنم! کتک خوردن علی مطهری در شیراز، تقصیر حرفهای فلانی بود در مناظره!
من و علی مطهری، میدان گلسرخ شیراز، همین الان، یهویی!
حمایت:مظلومیت فرهنگ و اقتصاد
«مظلومیت فرهنگ و اقتصاد»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم دکترمحمدحسن قدیری ابیانه است که در آن میخوانید؛بر اساس رسم هر ساله، رهبر معظم انقلاب، سال 92 را سال حماسه سیاسی و اقتصادی نامگذاری نمودند؛ سالی که در آن حضور گسترده مردم در انتخابات ریاست جمهوری، حماسه سیاسی را محقق نمود. اما محقق نشدن حماسه اقتصادی موجب گردید تا ایشان مؤلفه اقتصاد را در نامگذاری سال 93، تکرار نموده و آن را «اقتصاد و فرهنگ، با عزم ملی و مدیریت جهادی» نامیدند. این نوشته سعی دارد که به دغدغه های اقتصادی و فرهنگی کشور بپردازد.مخاطب پیام «اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی»، هم مردم و هم مسئولین هستند. نکته جالب توجه این نامگذاری، تقدم «عزم ملی» به «مدیریت جهادی» است.
این در حالی است که مردم، خود را کمتر مخاطب چنین پیام هایی می دانند. به عبارت دیگر می توان گفت که عزم ملی آن گونه که باید، شکل نگرفت زیرا عموم افراد جامعه اینگونه فکر می کنند که این پیام ها و نامگذاری ها متوجه مدیران است. قطعاً مدیریت و سیاست های آن اعم از تصویب قوانین و نحوه اجرای آن مهم است. اما از آن مهم تر نقش مردم است. اگر ما بهترین سیاست ها و بهترین تصمیمات و بهترین مجریان را داشته باشیم، اما مردم به وظیفه خود عمل نکنند، به نتیجه مطلوب نخواهیم رسید.
باید گفت که رویکردهایی نظیر، وجدان کاری، انضباط اجتماعی، پرهیز از اسراف وجود دارد که از این طریق می توان معنای عزم ملی را در عمل پیاده نمود. در حوزه اقتصاد، پرهیز از خرید کالای خارجی که مشابه داخلی دارد باید به فرهنگ تبدیل شود، به طوری که به تعبیر رهبر معظم انقلاب، فرهنگ خرید کالاهای خارجی، می رود تا اقتصاد کشور را از پا در آورد. از سوی دیگر، در این خصوص آنگونه که باید به رویکردهای نامگذاری امسال از سوی برخی مسئولان توجهی نشد. یکی از محورهای اقتصاد مقاومتی، عدالت است و علیرغم تاکید مجلس شورای اسلامی، دولت حاضر نشد یارانه ثروتمندان را قطع کند و حتی تلاش کرد که قانون حذف یارانه ثروتمندان را از بودجه سال 94 نیز کنار بگذارد. یکی از مسئولین دولتی در همایش ملی اقتصاد اظهار کرده بود که متاسفانه دولت از اقتصاد به سیاست یارانه پرداخت می کند؛ در حالی که پرداخت یارانه به ثروتمندان در واقع پرداخت یارانه از اقتصاد به اهداف انتخاباتی است.
از پایه های دیگر اقتصاد مقاومتی، واقعی سازی قیمت ها از طریق هدفمندی یارانه ها، بخصوص یارانه سوخت و اختصاص این بودجه در رونق تولیدات داخلی است. اما مسئولین از عمل به این مهم اجتناب کردند؛ به نحوی که دولت، گران نشدن سوخت را در دستور کار خود قرار داد اما مجلس تنها افزایش 5 درصدی حامل های انرژی را تصویب نمود. این در حالی است که تورم بیش از این رقم بوده و افزایش 5 درصدی به معنی این است که قیمتهای سوخت، کاهش نیز خواهد یافت. به این ترتیب طرح هدفمندسازی یارانه ها به صورت کامل اجرایی نشد و حتی گام هایی به عقب برداشته شد. نکته دیگر در این رابطه اینکه فساد و قاچاق از قیمت های یارانه ای سوخت سرچشمه می گیرد و ادامه این وضعیت به معنی ادامه قاچاق و فساد است و به جای اینکه این ثروت در میدان های مشترک نفت و گاز، طرح های عمرانی و تولیدی و ایجاد اشتغال هزینه گردد، در باک بنزین خودروها مصرف شده و دود ناشی از آن، به خود مردم آسیب می رساند. تحقق اقتصاد مقاومتی یکی از نیازهای حیاتی کشورمان، هم در شرایط تحریم و هم در شرایط غیرتحریم است. اما متاسفانه شاهدیم که محقق ساختن سیاست های اقتصادی به نتیجه گیری در مذاکرات هسته ای مشروط شده است، غافل از آنکه ایران با تحقق اقتصاد مقاومتی می تواند گروه 1+5 را وادار به عقب نشینی کند.
در باب فرهنگ که یکی از دغدغه های رهبر معظم انقلاب است نیز باید گفت که این مقوله ابعاد مختلفی دارد. متاسفانه بعضاً دیده می شود که «فرهنگ کار» در برخی رسانه ها با تعابیری چون «جان کندن» توصیف می شود در حالی که در اسلام، از کار کردن، با عنوان «عزّت» یاد گردیده است. کماکان در نزد برخی بهترین کار، تفریح است!
در حالی در تعالیم اسلامی از زبان امیرالمومنین(ع)، بهترین تفریح، کار است. ابعاد دیگر این حوزه، از جمله حجاب و امر به معروف و نهی از منکر هم مظلوم مانده است. تلقی برخی از «اعتدال» چیزی مابین اسلام و ضدّ اسلام است در صورتی که اعتدال یعنی عمل به مُرّ قانون اسلامی. متاسفانه برخی مسئولین فرهنگی اصرار دارند تا این پیام را به غرب مخابره کنند که ما هم مثل شما فکر می کنیم و مانند شمائیم. نمونه آن، تلاش برای صدور مجوز برای تک خوانی بانوان است.
در کنار انتظاراتی که برآورده نشد، منصفانه باید گفت تلاش هایی در این حوزه ها نیز صورت گرفته اما این تلاشها، فراگیر نبوده و مسئولین در بُعد اقتصاد و فرهنگ، کارهای بسیاری مانده است که باید انجام دهند. لازم است، مسئولین اجرایی، پایبندی به فرامین و خواستههای مقام معظم رهبری را از حیطه شعار به حوزه عمل آورده و به شکل عینی و ملموس نشان دهند که تقیّد آنان به فرامین معظم له، تنها در سخنرانیها و همایش ها کاربرد ندارند و به شکل عملی خود را به محقق ساختن آن، ملتزم می دانند.
شرق:سراشیبی سقوط نتانیاهو
«سراشیبی سقوط نتانیاهو»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم سید حسین موسوی است که در آن میخوانید؛نقش رژیم صهیونیستی بهویژه در حوزه عملیات پنهانی و اطلاعاتی از سوی مقامات بلندپایه کشورمان، در گذشته بارها مطرح میشد؛ مثلا موضوع ترور دانشمندان هستهای ایران یا ارسال ویروسهای رایانهای به سیستم کنترل و هدایت رایانهای رآکتورهای اتمی بوشهر یا دادن گزارشهای کاذب از میزان پیشرفت جنبههای نظامی توان هستهای به کشورهای طرف مذاکره با ایران و از این قبیل تلاشها عمدتا به عنوان ادعای یکطرفه از طرف عنصر زیاندیده یعنی جمهوری اسلامی ایران تلقی میشد...
اما این نقش پنهانی رژیم صهیونیستی با آشکارشدن اراده رهبران کشورمان مبنیبر حلوفصل این پرونده از راه مذاکرات دوجانبه با ایالات متحده آمریکا و چندجانبه با گروه ١+٥ و برداشتهشدن گامهای موثر در این زمینه بهویژه در اجلاس ژنو، رفتهرفته آشکار شد، تا آنجا که جناح راستگرا و افراطی دولت رژیم صهیونیستی، موضع خود را در مورد پرونده هستهای ایران به دایره مناسبات استراتژیک خود با واشنگتن وارد کرد و کشمکشهای جدی را در این حوزه بهوجود آورد. دولت باراک اوباما رییسجمهور آمریکا تا چندماه قبل ترجیح میداد نگرانیهای رژیم صهیونیستی را در مورد روند گفتوگوهای ١+٥ با ایران در حاشیه نگرانیهای منطقهای و بینالمللی مورد اشاره قرار داده و موضوع را بیشتر در قالب عبارت کلی و شناختهشده «نگرانی جامعه جهانی» و «نگرانی متحدان منطقهای آمریکا» مطرح کند.
اما چالش و بحران در روابط تلآویو با واشنگتن بر سر پرونده اتمی ایران به جایی رسید که پنهانکردن نقش رژیم صهیونیستی دیگر امکانپذیر نبود. ایستگاه دعوت از بنیامین نتانیاهو نخستوزیر راستگرای رژیم صهیونیستی برای نطق در کنگره آمریکا بدون هماهنگی با وزارتخارجه و کاخسفید آمریکا، نشانهای بسیارآشکار از به بنبسترسیدن تلاشهای تلآویو و واشنگتن برای پنهاننگهداشتن نقش رژیم صهیونیستی بود.
چنانکه همه میدانند نتانیاهو نخستوزیر رژیم صهیونیستی برای سومینبار بود که در کنگره آمریکا حضور مییافت. در تاریخ کنگره آمریکا فقط چرچیل نخستوزیر انگلیس بود که سهبار در کنگره آمریکا نطق کرد. با این تفاوت که چرچیل به دعوت مشترک کنگره و دولت آمریکا با نمایندگان دو مجلس آمریکا درباره پیامدهای جنگ جهانی دوم سخن گفت، اما آخرین دعوت جمهوریخواهان از نتانیاهو برای نطق در کنگره به صورت یکطرفه و حتی بدون اطلاع وزارتخارجه و کاخسفید صورت گرفت. تفاوت دوم این بود که حدود ٦٠ نماینده دموکرات کنگره آمریکا از حضور در مراسم نطق نتانیاهو خودداری کرده و آن را تحریم کردند و این در تاریخ کنگره آمریکا بیسابقه بود.
در تاریخ روابط ایالات متحده آمریکا و اسراییل، این دومین باری است که اختلافات دوطرف به ایندرجه از حدت و بحران میرسد. در اوایل دهه ٩٠میلادی قرن پیشین و در جریان اجلاس صلح مادرید، «اسحاق شامیر» نخستوزیر راستگرای اسراییل به وعدههای تلآویو برای پایاندادن به چنددهه بحران اعراب و اسراییل عمل نکرد و ایالات متحده آمریکا را در موضع دشواری قرار داد تا آنجا که واشنگتن از سازوکارهای ویژه خود برای ایجاد تغییر در ساخت سیاسی اسراییل استفاده کرد و در جریان انتخابات از نامزدی اسحاق رابین حمایت کرد که منجر به پیروزی وی شد. با این حال تندروهای رژیم صهیونیستی سیاستهای رابین را تاب نیاوردند و او را ترور کردند. اینک به نظر میرسد تاریخ در حال تکرارشدن است.
اسراییل در آستانه برگزاری انتخابات قرار دارد و نتانیاهو برای چهارمین دوره انتخاباتی خود را نامزد پست نخستوزیری کرده است. این در حالی است که روابط بحرانی تلآویو با واشنگتن در اوج خود قرار دارد. آخرین نظرسنجیهای انتخاباتی در اسراییل نشان میدهد موقعیت نتانیاهو با رقیب انتخاباتیاش از حزب کار اسراییل کموبیش یکسان است. برخی کارشناسان امور اسراییل معتقدند که دوران رهبریهایی از این دست سپری شده و افکارعمومی در اسراییل از تیرهشدن مناسبات تلآویو با آمریکا تحت هر شرایطی به شدت هراس دارند. این مساله به جامعه اسراییل و معادلات درونیاش مربوط میشود. آنچه به بیرون از این حوزه مربوط میشود بسیار مهمتر و حساستر است.
پرسش اصلی در این زمینه این است که آیا ایالات متحده آمریکا میتواند اجازه دهد استراتژیهای جهانی و سیاستهای منطقهای خود را داوطلبانه یا به ناگزیر به اسارت روابط هرچند استراتژیک خود با رژیم صهیونیستی درآورد؟ این درست است که مقیاس ارزشگذاری در مناسبات استراتژیک دوکشور با عناصری از قبیل حجم جغرافیایی، میزان جمعیت، سهم در تولید ناخالص اقتصادی در مقیاس جهانی و موقعیت ژئواستراتژیک اندازهگیری نمیشود، اما نادیدهانگاشتن عناصر یادشده در محاسبات ایالات متحده بهویژه تاثیرگذاری نوع سیاستهای درپیش گرفتهشده...
... در جایگاه جهانی ایالات متحده و نحوه نگاه دیگر متحدان جهانی و منطقهای به رتبهبندی متحدان بر پایه تبعیض و نابرابری، میتواند مخاطرات همهجانبهای برای منافع آمریکا و در گام بعدی امنیتملی ایالات متحده به همراه داشته باشد. پرونده هستهای ایران دیر یا زود، چه با توافق جهانی چه بدون آن، حلوفصل خواهد شد، اما نحوه دخالت اسراییل در این پرونده که به مرز لشگرکشی در معادلات داخلی ایالات متحده و رودررو قراردادن دوحزب دموکرات و جمهوریخواه، تیرهکردن روابط کاخسفید با قانونگذاران آمریکا و نیز سستکردن جایگاه جهانی ایالات متحده از طریق شانتاژهای موسمی، همهوهمه در تاریخ آمریکا به عنوان یک قدرت بزرگ جهانی به مثابه لکه ننگ ثبت خواهد شد. اگر این فرضیه روزبهروز تقویت شود که ایالات متحده آمریکا برای دستیابی به توافق دوجانبه با کشور ثالث یا چندجانبه با دیگر متحدان منطقهای و جهانی نیاز به دریافت چراغسبز از اسراییل آنهم نه کل اسراییل بلکه جناح راستگرا و افراطی آن یعنی لیکود و رهبر آن بنیامین نتانیاهو دارد، عناصر تشکیلدهنده قدرت ایالات متحده در معرض فرسایش سریع قرار خواهد گرفت.
ملاحظه این نکته برای ناظران سیاسی بسیار قابلتوجه است که وقتی بنیامین نتانیاهو نخستوزیر رژیم صهیونیستی در پاسخ به تقاضای گروهی از دموکراتهای با نفوذ کنگره و سنای آمریکا مبنی بر برگزاری نشست با وی شرط میگذارد باید ابعاد و پیامدهای این موضع نخستوزیر رژیم صهیونیستی از سوی هر دوجناح در ایالاتمتحده مورد بررسی قرار گیرد. نتانیاهو در چندماه اخیر برای تقویت موقعیت انتخاباتیاش دست به شیوههای عجیبوغریبی زد؛ همین چندهفته قبل بود که فرانسه از رهبران جهان برای حضور در راهپیمایی اعتراضآمیز علیه ترور مسوولان هفتهنامه شارلی ابدو دعوت به عمل آورد، اما به دلیل حساسیت اسراییل در میان افکارعمومی جهان که به تازگی از یک جنگ جنایتکارانه علیه مردم بیدفاع باریکه غزه بیرون آمده بود از ارسال دعوت نامهبرای بنیامین نتانیاهو خودداری کرد، اما نتانیاهو برای سفر به پاریس و حضور در راهپیمایی به صورت غیرمتعارف پافشاری کرد تا آنجا که فرانسه برای ایجاد تعادل از محمود عباس رییس تشکیلات خودگردان فلسطین نیز دعوت کرد.
بااینحال دیدن منظره حضور نتانیاهو (شخصی که به عنوان قاتل کودکان فلسطینی در غزه باید تحت تعقیب دادگاه بینالمللی جنایات جنگی قرار گیرد) در صف اول راهپیمایی رهبران جهان علیه تروریسم! برای فرانسه زننده و برای رهبران صف اول این راهپیمایی خجالتآور بود.
همه این اقدامات نتانیاهو جنبه نمایشی آنهم برای پیروزی در انتخابات اسفندماه دارد. این اقدامات جنجالی نتانیاهو تا آنجا موردتوجه قرار گرفته که دههاهزارنفر از مردم اسراییل روز شنبه ١٦ اسفند در اعتراض به نمایشنامههای نتانیاهو و اظهارات جنجالبرانگیزش در کنگره آمریکا دست به تظاهرات زدند.
بدینترتیب باید این پرسش را مطرح کرد که آیا عمر سیاسی افراطیون صهیونیست و در راس آنها بنیامین نتانیاهو به پایان خود نزدیک شده است؟ یکی از نشانههای مهم ورود نتانیاهو در سراشیبی سقوط سخنرانی انتخاباتی وی در جمع هواداران حزب لیکود در روز یکشنبه ٨ مارس است که در آن وی نسبت به تعهد اسراییل در مورد فرمول دو دولت در سرزمین فلسطین سر باز زد و گفت برپایی کشور فلسطین دیگر امکانپذیر نبوده و اسراییل از این پس هیچگونه عقبنشینی از کرانه باختری نخواهد داشت.
اگرچه ناظران سیاسی معتقدند که نتانیاهو نیت واقعی و باور دیرینه خود را مطرح کرده است، اما وی بیشتر برای ارضای احزاب کوچک بهشدت تندرو صهیونیست و کسب رای آنها در انتخابات روز ٢٧اسفندماه این موضع را گرفته است. بااینحال نتانیاهو با این موضع خود آخرین میخ را بر تابوت صلح اعراب و اسراییل زد و بدینترتیب علاوه بر ایالات متحده آمریکا حمایت اروپا، سازمان ملل متحد و متحدان خود را نیز از دست خواهد داد. آیا این نشانه برای تقویت فرضیه سقوط نتانیاهو کافی نیست؟
آفرینش:یمن و حوثیها، فرصت یا تهدید برای ایران
«یمن و حوثیها، فرصت یا تهدید برای ایران»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛یمن نیز همچون دیگر کشورهایی که در طی چند سال گذشته شاهد انقلابها و اعتراضات مردمی بودند، نتوانست به ثبات سیاسی و تحقق خواستههای عمومی دست یابد. درطی این تحولات جماعت حوثیها که سالهاست به خاطر تبعیضات سیاسی با دولت مرکزی اختلاف داشتند، پس محاصره پایتخت و به دست گرفتن زمام امور حکومتی و برکناری ریاست جمهوری، درصدد تشکیل دولت جدید برآمدند. اما میزان اختلافات در یمن به قدری زیاد است که نمی توان به راحتی رضایت همه را فراهم کرد. درهمین زمینه مشاهده میکنیم که رییس جمهوری یمن به عدن میرود و درآنجا اعلام قدرت میکند. تشکیل دو دولت در یمن بیانگر این موضوع است که نمیتوان انتظار داشت که یک گرایش سیاسی به راحتی بتواند رضایت و تعامل دیگر گروهها را فراهم سازد.
پیچیدگی اوضاع یمن با دخالتهای خارجی بسیار وسیع و چالش آفرین گردیده است. اعراب به رهبری عربستان به شدت با روی کار آمدن یک دولت شیعه به اکثریت حوثیها، مخالفند و اجازه نمیدهند تا این جریان سیاسی قدرت این کشور را به دست بگیرند. وضعیت یمن را میتوان اینطور تقسیم کرد که در یک سو اعراب و غرب به حمایت از منصورهادی رییس جمهوری یمن پرداختهاند و در سوی دیگر حوثی ها قرار دارند که صرفاً از حمایتهای ایران و بعضاً روسیه برخوردار هستند. اما از آنجا که مقوله سیاست و اقتصاد در یمن تاثیر مستقیم بریکدیگر دارند و اوضاع معیشتی مردم در گروی عملکرد دولت میباشد، باید بیش از هر زمان دیگر نگران انفجار یمن و تجزیه آن بود!. امروز منصور هادی درعدن بزرگ ترین شهر اقتصادی یمن دولت خود را مشروع میداند، و در صنعا نیز انصارالله خود را مسول تشکیل دولت جدید معرفی کرده است. درچنین اوضاعی میدان رقابتهای سیاسی و منطقهای میان همسایگان آغاز میشود. ایران حامی حوثی ها شناخته میشود و عربستان به دنبال روی کار آمدن دولتی سنی مذهب و مورد تایید خود میباشد.
مسلماً با تقسیم یمن، مردم این کشور به شدت دچار مشکلات اقتصادی خواهند شد. چرا که تا پیش از این نیز اعراب و به ویژه عربستان برای حفظ دولت مورد وثوق خود کمکهای بلاعوض بسیاری به دولت یمن پرداخت میکردند و دولت حاکم می توانست امورات خود را بگذراند. اما در وضعیت کنونی کمک های مالی همسایگان عرب صرفاً به سمت دولت تشکیل شده در عدن و حامیان آن سرازیر خواهد شد و آن دسته از مردمی که تحت حکومت حوثیها قرار دارند دچار مشکلات اقتصادی شدید خواهند شد.
از سوی دیگر نمیتوان انتظار داشت که ایران بتواند همچون اعراب پولهای بی حساب و کتاب را به جماعت حوثیها تزریق کند. لذا فقرمالی یکی از عمده مشکلات انصارالله و حامیانش خواهد بود و ممکن است نارضایتیهای گسترده ای را علیه این جنبش سیاسی به وجود آورد.
همچنین ازآنجا که رسانههای مختلف ایران را به دخالت درامور کشورهای منطقه متهم میکنند، و نا آرامیهای یمن را به سبب سیاستهای حمایتی از انصارالله جلوه میدهند، باید توجه داشت که شکست حوثی ها و افزایش نارضایتیهای عمومی از این جنبش موجب تفکرات منفی برای علیه سیاستهای ایران در منطقه خواهد شد.
ازآنجا که ایران تجربه بسیاری در ناآرامیهای سیاسی در عراق، لبنان و سوریه را کسب کرده، لذا باید زمینه را برای ثبات سیاسی این کشور فراهم سازد و اجازه ندهد اعراب با کارشکنیهای خود پروژه ایران هراسی را قوت بخشند. نمی توان شرایط داخلی کشورها را باهم یکی دانست، اما وقایع عراق میتواند الگوی مناسبی برای جهت دهی سیاسی در یمن باشد.
بروز جنگ داخلی و گسترده شدن اختلافات قومی- مذهبی، اصلی ترین هدف رقبای ایران در مناطق تحت نفوذش میباشد.لذا ایران باید ازتمام توان و نفوذ سیاسی خود دریمن استفاده کند تا یک دولت ملی با حضور تمام گرایشات سیاسی برسرکار بیاید.
مسلماً انصارالله به تنهایی و با وجود اختلافات بسیار با دیگر قبایل یمنی، نمیتواند دولتی یکپارچه و منسجم را ایجاد نماید. نمیتوان انتظار داشت که یک جریان سیاسی، حتی با داشتن اکثریت جمعیتی، بتواند دولتی منسجم را تشکیل دهد. چرا که اختلافات و کارشکنی های اقلیتها و دیگر قبایل اجازه چنین کاری را به آنها نخواهند داد. پس باید به سمت گفتگو و رایزنی با سایر مخالفین پرداخت.
اگر ایران بتواند با نفوذ خود در یمن زمینه همراهی و مشارکت دیگر گرایشات سیاسی با حوثی ها را فراهم سازد، مطمئناً مشروعیت مردمی برای تشکیل یک دولت ملی فراهم خواهد شد. اما اگر حمایتهای ایران صرفاً به حفظ تشکیلات حوثی ها محدود شود، نمیتوان انتظار داشت که مقبولیت عمومی از این جنبش همچنان ادامه داشته باشد.
چنین رویکردی تاثیر منفی برعملکرد ایران در سایر ممالک عربی خواهد داشت و نگرش افکارعمومی در این کشورها را به سیاستهای تهران تغییر خواهد داد.
مردم سالاری:کارنامه دولت در سالی که گذشت
«کارنامه دولت در سالی که گذشت»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم مهدی مال میر است که در آن میخوانید؛رسم وقرارِنانوشتهایست که در روزهای پایانی سال شمسی ودر آستانه تعطیلات بلند نوروزی، رسانهها و به ویژه روزنامهها به مرور کارنامهکاری دولت در یک سال رفته میپردازند و بیلانی از دستاوردها و کم کاریهای دولتیان به مخاطبینشان ارائه میدهند.
بر این قرار، در یک سالی که از عمر دولت تدبیر وامید گذشت، انصاف باید داد که در یکی دو عرصه، دگرگونی محسوس بود .تلاش دولت برای مهار ضرباهنگ رشد تورم از جمله ستودنیترین کارهای دولت ظرف یک سال گذشته بود. تنها کافی است شرایط اسفناک وآهنگ بالاگیرنده رشد تورم را در دولت پیشین به یاد بیاوریم تا به کار بزرگ دولت در زمینه مهار رشد تورم پی ببریم. اگرچه این نیز پنهان ناشدنی است که در حوزه اقتصاد کارهای ناکرده ومشکلات دیرپایی همچون: ناروشنی وضعیت صادرات و واردات کالا، جولان رانتخواران، بیتوجهی به بخش خصوصی و فربه بودن دولت در میدان اقتصاد و... هنوز به قوت خود باقیاند و از دولت در سالی که سپری شد به دلیل حجم کارهای باقیمانده از دولت قبل، برای ازسر راه برداشتنِ این مشکلات کار نمایانی سر نزد!
در عرصه سیاست داخلی اما با بیشترین کمکاریها و دودلیها از سوی دولت در یک سال گذشته روبرو بودهایم و هیچ مبالغه نخواهد بود اگر بگوییم دولت تدبیر، ضعیفترین نمایشاش را در این حوزه به روی صحنه سیاست آورده است! توضیح آنکه در یک سال گذشته به رغم وعدههای رئیسجمهور مبنی بر روشن کردن موتور احزاب و رونقافزایی به مطبوعات و نهادهای مدنی نه تنها تغییر دندانگیر و قابل عرضی در این زمینه به چشم نمیآید؛ بلکه در حوزه مطبوعات و رسانه، دایره سختگیریها و بگیر و ببندها تنگتر شد! و رسانههایی که پشتگرم و امیدوار به حقوقدانی رییس دولت کارشان را آغاز کرده بودند، با سکوت دل آزاری رو به رو بودند. سیاست سفرهای استانی که جزو ابتکارات دولت مهرورز بود و تحلیلگران نسبت به میزان سودمندی این سفرها شک وشبهه زیادی داشتند ودر همان دولت مهرورز نیز با انتقادات فراوانی روبرو بود، در دولت تدبیر نیز پیگیرانه و تقریبا با همان سبک وسیاق مستدام بود و هنوز چرایی اصرار غریب دولت کنونی به ادامه سیاست سفرهای استانی با تمام اشکالاتی که بر آن وارد است روشن نیست! هم از این رو، سوگمندانه باید اعتراف کرد که در پهنه سیاست داخلی همچنان «حقه مهر بدان مهر و نشان است که بود»!
از اینها گذشته، تدوین حقوق شهروندی واجرای آن که از قولهای اصلی رییس دولت تدبیر بود و در هنگامه رقابتهای انتخاباتی سر وصدای زیادی برپا کرد گویا همگی به تعبیر فرنگیها «طوفان در فنجان چای» بود و در یکسال گذشته رفته رفته به دست بیدریغ فراموشی سپرده شد و امروز حتی در دورترین افقها نیز دیده نمیشود. در عرصه سیاست خارجی، دوری گزیدن دولت تدبیر وامید از ادبیات کممایه و ماجراجویانه دولت پیشین در عرصه بینالملل، گشودن باب گفتوشنود جدی با گروه 1+5 و بهرهبردن از متخصصین روابط بینالمللی وفن دیپلماسی، از جمله نقاط قوت (به تعبیر برخی بزرگترین نقطه قوت) دولت تدبیر بود که ثمره آن شنیدن خبرهای خوب از مذاکرات دیپلماتهای ایرانی و امیدواری به دست یافتن به توافقی سودمند است که احتمالا در راه خواهد بود و میتواند نفس تازهای به کالبد کمجانِ کار وکسب و صنعت بدمد.
در عرصه فرهنگ اما با وضعیتی گرگ ومیش روبرو بودهایم. مجوز گرفتن وانتشار کتابهایی که سالها در کنج انبارهای وزارت ارشاد خاک میخوردند و بردن نام نویسندههایشان در یک برنامه زنده تلویزیونی، سبب غیب شدن برنامه از روی آنتن و سانسور بیدرنگ برنامه میشد، امیدهای بسیاری را در دل اهل فرهنگ و به ویژه کتابخوانان بیدار کرد. مثلا بازنشر کتابهای غلامحسین ساعدی و یکی دو کتاب از رضا براهنی نویسنده ومنتقد ادبی سرشناس، در این زمینه قابل ذکر است؛ اما همچنان هستند کتابها ونویسندههایی که در بند ممیزی وخردهگیریها گرفتارند ودر برزخ بلاتکلیفی به سر میبرند. رمان «کلنل» محمد دولتآبادی تنها نمونهای از این دست کتابهاست. در عرصه موسیقی اما شرایط یک سال گذشته بیاغراق ناامیدیآور بود. توضیح آنکه در این سال سالن کنسرتها در چند شهر با هجوم دَمادَم گروههای موسوم به «فشار» وبرهم ریخته شدن بساط گروههای موسیقی روبرو بودند.( به یک روایت بیست کنسرت موسیقی در سال 93 با یورش گروههای خودسر رو در رو شدند). زیانهایی که از این رو به سرمایهگذاران این عرصه وارد آمد به راستی چشمگیر بود. بماند ضربه سنگینی که بر روح و روان علاقهمندان به شنیدن موزیک زنده فرود آمد که هرگز از ذهن نکتهگیران و اهالی موسیقی و فرهنگ پاک شدنی نیست! در این میان، اگرچه گلایهگذاری وزیر فرهنگ را گهگاهی در اینجا و آنجا شاهد بودیم اما در تحلیل نهایی میتوان بر این نکته پای فشرد که دولت تدبیر وامید دستی به حمایت از اهالی موسیقی نشان نداد و به نظر نمیآید با سر آمدن سال 93 روند هجوم به سالنهای اجرای موسیقی زنده پایان پذیرد.
در عرصه فعالیتهای اجتماعی، پیگیری جدی دولت در زمینه بیمه همگانی از جمله سیاستهای تحسین برانگیز دولت تدبیر وامید بود. اما در حوزه محیط زیست، آلودگی هوای شهرهای بزرگ به ویژه پایتخت و روند شتابنده استهلاک منابع طبیعی در سالی که گذشت همچنان برقرار بود. بر این همه، غبارآگین شدن شهرهای جنوبی وغربی کشور را نیز میباید افزود که هنوز واکنش درخوری از سوی دولت نسبت به پدیده گرد وغبار و ریزگردهایی که هر از چند گاهی استانهای جنوبی وغربی را محاصره میکنند به چشم نمیآید وهمچنان دیدن گنبدِ نیلی آسمان برای ساکنان تهران و برخی شهرهای بزرگ در بیشتر روزهای سال جزو آرزوهای بزرگ است!
کوتاه سخن اینکه اگر ملاک میزان موفقیت دولت تدبیروامید را شعارها ونویدهای انتخاباتیِ شیخ دیپلمات قرار دهیم به نظر نمیآید در مجموع نمره دولت تدبیر در سال 1393چندان ممتاز باشد اما اگر مبنا را هشت ساله دولت مهرورز بگیریم وحجم بالای خرابیهای آن هشت سال کذا را به یاد بیاوریم شاید مهمترین ویژگی دولت در سال گذشته این باشد که اگرچه در برخی زمینهها توفیق چندانی رفیق راهش نبود اما تا آنجا که ممکن بود هدف دولت بر این مدار قرارگرفت که با دوری جُستن از ولنگاریهای دولت قبل، به حجم خرابیهای دولت احمدینژاد نیفزاید وتا آنجا که امکانپذیر است از «کاراکتر» دولت پیش از خود فاصله بگیرد. هم از این رو، شاید بتوان بزرگترین امتیاز دولت «تدبیر وامید» را در سال گذشته این دانست که در تمامی عرصهها دست کم سعی وافری داشت که دولت «مهرورز» نباشد!
دنیای اقتصاد:آینده نرخ سود بانکی
«آینده نرخ سود بانکی»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم علی فرحبخش است که در آن میخوانید؛نرخ سودبانکی از جمله مهمترین ابزار ناوبری اقتصاد است و سیاستگذاران همواره بنا بر علائمی که از اقتصاد میگیرند و اهدافی که در آینده دنبال میکنند، اقدام به تغییر یا تعیین آن میکنند. در ایران هم موضوع آنکه چه نرخی و توسط چه مکانیزمی باید بهعنوان نرخ سود بانکی اعلام شود، همواره از مسائل بسیار مناقشهبرانگیز بوده است. قبل از آنکه نظرات خود را در این یادداشت منعکس کنم، مایلم توجه خوانندگان را به یک موضوع اساسی معطوف کنم که اکنون به یک سوء تفاهم بزرگ حتی در میان اقتصاددانان کشور مبدل شده است. اساسا در سیاستگذاری باید بین هدف و ابزار خط قرمز مشخصی ترسیم کرد، زیرا گاه خلط مبحث باعث میشود، هدف و ابزار جانشین یکدیگر شده و کلا مسیر سیاستگذاری از جهت خود منحرف شود.
سیاستگذار اقتصادی همواره اهداف مختلفی همچون رشد اقتصادی، نرخ تورم، نرخ بیکاری و تعادل در تراز پرداختها را بهعنوان اهداف نهایی یا میانی تعیین کرده و برای حصول به این اهداف از ابزارهای متفاوتی همچون رشد نقدینگی، نرخ سودبانکی ، نرخ ارز، مخارج بودجه و... استفاده میکند.
پس نکته اول آنکه همواره نرخ سودبانکی بهعنوان یک ابزار سیاستگذاری و نه هدف سیاستگذاری به کار میرود. متاسفانه بسیاری از کارشناسان و گاه حتی خبرگان اقتصادی از این نرخ بهعنوان هدفی مستقل از محیط اقتصاد کلان یاد کرده و خواستار رسیدن نرخ به سطح مشخصی میشوند. برای مثال همواره نرخ تورم بهعنوان یکی از اهداف مهم سیاستگذاری مطرح بوده و برای تنظیم آن از ابزارهای مختلفی همچون کاهش رشد نقدینگی، تعدیل نرخ سودبانکی یا تنظیم کسری بودجه استفاده میشود.
متاسفانه در سالهای اخیر بسیاری از سیاستگذاران جای هدف و ابزار را بر عکس کرده و از نرخ سودبانکی بهعنوان متغیری یاد میکنند که باید خود را با نرخ تورم تنظیم کند. غافل از آنکه نرخ تورم هدف و نرخ سودبانکی ابزار سیاستگذاری است. برای مثال سیاستگذاران همواره آن زمان که نرخ تورم رو به افزایش میگذارد از پدال ترمز نرخ سودبانکی استفاده میکنند تا بر انگیزههای پسانداز مردم بیفزایند و با کاهش هزینههای مصرفی، بتوانند بر روند افزایش قیمتها افسار محکمتری زنند. یا اگر در شرایط رکود اقتصادی قرار داریم (با فرض آنکه نرخ سودبانکی بالاتر از تورم قرار داشته باشد) سیاستگذاران تلاش میکنند تا با کاهش نرخ سودبانکی، بر انگیزه دریافت وام و سرمایهگذاری بیفزایند و سوخت لازم برای به حرکت درآمدن موتور رشد اقتصادی را تامین کنند. اساسا برای آنکه پاسخ دهیم نرخ سودبانکی در شرایط فعلی باید به چه جهتی حرکت کند، ابتدا باید به این سوال پاسخ دهیم که سیاستگذار از چه جعبه ابزاری برای رسیدن به اهداف خود استفاده میکند. اگر دولت جعبه ابزار سیاستهای انبساطی را انتخاب کرده است، باید افزایش نقدینگی، کاهش نرخ سودبانکی و افزایش هزینهای دولت را در جعبه ابزار خود قراردهد.
از سوی دیگر، اگر دولت جعبه ابزار سیاستهای انقباضی را انتخاب کرده است، کنترل نقدینگی، افزایش نرخ سودبانکی و کاهش کسری بودجه دولت در دستور کار قرار میگیرد. به همین دلیل امکان انتخاب ابزارهای متناقض در سیاستگذاری فراهم نیست و نمیتوان یک ابزار را از بسته سیاستهای انبساطی و ابزار دیگری را از بسته سیاستهای انقباضی انتخاب کرد. برای مثال اکنون که دولت کاهش بیشتر تورم را در سال آینده هدفگیری کرده است، نمیتواند از یکسو کنترل نقدینگی را از جعبه ابزار انقباضی و کاهش نرخ سودبانکی را از جعبه ابزار سیاستهای انبساطی انتخاب کند؛ زیرا بدیهی است این دو ابزار دو نقش متضاد بر نقطه هدف که همانا کنترل تورم است، خواهند داشت.
رابطهای که همواره مورد استناد طرفداران کاهش نرخ سودبانکی قرار میگیرد، رابطه فیشر است که در آن نرخ سودبانکی از جمع نرخ تورم و نرخ بهره اسمی بهدست میآید. این رابطه اگرچه رابطه ساده و صحیحی است، ولی بدون توجه به ظرافتهای قضیه میتواند باعث گمراهی شود. اولا نرخ تورم مندرج در این رابطه نه به تورم گذشته ( ex ante) بلکه به تورم آینده (ex post) اشاره دارد. بنابراین تا زمانی که دولت نتواند تورم انتظاری در سالهای آینده را کاهش دهد، استناد به تورم گذشته برای کاهش تورم اقدامی بس خطرناک است. از آنجا که تورمهای بالا و با نوسان زیاد به یک مشکل ساختاری در اقتصاد ایران تبدیل شده است، کاهش تورم انتظاری اقدامی دشوار و نیازمند اثبات تعهد سیاستگذار به اهداف تعیین شده در یک دوره نسبتا طولانی است و کاهش تورم در یک دوره کوتاهمدت به هیچ وجه نمیتواند ملاکی برای کاهش تورم انتظاری در یک دوره نسبتا بلندمدت باشد. به بیان دیگر اگر تورم انتظاری در سالهای آتی کاهش یابد، رفتار موسسات مالی نیز دستخوش تغییر خواهد شد و آنان نیز بهطور داوطلبانه و بدون هیچ گونه اجباری از سوی موسسات نظارتی اقدام به کاهش نرخ سود سپردهها و کاهش نرخ سود تسهیلات خواهند کرد.
شواهد آماری نیز قویا از نظرات بالا حمایت میکنند، اولا کاهش شدید ذخایر مازاد بانکها نزد بانک مرکزی و افزایش بدهی بانکها به بانک مرکزی از این نظریه قویا حمایت میکند که با نرخهای فعلی مازاد تقاضا در سیستم بانکی وجود دارد و کاهش نرخها از سطح فعلی خود به افزایش مازاد تقاضا و ناتوانی بیشتر بانکها در ارائه تسهیلات منجر خواهد شد. توجه به این نکته ضروری است که سیر افزایش تعهدات بانکها به بانک مرکزی از جمله عوامل افزایش ضریب فزاینده و رشد بیشتر نقدینگی و در نتیجه تورم خواهد بود. بهمنظور برآورد نرخ بهره تعادلی میتوان از متغیرهای نماینده (Proxy) استفاده کرد. یکی از برآوردها، تخمین نرخ سودبانکی بر اساس اوراق تسهیلات مسکن (یا تسه) است که براساس نرخ خرید و فروش این اوراق و میزان اقساط پرداختی آن در سالهای آینده محاسبه میشود. بر این اساس نرخ سودبانکی حدود 28 درصد محاسبه میشود که هنوز نرخ سود سپردههای بانکی 6 درصد از آن پایینتر است.
این رقم به روش دیگری نیز قابل تایید است. نرخ بهره بین بانکی که بهعنوان نرخ بهره مرجع یا LIBOR نامیده میشود، یکی از مبانی مهم برای تعیین نرخ سود است که اکنون بر اساس آمار ارائه شده نرخ سود بین بانکی درایران حدود 28 درصد بوده و بانک مرکزی نیز برای جریمه عدم پرداخت تعهدات در موعد مقرر، جریمه 34 درصدی در نظر میگیرد. اساسا تعیین یا تغییر نرخ سودبانکی یک معادله چند مجهولی است که باید با ملاحظه عوامل متعددی علاوهبر نرخ تورم مورد توجه قرار بگیرد و هر گونه تصمیمگیری هیجانی یا بخشینگر نه فقط منافعی برای اقتصاد ایران به دنبال نخواهد داشت، بلکه یکی از مهمترین دستاوردهای دولت جدید را که همانا کنترل نرخ تورم است مورد تهدید قرار میدهد.
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد