به گزارش جامجم، اوایل دی سال 90 «مولیکا» خانهاش را در یکی از محلههای کابل افغانستان ترک کرد و به مدرسه رفت. بعدازظهر مادرش هر چه منتظر شد خبری از او نشد. با طولانی شدن غیبت دختر نوجوان، مادر به مدرسه رفت و سراغ او را از مسئولان مدرسه و همکلاسیهایش گرفت، اما آنها نیز از صبح مولیکا را ندیده بودند و نمیدانستند بر سر او چه آمده است. زن به خانه بازگشت و موضوع ناپدید شدن دخترش را با اعضای خانواده در میان گذاشت و همگی ، کوچه به کوچه و محله به محله را جستجو کردند، اما اثری از او نبود. زمانی که موفق به یافتن مولیکا نشدند نزد پلیس رفتند و از ماموران برای یافتن او کمک خواستند. جستجوی گسترده پلیس برای یافتن دختر نوجوان همچنان ادامه داشت تا اینکه ساعاتی بعد از طرح این شکایت مردی با پلیس افغانستان تماس گرفت و خبر داد در یکی از محلههای شهر جسد دختر نوجوانی را یافته که با ضربههای متعدد چاقو به قتل رسیده و کیف مدرسهای هم در کنارش افتاده است.
ماموران با دریافت این خبر به سرعت خود را به محل موردنظر رسانده و با مشاهده جسد متوجه شدند جسد متعلق به مولیکا است.
بررسی صحنه جرم نشان میداد، دختر دانشآموز در مکان دیگری به قتل رسیده و جسدش به این مکان منتقل شده و ساعاتی از مرگش هم میگذرد. با وقوع این جنایت، خانواده مقتول به پلیس جنایی کابل احضار شده و همزمان با تحقیق از این خانواده معلوم شد که پسر جوانی به مولیکا علاقهمند بوده، اما خانوادهاش با این وصلت مخالفت کردهاند و برای اینکه مرد خواستگار دست از سر مزاحمتهایش بردارد، او را به عقد یکی از اقوامش درآورده بودند.
با کشف این سرنخ، پلیس احتمال داد که خواستگار پیشین مولیکا ممکن است با توجه به تهدیدهایی که پیش از این نسبت به این دختر و خانوادهاش داشته در این جنایت نقش داشته باشد بنابراین او که داوود نام داشت به عنوان تنها مظنون پرونده تحتتعقیب پلیس قرار گرفت.
زمانی که پلیس کابل برای دستگیری وی به خانهاش گرفت، خانوادهاش اعلام کردند او چند روزی است به خانه نیامده و کسی از او خبری ندارد.
با فرار مرد جوان دیگر اطمینان پلیس به یقین تبدیل شد که او دختر دانشآموز را به قتل رسانده، بنابراین تحقیقات برای دستگیری او آغاز شد، اما پلیس کابل موفق به یافتن وی نشد.
همچنان پلیس در جستجوی قاتل دختر جوان بود تا اینکه پلیس بینالملل افغانستان با گذشت سه سال از وقوع حادثه روزهای پایانی هفته گذشته رد پای قاتل فراری را در شهرستان محلات استان مرکزی به دست آورد و طی مکاتباتی با پلیس بینالملل ایران برای دستگیری قاتل فراری درخواست کمک کرد.
به این ترتیب موضوع در دستور کار کارآگاهان جنایی اداره آگاهی شهرستان محلات قرار گرفت و آنها به تحقیق در این زمینه ادامه دادند تا اینکه مخفیگاه متهم فراری ـ داوود ـ را به دست آورده و با هماهنگی قضایی به خانه وی اعزام شده و او را پیش از آنکه فرصتی برای فرار پیدا کند، دستگیر کردند.
داوود در بازجوییهای اولیه اظهارات متناقضی را بیان کرد و مدعی شد مرتکب جنایت نشده و اشتباهی دستگیر شده است. در ادامه تحقیقات پلیسی، متهم زمانی که متوجه شد راز جنایتش برملا شده بهناچار سکوت خود را شکست و به قتل دختر مورد علاقهاش اعتراف کرد.
متهم به قتل به افسر بازجو گفت: من به مولیکا علاقهمند شده بودم و حتی ماجرای علاقهام را با وی در میان گذاشتم که او مدام میگفت خانوادهاش با این وصلت مخالفت میکنند. از من خواست دیگر او را نبینم و مزاحمش نشوم. من شیفته او شده بودم و نمیتوانستم از او دست بکشم. زمانی که متوجه شدم او خواسته خانوادهاش را پذیرفته و به عقد فرد دیگری درآمده، عصبانی شدم و تصمیم گرفتم برای انتقام از او و خانوادهاش، دختر نوجوان را بکشم و بعد خودکشی کنم.
وی ادامه داد: روز حادثه مولیکا را زمانی که از خانهاش خارج شد تا نیمه راه مدرسه تعقیب کردم. بعد با سد کردن راهش از او خواستم تا همراه من فرار کند که قبول نکرد و خواست دست از سرش بردارم. با چاقویی که همراهم بود ضربههایی به وی زدم که بشدت زخمی شد. دختر نیمه جان را به کنار خانه مخروبهای برده و در آنجا رها کردم. زمانی که از طریق دوستانم مطلع شدم مولیکا مرده، خواستم خودکشی کنم که جرات آن را نداشتم و مخفیانه از کشورم فرار کردم. بعد به کشورهای پاکستان و ترکیه رفتم و پنهانی در آنجا زندگی میکردم. سپس تصمیم گرفتم به ایران سفر کنم که در شهرستان محلات دستگیر شدم.
با اعتراف مرد افغان و صدور قرار قانونی برای وی، قرار شد او بزودی از طریق پلیس بینالملل ایران تحویل پلیس افغانستان شود تا عاشق جنایتکار در دادگاه این کشور محاکمه و مجازات شود.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
بهتاش فریبا در گفتوگو با جامجم:
رضا کوچک زاده تهمتن، مدیر رادیو مقاومت در گفت گو با "جام جم"
اسماعیل حلالی در گفتوگو با جامجم: