5 فیلم جدید از امروز در سینماهای تهران و شهرستان‌ها روی پرده می‌رود

شاهنامه زمستانی اکبر عبدی، نیکی‌کریمی و حمید عسگری

گفت‌وگو با سامان سالور، نویسنده و کارگردان «تمشک»

فیلم من‌ کارت پستالی نیست

سامان سالور، در همین زمان ده سال فعالیتش در عرصه سینما و تلویزیون، دست به تجربه‌های متفاوتی زده و از فیلم‌هایی در سینمای موسوم به هنری و روشنفکری و فرم گرا تا سینمای داستانگو و حتی سینمای جنگ و عرصه دفاع مقدس را تجربه کرده است.
کد خبر: ۷۷۷۳۵۶
فیلم من‌ کارت پستالی نیست

«تمشک» آخرین ساخته سالور با بازی مهدی پاکدل، نیکی کریمی و سمیرا حسن‌پور هم فضای نویی در کارنامه اوست؛ فیلمی که نخستین بار در جشنواره سال گذشته فیلم فجر به نمایش درآمد و با نظرات مثبت برخی تماشاگران و منتقدان همراه شد، اما تا همین چند وقت پیش امکان اکران پیدا نکرد و اکران آن بارها به تعویق افتاد.

آقای سالور ظاهرا فیلمنامه تمشک محصول چند بار نگارش و بازنویسی شماست، درست است؟

9 بار فیلمنامه تمشک را بازنویسی کردم. البته بخشی از بازنویسی فیلمنامه به خاطر گرفتن پروانه ساخت بود. برای دریافت پروانه ساخت فیلم تمشک بسیار اذیت شدم. بعد از یکسال تلاش در آخرین روزهای کاری مسئولان سینمایی در دولت دهم پروانه ساخت این فیلم صادر شد.

مشکل چه بود؟

می‌گفتند موضوع فیلم شما جزو اولویت‌ها نیست. به ما می‌گفتند در مورد موضوعاتی نظیر پیوند اعضا می‌توانید فیلم بسازید، اما من زیر بار سوژه سفارشی نمی‌روم. می‌خواستند موافقت اصولی به فیلم ما بدهند، اما ما نپذیرفتیم. چون موافقت اصولی یعنی هر لحظه توقف ساخت یا حتی لغو پروانه نمایش فیلم. بهانه‌های واهی برای رد فیلمنامه می‌آوردند. در هر صورت تلاش و دوندگی بسیاری کردیم و بعد از 9 بار بازنویسی و رفت و آمد بسیار پروانه ساخت را دریافت کردیم.

ایده فیلم متعلق به محسن تنابنده بود؟

محسن تنابنده و محمود آیدن. چند سال پیش در جلسه و اتاق فکری که با هم داشتیم در حد یک پاراگراف این ایده مطرح شد. تغییرات عمده به لحاظ گره افکنی، فراز و نشیب داستان در نگارش و بازنویسی به وجود آمد. فیلمنامه در فیلم تمشک اساس کار را تشکیل می‌داد. از آنجا که تمشک فیلمی قصه‌گوست، باید برای مخاطب باور‌پذیر باشد. با سوژه جوان و جسور تمشک کاراکترها ‌‌باید ملموس می‌شدند که مخاطب تا پایان فیلم همراه باشد.

وقتی تا این اندازه با فیلمنامه شما مخالفت می‌شد، چه اصراری به ساخت آن داشتید؟ فیلمنامه دیگری را برای ساخت انتخاب می‌کردید.

گفتن این حرف بسیار ساده است، اما در عمل کار بسیار مشکلی است. مگر می‌شود فیلمنامه‌ای که با گوشت و پوست و استخوان عجین شده، کنار گذاشت؟ وقتی سوژه‌ای را دوست دارم تمام سختی‌های ساختش را به جان می‌خرم. الان دست به ساخت هر کاری بزنی حدود دوسال از عمر مفید ما را می‌گیرد و با ساخته شدن هر فیلم تعداد موهای سپید سرمان بیشتر می‌شود. حال بیایند و بگویند این کار را نکن و کاری دیگر را در دست بگیر. مگر می‌شود؟ خصوصا برای فیلمسازانی که خودشان فیلمنامه‌شان را می‌نویسند و انرژی و وقت می‌گذارند. بدون تعارف و شوخی 9 ماه از وقت و انرژِی خودم را صرف خلق شخصیت‌های فیلم کرده و با فیلمنامه زندگی کردم.

خرداد سال گذشته، دیگر توان روحی ام را از دست داده بودم و واقعا تحمل ناملایمات برایم مشکل شده بود، به طوری که به برادرم گفتم دیگر نمی‌خواهم فیلم بسازم و واقعا می‌خواستم سینما را ترک کنم. اما به لطف خدا روزهای ناامیدی‌ام تمام شد. پروانه ساخت را گرفتم و بسیار خوشحالم که فیلمم در جشنواره شلوغ سال گذشته در کنار بزرگان سینما رقابت کرد. نه من بلکه تمام عوامل فیلم به خاطر ساخت یک فیلم استاندارد تلاش کردیم. به طوری که آقای رضاداد در محفل خصوصی به من گفت، فیلم تمشک هرسالی در جشنواره حضور داشت، سیمرغ کسب می‌کرد. اما خوشحالم در جشنواره‌ای حضور داشتم که کارگردانان سرشناس سینمای ایران همه بودند و فیلم من در کنار فیلم آنها رقابت کرد.

اغلب فیلم‌های شما اسم‌های چند سیلابی دارد، چطور اسم تمشک را برای این فیلم انتخاب کردید؟

اتفاقا امروز داشتم به این فکر می‌کردم که برخی فیلم‌ها از زمان نگارش فیلمنامه تا ساخته شدن تیتراژ پایانی آن چند بار نامشان تغییر می‌کند، اما برایم جالب بود تمشک جزو معدود فیلم‌هایی بود که از مرحله ایده تا فیلمبرداری و تدوین و آخرین مراحل آماده سازی یک اسم داشت.

به نظر من نام تمشک مختصر و مفید است، اما ذهن مخاطب را درگیر می‌کند. در کلاس‌هایی که تدریس می‌کنم بخشی از کلاس‌ها را به طور مجزا به نام فیلم اختصاص می‌دهم، چون نام فیلم به نظر من بسیار در جذب مخاطب مهم است. وقتی فیلم «چند کیلو خرما برای مراسم تدفین» در جشنواره لوکارنو به نمایش در آمد، مدیر جشنواره لوکارنو به من گفت برایم جالب بود بدانم فیلمی با نام چند کیلو خرما برای مراسم تدفین در مورد چه چیزی صحبت می‌کند.

در ساخته‌های گذشته‌تان بیشتر به فرم توجه داشتید، اما در فیلم‌های اخیر بیشتر به سینمای داستانگو متمایل شده‌اید.

بله. تمشک به عنوان ششمین فیلمم برآیند پنج فیلم دیگر من است. دوست داشتم در این فیلم هم سینمای داستانگو را روایت کنم و هم روایت مدرن را. به همین منظور تلاش کردم در تدوین و ریتم فیلم به فرم توجه داشته باشیم و از قصه‌گویی صرف فاصله بگیریم.

همان‌طور که می‌دانید زبان روایت سینمای امروز دنیا مدام در حال تغییر است و ما شکستن فضاها و زمان‌ها در سینمای مدرن را زیاد می‌بینیم. ما هم تلاشمان در تمشک این بود که به سمت سینمای مدرن پیش برویم. بجز هفت دقیقه ابتدایی که مخاطب درگیر فیلم می‌شود، تمشک مخاطب خود را گیج نمی‌کند. بدون شک تلاشم خلق فیلمی بود که همه مواردش استاندارد باشد. نهایت ساخت هر فیلمی برای فیلمساز و آرزویش این است که مخاطب فیلمش را دوست داشته باشد.

در ترکیب بازیگران فیلم به نظر مهدی پاکدل کمی جوان‌تر از کاراکتر خود به نظر می‌رسید.

به نظر من این‌گونه نیست و مناسب‌ترین بازیگر برای ایفای این نقش مهدی پاکدل بود.

ظاهرا در چیدمان ویترین فیلمتان به گیشه توجه نشان دادید.

قطعا این‌گونه بوده. باتوجه به سرمایه‌گذاری شخصی فیلم بدون ریالی کمک گرفتن ‌، باید هم به گیشه توجه می‌کردیم. هشتصد میلیون تومان را در هر کار دیگر‌ی سرمایه‌گذاری می‌کردیم، نتیجه دو برابر می‌گرفتیم. ولی انصافا بازیگرانی که انتخاب کردیم هر کدام برای نقششان زحمت بسیار کشیدند. ما قبل از شروع کار دور خوانی بسیار داشتیم. خانم نیکی کریمی، مهدی پاکدل، مهران احمدی و خانم سمیرا حسن‌پور هر کدام برای نقش‌هایشان تلاش و تمرین زیادی کردند. زوج اصلی فیلم را تکراری انتخاب نکردیم. مهدی پاکدل با کمترین میزان گریم و بیشتر با صورت طبیعی مقابل دوربین رفت و به عقیده من هم مناسب‌ترین گزینه برای این نقش بود.

چرا شمال را برای روایت داستان تمشک برگزیدید؟

ما از شهرهای شمال استفاده کارت پستالی در فیلممان نکردیم. جدا از این‌که پاییز شمال جذاب و زیباست، اما برای ما استفاده اینچنینی نداشت. در قصه ما بحث آبرو مطرح بود. قصه ‌باید در فضای سنتی‌تر روایت می‌شد. جایی که مردم آن همدیگر را می‌شناسند. در تهران و جنوب تهران نمی‌شد داستان فیلم را ملموس و باور‌پذیر درآورد. من زمان دانشجویی در جنوب تهران زندگی می‌کردم. مردم حتی در جنوب تهران از حال همسایه خود خبر ندارند. مردم در تهران آن‌قدر درگیر مشکلات اقتصادی و معیشتی خود هستند که تعریف این‌گونه داستان‌های جسور و جوان را دچار دوگانگی می‌کرد. اما این‌که چرا شهرهای شمالی را انتخاب کردیم، نزدیک بودن شهرهای شمالی به لحاظ مسافتی به تهران برای ما و برخی بازیگران که درگیر کارهای دیگر خود بودند هم اهمیت ویژه داشت. ذکر این نکته ضروری است که من در نگارش داستان سکانس پایانی فیلم را به دلیل افق و پهنه و گستره آن کنار دریا تصور کرده بودم و برایم اهمیت داشت که سکانس پایانی برایم قابل باور باشد.

بازخورد مخاطبان با فیلمتان چگونه است؟

خدا را شکر می‌کنم که هر چه برای ساخت این فیلم ناملایمات و نامهربانی را تجربه کردم، بازتاب مخاطبان خوشحال‌کننده است. نزدیک به 85 در صد مخاطبان برای دیدن فیلم هزینه می‌کنند و از دیدن فیلم راضی هستند. تا به حال هر آنچه از بازخورد مخاطبان دیده‌ایم خوشایند بوده. فکر می‌کنم مردم ما هم فرق بین فیلم استاندارد و غیر‌استاندارد را تشخیص می‌دهند. با این‌که این فیلم در زمان نامناسب و پس از جشنواره فجر و بدون تبلیغات گسترده اکران شده است، گیشه خوبی دارد. در این مسیر از زحمت‌های برادرم ساسان سالور (تهیه‌کننده فیلم) هم که پشتوانه خیلی خوبی برای من است تشکر می‌کنم.

معصومه جلالی ‌/‌ جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها