کیهان:پدری برای مادر دانشگاههای ایران!
«پدری برای مادر دانشگاههای ایران!»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد صادق فقفوری است که در آن میخوانید؛عملکرد حقوقی دولت محترم از زوایای مختلفی قابل بررسی است، به ویژه که «حقوقدان» بودن رئیسجمهور محترممان یکی از عبارات پرطمطراق تبلیغی در انتخابات ریاست جمهوری 92 شده بود؛ و البته پس از انتخابات هم، دکتر روحانی به مناسبتهای مختلف، بر وجهه حقوقی خودشان تأکید داشته و دولت یازدهم را هم دولتی قانونمدار دانستهاند.
تدوین منشور حقوق شهروندی، ارسال لایحه جرم سیاسی به مجلس، نهایی کردن لایحه جامع وکالت، از جمله عملکردهای حقوقی دولت محترم است که بعضاً با حواشیای هم همراه بوده است. گذشته از این اقدامات، برخی از عملکردهای حقوقی دولت هم چندان بیحاشیه نبوده است. یکی از این موارد، نحوه تعیین وزیر و رئیس برای وزارت علوم و دانشگاهها است. این یادداشت تنها همین مورد اخیر، یعنی عملکرد حقوقی دولت محترم در تعیین رؤسای دانشگاهها را مورد بررسی قرار خواهد داد. پیش از پرداختن به اصل موضوع، اهمیت آنچه در ادامه میآید از این حیث بیش از پیش است که در نظر داشته باشیم، وزارت علوم در طول عمر دو سال و اندی دولت یازدهم، تنها حدود 9 ماه با وزیر اداره شده است و پس از تعیین وزیر و در حال حاضر هم، حدود 30 دانشگاه، بدون رئیس اداره میشوند که در آن بین، مهمترین دانشگاه ایران، دانشگاه تهران هم بیش از دو سال است که با سرپرست در حال اداره شدن است. نانوشته پیداست، این رویه به لحاظ حقوقی دارای ایرادات بسیاری است، ادامه مطلب را بخوانید.
1- مطابق اصل یکصد و سی و سوم قانون اساسی، رئیسجمهور پس از مراسم تنفیذ و تحلیف وزرای پیشنهادی خود را به مجلس معرفی کرده تا نمایندگان جهت تصدی امر وزارت به آنها اعتماد کنند. اگر وزیری موفق به کسب رأی اعتماد از مجلس نشود، به استناد قسمت آخر اصل یکصد و سی و پنجم و تبصره دوم ماده 190 آییننامه داخلی مجلس شورای اسلامی، رئیس جمهور میتواند به مدت نهایتاً 3 ماه برای وزارتخانه بدون وزیر، سرپرستی را تعیین نماید.
پس از رأی اعتماد مجلس به وزیر پیشنهادی دولت است که اصل «نظارت» قوه مقننه بر قوه مجریه شکل گرفته و وزیر دولت، با اهرمهای «سؤال» و «استیضاح» تحت نظارت مجلس است. این اهرمهای نظارتی برای سرپرست اعمال نمیشود. به بیان دیگر، از آنجا که سرپرست وزارتخانه، مورد اعتماد مجلس واقع نشده است، به لحاظ حقوقی هم نمیتوان در مجلس از وی سؤال نمود یا او را به استیضاح کشاند؛ همین عدم نظارت، یکی از دلایلی است که قانونگذار برای نهایتاً 3 ماه تعیین سرپرست را مجاز دانسته است و پیش از اتمام 3 ماه رئیسجمهور مکلف است مجدداً وزیری را برای کسب رأی اعتماد به مجلس معرفی نماید. وزارت علوم در دولت یازدهم، افت و خیزهای فراوانی را در این رابطه به خود دیده است؛ چرا که در زمان سرپرستی توفیقی بر وزارت علوم، حاشیههای دامنهداری برای وزارتخانه و دانشگاهها به وجود آمد که پرداختن و واکاویدن آن حواشی، موضوع این نوشتار نیست. در سطحی پایینتر، سرپرست یک دانشگاه هم تفاوتهایی با رئیس دانشگاه دارد.
2- اصلی در حقوق اداری پذیرفته شده است که مطابق آن، سرپرست، صرفاً یک مقام اداری و برای رتق و فتق امور جاری دستگاه مربوطه است که انتخاب میشود. نتیجه منطقی اصل «تداوم خدمات عمومی» در حقوق اداری این است که برای جلوگیری از تعطیل شدن امور جاری دستگاههای اداری و با توجه به تعذّر از انتخاب رئیس، بطور موقت برای مجموعه مورد نظر، سرپرستی انتخاب میشود تا صرفاً امور اداری – اجرایی مجموعه تحت سرپرستی خود را به پیش ببرد.
پرواضح و منطقی است که به همان میزان که نظارت بر سرپرست کمتر از نظارت بر رئیس است، اختیارات رئیس هم از سرپرست بیشتر است. به عبارت دیگر، نظارت بیشتر دستگاههای نظارتی بر رئیس، به وی اختیارات بیشتری میدهد و از آنجا که سرپرست تحت نظارت کامل نهادهای نظارتی نیست، طبیعتاً از اختیارات کمتری هم برخوردار است؛ درست همانند آنچه که در بند یک این یادداشت و در خصوص تفاوت وزیر و سرپرست نوشته شد. این موضوع در ماده 3 آییننامه مدیریت دانشگاهها و موسسات آموزش عالی، مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی هم تصریح شده است: «رئیس موسسه بالاترین مقام اجرایی موسسه میباشد و در قبال کلیه امور موسسه در حدود مقررات مصوب، مسئول و نماینده حقوقی موسسه در نزد مراجع ذیصلاح خواهد بود».
با این اوصاف، مشخص است که سرپرست یک مجموعه منطقاً نمیتواند و نباید برای مجموعه تحت سرپرستی خود، «سیاستگذاری» داشته باشد، چرا که وی صرفاً مسئول رتق و فتق امور جاری، آن هم برای جلوگیری از تعطیل شدن ارائه خدمات عمومی است. همچنین و با توجه به نظارت غیرمستقیم و خفیفی که بر سرپرست اعمال میشود، دست بردن وی در اسناد مالی، عزل و نصبها و تعیین خط مشیهایی که توسط وی صورت میپذیرد، همگی به لحاظ منطقی و حقوقی قابل خدشه و مناقشه است.
3- در خبرها آمده است که پس از 2 سال اداره شدن نماد آموزش عالی کشور با سرپرست، نهایتاً امروز قرار است در شورای عالی انقلاب فرهنگی برای ریاست دانشگاه تهران تعیین تکلیف شود. سرپرست فعلی دانشگاه تهران، خود جایگزین سرپرست قبلی این دانشگاه شده است، اقدامی که خود بر خلاف قوانین لازمالاجرای کشور انجام پذیرفته است. گذشته از این، استمرار سرپرستی دکتر نیلی به مدت قریب به 2 سال هم، خلاف قانون بوده است و ایشان حداکثر به مدت 6 ماه میتوانستهاند سرپرست دانشگاه تهران باشند، چرا که تبصره 2 ماده 4 آییننامه مدیریت دانشگاهها و موسسات آموزش عالی در این خصوص تصریح دارد: «وزیر هر یک از وزارتین میتواند تا تایید حکم رئیس پیشنهادی موسسه توسط شورای عالی انقلاب فرهنگی، وی را حداکثر به مدت شش ماه به عنوان سرپرست موسسه منصوب نماید».
گذشته از این اقدامات برخلاف قانون دولت، آن هم در مواجهه با نماد آموزش عالی ایران، چند نکته در انتخاب رئیس این دانشگاه در خور اهمیت است.
آقای نیلی احمدآبادی پیش از این برای تصدی وزارت علوم به مجلس معرفی گردیدند، اما نمایندگان مردم به ایشان اعتماد نکردند. وقتی نمایندگان مجلس پس از بررسی رزومه علمی – اجتماعی آقای نیلی به ایشان برای تصدی وزارت علوم اعتماد نکردهاند، در انتخاب ایشان به عنوان رئیس مهمترین دانشگاه ایران هم بایستی تأمل کرد. علیالخصوص اینکه مخالفت نمایندگان مجلس با نیلی احمدآبادی به اندازهای بود که برخی نمایندگان پیشنهاد کرده بودند بدون شنیدن نظرات موافق و مخالف، رایگیری صورت بگیرد.
مطابق آنچه که در جلسه رأی اعتماد آقای نیلی مطرح شد، یکی از انتقادات وارده به ایشان که در نهایت هم منجر به عدم اعتماد نمایندگان شد، تبری نجستن از فتنه بود. در دوران تصدی سرپرستی دانشگاه تهران، حذف نیروهای ارزشی و بازگشت افرادی که در فتنه 88 بازداشت و زندانی شده بودند، مانند «داود. س» به دانشگاه و «حر» خطاب کردن فعالان فتنه، از جمله نکات منفی کارنامه آقای نیلی احمدآبادی است.
چندین و چند مورد دیگر از عملکردهای غیرکارشناسی و سیاسی آقای نیلی در مدت سرپرستی دانشگاه تهران وجود دارد که انتخاب ایشان را به عنوان رئیس مهمترین دانشگاه ایران، در خور درنگ و تأمل جدی مینماید.
دولت محترم، علاوه بر دانشگاه تهران، دانشگاههای مهم دیگری را هم با سرپرست اداره میکند! رویه دولت در این خصوص، علاوه بر خلاف قانون بودن، احتمالاً اهداف پیدا و پنهان دیگری را هم در پی دارد. این اهداف وقتی قابل بررسیتر میشود که بدانیم دانشگاه مهم دیگری چون دانشگاه فرهنگیان هم برای دو سال است که بدون رئیس اداره میشود. سرپرست دو ساله دانشگاه مهم فرهنگیان، پیش از این اعلام کرده است که هیچ اعتقادی به «تربیت معلم» ندارد و در عوض خود را مجری برنامههای یونسکو، از قبیل برنامه «توسعه پایدار» میداند!
اگرچه تعیین نهایی رؤسای دانشگاهها، با تصمیم نهایی شورای عالی انقلاب فرهنگی است، اما از نظر نباید دور داشت که با وقفه دو ساله برای تعیین رئیس این دانشگاهها، احتمالا آبها از آسیاب افتاده باشد و حساسیتها کمرنگ شده باشد و افرادی که به دلیل سوابق غیرقابل دفاعشان نتوانستهاند رئیس و وزیر شوند، با این مرور زمان، بتوانند به همان مناصب که پیش از این صلاحیتشان رد شده است، نائل شوند! توجه و تیزبینی و آیندهنگری اعضای محترم شورای عالی انقلاب فرهنگی در این خصوص تعیینکننده است. بر کسی پوشیده نیست که اگر در نتیجه مدیریت سیاسی مهمترین دانشگاه ایران، کوچکترین ناآرامی و رکود علمیای که در این دانشگاه اتفاق بیفتد، به سرعت و با شدت بیشتر در سایر دانشگاههای کشور منتشر میشود.
عملکرد دولت محترم در تعیین وزیر علوم و رؤسای دانشگاهها، در کنار مدیریت آموزش و پرورش و مواردی چون انحلال سازمان موفق فضایی، این شائبه را در اذهان ایجاد کرده است که مقوله «آموزش» در دولت یازدهم، بیش از آنکه با نگاههای کارشناسی شده و منطقی پیش رود، سیاسی زده است. این مهم با نزدیک شدن به ایام انتخابات، بیشتر خودنمایی خواهد کرد، از این رو لازم است که شورای عالی انقلاب فرهنگی از هماکنون و با نگاهی به آینده، مانع از رکود علمی و سیاسی شدن دانشگاهها شود. دولت محترم نیز در کنار پرداختن به موارد نمایشیای چون تدوین منشور حقوق شهروندی که بیشتر یک ژست و پز سیاسی است تا اقدامی بدیع و راهگشا، بهتر این است که در عمل هم پایبندی خود را به موازین حقوقی و قوانین لازمالاجرای کشوری ثابت نماید.
خراسان:برزخ نرخ سود بانکی
«برزخ نرخ سود بانکی»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم مهدی حسن زاده است که در آن میخوانید؛نرخ سود علی الحساب سپرده های بانکی یک ساله 22 درصد و نرخ تورم یک ساله منتهی به بهمن براساس روایت بانک مرکزی 15.8 و براساس روایت مرکز آمار 15.2 درصد است. این اختلاف 6 تا 7 درصدی در شرایطی است که قانون و منطق اقتصادی حکم می کند، نرخ سود متناسب با تورم باشد. بلکه برخی کارشناسان بر ضرورت تعیین نرخ سود علی الحساب متناسب با تورم انتظاری سال آینده تاکید دارند و معتقدند که منطق تناسب نرخ سود بانکی و تورم این است که سپرده گذار انتظار دریافت سود سپرده گذاری یک ساله متناسب با تورم پس از یک سال از سپرده گذاری (تورم پیش بینی شده سال آینده) داشته باشد. لذا با توجه به برآورد بانک مرکزی از کاهش نرخ تورم به 14 درصد در سال آینده، فاصله نرخ سود سپرده و تورم به 8 درصد می رسد، فاصله ای که فقط به نفع بانک ها و سپرده گذاری در بانک هاست (اگر مبنای محاسبه نرخ سود 24 یا 25 درصدی برخی بانک ها و موسسات غیرمجاز باشد فاصله به 10 درصد نیز می رسد). ماحصل آن نرخ تسهیلات بانکی 28 تا 30 درصدی است. در چنین شرایطی و با تحمیل نرخ سود 30 درصدی به فعالیت های اقتصادی نه می توان به کاهش تورم بیش از میزان کنونی امید داشت و نه به خروج پایدار از رکود.
واقعیت این است که سیاست سرکوب مالی دولت گذشته و تعیین نرخ سود بانکی در حد کمتر از نرخ تورم، موجب خروج سرمایه ها از نظام بانکی شد، اما نتیجه تقویت بخش تولید نبود، چرا که بازارهای سفته بازی از جمله مسکن و ارز و طلا پذیرای سرمایه های خارج شده از بانک ها شدند. حتی بورس نیز که دوران پر رونقی از ورود سرمایه را تجربه می کرد، بیش از هر چیز متکی بر رانت شرکت های بزرگ پالایشی و پتروشیمی از خوراک ارزان قیمت (مواد اولیه ارزان) و نفت گران و دلار سر به فلک کشیده بود که قیمت محصولات آن ها را طی مدت زمان کوتاهی تا 3 برابر افزایش داد. در چنین شرایطی حباب بورس با خوش بینی هسته ای پس از روی کار آمدن دولت یازدهم به بالاترین حد رسید. در چنین شرایطی که بازارهای سفته بازی ملتهب از ورود نقدینگی فزاینده بود و همزمان نرخ تورم نیز سیر صعودی سریعی داشت، ضروری بود که نرخ سود بانکی افزایش یابد، لذا نرخ سود بانکی در اواخر سال گذشته و در شرایطی که نرخ تورم در حدود 30 درصد بود، افزایش یافت. با این حال اکنون این سوال جدی پیش روست که چرا نرخ سود کاهش نمی یابد؟
نرخ سود بانکی بیش از تورم از چند منظر به اقتصاد کشور در شرایط فعلی ضربه می زند:
1 - نرخ سود بانکی موجود یکی از مقصرهای رکود فعلی در بازارهایی نظیر بورس و مسکن است. با سود سپرده 22 درصدی در شرایط رکود فعلی نباید انتظار داشت سرمایه ای به سمت بازار مسکن و بورس راهی شود. تداوم وضعیت فعلی این 2 بازار نیز مخاطرات خود را دارد. کاهش سرمایه گذاری در بخش مسکن، از جمله نصف شدن پروانه های ساختمانی صادر شده در مناطق شهری، می تواند خطر کاهش عرضه در بازار مسکن و جهش قیمتی طی یک تا 2 سال آینده در این بازار را موجب شود. بازار بورس نیز با روند فعلی نمی تواند توانی جدی برای تامین مالی فعالیت های تولیدی داشته باشد و نقش ضد رکودی خود و عرض اندام در برابر نظام بانکی به عنوان پایه جدید تامین مالی را ایفا کند.
2 - نرخ سود فعلی بانک ها جلوی کاهش بیش از میزان فعلی نرخ تورم را خواهد گرفت. آمارهای بانک مرکزی و مرکز آمار نشان می دهد که تورم نقطه به نقطه و تورم تولید کننده چندان از تورم سالانه پایین تر نیستند و روند نزولی آن ها متوقف شده است، لذا طی ماه های آینده نمی توان به کاهش تورم به کمتر از 15 یا 14 درصد امید داشت، چرا که نرخ سود بانک ها به عنوان یکی از اجزای هزینه تمام شده تولید، کاهش نیافته است و سهم بالای هزینه تامین مالی در قیمت تمام شده، مانعی بر سر کاهش نرخ تورم خواهد بود.
3 - با این حال خطر بزرگتر خطری است که شاید نشانه های آن نیز در حال آشکار شدن است. این خطر عبارت است از نحوه پاسخگویی بانک ها به منابع جذب شده با نرخ های سود بالا.
به عبارت دیگر بانک ها و موسسات مالی و اعتباری در شرایطی سپرده با نرخ سود 22 تا 25 درصد جذب کرده اند که علاوه بر بخش واقعی حتی بخش های سوداگری نیز توان چنین سودآوری ندارند. اگر چه بخش هایی از اقتصاد برای سرپا ماندن و حتی بازگرداندن تسهیلات دریافتی از سایر بانک ها حاضر به اخذ تسهیلات با سودهای کمرشکن 28 تا 30 درصد هستند، اما با وضعیت فعلی بازار و رکود جدی بخش تقاضا، احتمال معوق ماندن بخشی از تسهیلات بانکی دریافت شده زیاد است.
از سوی دیگر بخشی از منابع بانک ها به شرکت داری اختصاص دارد که به دلایل گفته شده در ارتباط با رکود بخش تقاضا نمی توان چشم انداز مطمئنی برای پاسخگویی به نرخ های سود سپرده ترسیم کرد.در هر صورت نظام بانکی در شرایطی باید برای کاهش نرخ سود تصمیم گیری کند که تاکنون موسسات مالی غیرمجاز با وجود چند نوبت تاکید بانک مرکزی و توافق بانک ها بر نرخ های سود علی الحساب، بازی نرخ سود را بر هم زدند و با افزایش خودسرانه نرخ سود سپرده (بدون توجه به خطر جذب سپرده های گران) اجازه نظم دادن و کاهش نرخ سود را ندادند. در چنین شرایطی بانک مرکزی که پیش از این فشار جدی به موسسات غیرمجاز برای قانونمند کردن آن ها آورده بود، حال با این چالش مواجه است که نمی تواند چنین موسساتی که بعضا با مشکلاتی در پاسخگویی به سپرده گذاران مواجه هستند را بیش از پیش تحت فشار قرار دهد.
این موسسات نیز برای پاسخگویی به سپرده گذاران قبلی مجبور به جذب سپرده با نرخ های سود جذاب و وسوسه برانگیز هستند. به این ترتیب مشخص می شود که شرایط کنونی برای نظام بانکی تا چه اندازه حساس و چالش برانگیز است و چگونه باید از مرز باریک کاهش نرخ سود و ساماندهی موسسات غیرمجاز و خطر ریسک منابع نظام بانکی به سلامت عبور کند.
جمهوری اسلامی:برنده این جنگ سیاسی کیست؟
«برنده این جنگ سیاسی کیست؟»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛بنیامین نتانیاهو نخستوزیر رژیم صهیونیستی سفر جنجالی و پرحاشیه خود به آمریکا به منظور ایراد سخنرانی ضدایرانی در کنگره آمریکا را درحالی آغاز کرد که برای اولین بار سفر یک مقام بلندپایه اسرائیلی به وطن دوم خود، با مخالفتهای بیسابقهای مواجه شده است.
این سفر جنجالی که از مدتها قبل موضوع بحث مطبوعات و رسانههای آمریکایی و اسرائیلی است، علاوه بر آنکه موج وسیعی از اعتراضات را به دنبال داشته، باعث عصبانیت مقامات سیاسی آمریکا به ویژه دمکراتها شده و بحران بیسابقهای را در روابط استراتژیک و راهبردی تل آویو و واشنگتن ایجاد کرده است. این سفر از زوایا و ابعاد مختلف قابل بررسی و تحلیل است.
نخست آنکه نخستوزیر رژیم صهیونیستی درحالی برای ایراد سخنرانی علیه توافق هستهای 1+5 با ایران در کنگره آمریکا که اخیراً جمهوریخواهان اکثریت آنرا دردست گرفتهاند، وارد واشنگتن شده که دولت آمریکا مخالف انجام این سفر بوده و آن را غیرقابل قبول دانسته است. این سفر که نه تنها بدون دعوت رسمی کاخ سفید و مقامات سیاسی آمریکا صورت گرفته بلکه با مخالفت رسمی آنها نیز مواجه شده و صرفاً براساس دعوت مشترک کمیته روابط عمومی آمریکا و اسرائیل (آیپک) و شماری از نمایندگان جمهوریخواه کنگره انجام میشود، خشم دولت اوباما را برانگیخته و نمایندگان دمکرات مجلس آمریکا رسماً خواستار لغو آن شده بودند.
از طرف دیگر «سوزان رایس» مشاور امنیت ملی آمریکا سفر بیدعوت نتانیاهو به آمریکا را برای روابط دو طرف، «ویرانگر» خوانده و خواستار لغو آن شد. شبکه تلویزیونی پربیننده «سی. ان. ان» در پی نظرسنجی از مردم آمریکا اعلام کرد اکثریت شهروندان آمریکایی مخالف سفر نتانیاهو به آمریکا هستند، سفری که به اعتراف مقامات رژیم صهیونیستی، احزاب و گروههای سیاسی صهیونیستی، اختلاف و تیرگی روابط و وخامت بیسابقه پیوندهای سیاسی دو طرف را به نمایش گذاشته است.
مخالفت با این سفر در میان احزاب، گروههای سیاسی و مسئولین نظامی رژیم صهیونیستی بقدری زیاد است که طیف وسیعی در سرزمینهای اشغالی خواستار سرنگونی دولت نتانیاهو به خاطر ضربه زدن به روابط استثنایی با آمریکا شدهاند. موضوع اصلیتر، به انتقاداتی مربوط میشود که علیه اهداف سفر نتانیاهو وجود دارد. به گفته نخستوزیر رژیم صهیونیستی وی این سفر را در آستانه تنظیم توافق نهایی هستهای ایران و گروه 1+5 برای به شکست کشاندن مذاکرات انجام میدهد تا به هر قیمتی شده جلوی توافق هستهای دولت اوباما با ایران را بگیرد.
نتانیاهو مدعی شده هدف سفرش به واشنگتن علیرغم همه این پیامدها اینست که به عنوان نخستوزیر رژیم صهیونیستی وظیفه دارد هر اقدامی که در توان دارد برای جلوگیری از توافق هستهای ایران که وی آنرا یک «توافق بد» نامیده که بقای اسرائیل را به خطر میاندازد، انجام دهد. وی حتی چند ساعت پیش از سفر به واشنگتن دست به دامن «دیوار ندبه» شد و به منظور تلاش برای خراب کردن توافق هستهای درحال شکل گیری میان آمریکا و ایران در کنار این دیوار ایستاد و سخن گفت. نتانیاهو پس از این حرکت عوامفریبانه در قدس شرقی هنگام عزیمت به واشنگتن برای توجیه سفر بیدعوت خود به آمریکا و مخالفت صریح دولت آمریکا با این سفر آن را ماموریتی تاریخی دانست و گفت: «به عنوان نخستوزیر اسرائیل وظیفه دارم مراقب امنیت و منافع اسرائیل باشم، به همین خاطر است که ما با قاطعیت، مخالف توافق درحال شکلگیری میان ایران و قدرتهای جهان هستیم، چرا که این اقدام، زندگی و بقای ما را به خطر میاندازد». وی افزود: طرفین این مذاکرات هستهای احتمالاً به توافقی دست خواهند یافت که تحریمهای بینالمللی علیه ایران را بدون اعمال تدابیر امنیتی برای توقف ساخت تسلیحات هستهای کاهش خواهد داد. نتانیاهو دو هفته پیش نیز در توجیه سفر خود به آمریکا طی سخنانی گفته بود در مخالفت با توافق هستهای که دولت آمریکا درصدد انجام آن با ایران است، به هر کاری اقدام کرده و از هیچ تلاشی فروگذار نخواهد کرد حتی به قیمت ایستادن در برابر آمریکا!
به این ترتیب نخستوزیر رژیم صهیونیستی صریحاً نگرانی شدید خود را از امضای توافق هستهای ایران اعلام کرده و این حرکت را مغایر با منافع اسرائیل میداند و تاثیرات آنرا برای دولت خود به معنای بازی مرگ و زندگی تعبیر میکند. در چنین شرایطی است که نتانیاهو وارد عرصه کارزار با حامی اصلی و متحد استراتژیک خود یعنی آمریکا شده و قصد دارد از این سفر به عنوان آخرین تیر ترکش اسرائیل برای مقابله با توافق و تثبیت و تقدم منافع رژیم صهیونیستی بر منافع ملی آمریکا استفاده کند.
از این جهت خشم کاخ سفید و تیم اوباما درخصوص اقدام نتانیاهو که عملاً مقدم داشتن منافع رژیم صهیونیستی بر منافع آمریکا را خواهان بوده و خود را در جایگاهی میبیند که حق تصمیمگیری برای دولت آمریکا داشته و از توان برهم زدن اراده سیاسی مقامات کاخ سفید برخوردار است، بشدت مشهود میباشد. بطوری که یک مقام بلندپایه دولت آمریکا که نخواسته نامش فاش شود به روزنامه صهیونیستی هاآرتص میگوید: «ما تا به حال فکر میکردیم همه چیز را از شما مشاهده کردهایم ولی نتانیاهو با اقدام اخیر خود ما را نیز شگفت زده کرده است. او در انظار عمومی با این اقدام خود به صورت ما آب دهان پرتاب کرده ولی گویا فراموش کرده که هنوز یکسال و نیم دیگر از دوره ریاست جمهوری اوباما باقی مانده و او هنوز رئیسجمهور آمریکاست.» عجیب اینکه پس از چاپ این مطلب در روزنامه هاآرتص، هیچیک از مقامهای آمریکایی از جمله سخنگوی کاخ سفید تاکنون واکنشی به این سخنان نشان ندادهاند.
با این شرایط، چندان بیراه نیست که برخی رسانههای غربی و اسرائیلی گفتهاند در شرایط کنونی هیچ واژهای برای توصیف وضعیت حاکم بر روابط واشنگتن و تل آویو مناسب نیست و هر واژهای که برای اوضاع کنونی انتخاب شود باید پذیرفت که خصومت آمریکا و اسرائیل به حد غیرقابل انتظاری رسیده و به اذعان روزنامه آمریکایی «کریستین ساینس مانیتور»، «تلاشهای مداخلهجویانه نخستوزیر اسرائیل برای به شکست کشاندن مذاکرات هستهای ایران، مقامات کاخ سفید را به اندازهای خشمگین کرده که باعث شده روابط استراتژیک دو متحد دیرین به شکل غیرعادی وخیم شود.»
آْنچه باعث شده نتانیاهو علیرغم چنین شرایطی، همه تهدیدات و مخاطرات را به خود بخرد و به توصیه مطبوعات اسرائیلی و احزاب مخالف گوش ندهد که به وی توصیه کرده بودند «آقای نخست وزیر، با این سفر، یهودیها را به خطر و دردسر نیندازید و ما را به رویارویی با متحد همیشگیمان نکشانید»، اینست که وی، هم منافع اسرائیل را در صورت امضای توافق هستهای در مخاطره میداند و هم دولت خود را در آستانه سقوط و فروپاشی میبیند و با انجام این سفر و دقیقاً دو هفته پیش از انتخابات مجلس اسرائیل قصد دارد شکستهای پی در پی و زیادی را که در سالهای اخیر در عرصه سیاسی و نظامی متحمل شده با به دست گرفتن یک برگ برنده و ایجاد خلل در این توافق، تا حدی جبران کرده و حیثیت بر باد رفته خود را در میان رای دهندگان اسرائیلی احیاء کند. اما اوباما به او پاسخ داده درصورتی که نتانیاهو موفق شود کنگره را به مخالفت با توافق هستهای وادار کند، او ادامه شرایط تحریم علیه ایران را وتو خواهد کرد.
آنچه امروز در جریان سفر بیدعوت میهمان ناخواندهای به نام نتانیاهو به واشنگتن آشکار شده، سر باز کردن غده چرکینی است که سالها تحت عنوان پیمان استراتژیک و اتحاد راهبردی آمریکا و اسرائیل بر مردم آمریکا و مالیات دهندگان این کشور تحمیل شده بود و اکنون نخستوزیر رژیم صهیونیستی میخواهد ثابت کند که مقامات آمریکایی حق تصمیمگیری مستقل و خارج از منافع اسرائیلیها را ندارند و این صهیونیستها و لابی قوی آنها در آمریکا هستند که میخواهند برای آمریکائیها تصمیم بگیرند. قطعاً حوادث روزهای آینده نشان خواهد داد برنده این جنگ سیاسی کیست و اینکه آیا این بار نیز صهیونیستها برای آمریکائیها تصمیم میگیرند یا اینکه دولت آمریکا قادر است خارج از اراده صهیونیستها درباره منافع خود اعمال نظر کند.
رسالت:درس سربلندی و پیشرفت
«درس سربلندی و پیشرفت» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم سید باقر پیشنمازی است که در آن میخوانید؛ملتی که در صدد تعالی و عزت است برای رسیدن به آن از هیچ مجاهدتی دریغ نمی ورزد، ره صد ساله را کوتاه کردن ،آینده نگری و تلاش و فداکاری می طلبد . قدر شناسی فرصتها و بهره گیری از لحظه لحظه های رویش و توانمندی نیزاز لوازم موفقیت و پیشرفت یک ملت است. هر ملتی از این جهت به قهرمانان، می بالد که آنها را نماد درخشش استعدادهاو بالندگی خود می داند . قهرمانان الگو می شوند . نه تنها تلاش و کوشش و مجاهدت ، که سبک زندگی آنان نیز به عنوان مدل موفقی برای پیشرفت ، موفقیت و درخشش مورد تأسی واقع می شود . ملتی که از نمونه های موفق الگو نگیرد و قهرمانان خود را در قاب تابلوها ، متوقف و محصور کند ، شایسته ملامت است . چنین ملتی در رقابت توسعه وپیشرفت شکست می خورد و متوقف می گرددو باید خود را برای فرمانبری از کشورهایی که سبقت گرفته اند،آماده کند .
پندهای حکیمانه ای که در دیدار 27/11/93 ستادهای بزرگداشت شهدای دانشجو و هنرمند با مقام معظم رهبری بیان شد و ستاد بزرگداشت شهدای امور تربیتی نیز مخاطب واقع گردید، درسهایی برای سربلندی و پیشرفت ملت ما بود .
گرامیداشت شهید و شهادت ، تجلیل از مجاهدت و فداکاری است چرا که شهیدان مابرای هموار سازی راه زندگی ، هدایت و سعادت انسانها از خود گذشتند و به جهاد در راه خدا و دفاع از نظام مقدس جمهوری اسلامی شتافتند .
در این دیدار بر محور های مهمی تاکید شده است که اهتمام به آنها و اجرایی کردنشان نیازمند بلوغ عقلی ، بصیرت و غیرت دینی است .
1- پیام مراسم بزرگداشت، بایدادامه حرکت جهادی شهداباشد و لذا همایشهایی که به این منظوربرگزار
می گردد و در پی آن پژواکی احساس نمی شود و انگیزشی برای حرکت جهادی به وجود نمی آورد، بزرگداشت نیست .
2- نباید اجازه داده شود که نام و یاد شهدا فراموش شود ، برای ملتی که در میانه راه است، این یک غفلت خسارت بار خواهد بود .
3- ضرورت نکته یابی از زندگی شهدا برای الگوگیری جوانانی که معاصر آنان نبوده اند. در صورت دریافت پیام شهدا و شناخت راه آنان ، مجاهدت در راه خدا در جامعه ماندگار خواهد شد .
4- ضرورت به کارگیری ابتکار و نو آوری در به کارگیری روشهای تبلیغی جذاب در مراسم بزرگداشت نام و یاد شهدا، برای انتقال بهتر پیام آنان.
5- بهره گیری از مضامینی که در بطن حادثه عاشورا و حرکت حضرت سید الشهدا علیه السلام است و برای دوام حیات اسلامی جامعه و زندگی با عزت و سربلندی ضرورت دارد .
6- بزرگداشت شهدا نباید در حد یک مجلس ترحیم برگزار شود. نحوه برگزاری چنین مراسمی باید به گونه ای مهندسی شود که شهادت را در ابعاد مختلف آن معنا کند و آرمان شهید را معرفی نماید .
7- برای دریافت بشارت وپیام شهدا توسط کسانی که در راه آنان از ادامه مسیر باز مانده اند(1) ظرفیت سازی فرهنگی ومعنوی صورت پذیرد. برای یک ملت بسیارمهم است که در حرکت خود و در مسیر پیشرفت دغدغه ای نداشته باشد و با امید حرکت کند.
8- مراسم بزرگداشت شهدا به گونه ای هدف گذاری شود که موجب هدایت و معرفت حاضران و ناظران گردد و انگیزه سبقت در عرصه مجاهدت و فداکاری را فراهم نماید .
9- اگر جامعه ای پیشرفت را می خواهد و هرگز به توقف یا عقبگرد رضایت نمی دهد، مراسم بزرگداشت باید شیوه از خود گذشتن برای سرنوشت جامعه را فرهنگ سازی کند این همان مفهوم ایثار و گذشت است که شهدا پرچمدار آن هستند .
10- چنین مراسمی باید بتواند پیام شهدا را به گوش آحاد جامعه برساند در غیر این صورت یک اقدام تشریفاتی و بی اثر خواهد بود .
درسهای گرانبهای این دیدار بیش از هر نهادی باید در آموزش و پرورش کشور فرهنگ سازی شود و به دست مدیرانی که از فرهنگ شهید و شهادت فاصله نگرفته اند باشد .
مراسم سالگرد تاسیس امور تربیتی،امسال در سالن همایش برج میلاد تهران و تحت عنوان “گرامیداشت شهدای امور تربیتی” برگزار گردید. در برابر صندلی های انبوهی که تعداد معدودی از آن را کارمندان و مدیران مورد بهره برداری قرار داده بودند و با حضور وزیر محترم و معاون پرورشی.
در نگاه اول این نامگذاری در خور تقدیر به نظر می رسید با این تصور که این همایش بر اساس یک باور عمیق به فرهنگ شهادت برگزار شده است و فراتر از یک اقدام تشریفاتی . اما وزیری که به خوبی می داند روح شهدایمان هیچ غباری را بر دامان نظام جمهوری اسلامی بر نمی تابد و تا چه اندازه از فتنه گران و راهبران آنان بیزار است چگونه در مراسمی(2) که در حمایت از فتنه گران داد سخن رفته است ، ادامه حضور داشته است. وزیری که در جلسه دولت با مقام معظم رهبری از بیان ایشان شنیده است که فرمودند فتنه خط قرمز ماست. چگونه حیثیت به دست آورده از نظام جمهوری اسلامی را علیه همین نظام هزینه می کند ؟
آیا می توان ادعای چنین فردی را در مورد بزرگداشت شهدای امور تربیتی باور کرد . آیا برخی از همین شهدای امور تربیتی به دست منافقینی ترور نشدند که از فتنه و سران فتنه حمایت کردند ؟!
آیا شایسته نیست به عنوان عضو دولتی که خود را “دولت راستگویان” توصیف کرده است با مردم خود صادق
باشند ؟!
آیا بهتر نیست به جای ترغیب برخی از معلمان به اجتماعات اعتراضی در استانهای مختلف از سوی افراد منتسب به مجموعه تحت مسئولیت جنابعالی ، با مدیریتی فعالتر و توانمندتر نسبت به تامین حداقل معیشت معلمان شریف کشورمان و حفظ کرامت آنان اهتمام فرمایید ؟! برگزاری مراسم تشریفاتی بزرگداشت شهداوبی اعتنایی به آرمانشان از جنابعالی انتظار نمی رود !
پی نوشتها:
1- قرآن کریم سوره آل عمران آیه 170
2- مراسم مجمع عمومی موسوم به انجمن اسلامی معلمان. مورخ 9/11/93
قدس:شهدا حجت را برمسئولان نظام اسلامی تمام کردهاند
«شهدا حجت را برمسئولان نظام اسلامی تمام کردهاند»عنوان یادداشت روز روزنامه قدس به قلم حجت الاسلام و المسلمین احمد سالک کاشانی است که در آن میخوانید؛قدس آنلاین:اساس انقلاب اسلامی بر پایه توجه به ارزشهای الهی و قرآنی گذاشته شد و نگاه جمهوری اسلامی ایران به حاکمیت دینی برگرفته ازحاکمیت نبوت،امامت و ولایت است
آنچه مسلم است در جمهوری اسلامی ایران محورهای یاد شده مهمترین و اصلی ترین مبانی حاکمیت اسلامی به شمار می روند .حکومت اسلامی اهدافی چون اشاعه فرهنگ اسلامی و افشاگری علیه طاغوت های زمان را در راس برنامه های فرهنگی و حکومتی خود دنبال می کند.از سوی دیگر ازخودگذشتگی ،ایثار و مجاهدت یکی از مهمترین ملزومات حفظ امانت الهی که حکوت اسلامی است می باشد. الا ان حزب الله هم المفلحون، فان حزب الله هم الغابون به ما می آموزد براساس آموزه های قرآنی در راه اعتلای ارزشهای الهی یا بر دشمنان و کفار غلبه می نماییم یا در مسیر فلاح و رستگاری قدم برمی داریم.
لازمه دفاع از اسلام توجه و اهتمام به موضوع شهادت به عنوان هدیه الهی است .اینکه مقام معظم رهبری همواره درباره توجه به زوایای وصیت نامه شهیدان و زنده نگاه داشتن یاد و خاطره شهدا نکات ارزشمندی را متذکر می شوند و برگزاری و تکریم بزرگداشت شهدا را کمتر ازتکریم مقام شامخ شهادت نمی دانند بدین خاطر است که فرهنگ زنده و حیات بخش شهادت و جهاد در راه خدا همچنان در قلوب مسلمین زنده مانده و از میان نرود. همچنین در سایه خون شهدا روحیه انقلابی و اسلامی مردم حفظ شود .آنچه در نظر مقام معظم رهبری بسیار ارزشمند است توجه به این نکته است که ایشان هر شهید ی را خالق ارزشهای انسانی و الهی در همه اعصار می دانند که به نظر معظم له باید در حفظ ویژگی های رفتاری و صفات اخلاقی این خلاقان انسانیت تلاش بسیاری صورت بگیرد تا راه و اندیشه آنها همواره زنده بماند.
اگرمقام معظم رهبری می فرمایند باید بارها و بارها و پنجاه سال دیگر درباره دفاع مقدس بنویسیم،بگوییم ،توصیف کنیم و با درخدمت گرفتن انواع هنرها آن را تشریح کنیم یعنی اگر یادواره ای برای گرامیداشت خاطره شهدا می گیریم مسلما در آن اخلاص،صداقت،تعامل و روحیه خدمتگزاری،ایثار و حضور آنها در میادین سخت نبرد و دهها مسئله ای که شاید برای ما قابل تحمل نباشد مطرح شود چرا که بازگو کردن اوصاف و صفتهای شهدا می تواند عامل موثری برای حفظ ارزشهای اسلامی و مجاهدت و فداکاری در راه خدا باشد.بنابراین فلسفه وجودی دفاع از خون شهدا و استمرار آن در حقیقت گسترش ارزشهای الهی و انسانی است و اخلاق انسانی ،شریعت اسلامی وعمل صالح انسانهای شریف را به عنوان الگویی برای نسلهای بعدی انقلاب زنده نگاه می دارد.
احیای فرهنگ شهادت و خون شهدا موجب یاس دشمنان اسلام می شود یقینا دشمنان اسلام با فرهنگ شهادت و مجاهدت در راه خدا و دستورات دین مبین اسلام کاملا آشنا هستند و می دانند افرادی که در راه خدا مجاهدت کرده و از حریم اسلام دفاع می کنند چشمداشتی به مادیات یا مواهب زندگی دنیوی ندارند بلکه بر اساس اعتقادات و بصیرت و آگاهی که برگرفته از آموزه های قرآنی است با اخلاص و انتخاب مرگ به سمت فلاح و رستگاری شتافتند .دشمنان اسلام براین موضوعات مطالعات عمیقی دارند و می دانند ملتی که چنین ایثاری را بی هیچ چشمداشت دنیوی و فقط برای رضایت خداوند یکتا انجام می دهد یعنی از عزیزترین سرمایه زندگی خود که جان فرزندانش است می گذرد از تهدید یا قلدری دشمنان اسلام نمی هراسد بنابراین بر مبنای چنین تفکری این دشمن است که محکوم به فناست.
یقینا مقام معظم رهبری که همواره بر موضوع مجاهدت و ایثار و شهادت در راه خدا تاکید داشته و خود از ایثارگران و مبارزان خطوط مقدم جبهه می باشند بر این مسئله تاکید دارند که حفظ و ترویج فرهنگ شهادت می تواندآثار و نتایج ارزشمندی در ابعاد دنیوی و اخروی زندگی مسلمین داشته باشد.لذا گرامیداشت یاد شهدا و توجه به حفظ دستاوردهای آنها و بازگو نمودن و به تصویر کشیدن یکایک فداکاریها و ارزشهای فکری متعالی مومنان حقیقی می تواند مسائل ناب اسلام محمدی را برای جهانیان و جوانان جامعه اسلامی زنده و پاینده نگاه دارد.
مقام معظم رهبری همواره مسئولان نظام جمهوری اسلامی را متوجه این موضوع نموده اند که در قبال خون شهدا مسئولیت دارند.آنچه مسلم است شهدا با تقدیم جان شیرین به خداوند حجت را بر یکایک مسئولان نظام اسلامی تمام کرده اند و برای ارتقاء و تعالی ارزشهای الهی و دفاع از نوامیس کشور از خود و زندگی ارزشمندشان گذشته اند بنابراین اگر مسئولین نسبت به خواسته های شهدا کوتاهی یا غفلتی نشان بدهند دنیا و آخرت خود را ویران نموده اند . مسئولان نظام اسلامی در برابر خون شهدا و ترویج ارزشهای متعالی شهدا مسئولیت سنگینی دارند .اگر نتوانسته ایم راه و اهداف روشن شهدا را به طور صحیح وحقیقی به جوانان نشان دهیم و آن را به عنوان والاترین ارزش اسلامی –انسانی تبیین نماییم یقینا در مدیریت کلان کشور ضعف اساسی وجود داشته است .
امیدواریم مسئولان با اهتمام به بیانات و توجه خاص مقام معظم رهبری به موضوع شهادت ، ترویج فرهنگ ایثار و از خودگذشتگی به این مسئله بیش از پیش توجه نمایند و در برنامه ها و عملکرد خود با گرامیداشت یاد شهدا و توجه به خواسته های اسلامی آنان به نوبه خود در گسترش فرهنگ شهادت گامهای موثری بردارند و با توجه به بنیانهای معرفتی و دینی فرهنگ شهادت را تبیین نمایند.
سیاست روز:...و اما پس از برداشتن حصر سران فتنه
«...و اما پس از برداشتن حصر سران فتنه»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن میخوانید؛ابعاد فتنه ۸۸ همچنان درپس پرده است، بسیاری از مسائل آن دوران که اتفاق افتاد، همچنان دامنگیر کشور است و برای رهایی از تبعات منفی آن باید سالها صبر کرد و روشنگری نمود تا بتوان از تأثیرات منفی آن کاست.
تأثیرات منفی گسترده این فتنه تنها در آن مقطع بر روی مسائل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی تأثیر نگذاشت بلکه باعث شد تا با گذشت ۵ سال از آن، این تبعات همچنان ادامه داشته باشد.
فشارهای اقتصادی و سیاسی گستردهای که علیه ایران اکنون وجود دارد، به لطف! همان فتنهای است که برخی اصلاحطلبان از جنس تندرو، باعث آن شدند. تحریمهای اقتصادی علیه کشورمان پس از فتنه ۸۸ ابعاد گستردهتری یافت و فشارهای سیاسی هم به تبع آن افزایش پیدا کرد.
این اقدامات به این خاطر بود که غرب به ویژه آمریکاییها خیال میکردند آشوبها و اغتشاشات سال ۸۸ عمیق است و این عمق باعث میشود تا حوزه تأثیر و گسترش نفوذ ایران در منطقه و عملکرد حاکمیت در نزد افکار عمومی تضعیف شود، پس میباید اقدامات تضعیفکننده افزایش یابد. به همین خاطر، آمریکا و دیگر کشورهای دنبالهرو آن سیاستهای خصمانه خود را علیه ایران بسیار افزایش دادند تا شاید به گمان خود، جمهوری اسلامی را به زانو درآورند.
حصر سران فتنه و نوع رفتاری که با برخی از افراد و اشخاصی که در جریان فتنه ۸۸ نقش داشتند، با سعهصدر و تسامح بود، اگر چنین تخلفاتی که برخی فتنهگران در سال ۸۸ انجام دادند، در کشوری دیگر اتفاق میافتاد قطعاً نوع برخورد با آنها بسیار تندتر بود.
در هر صورت دو تن از سران فتنه با عنوان حصر خانگی، تحتنظر هستند، شرایط کشور ایجاب میکند که آنها در چنین وضعیتی قرار داشته باشند، منافع ملی اجازه نمیدهد که به خاطر خواسته و درخواست برخی شخصیتها آنها از حصر دربیایند یا اکنون محاکمه شوند.
این که برخی اصرار میکنند که آن دو باید از حصر خانگی بیرون بیایند، یا شرایط را درک نمیکنند، یا این که هدفی از این خواسته خود دارند. درک نکردن موضوع و ناآگاهی نسبت به عواقب چنین اقدامی نشان از بیدرایتی آنها است. اما اگر هدفی در ارائه چنین درخواستی که حتی پیگیری هم میشود، وجود دارد، این است که آزادی آنها خطری پنهان در خود دارد. نخست اگر حصر آنها بدون طی کردن روند قضایی انجام شود و حتی آنها ابراز ندامت هم نکنند، این شبهه ایجاد میشود که آنها بیگناه بودهاند و تاکنون بدون دلیل در حصر به سر بردهاند، در صورتی که اصلاً چنین چیزی نبوده و نیست و جرم آنها از نظر قانون محرز است و در زمان مناسب، محاکمه خواهند شد.
اما موضوع مهمتر آن است که اگر آنها از حصر بیرون بیایند، طعمه خوبی برای ترور خواهند بود. ترور آنها، تنش و چالش داخلی وخارجی را علیه جمهوری اسلامی ایران دامن خواهد زد، که عدهای در داخل و دشمنان خارجی خواهان چنین اتفاقی هستند.
آنها دلشان برای آقای موسوی و کروبی نسوخته که چنین برای آنها سینه چاک میکنند، فشارهایی که برای آزادی آنها وارد میشود، آغازی خواهد بود برای فتنهای دیگر با ابعاد متفاوتتر و با توجه به این که جمهوری اسلامی ایران در شرایط گفتوگوهای هستهای قرار دارد و حساسیت آن با نزدیک شدن به زمان سرنوشت؛ موضوع مهم و حساس، اکنون گفتوگوهای هستهای است نه شکستن حصر ۲ مجرم که هزینههای بسیاری را به کشور و مردم تحمیل کردند و همچنان هم ادامه دارد.
چند روز پیش یک شخصیت سیاسی مخالف پوتین در روسیه ترور شد، «بوریس نمتسف» سیاستمدار مخالف دولت روسیه چرا باید در چنین شرایطی که روسیه در آن قرار دارد، کشته شود؟
روسیه در شرایط تحریمهای سخت از سوی غرب و آمریکا قرار دارد و ماجرای اوکراین مه غرب آن را دامن زد، چنین اتفاقی قطعاً باعث دامن زدن به تنشها، فشارها و تحریمهای غرب بر روسیه خواهد شد که البته در چند روز گذشته، توپخانه رسانهای غرب به چنین کاری دست زده است.
اکنون که سران فتنه در حصر و حفاظت هستند، فرافکنیها و فضاسازیهای منفی علیه جمهوری اسلامی ایران از سوی رسانههای غربی و مقامات کشورهای اروپایی و آمریکایی علیه ایران انجام میشود، اگر پس از آزادی آنها، اتفاقی برای آنها بیفتد، انگشت اتهام همان مدافعان سران فتنه به سوی نظام جمهوری اسلامی ایران دراز خواهد شد، اما بدون شک خود آنها در بروز آن اتفاق نقش اول را دارند. هیچ تضمینی نمیتواند وجود داشته باشد که پس از شکستن حصر و حفاظت، جان آنها در خطر نباشد.
وطن امروز:میخواهد نفسی بکشد قلم
«میخواهد نفسی بکشد قلم»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم حسین قدیانی است که در آن میخوانید؛ شباهنگام 9 اسفند وقتی داشتیم صفحه یک روزنامه فردا را میبستیم هیچ فکر نمیکردیم تیتر یک «بیمار سعودی» در کنار تصویری از «سلمان بنعبدالعزیز» موجب تذکر گرفتن ما از هیات نظارت بر مطبوعات و دادگاهی شدنمان شود اما در کمال ناباوری «بیمار سعودی» همان راه «خبر مرگش» را پیمود! فیالحال چشم گشودهام بر «وطن امروز» مورخ 10 اسفند 93 بلکه بفهمم به چه جرمی و مستند به چی از هیات نظارت بر مطبوعات تذکر گرفتهایم آخر؟!
به عکس نگاه میکنم که همانا عکس خبرگزاری رسمی عربستان «واس» است و به تیتر و روتیتر که صددرصد مستند به رسانههای عربی و غربی و در یک کلام «دوستان عربستان» است. خود عربستان با آن همه بگیر و ببند، هیچ کاری با این عکس و این عکاس ندارد
ـ به این معنا که اساسا این تصویر هیچ موردی ندارد ـ آن وقت هیات نظارت بر مطبوعات در ایران خودمان به ما بابت انتشار مجدد و انعکاس دوباره عکس و خبر رسانههای دوست عربستان تذکر میدهد! گویی در نظر ایشان، عامل مرگ عبدالله بودیم کم بود، سبب بیماری سلمان هم هستیم! عاقبت ناظر بر پادشاهان شبهجزیره، چنان فیالفور یقه قلم بچههای وطن را میگیرند کأنه در شمار مقدساتند ملک عبدالله و سلمان بن عبدالعزیز! انشاءالله اینگونه نباشد لیکن اگر جماعتی نگران حال بیحال حکام سعودیاند، لطف کنند این وسط برای آزادی بیان و ایضا آزادی پس از بیان حد و حدود بیمبنا ایجاد نکنند. آقاجان! گناه ما چیست که به نقل از رسانههای دوست عربستان، سلمان بنعبدالعزیر بیمار است؟! و گناه ما چیست که به نقل از عکس خبرگزاری رسمی سعودی، بیماری پادشاه عربستان،یکی ـ دو تا به نظر نمیرسد؟! «شاهی که نیست» قبل از آنکه روتیتر «وطن امروز» باشد، تیتر رسانههای حامی عربستان و حرف دل مردم شبهجزیره اعم از سنی و شیعه است؛ این وسط گناه ما چیست؟! نه آقایان! خود را به آن راه نزنید. «خبر مرگش» و «بیمار سعودی» وحدت شیعه و سنی را خراب نمیکند که شاید اهل سنت، بیش از دیگران، دل خون از پادشاهان سلفی داشته باشند. وحدت شیعه و سنی، بیش از من و شما، دلسوزی چون خمینی حکیم و بتشکن داشت، همان ابرمرد دشمنشکن که بسی صریحتر از ما علیه دم و دستگاه سعودی سخن میگفت! آن وحدت که البته ما اعتراف میکنیم و افتخار میکنیم مشغول زدن آن هستیم وحدت حکام تکفیری مرتجع با سران اسرائیل است! و من حالا با مشاهده این همه تذکر و نشان دادن درِ دادگاه بهتر پی میبرم که چرا خمینی آن همه بغض داشت از «آخوندهای دربار اسرائیل». آری! امثال عبدالله و سلمان، بیش از آنکه سران دولت همسایه ما باشند، بیش از آنکه پادشاهان کشور دوست ما باشند، بیش از آنکه شیوخ حاشیه جنوبی خلیج همیشه فارس باشند و صد البته بیش از آنکه بزرگ و رئیس جماعت اهل سنت باشند، هماناند که حضرت روحالله گفت.
شگفتا! حضرت روحالله به امثال همین ملکها نیز لقب «آخوند درباری» میداد، آن وقت بعضیها از داخل، متذکر ما میشوند که چرا همان عکس و همان خبر رسانههای دوست عربستان را بازتاب دادهایم؟! نه آقایان! حج خونین از یاد ما نمیرود... و هر سال، موسم حج، غم و داغ خانوادههای عزادار حج خونین از یادها نمیرود. حکام عربستان پادشاهانیاند که در یک خوش رقصی کاملا سلفی با اسرائیل، قیمت نفت را ـ یکی هم علیه همین دولت محترم
اعتدال ـ تا حد ناچیزترین کالا پایین میآورند، آن وقت هیات نظارت بر مطبوعات، آیا رواست که ناظر بر ایشان، متذکر قلم ما شود؟! حالا اهل قلم هیچ، لااقل منباب دل دولت آن هم با این نفت ارزان، تذکرات خود را تنظیم کنید! گمان ما بر این بود که «خبر مرگش» و پسلرزههایی که داشت، مایه تجربهاندوزی دوستان شود اما بخواهند یا نخواهند، حکام عربستان نزد ملت سلحشور ایران ـ از هر تیره و طایفهای ـ منفورترین و محکومترین حکام منطقهاند. نزد ملت ایران، اگر اسرائیل، غاصب قبله اول است، حکام مرتجع هم غاصب خانه امن و امان الهی محسوب میشوند. در 8 سال جنگ تحمیلی، کدام همراهی را حکام عربستان با صدام جنایتکار نکردند؟! در همان زمان، سوریه مظلوم با آنکه یک کشور عربی بود و اساساً توسط حزب بعث شاخه شام اداره میشد، مکرر طرف ملت ما را گرفت. خدا رحمت کند حافظ اسد را... درود خدا بر فرزندش بشار که خط مقدم مقابله با صهیونیستها، داعش لعین و همین حکام تکفیری را برای یک لحظه رها نکرده است.
در جبهه مقاومت منطقه، همانقدر که حکام عربستان با صهیونیستها همراهی کرده و میکنند، سران سوریه مظلوم، از گذشته تا امروز همپا و همپیمان ملت رشید ایران بودهاند. در این منظومه، اساسیترین سوال از هیات نظارت بر مطبوعات این است: «تذکر را به کدام مطبوعات باید بدهی؟! روزنامههایی که هر روز علیه بشار مقاومت قلمفرسایی میکنند یا قلم بهدست حزبالله که در امتداد راه روحالله، بغض از حکام تکفیری در سینه دارد؟!... ما یا رسانههایی که رنگ لوگو را با پرچم لعین داعشی و تروریستها ست میکنند؟!» آه و فغان از این زمانه ناسازگار! ما هی میخواهیم با یک رواداری فوق مضاعف و خارج از تعریف، بر آن جمله معروف سید شهیدان اهل قلم، ماده و تبصره بزنیم اما ظاهرا همان است که آوینی گفت: «در این مملکت، آزادی برای همه هست الا حزباللهیها».
حزباللهی آن هم به نقل از دوستان خود عربستان مینویسد «بیمار سعودی»، تذکر میگیرد و دادگاهی میشود، دیگری علیه خود دین قلمفرسایی میکند، شهادت و شهید را میزند، سلمان و ابوذر را میزند، اربعین را، سیدالشهدا(ع) را ... و جمله مقدسات را میزند انگار نه انگار! هیات نظارت بر مطبوعات کجاست وقتی این همه روزنامه، به نفع همین حکام سعودی، به نفع همین لعین داعشی، به نفع همین جان کری و نتانیاهو و همین پرزیدنت «مودب و باهوش» و دقیقا علیه شیرمرد همه این سالیان ما حاج قاسم سلیمانی، علیالدوام محور مقاومت در میدان شام را میزنند؟! چطور عربستان با این همه جنایت و خیانت، کشور دوست و همسایه است اما سوریه با این همه مقاومت و مظلومیت، نه؟! ما در زمینه نقدهایمان بر سازمان محیطزیست، نه 99 درصد که صددرصد خود را محق میدانیم اما کاش هیات نظارت بر مطبوعات، ناظر بر خانم ابتکار که دست آخر یک ایرانی هموطن است، به ما تذکر دهد، نه معطوف بر پادشاه سعودی! این برخورنده به غیرت ملی هر ایرانی آزادهای است.
ما در زمینه نقدهایمان بر توافق کذا، نه 99 درصد که صددرصد خود را محق میدانیم اما کاش هیات نظارت بر مطبوعات، ناظر بر «آنچه مرقوم میدارند» به ما تذکر دهد، نه معطوف بر حکام تکفیری شبهجزیره! این برخورنده به غیرت ملی هر ایرانی آزادهای است. ما کاملا پای عواقب نقد خود بر فلان قرارداد نفتی و گازی هستیم اما کاش ناظر بر جناب زنگنه به ما تذکر دهند، نه معطوف بر آخوندهای درباری! این برخورنده به غیرت ملی هر ایرانی آزادهای است. به خدا سوگند، این برخورنده به غیرت ملی هر ایرانی آزادهای است ولو اساسا مسلمان نباشد!
***
این نوشتار سخنی بود با توی مخاطب. با این جماعت چه کنیم؟!.... براستی ما با این جماعت چه کنیم؟! راهی جلوی ما بگذار...
سریعالقلم بودن پیشکش! در این هوای آلوده، فقط میخواهد نفسی بکشد قلم، نفسی...
جوان:تحریمها؛ نقطه، سر خط
«تحریمها؛ نقطه، سر خط»عنوان یادداشت روز روزنامه جوان به قلم عباس حاجی نجاری است که در آن میخوانید؛روز جمعه گذشته خانم وندی شرمن، معاون وزیر خارجه امریکا در جریان یک سخنرانی به مناسبت هفتادمین سالگرد پایان جنگ جهانی دوم، در بنیاد کارنگی در پاسخ به این پرسش که پس از توافق، شاهد چه نوع رویکرد و سیاستی از جانب ایران که نقش بیثباتکننده(؟!) آن در منطقه ادامه دارد، خواهیم بود، گفت: «بگذارید بسیار روشن و صریح بگویم، هیچگونه معامله بزرگی با ایران در راه نیست. مذاکره درباره برنامه اتمی آنهاست و ما به خوبی از آنچه در منطقه میگذرد، آگاه هستیم. همه تحریمهای ما در ارتباط با تروریسم یا در مورد نقض حقوق بشر و همه نگرانیهای ما در مورد بیثباتی منطقه به جای خود باقی هستند.»
سخنان این خانم معاون که اتفاقاً مسئولیت تیم مذاکرهکننده هستهای امریکا در گروه 1+5 را بر عهده دارد، در شرایطی صورت میگیرد که در این سوی ماجرا برخی از رسانههای مدعی حمایت از دولت با علامتگذاریهای مکرر روی تقویمها برای رسیدن به توافق هستهای و به زعم خود پایان تحریمها، برای روزهای پس از توافق نقشه میکشند و به تبع آن به التهابات بازار و فضای سیاسی و اقتصادی کشور دامن میزنند. بازنویسی این سخنان که وبسایت صدای امریکا آن را روز گذشته در صفحه اول خود درج کرده است، نه به منظور تضعیف تلاشهای تیم مذاکرهکننده هستهای ایران که با هدف شناخت بیشتر ماهیت امریکاییها در روند این مذاکرات و دیگر تعاملات منطقهای است که نشاندهنده این است که برای آنها حصول به توافق احتمالی در مذاکرات هستهای تنها نقطه آغاز برای گشودن پروندهها و ورود به عرصههای دیگری است که به زعم خود برای حفظ و تشدید تحریمها برنامهریزی کردهاند. موضوعاتی که خانم شرمن تحت عنوان تروریسم یا «نگرانیهای امریکا در مورد بیثباتی منطقه» بر آن تأکید میکند، در واقع همان روند ناکامیهای امریکا در منطقه است که متأثر از قدرت و نفوذ ایران به کابوسی وحشتناک برای امریکا تبدیل شده و به تعبیر هفته گذشته روزنامه واشنگتنپست همه استراتژیهای امریکا را به تحلیل بردهاند.
این روزنامه امریکایی با اشاره به تحولات عراق مینویسد: «نیروهای مردمی همسو با ایران، قدرت امریکا را در عراق به تحلیل بردهاند و شاید روزی برسد که همانها ما را از عراق بیرون کنند. نقطه ثقل مبارزه با داعش در عراق نیروهای مردمی هستند که مانند بازوی قوی ایران عمل میکنند. این برتری مشهود، همه استراتژی امریکا را در عراق به تحلیل میبرد.» بر این اساس پایان مذاکرات هستهای بر فرض دستیابی ایران به همه اهداف مورد نظر به معنی پایان تحریمها نخواهد بود، آنگاه ایران باید برای این سهگانه مورد اشاره خانم شرمن و برخی دیگر از موضوعات نظیر توان موشکی و احیاناً به دلیل سیاستهایش در برابر رژیم صهیونیستی، پاسخگو و تداوم روند تحریمها را نظارهگر باشد.
مقام معظم رهبری در دیدار روز 29 بهمن ماه خود با مردم تبریز این استراتژی نظام سلطه در مورد چرایی تحریمها را به روشنی تبیین نمودند و با اشاره به تلاش آنان برای جلوگیری از تبدیل شدن ایران به یک قدرت تأثیرگذار در منطقه و جهان یادآور شدند: غربیها و عمدتاً امریکاییها با برنامهریزی و با استفاده از شیوههای مختلف اقدام به کارشکنی در طرحها و فعالیتهای بزرگ اقتصادی ایران با کشورهای منطقه و دور زدن ایران در خطوط انتقال نفت و گاز، خطوط زمینی و هوایی و خطوط شبکههای ارتباطی کردند و عملاً سالها پیش از قضایای هستهای، تحریم بیسرو صدایی را آغاز کردند که این مقابله اقتصادی تا به امروز ادامه داشته است... بنابراین در تحلیل شرایط و مشکلات اقتصادی کشور، نباید برنامهریزی دشمن را که امریکا و چند کشور اروپایی دنبالهرو آن هستند، نادیده گرفت. هدف اصلی آنها تحقیر ملت ایران و متوقف کردن حرکت عظیم ملت و نظام اسلامی به سوی تمدن نوین اسلامی است، من معتقدم حتی اگر در مسئله هستهای نیز همان خواستههایی را که آنها دیکته میکنند قبول کنیم، باز هم تحریمها برداشته نخواهد شد، زیرا آنها با اصل انقلاب مخالفند. باید در مقابل هیاهو و اقدامات دشمنان در موضوع تحریمها ایستادگی کنیم و هدف آنها را ناکام بگذاریم.
بهنظر میآید تیم مذاکرهکننده هستهای ایران نیز باید از هم اکنون تکلیف تحریمها و به طور کلی فرآیند پس از هستهای را نیز روشن کند، البته این به معنی چانهزنی روی محورهای مورد اشاره خانم شرمن نیست چرا که بحث روی موضوعاتی نظیر حمایت ایران از نیروهای مقاومت در منطقه و... موضوعیت ندارد بلکه هرگونه توافقی باید لغو کامل تحریمها را شامل شود و در غیر این صورت، سناریوی مذاکرات باید پس از پایان موضوع هستهای، برای موضوعات دیگر نیز تکرار و ایران تا سالها درگیر دور باطلی شود که دشمنان متأثر از یک برآورد غلط در محیط داخلی ایران برای آن برنامهریزی کردهاند.
اما این ماجرا نسخه دیگری نیز دارد که اجرای آن مقوم میز مذاکرات و ناامیدکننده دشمنان در پیگیری سناریوی تحریمهاست و آن هم نسخه شفابخش توسل به اقتصاد مقاومتی است؛ چیزی که طی یک سال گذشته به رغم ابلاغ سیاستها، تنها در مرحله حرف باقی مانده و به تعبیر حکیمانه مقام معظم رهبری در دیدار اعضای ستاد بزرگداشت روز ملی مهندس با تکرار زبانی آن هیچ اتفاقی نمیافتد بلکه باید این مسئله در مجلس و دولت به طور جدی بررسی شود که برای اقتصاد مقاومتی به مفهوم حقیقی چه کارهایی انجام گرفته و چه کارهایی باید انجام گیرد. در این زمینه نیز مقام معظم رهبری در دیدار مردم تبریز فرمودند: ما میتوانیم در مقابل هیاهو و اقدامات دشمنان در موضوع تحریمها ایستادگی کنیم و هدفهای آنها را ناکام بگذاریم. اگر اقدامات لازم و تلاشهای جدیتر را در عرصه اقتصادی انجام ندهیم، نتیجه همان میشود که اکنون دشمن برای موضوع هستهای ما شرط و شروط میگذارد و بعد هم میگوید، اگر قبول نکنید تحریم میکنم! حتی اگر در مسئله هستهای نیز همان خواستههایی را که آنها دیکته میکنند، قبول کنیم، باز هم تحریمها برداشته نخواهد شد، زیرا آنها با اصل انقلاب مخالفند.
حمایت:خود را گول نزنیم!
«خود را گول نزنیم!»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم سید مهدی موسوی نژاد است که در آن میخوانید؛مقوله «ارزش افزوده» یکی از مهمترین محورهای سیاستهای ابلاغی اقتصاد مقاومتی است که بی توجهی به آن طی 16 سال گذشته، کشور را در بحرانهای بسیاری قرار داده است. نفت، از کالاهای راهبردی است که خام فروشی آن، نه تنها باعث از دست رفتن فرصت ایجاد ارزش افزوده و متعاقب آن بیکاری در داخل می گردد، بلکه بر اساس آمارها، موجب می شود وضعیت اشتغال در کشور دریافت کننده این محصول گرانبها تا میزان 10 درصد افزایش یابد. پالایشگاه سازی و تبدیل نفت به فرآوردههای نفتی یکی از راهبردهای کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه برای تبدیل شدن به کشوری با اقتصادی پویاست.
اما نگاهی گذرا به این استراتژی در ایران نشان می دهد متأسفانه ما به بهای گرم شدن، حاضر شدیم اسکناس های گرانبهای خود را به آتش بکشیم! منابع زیرزمینی کشورمان از جمله نفت، یکی از فرصت هایی است که خداوند به این سرزمین اعطاء نموده است و اگر همچنان به سیاست های زیان بار گذشته برای خام فروشی آن ادامه داده شود، همین فرصت تبدیل به تهدید خواهد گردید. نگاهی گذرا به آمارهای جهانی نشان می دهد که آمریکا و اروپا به تنهایی 50 درصد ظرفیت پالایشی جهان را دارا هستند در حالی که این رقم در منطقه خاورمیانه به عنوان قطب اصلی تولید نفت جهان، کمتر از 8 درصد است.
اوپک با دارا بودن 75 درصد ذخایر نفت جهان، 43 درصد تولید و عرضه نفت جهان را بر عهده دارد، در حالی که سازمان همکاریهای اقتصادی (اکو) با دارا بودن 1.7 درصد ذخایر جهانی، 24 درصد تولید نفت جهان را در اختیار دارد و 60 درصد نفت جهان را مصرف می کند. عربستان و کویت با تاسیس شرکتهای پالایشی در کشورهای پر مصرف، نفت خود را به این کشورها رسانده و با پالایش آن، نه تنها بازار و میزان فروش خود را تثبیت می نمایند بلکه با تبدیل آن به ارزش افزوده، سودهای کلانی را کسب می کنند. این در حالی است که از نفت خام، 160 فرآورده تولید می شود و این فرآوردهها با قیمت گران به کشورهای تولیدکننده نفت خام، از جمله ایران فروخته می شود.
متاسفانه در کشور ما از تجارب کشورهای پیشرفته، تنها در بخش استخراج و فروش استفاده شده و در جهت فرآوری، متاسفانه ورودی نداشتیم و عدم توجیه اقتصادی موجب گردیده است که تاکنون از تجارب گذشته درس نگیریم. یکی از وزرای نفت سابق همواره از مخالفت خود با ساخت پالایشگاه به نیکی یاد می کرد و اظهار می داشت که ساخت پالایشگاه به هیچ عنوان صرفه اقتصادی ندارد؛ در حالی که در آن ایام، پالایشگاه سازی در جهان رونق داشت و کشورهای مختلف تولیدکننده و مصرف کننده نفت، پالایشگاههایی در سرتاسر دنیا احداث میکردند اما وزارت نفت تصمیم گرفت بدون توجه به این راهبرد، واردات بنزین را پی بگیرد.
بی توجهی دولتها به پالایشگاه سازی موجب شد تا در سال ۱۳۸۵، روزانه 28 میلیون لیتر بنزین به کشور وارد شود که هزینه آن به 5 میلیارد دلار در سال بالغ می گردید، در حالی که هزینه ساخت پالایشگاه 5.1 میلیارد دلار بود!در همین راستا است که مقام معظم رهبری در دیدار خود با پژوهشگران و مسئولان شرکت های دانش بنیان، همزمان با تاکید بر اهمیت اقتصاد مقاومتی، تاکید داشتند: «تحصیل ثروت از راه فروش منابع تمام شدنی مثل نفت و امثال نفت، رونق نیست، پیشرفت نیست؛ این خودگولزدن است.
ما در این دام افتادیم. باید اقرار کنیم، قبول کنیم که این یک تله است، یک دام است برای ملت ما. ما دچار خام فروشی شدیم. یک واقعیتی برای ما به ارث گذاشته شد، کشور هم به آن عادت داده شده است. البته در این سالها سعی شده که یک مقداری این اعتیاد مضر برای کشور، کنار گذاشته شود، لیکن به طور کامل پیش نیامده. ما باید اول اعتقاد پیدا کنیم که باید کشور به جائی برسد که بتواند با اختیار، هرگاه اراده کرد، سر چاههای نفت خودش را ببندد؛ ما باید به این باور برسیم.
این حالا مسئله نفت است. خام فروشی ها در بخشهای مختلفِ مواد خام و معدنی همچنان وجود دارد؛ و این یکی از ضعفهای ماست، یکی از مشکلات کشور ماست». یکی از راهکارهای فاصله گرفتن از خام فروشی نفت، واگذاری امتیاز تبدیل نفت خام به مواد پتروشیمی به دست بخش خصوصی است که با اجرای این روش می توان به چندین هدف عمده که طی سال های اخیر، جزء مطالبات رهبر انقلاب از دولت ها بوده است، دست پیدا کرد. اولین هدفی که می توان به آن اشاره نمود خصوصی سازی صنایع بزرگ پتروشیمی است که با این کار تا حدود زیادی دولت می تواند از بنگاه داری فاصله گرفته و به سمت سیاست گذاری در اقتصاد برای پیشرفت کشور حرکت کند.
مزیت دوم این رویکرد، ایجاد اشتغال مولد در کشور است که از این طریق، هزاران جوان تحصیلکرده در این رشته که دارای مهارت هستند، شاغل خواهند شد و بدین ترتیب می توان امیدوار بود تا یکی از مهمترین مشکلات کشور یعنی بیکاری، تا حدودی کاهش یابد.
اما اصلی ترین برگ برنده تبدیل نفت خام به سایر محصولات و صادرات آن، خنثی کردن تحریم هایی است که غرب برای ضربه زدن به اقتصاد کشور وضع کرده است. با فروش داخلی نفت خام و صادرات محصولات فرآوری شده می توان تا حدّ زیادی از عرضه نفت جلوگیری کرد که در نتیجه باعث بالارفتن قیمت نفت خام شده و از طرف دیگر، ضربه ای اساسی به تحریم کنندگان کشورمان وارد می کند.
بر اساس تحریم های وضع شده، صادرات نفت خام و سنگین بیش از حد تعیین شده ممنوع است، امّا صادرات محصولات پتروشیمی در لیست تحریم ها به چشم نمی خورند که همین عدم تحریم، نشانگر ضعف ما در این بخش است. به عبارت دیگر دشمن به این نتیجه رسیده است که ظرفیت های داخلی ما برای تبدیل نفت خام به مواد پتروشیمی، آنچنان که باید پیشرفته نیست و از بابت صادرات اندک آن، نگرانی ندارد زیرا درآمد ما از این طریق چشمگیر نیست.
شکی نیست که الزامات فرایند فاصله گرفتن از خام فروشی و حرکت به سمت تولید فرآورده های نفتی، از مواردی است که می توان و باید آن را از ضروری ترین مباحث اقتصادی برای اقدام فوری و عاجل به حساب آورد. اقتصاد ما به اندازه کافی از وابستگی به نفت ضربه خورده و نباید منتظر بود که استکبار، برای تنگ تر کردن حلقه، از دیگر نقاط ضعف اقتصادی ما سوء استفاده کند. بنابراین، باید با عزم و اراده قوی کمر به اجرای سیاست های اقتصاد مقاومتی بست و یک بار و برای همیشه کشور را از چنبره اقتصاد نفت محور رهانید.
آفرینش:لزوم تغییر نگرش برای جذب جوانان
«لزوم تغییر نگرش برای جذب جوانان»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛افزایش سن ازدواج و بالارفتن تعداد دختران و پسران مجردی که تمایلی به ازدواج و بر دوش کشیدن بار سنگین تعهد در برابر خانواده را ندارند، زمینه سازمشکلات اجتماعی بسیاری برای جامعه ما خواهد بود. بنابر آمار سازمان ثبت احوال ، در حال حاضر نزدیک به 15میلیون پسر بالای 25 سال ازدواجنکرده داریم که این آمار درباره دختران، به هشت میلیون نفر میرسد. همچنین تعداد دختران بالای 35 سال که هرگز ازدواج نکردهاند، حدود یکمیلیون نفر است. در بررسی بالارفتن سن ازدواج، می توان عمدهترین دلایل آن را در دومحور اقتصادی و فرهنگی خلاصه کرد. بسیارند جوانانی که دوستدار ازدواج و تشکیل خانواده هستند،اما مشکلاتی نظیر بیکاری و مسکن مانع آنها می شود.
درمقابل نیز جوانانی هستندکه از تمکن و بنیه مالی خوبی برخوردارند اما از ازدواج گریزانند، چون آن را عملی بدوی و عقبمانده میدانند!.متاسفانه تبلیغات درمورد ازدواج درکشورما منسجم و منطقی صورت نمی گیرد. این الگوی تبلیغاتی که جوانان درسنین پایین ازدواج کنند، مورد تاکید قرار دارد و برخی اقشارجامعه نیز، بی آنکه پیش زمینه های تحقق این امر فراهم باشد، آن را اقدامی مثبت تلقی می کنند.
درحالی که ازدواج در سنین جوانی که طرفین هنوز به بلوغ اجتماعی و اقتصادی دست نیافتهاند، می تواند معضلات اجتماعی فراوانی را ایجادکند. اگر این مسأله را تبلیغ کنیم که جوانان اول ازدواج کنند و سپس به سراغ تأمین مایحتاج زندگی بروند، مفاسد بیشتری نسبت به دیرازدواج کردن آنها خواهد داشت. چرا که اگر ازدواج کردند و بعد از آن مشکلات اقتصادی آنها حل نشد، این ازدواج به طلاق منتهی میشود که خود سرمنشأ مشکلات و مفاسد بسیاری است. غیر از مسائل اجتماعی و اقتصادی، مسائل فرهنگی از جمله، کمرنگ شدن نقش خانوادهها در ازدواج نیز در افزایش سن ازدواج تأثیر دارند، در گذشته رسوماتی برای ازدواج وجود داشت که دیگر کمتر شاهد آن در میان جوانان و خانواده ها هستیم. در ازدواجهای سنتی، این خانوادهها بودند که نقش اصلی را از ابتدا تا انتهای مراسم ازدواج و حتی پس از آن بازی میکردند که امروزه همه این نقشها را خود طرفین ازدواج بر عهده گرفتهاند و نیازی به دخالت بزرگترهای خانواده در امر ازدواج نمیبینند.
درازدواج های سنتی خانواده طرفین نسبت به همطرازی سطح اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی یکدیگر تحقیق می کردند و درصورت همگن بودن رفتارها اقدام به معاشرت می نمودند. اما امروزه این دخترو پسر جوان هستند که یکدیگر را پیدا می کنند و بدون درنظر داشتند تطابق سطح فرهنگی و اقتصادی خانواده هاشان، اصرار به ازدواج دارند و بعد از گذشت مدت اندکی متوجه شکاف های عمیق در سلایق و علایق میان خود می شوند و به جدایی رضایت می دهند. اما تأسف بار اینکه به دلیل ضعف های فرهنگی ما، امروزه در میان دختران و پسران جوان، این فرهنگ رواج یافته که ازدواج نکردن، نوعی نماد تمدن و باکلاسی است و کسانی که ازدواج میکنند، اُمّل و عقبمانده اجتماعیاند. در بین جوانان پایتخت این الگو بسیار گسترده و عمیق تر رواج پیداکرده و دختران و پسران جوان ازدواج را امری تحمیل کننده و دردسرساز می دانند.
واقعاً در یک جامعه اسلامی عملکرد ما چگونه ارزیابی خواهد شد و چه کسی پاسخگوی این کج روی های فرهنگی خواهد بود؟ چه اقدامی ازسوی مسولان و نهادهای کشور صورت گرفته که ازدواج برای جوانان امری سازنده تلقی گردد و آن را به چشم مانعی بزرگ و چاله ای عمیق نپندارند.بهترین قانونی که ما درباره ازدواج جوانان داریم، طرحی است که در مجلس به تصویب رسید و متأسفانه اجرا نشد. در طرح تسهیل ازدواج جوانان، همه پیشبینیها اعم از آموزش، مسکن، اشتغال، فرهنگسازی و تسهیلات اقتصادی برای افزایش آمار ازدواج، در نظر گرفته شده بود که متأسفانه با بایکوت شدن آن از سوی دولت قبل، به فراموشی سپرده شد.
شاید در پاسخ به این ادعا مطرح شود که اقداماتی همچون دادن وام ازدواج و مسکن مهر برای ترغیب جوانان به ازدواج صورت گرفته است. باید در نظر داشت که دادن وامی که برای گرفتن آن جوان باید به دنبال ضامن و فیش حقوقی به عالم و آدم التماس کند و در نهایت کارمزدی سنگین به آن تعلق گیرد، جزء موارد ترغیبی و تبلیغی محسوب نمی شود. ضمن اینکه مسکن مهر نیز درحال حاضر باتوجه به بعد مسافت و فراهم نبودن امکانات رفاهی به هیچ وجه مورد رضایت و علاقه زوجین جوان نیست. لزوم ایجاد انگیزه و تغییر ذائقه فرهنگی جوانان نسبت به ازدواج، امری است که باید از سوی مسولان مورد توجه قرارگیرد و درکنار آن نیز خانواده ها باید نوع نگرش خود به ازدواج فرزندانشان را مورد توجه قرار دهند. تحقیق و دقیق شدن در مورد ازدواج جوان، به معنای گرفتن حق انتخاب و آزادی آن نیست، بلکه خانواده با این کار به عنوان پشتوانه و تضمین کننده دوام زندگی دوجوان وارد عمل خواهد شد.
آرمان:تنها میز مذاکره تعیین کننده است
«تنها میز مذاکره تعیین کننده است»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم مهدی محتشمی است که در آن میخوانید؛بار دیگر مباحثی از قبیل اقدامات نظامی علیه ایران از سوی مقامات آمریکایی مطرح میشود که در این راستا باید گفت چنین ادبیاتی موضوعی تازه نیست، اما به هر صورت به نظر میرسد وضعیت و شرایطی که در داخل آمریکا به دلیل فشارهای کنگره و برخی گروههای ذینفوذ که تحتتاثیر لابیهای رژیم صهیونیستی هستند، ایجاد شده دولت اوباما را به این سمت سوق داده است. به عبارت دیگر دولت اوباما برای آنکه بتواند شیرازه امور را در دست خود نگه دارد و فشار کمتری متحمل شود تا به دور از کارشکنیها مذاکرات را به پیش ببرد از طریق مقامات اصلی که نمود دولتی دارند اظهاراتی را مطرح میکند که حداقل برای مدتی این گروهها را راضی نگه دارد.
ناگفته نماند این رویکرد با سخنرانی نتانیاهو در کنگره نیز ارتباطی تنگاتنگ دارد و درحقیقت تلاش میشود تا بهانه از آنها سلب شود؛ وگرنه این یک اصل اساسی است و مقامات آمریکا نیز به خوبی بر آن واقف هستند که حتی به فرض شکست مذاکرات شرایط امروز دنیا بسیار متفاوت از دورانی است که آمریکا نیروهای نظامی خود را وارد کشورهایی از جمله افغانستان و عراق کرد.
مضاف بر آنکه وضعیت خاورمیانه عربی و کشورهای منطقهای که یکی پس از دیگری دچار بحرانهای اقتصادی و سیاسی میشوند این پیام را برای آمریکا دارد که اگر دیگر قادر نخواهد بود وارد چنین بازیای شود بر این اساس حتی در صورت شکست خوردن مذاکرات، قطعا کشورهای طرف مقابل به ویژه آمریکا نمیتوانند نگاه سابق را به منطقه داشته باشند. نکته دیگر آنکه دولتمردان آمریکایی به درستی این حقیقت را دریافتهاند که ایران تحت فشارهای رسانهای و تبلیغاتی آنها قرار نمیگیرد اما مسئلهای که آنها را به بیان چنین مواضع و اظهارنظرهایی وادار ساخته این است که بتوانند از این طریق تا حدودی میزان ضریب نفوذ مخالفین خود را بر دولت کم کنند.
مسلم است که ایران نیز اعتنایی به اظهارات رسانهای مقامات آمریکایی ندارد چراکه این میز مذاکره است که تعیین خواهد کرد کشورها به چه سمت و سویی حرکت میکنند بنابراین طرف مقابل نیز میداند توافقی میتواند مورد تائید قرار گیرد که منافع حداکثری جمهوری اسلامی ایران را نیز تامین نماید لذا حواشی یعنی آنچه در رسانهها مطرح میشود نه اهمیتی دارد و نه جمهوری اسلامی ایران به آن وقعی مینهد. بنابراین از آنجا که هم آمریکا تحلیل درستی از وضع موجود خود دارد و هم ارزیابی صحیحی از توانمندیهای ایران دارد قطعا وارد بازیهای خطرناک و بدون نتیجه نخواهد شد.
کشورهای 1+5 و در راس آن ایالات متحده میدانند که ایران براساس یک منطق گفتوگو و برپایه حل دیپلماتیک مشکل پرونده هستهای وارد میدان شده است. لذا از آن جهت که طرفین قائل به بازی برد-برد هستند، وارد گفتوگو شدهاند و کشوری که مذاکرات را تنها راهحل این موضوع میداند و از سوی دیگر به تجربه دیده است مانورها بر مسائل نظامی نتوانسته تاثیری بر تصمیمگیریهای ایران و مذاکرات بگذارد لذا اظهاراتی که از سوی مقامات آمریکایی صورت میگیرد تنها میتواند خوراک داخلی داشته باشد و نه بیشتر.
شرق:چرایی یک انزوا
«چرایی یک انزوا»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم محمدعلی سبحانی است که در آن میخوانید؛نتانیاهو، منزویتر و تنهاتر از هر زمان دیگری است. مرور اخبار پیرامون رییس رژیم صهیونیستی در روزهای اخیر، برهمخوردن شرایط به ضرر او و حزب متبوعش در میان متحدان استراتژیک آن رژیم را بهخوبی نشان میدهد و بر جمله فوق، صحه میگذارد. اختلافات به لابی پرنفوذ «ایپک» هم کشیده شده و گروههای تندرو داخل کنگره ایالاتمتحده هم، مانند گذشته از همپیمان خود استقبال نمیکنند.
واکنشهای اخیر به درز اطلاعات مذاکرات هستهای شش کشور با ایران که متهم آن، رژیم اسراییل است، عدمحضور مقامات بلندپایه دولت اوباما در سخنرانی رییس این رژیم، حمله تند رییس قبلی سازمان امنیت این رژیم به نتانیاهو و عاملانزوایاسراییلخواندن وی و دهها خبر دیگر که در رسانههای معتبر جهان درباره بروز اختلافات جدی میان غرب و این رژیم منتشر میشود، کمتر مسبوقبهسابقه بوده است. اگرچه این نکته را نباید از نظر دور داشت که اولویت منافع در روابط ایالاتمتحده و این رژیم، موضوعی قابلکتمان نیست و وزیرخارجه آمریکا و حتی رییسجمهور این کشور برای عادینشاندادن روابط، بر آن تاکید میکنند.
از سوی دیگر اوباما با وجود نتایج انتخابات میاندورهای کنگره و اکثریتیافتن جمهوریخواهان، توانست فعلا آنان را برای بهخطرنینداختن مذاکرات پیچیده و نزدیک به توافق با ایران، مجاب کند و «زمان» بخرد. اما چرا فضای فعلی سیاست خارجی برای ایران، به این شکل درآمده است؟
رییسجمهور روحانی در ماههای اخیر، بارها جمله معروف «کار دولت در دیپلماسی این است که بهانه را از دست طرفهای خارجی بگیرد» را بیان کرده است. برهمزدن اجماعی که در دولت قبل در همه سطوح علیه ایران ایجاد شده بود، فقط با یک «دیپلماسی خوب» امکانپذیر بود که دستگاه دیپلماسی دولت یازدهم تا حد زیادی به آن نائل آمده است.
فضای فعلی جهانی پیرامون ایران اگرچه هنوز مطلوب ما نیست اما این فرضیه را به اثبات میرساند که اگر در داخل کشور برپایه انتخاباتی بانشاط و حضور مردم، دولتی توانمند بر سر کار آید و ابزارهای کار در محیط جهانی را بشناسد، امکان موفقیت و پیشبرد اهداف و منافع ملی مهیا خواهد شد. باید دانست اوباما پدیدهای استثنایی در تاریخ معاصر ایالاتمتحده بهشمار میرود. هرچند وی جملاتی را برای اقناع برخی طیفهای داخلی این کشور بیان میکند اما از پس دیگر مواضع او میتوان فهمید که برای رسیدن به توافق با ایران و پایاندادن به چهاردهه عدم ارتباط با کشوری که قدرت منطقهای است، در حال جنگیدن با موانع داخلی و خارجی است. بازماندن کانال گفتوگو و رسیدن به تفاهم «برد برد»، هدفی است هم دموکراتهای آمریکایی و هم دولت میانهرو ایران بهدنبال آن هستند.
نباید مانند برخی مقاطع در گذشته، چوب فرصتسوزیها را بخوریم. دیپلماسی، منطقگرایی و واقعبینی در عرصه جهانی، سلاحی برندهتر از سلاح تهدید، افراط و تندروی است که معمولا از پس آن، وادادگی میآید. رژیم اسراییل پس از جنگ اخیر غزه و جنایات جنگی مرتکبشده، دیپلماسی موفق ایران و زدودن پروژه ایرانهراسی، منزویتر از هرزمانی است؛ رژیمی که در دولت گذشته و در پی شعارهای تند و بیپشتوانه طرحشده در آن دوران، شادی و شعف خود از آن مواضع را پنهان نمیکرد.
مردم سالاری:استقلال اطلاعاتی لازمه استقلال ملی
«استقلال اطلاعاتی لازمه استقلال ملی»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم علامه عزیزی است که در آن میخوانید؛یکی از موضاعات انحصاری در اختیار ابر قدرتهای دنیا فعالیتهای اطلاعاتی بوده است. کشورهایی همچون ایالت متحده امریکا،انگلیس و روسیه با سابقه استعمار و استثمار در کنار رژیم جعلی صهیونیستی به عنوان کشورهای پیشتاز و باسابقه در عرصه جاسوسی از این ابزار انحصاری خود در جهت پیشبرد اهداف مداخلهجویانه و به تبع آن مدیریت بر مناطق ذینفع خویش استفاده کردهاند. پرواضح است سرویسهای مخوف اطلاعاتی این کشورها به هیچ عنوان این موضوع را قبول نخواهند کرد تا کشورهای دیگر نیز در این زمینه توسعه پیدا کنند.
در زمینه بررسی بحث اطلاعاتی لازم به ذکر است، آغاز فرآیند شکلگیری سازمانهای اطلاعاتی-ضد اطلاعاتی امروز، در اواخر دهه 19 و در طول جنگهای جهانی است. با توجه به دستهبندیهای مختلفی که از آغاز این بحث صورت گرفته بنظر میرسد شروع امر اطلاعاتی در قرون اخیر در یک بازه زمانی صورت گرفته و تاریخ مشخصی ندارد،اما آنچه واضح و مبرهن است استفاده ابزاری از بحث اطلاعاتی جهت مبارزه با استقلال ملتها بوده است.
از این رو موساد-ام ای 6-سیا-کا.گ.ب سرویسهای قدیمی و بزرگ اطلاعاتی دنیا با دکترین وابستگی اطلاعاتی سرویسهای جاسوسی کشورها به خود با بهرهگیری از نیروهای کشورهای دیگر با صرف کمترین هزینه و انرژی به راحتی در امور ملل مختلف دخالت کرده و رصد اطلاعاتی به نسبت کاملی به دنیا داشتهاند. از بین سرویسهای جاسوسی وابسته «ساواک» معروفترین آنها بود. سرویس جاسوسی مخوفی که رسما تغذیه اطلاعاتی موساد را بر عهده داشت. باتوجه به موارد ذکرشده پرواضح است یکی از ارکان استقلال هر کشوری، استقلال اطلاعاتی است، به گونهای که سازمانهای اطلاعاتی به صورت نامرئی در تمامی تحولات و حوادث کوچک و بزرگ دخالت داشته و به عنوان دولت پنهانی در رصد امور داخلی و بینالملل عمل میکنند.
حال با پیروزی انقلاب اسلامی ایران و برچیده شدن رژیم طاغوت سیستم اطلاعاتی کشور تغییرات به نسبت بیشتری نسبت به نهادهای دیگر داشت. از آنجاکه موضوع «استقلال» یکی از شعارهای اصلی جمهوریاسلامی بود و سرویس اطلاعاتی گذشته یک نهاد خودفروخته وابسته بود در نتیجه در اثر انقلاب اسلامی ساواک به کلی منهدم شد و با رهنمودهای عالمانه حضرت امام وزارت اطلاعات با ساختاری جدید و منطبق بر اصل مردمی بودن شکل گرفت. در توصیف قدرت اطلاعاتی کشور به این نکته بسنده کنم حتی سرویسهای اطلاعاتی غربی نیز از پیشرفت توان نظامی ایران متعجب شده و گزارشهای متعددی در رابطه با توان اطلاعاتی ایران منتشر کردند.
توان بالای رصد اطلاعاتی، قدرت اطلاعاتی سایبری و دست یابی به شیوههای نوین ضداطلاعاتی و انجام عملیاتهای موفقیتآمیز همچون دستگیری عبدالمالک ریگی از جمله مواردی است که سربازان گمنام امامزمان(عج) در محیط اطلاعاتی ایزوله به آن دست پیدا کردهاند و به گفته بسیاری از تحلیلگران امنیتی دنیا امروزه ایران یکی از بزرگترین سازمانهای اطلاعاتی منطقه و خاورمیانه را دارد. توجه به موضوع استقلال در عملکرد در کنار سیستم مردمی وزارت اطلاعات و اهتمام آن به گسترش امنیت بدون رنجش خاطر شهروندان در کنار اعتماد مردم به سیستم اطلاعاتی کشور مبنی بر نهاد آرامشآفرین از علل موفقیت سیستم اطلاعاتی کشور در سالهای گذشته بوده است.
ابتکار:آمریکا و سوئیس، جنگ و صلح!
«آمریکا و سوئیس، جنگ و صلح!»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم سید علی محقق است که در آن میخوانید؛دیروز و امروز دو کشور آمریکا و سوئیس در اتفاقی تاریخی و همزمان نقشی منطبق بر جایگاه نمادین دو کشور در عرصه سیاست ورزی جهانی – به ویژه دوران جنگ جهانی دوم- ایفا کرده اند. واشنگتن میزبان سردسته جنگ طلب های جهان است و مونتروی سوئیس میزبان گفتگوهایی برای صلح. در پایتخت کشور اول جمعی از تندروهای راست گرا و افراطی جهان در دو اجلاس آیپک و کنگره دور هم جمع شدند تا به سخنان جنگ افروزانه بنیامین نتانیاهو گوش دهند.
در مقابل هتل رویال پلازا مونتروی کشور سوئیس از روز گذشته میزبان مذاکره کنندگان هسته ای ایران و شش کشور گروه 1+5 از جمله معاونین جان کری و وزارت خارجه آمریکا است تا با رفع آخرین اختلافات فی مابین تهران و کشورهای طرف گفتگو بر سر پرونده هسته ای جهان یک قدم به صلح نزدیک تر شود.
فقط دو هفته دیگر تا پایان موعد چهارماهه مذاکرات سیاسی بر سر پرونده هسته ای ایران زمان باقی است.
همه شواهد میگوید که طرفین در یک قدمی توافق نهایی هستند و تقریبا همه مسائل و اختلافات بزرگ رفع و رجوع شده است. مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی در تازه ترین اظهار نظر خود همراستا با مذاکره کنندگان ایران و 1+5 روز گذشته گفت که آژانس نبود انحراف در فعالیت های هسته ای اعلام شده ایران را که تحت نظارت پادمانهای آژانس قرار دارد؛ تایید میکند. همه منابع خبری آمریکایی و اروپایی و حتی رسانه های صهیونیست هم حصول توافق بر سر پرونده هسته ای ایران را قطعی شده تلقی میکنند. اما جمهوری خواهان جنگ طلب مستقر در کنگره آمریکا و رهبر حزب لیکود در اسراییل در ائتلافی افراطی و کم سابقه علیه باراک اوباما و حزب حاکم واشنگتن و حتی سران اتحادیه اروپایی تلاش دارند که در وقت اضافه مذاکرات، آخرین تلاش های خود برای بر هم زدن کافه و میزمذاکرات را نیز انجام دهند. جمهوری خواهان که روی کم شدن محبوبیت اوباما و به تبع آن کاهش اقبال به حزب حاکم حساب باز کرده اند، مهم ترین برگه شانس رقیب در آستانه انتخابات ریاست جمهوری آینده این کشور را عرصه سیاست خارجی و به ویژه به سرانجام رسیدن مذاکرات هسته ای با ایران میدانند. به همین خاطر است که در اقدامی بی سابقه بدون هماهنگی و اطلاع کاخ سفید و دستگاه سیاست خارجی کشورشان وحتی دموکرات های کنگره، نخست وزیر رژیم صهیونیستی را دعوت کرده اند تا سخنران امروز-سه شنبه- کنگره باشد.
بنیامین نتانیاهو هم کمتر از دو هفته یگر بخت خود را برای تصاحب مجددی کرسی نخست وزیری میآزماید. او که تاکنون صرفا با تهییج راستگرایان افراطی و جنگ افروزی های مستمر در غزه، کرانه باختری و مرزهای سرزمین های اشغالی و به طور کلی ایجاد هراس داخلی، توانسته است سبد رای حزب لیکود و موتلفین خود را پر کند، این بار هم میکوشد تا برای کسب یک مشت رای دیگر از افراطیون سرزمین های اشغالی، هزاران کیلومتر آن سوتر در پایتخت آمریکا دو میتینگ انتخاباتی در آی پک و کنگره برپا کند و جنگ طلبان سراسر جهان را که از قضا نسبت به هر زمانی تعدادشان در عرصه سیاست جهانی کم است را متحد کند.
اقدام رییس جمهوریخواه مجلس نمایندگان برای دعوت سرخود از نتانیاهو و سفر سراسیمه نخست وزیر صهیونیست ها به واشنگتن باعث شده است تا هم روابط کاخ سفید با تل آویو که همواره در ایده آل ترین حالت ممکن بوده، امروز در تیره ترین شکل ممکن قرارگیرد و هم دو قطبی جنگ و صلح در آمریکا با محوریت جمهوریخواهان و دموکرات ها به اوج برسد. به عبارتی هم نتانیاهو و هم جان بینر، رئیس مجلس نمایندگان با این اقدام هم بر سر آینده روابط داخلی مردم کشور و مردان قدرت در واشنگتن و هم برسر آتیه روابط آمریکا و اسراییل قماری تاریخی کرده اند، به این امید که بتوانند گزند کوچکی به روند مذاکرات هسته ای وارد کنند و با پراکندن موج جدیدی از ایران هراسی خاورمیانه را بیش از پیش در آشوب و بی ثباتی و جدال نگه دارند.
تجربه تاریخی نشان میدهد که هر زمان که تنور تندروی و رادیکالیسم در پایتخت های غربی و جهان سلطه کم فروغ شده است، گروهی آتش بیار معرکه میشوند و زمین و زمان را به هم میدوزند تا بر آتش دو قطبی شدن اوضاع سیاست هم در داخل کشورها وهم بین پایتخت های سراسر جهان بدمند. این بار این نقش را جمهوری خواهان کنگره و رهبر راست های افراطی رژیم صهیونیستی ایفا کردهاند.
اما هرچقدر که صدای طبل و شیپور جنگ طلبی از نقاط مختلف واشنگتن در اوج باشد و تریبون ها و میکروفون ها در اختیار نتانیاهو قرار داده شود و دوربین ها روی چهره سنگی او زوم کنند، شواهد میگوید که سرنوشت آینده جهان را صلح و گفتگوهای آرام و منطقی و به دور از هیاهوی رسانه – همان چیزی که دیروز و امروز در سوئیس در جریان است- تعیین خواهد کرد. گرد و غبار جنگ طلب ها زودتر از آنکه فکرش را بکنیم خواهد خوابید و آینده جهان را گفتگو و دیپلماسی تعیین خواهد کرد نه خط و نشان برای هماوردی و میدان جنگ...
دنیای اقتصاد:مذاکرات هستهای و نقش نیروهای پشتیبان
«مذاکرات هستهای و نقش نیروهای پشتیبان»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر مهدی بهکیش - دکتر موسی غنینژاد است که در آن میخوانید؛به نظر میرسد مذاکرات هستهای به حساسترین مرحله خود نزدیک شده است. گزارش مطبوعات حاکی از آن است که فاز فنی مذاکرات به پایان رسیده و اینک تصمیمات سیاسی است که در دستور کار قرار دارد. دستیابی به این مرحله مهم مرهون هوشمندی و تلاش گسترده تیم مذاکرهکننده هستهای است که با لحاظ منافع ملی تلاش میورزند مناقشه طولانی هستهای را به سود مردم ایران به سرانجام برسانند.
قطعا ما سپاسگزار این تیم به ویژه دکتر ظریف هستیم، اما در عین حال وظایفی نیز بهعهده داریم که حداقل آن پشتیبانی فکری از این تلاشها در عرصه عمومی است. در این شرایط حساس ایرانیان خارج از کشور نیز که میهن خود را دوست دارند میتوانند نقش موثری در حمایت از این تلاشها ایفا کنند. هر روز در اخبار میشنویم و میخوانیم که چگونه مخالفان قدرت گرفتن ایران عزم خود را برای برهم زدن توافق هستهای با 1+5 جزم کردهاند و به نظر میرسد که در گذشته در یک مرحله موفق به این کار شدهاند. آیا برای مقابله با لابی بینالمللیِ آنهایی که نمیتوانند سرافرازی ملت ایران را ببینند، میتوان کاری انجام داد؟ آیا ایرانیان پرشماری که در کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی زندگی میکنند و برخی از آنان از نفوذ قابلتوجهی برخوردارند، میتوانند لابی متقابلی را فعال سازند؟ قطعا تعدادی از آنان به خاطر علاقه شدید به این آب و خاک هم اکنون در این زمینه فعال هستند، ولی صدای مجموعه آنان بسیار کوتاهتر از صدای مخالفان است.
ایرانیان خارج از کشور، اعم از متخصصانی که در عرصه عمومی فعالند یا صاحبان کسب وکاری که صاحب نفوذ و اعتبارند یا حتی پزشکانی که به دلیل حرفه خود جایگاه اجتماعی مناسب و موثری دارند، میتوانند کمپینی برای خنثی کردن اقدامات مخالف راهاندازند. البته این کمپین بسته به موقعیت افراد میتواند به اشکال مختلفی صورت گیرد. ما بهعنوان کارشناس اقتصادی که شرایط اقتصادی کشور را رصد میکنیم، معتقدیم همه باید در این مرحله حساس به دولت کمک کنیم تا این بار را به منزل برساند. مهم نیست دیدگاهمان نسبت به عملکرد حکومت چیست که آن امری داخلی است و در هر کشوری اختلاف عقیده و نظر بسیار است. ولی باید توجه داشته باشیم که مذاکرات هستهای بر زندگی تکتک مردم به خصوص خیل عظیم جوانان جویای کار اثر میگذارد.
بر خود فرض میدانیم به یاد همگان بیاوریم که هماکنون نزدیک به 5 میلیون دانشجو در دانشگاههای کشور مشغول تحصیلاند و طی چهار سال آینده به تدریج وارد بازار کار خواهند شد. مفهوم اقتصادی آن ضرورت ایجاد بیش از یک میلیون شغل در سال، فقط برای دانشجویان مشغول به تحصیل است. به علاوه به یاد داشته باشیم که در دوران دولت گذشته اشتغال خالص جدید بهوجود نیامده است. بدیهی است همه ما در برابر چنین گروه عظیم مشتاقان به کار و فعالیت باید احساس مسوولیت کنیم. در عین حال باید قدردان هموطنانی باشیم که فشارها را تحمل کردهاند و قطعا اگر لازم باشد باز هم حاضر به فداکاری خواهند بود، ولی شرط انصاف نیست بگذاریم همه هزینهها را مردم ایران به خصوص آنان که امکانات محدود دارند، بپردازند.
باید هوشیار باشیم که محدودیتهای سی و چند سال گذشته، چون جنگ و یا تحریم، موجب کاهش فعالیتهای اقتصادی کشور در منطقه شده و طبیعی است که همسایگان ما چون ترکیه، امارات، عربستان و... جای خالی اقتصاد ایران را در این سالها پر کردهاند. حال که امکان بازگشت کشور ما به جایگاه واقعیاش فراهم میشود، میتوان انتظار داشت برخی همسایگان نگران باشند. مطمئن باشیم آنها نگران بمب اتمی نیستند بلکه بیشتر در پی بهانهای برای جلوگیری از حضور ایرانیان در عرصه سیاسی و اقتصادی منطقهاند.
همسایگان ما به درستی میدانند که اگر محدودیتهای صنعتگران و تجار ایرانی برطرف شود و امکان رقابت آنان در یک فضای برابر بهوجود آید - اعم از ایرانیانی که در داخل کشور زندگی میکنند یا آنان که در کشورهای دیگر ساکن هستند- کسبوکار منطقه را در دست خواهند گرفت و صحنه فعالیت را بر رقبا تنگ تر خواهند کرد.
بنابراین مخالفان توافق هستهای تنها آن کشورهایی نیستند که از نظر سیاسی با برآمدن قدرت سیاسی ایران مشکل دارند بلکه بعضی همسایگان ما بنا به ملاحظات اقتصادی از بازگشت ایران به شرایط عادی دل نگرانند، بهطوریکه برخی در ظاهر و البته برخی در خفا عَلَم مخالفت با توافق هستهای را در دست گرفتهاند. در این میان البته صاحبان صنایع اسلحهسازی هم طبیعتا مخالف بازگشت ایران به صحنه سیاست و اقتصاد بینالمللیاند؛ زیرا با فروکش کردن تنش در منطقه بازار اسلحه آنان از رونق خواهد افتاد، از این رو ترجیح میدهند مذاکرات هستهای به نتیجه نرسد تا آنها بتوانند از ایران بهعنوان تهدیدی مستمر بهره اقتصادی ببرند. ما ایرانیان در مقابل آزمونی بزرگ قرار گرفتهایم. البته اگر بنا به گله، شکایت و انتقاد باشد، ممکن است تعدادی از ما - از جمله نویسندگان این یادداشت- دلایل قانعکنندهای برای این کار داشته باشیم، اما از نظر ما، مجموعه شرایط کنونی ایجاب میکند که اختلاف نظرها را به زمان دیگری واگذاریم و در این مرحله حساس همه به کمک تیم مذاکرهکننده هستهای برویم و کشور را به شرایطی که حق ملت ایران است، بازگردانیم.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد