ساعت یک نیمهشب چهارشنبه پانزدهم بهمن ماه امسال، خودرو در مقابل خانه قدیمی توقف کرد. مقابل خانه خودروی پلیس و اورژانس ایستاده بود و جمعیت زیادی اطراف خانه جمع شده بودند و هر کسی حرفی میزد. سرنشینان خودرو که زن میانسال و دختر جوانی بودند به زحمت خود را به خانه رساندند. مقابل در، جسد مردی میانسال داخل کاور مخصوص حمل جسد قرار داده شده بود و ماموران جنایی در حال تحقیق بودند.
آغاز تحقیقات
چند متر آن طرفتر پسر جوان صاحب خانه به نام سعید ایستاده بود و در حال صحبت با افسر پرونده بود: «امشب همراه مادر و خواهرم به خانه یکی از اقوام رفته بودیم، من زودتر از آنها به خانه برگشتم که با صحنه وحشتناکی مواجه شدم. پدرم خونین روی زمین افتاده بود، به طرفش رفتم و چند بار او را صدا زدم اما جواب نداد. دست به او زدم و متوجه شدم که پدر مرده است، سریع با پلیس تماس گرفتم.
زن میانسال همراه دخترش خود را به افسر پرونده رساند و با اضطراب و ناراحتی علت مرگ همسرش را پرسید و افسر پرونده در پاسخ به او گفت: «علت مرگ هنوز مشخص نیست، اما ظاهرا فرد یا افرادی با جسمی سنگین به سر او زده و مرتکب قتل شدهاند. شما در زمان قتل کجا بودید؟
زن میانسال پاسخ داد: «امشب به خانه خواهرم رفته بودیم اما اکبر، همسرم با ما نیامد. ساعتی پیش سعید گفت زودتر به خانه میرود و مدتی از رفتن او گذشته بود که تماس گرفت و از مرگ پدرش در مقابل خانه خبر داد. نمیدانم چه کسی شوهرم را کشته است؟ اکبر کمی پرخاشگر و عصبی بود اما این رفتارش داخل خانه بود و هیچ کدام از دوستان و آشنایان با او مشکلی نداشتند.
تحقیقات در رابطه با این جنایت ادامه یافت، در بازرسی جسد و اطراف آن، باتوجه به نحوه قرار گرفتن جنازه و خونریزی اطراف جسد، مشخص شد که قتل در محل دیگری رخ داده و عامل یا عاملان جنایت، جنازه را به آنجا انتقال دادهاند.
حیاط شسته شده
در بازرسی از خانه مقتول، کارآگاهان جنایی متوجه شدند که حیاط خانه شسته شده است، همین مساله حکایت از آن داشت که جنایت داخل خانه رخ داده و برای تغییر مسیر تحقیقات، جسد اکبر را به بیرون از خانه انتقال دادهاند.
از طرفی در تحقیقات محلی کارآگاهان دریافتند که مرد میانسال با خانوادهاش مشکل داشته و صدای داد و فریاد آنها بارها به گوششان رسیده است. این درحالی بود که ساعاتی قبل از جنایت نیز همسایهها صدای فریاد مقتول را شنیده بودند که با مرد جوانی درگیری لفظی داشت.
سالم بودن قفلهای ورودی خانه، حیاط شسته شده و اختلافات خانوادگی حکایت از آن داشت که عامل این جنایت یکی از افراد خانه است. کارآگاهان دوباره سراغ سعید رفته و از او در رابطه با شسته شدن حیاط و اختلافات قدیمی با پدرش سوالاتی کردند.
اختلافات قدیمی
مرد جوان در این رابطه به افسر پرونده گفت: «زمانی که من به خانه رسیدم حیاط خونی و بههم ریخته بود، چون میدانستم مادرم با ورود به خانه بسیار ناراحت میشود، حیاط را شستم تا او شوکه نشود. من همیشه با پدرم اختلاف داشتم، اما درگیری ما در حدی نبود که بخواهم او را به قتل برسانم و انگیزهای برای این جنایت نداشتم.»
در حالی که مدارک نشان میداد که عامل جنایت یکی از افراد خانواده است، کارآگاهان به سعید مشکوک شده و در رابطه با او تحقیقات را ادامه دادند. سعید مدعی بود که در زمان جنایت در مهمانی بوده است، اما در تحقیق از خانواده خاله سعید مشخص شد که او در مهمانی حضور داشته اما ساعاتی بعد آنجا را ترک کرده است. باتوجه به زمان ترک سعید از مهمانی و اعلام خبر قتل به پلیس، پسر جوان فرصت کافی برای این جنایت را داشته بود.
اعتراف به قتل
باتوجه به سرنخهای جدید در این پرونده، کارآگاهان به تحقیق از سعید پرداختند. پسر جوان که در برابر مدارک پلیسی قرار گرفته بود و هیچ مدرکی درباره آنکه در زمان جنایت در خانه حضور نداشته، برای ارائه نداشت. به ناچار لب به اعتراف گشود و از جزئیات قتل پدر گفت: «سالها بود که با پدرم مشکل داشتم، از همان دوران کودکی او دست بزن داشت و ما را کتک میزد. اوایل به خاطر سن کم نمیتوانستم حرفی بزنم اما زمانی که بزرگتر شدم دیگر نتوانستم با این موضوع کنار بیایم. او سر کوچکترین موضوعی مادر و خواهرم را کتک میزد و آنها را اذیت میکرد.»
او ادامه داد: «این ماجرا ادامه داشت تا اینکه چند وقت قبل به پدرم پیشنهاد دادم خانهمان را بفروشیم و به محلی بهتر نقل مکان کنیم. پدرم توانایی مالی خوبی داشت و میتوانست خانهای بهتر و در محلی با سطح اجتماعی بالاتر برای ما خریداری کند؛ اما او قبول نکرد و همین مساله باعث شد تا درگیریهای ما بیشتر شود. اختلافات ما روز به روز شدیدتر میشد و من نقشه انتقامگیری از او را در ذهنم طراحی میکردم تا اینکه شب گذشته به خانه خالهام برای مهمانی رفتیم. بعد از ساعتی آنجا را ترک کردم و به خانه آمدم. با خودم گفتم الان که کسی داخل خانه نیست با پدرم صحبت میکنم و سعی میکنم رضایت او را برای خرید خانهای جدید بگیرم. اما مثل همیشه بعد از چند جمله باهم دعوایمان شد و درگیری به داخل حیاط کشیده شد. من که از دست او عصبانی بودم و مدتها بود که کینهاش را به دل داشتم با لوله آبی که داخل حیاط بود، به سرش چند ضربه زدم. ناگهان پدرم روی زمین افتاد و تازه آن موقع بود که متوجه شدم چه کاری انجام دادهام.»
متهم جوان ادامه داد: «باید کاری میکردم تا خودم را از اتهام قتل تبرئه کنم. برای همین حیاط را شستم تا مشخص نشود که پدرم در حیاط کشته شده است. بعد از آن جنازه را به بیرون از خانه و پشت در انتقال دادم تا اینطور به نظر برسد که قاتل زنگ در را به صدا درآورده و از او خواسته تا به مقابل در بیاید و بعد از آن جنایت رخ داده است. با خودم گفتم در رابطه با زمان جنایت میگویم که در مهمانی بودهام. اما نقشههایی که کشیده بودم، نقش بر آب شد و خیلی زود راز این جنایت برملا شد.
سرهنگ عظیمی، رئیس پلیس آگاهی استان مازندران در رابطه با این خبر میگوید: «عامل این جنایت درحالی که تمام سرنخها را از بین برده بود، در کمتر از ده ساعت شناسایی و به قتل اعتراف کرد. متهم پس از جنایت لوله آهنی را در محلی مخفی کرده بود که با راهنماییهای او کشف شد. پسر جوان پس از بازسازی صحنه قتل با قرار بازداشت موقت روانه زندان شد.
هلیا نصرتی / تپش (ضمیمه چهارشنبه روزنامه جام جم)
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
بهتاش فریبا در گفتوگو با جامجم:
رضا کوچک زاده تهمتن، مدیر رادیو مقاومت در گفت گو با "جام جم"
اسماعیل حلالی در گفتوگو با جامجم: