تلخترین بخش ماجرا این است که این مردمان عصبانی به زبان فارسی فعالیت میکنند و در قضایایی وارد میشوند که یک سرش به کشور ایران برمیگردد. آخرین بار که کاربران اینترنتی به صفحهای فیسبوکی لشکرکشی کردند چند دقیقه بعد از اتمام مسابقه فوتبال ایران و عراق بود. در این گزارش به تاریخچه حملات فیسبوکی تعدادی از کاربران ایرانی پرداختهایم. با این امید که بازی ایران و عراق آخرین سکانس از این حمله سریالی باشد.
اعتراض آنلاین روی پشت بام
در بین همه اعتراضهای فیسبوکی اعتراض ایرانیان به صفحه کمپانی پپسی یک مقدار پیش زمینه منطقی داشت. البته منظور ما کسانی است که فقط معترض شدند و حساب توهینکنندگان جداست. مردم انتظار داشتند ساعت 23 و 30 دقیقه لوگوی پپسی را روی ماه ببینند. وقتی روی پشتبام رفتند و دست خالی برگشتند صفحه رسمی شرکت پپسی در فیسبوک را نشانه گرفتند و تقریبا آن را ترکاندند. آنها انتظار داشتند شرکت پپسی این شایعه را تکذیب کند. در آن زمان حجم بدو بیراهها آنقدر زیاد نبود که بخواهد صدای کسی دربیاید. ولی این اقدام خشن اینترنتی مقدمهای شد برای حرکتهای خرابکارانه بعدی.
مذاکرات و فبیوس و خودروی پژو
زمانی که ایرانیها منتظر بودند توافق در مذاکرات هستهای را جشن بگیرند وزیر امور خارجه فرانسه ضدحالی اساسی زد و با بهانهگیریهای بیدلیل با توافقات صورت گرفته مخالفت کرد. مذاکرات پنج عضو شورای امنیت و آلمان با ایران فقط بهخاطر مخالفت فرانسه بینتیجه ماند. این بار مهاجمان فیسبوکی کفش و کلاه کردند و صفحه این مقام سیاسی را نشانه گرفتند. شدت حمله به اندازه حملههای بعدی زهردار نبود. سیاست هر چقدر هم که جذاب باشد، باز هم جذابیتش به گرد فوتبال و سینما نمیرسد. این بار هم تعداد مهاجمان کمتر بود و هم جملات به اندازه حملات قبلی توهینآمیز نبود. آیا میتوانیم اینطور نتیجه بگیریم که دنبالکنندگان اخبار سیاسی انسانهای فکور و مودبتری هستند؟ لابهلای کامنتها جملاتی دیده میشد که بیشتر مصداق طنز بود تا توهین. مثلا یک مرد فارسی زبان ظریف خطاب به لوران فبیوس نوشت: فرانسهای که مستقیم نتونسته بره جام جهانی رو نباید راه داد توی مذاکراتی که یه سرش ایرانه و مستقیم رفته جام جهانی! برخی وابستگی فرانسه به عربستان و رژیم صهیونیستی را به باد انتقاد گرفتند و آنهایی که طنازتر بودند تهدید کردند ایرانیها دیگر سوار خودروی پژو نخواهند شد. لوران فبیوس در برابر این پیامها که اکثرا مودبانه بود واکنشی نشان نداد.
تنها زنی که قربانی توهینهای اینترنتی شد
ایرانیهای داخل کشور پخش زنده و کامل مراسم قرعهکشی جام جهانی فوتبال را ندیدند؛ ولی به جای آن ماجرایی هیجانانگیز را تعقیب کردند که تا چند روز بعد از مراسم ادامه داشت. بعد از «مسی» فوتبالیست آرژانتینی ـ که ماجرایش را کمی پایینتر خواهید خواند ـ خانم فرناندا لیما نفر دومی بود که قربانی توهینهای اینترنتی شد.
کسانی که در صفحه لیما فحاشی میکردند او را مقصر پخش نشدن کامل مراسم در ایران میدانستند. تا آخرین لحظه قرار بود این مراسم به صورت زنده تقدیم علاقهمندان شود. اما در دقیقه 90 عادل فردوسیپور آب پاکی را روی دست بینندگان تلویزیونی ریخت و گفت پوشش این خانم «منشوری» است و ما امکان پخشش را نداریم. معترضانی که به صفحه خانم لیما در فیسبوک رفتند عصبانی بودند یا میخواستند در آشفته بازار شبکههای اجتماعی صرفا خودی نشان بدهند؟ آنها به خانم لیما اعتراض کردند که چرا لباسی نامناسب پوشیدی و ما را از تماشای این مراسم محروم کردهای. البته اکثر این کاربران اینترنتی چند فحش و توهین هم چاشنی پیامشان کردند تا خانم مجری حساب کار دستش بیاید. آنها انتظار نداشتند مجری مراسم براساس قوانین و اصول فرهنگی ایران لباس بپوشد بلکه معتقد بودند چنان پوششی شایسته چنین برنامهای در سطح جهان نبوده است. چند روز بعد زمانی که اهالی معترض فیسبوک فتیله اعتراضات را بالا کشیدند او صفحهاش را مسدود کرد. لیما دیگر تحمل شنیدن حرفهای خشن فارسی زبانها را نداشت؛ فارسی زبانهایی که تعدادشان به 50 هزار نفر میرسید و همگی شمشیر را از رو بسته بودند. توهین به لیما از آنجا که با فحاشی به مسی همزمان شد عواقب تلخی برای ایرانیها داشت.
توهین به جرم «مسی» بودن
اگر بخواهیم تاریخچه توهینهای اینترنتی را مرور کنیم در مهمترین بخشش باید به ماجرای لیونل مسی بپردازیم. ترولهای ایرانی این بازی فیسبوکی را با مسی استارت زدند. ترولها افرادی هستند که در فضای مجازی رفتار مخربی دارند و دیگران را تشویق به تخریب و ایجاد تشنج میکنند. چند ساعت پس از آنکه گروه تیم ملی فوتبال ایران در جام جهانی برزیل مشخص شد ترولهای ایرانی برای تخریب مسی دست به کار شدند. آرژانتین، جدیترین حریف ایران بود و مسی موثرترین بازیکن این تیم؛ آنها با خودشان فکر کردند با تخریب این بازیکن میتوانند روحیهاش را پایین بیاورند و راه را برای صعود ایران باز کنند. در آن روزها پیامی جعلی در توئیتر انگیزه ترولها را برای تخریب مسی بیشتر کرد. بر مبنای این پیام جعلی مسی گفته بود: باید با ایران بازی کنیم! این هاشم بیکزاده دیگه کیه؟؟
توهینکنندگان به خیال خام خودشان میخواستند هاشم بیکزاده را به مسی بشناسانند. در کنار اینها افرادی هم بودند که حس طنزپردازیشان گل کرده بود و مدام جوک و لطیفه میساختند؛ لطیفههایی که در صفحه مسی لایک میخورد و دست به دست میشد. در این لطیفهها یا با نام مسی شوخی میکردند یا اختلاف سطح بازی مسی و بیکزاده را دستمایه طنز قرار میدادند. بیشتر این کامنتهای بامزه صرفا مصرف داخلی داشت. مثل این کامنت: «آهن آلات، ضایعات، مسی جات خریداریم!» کسی که این پیام را نوشته فکر نکرده که ترجمه آن برای خارجیها چقدر کار دشواری است. البته برای کاربران غیرایرانی خیلی اهمیتی نداشت که ایرانیها روی صفحه فیسبوک مسی دقیقا چه چیزی نوشتهاند. آنها همه متنهای ترولهای ایرانی را در یک جمله خلاصه کردند و نوشتند ایرانیها با توهین به استقبال مسی رفته و او را با رکیکترین کلمات مورد هدف قرار دادهاند.
آب رفته به جوی برنگشت
در ماجرای لیما (مجری برزیلی) فقط 50 هزار نفر معترض بودند، اما در ماجرای مسی حدود 200 هزار نفر کاربر عصبانی به صفحه او لشکرکشی کردند. آنها یادشان رفته بود در زمینی دارند بازی میکنند که میلیونها تماشاگر دارد و هر رفتار زشتی به همین اندازه بزرگنمایی میشود.
البته به موازات این 200 هزار نفر، ایرانیان آبروداری هم پیدا شدند که به فکر عذرخواهی از مسی افتادند. خیلیها خواستند آب رفته را به جوی برگردانند. از فدراسیون فوتبال گرفته تا جمشید مشایخی که همگی میگفتند ایرانیها فرهنگ بسیار بالایی دارند و توهین به مسی کار یک عده بیفرهنگ غیرایرانی است. جمشید مشایخی آنقدر جوگیر شده بود که میخواست شخصا به اسپانیا برود و روی گل مسی را ببوسد و از او عذرخواهی کند. پس از عذرخواهی گسترده کاربران ایرانی نقلقولی منتسب به مسی در شبکههای اجتماعی و رسانهها منتشر شد که به نوعی پاسخ او به عذرخواهی ایرانیان: «ایرانیهای عزیز، نیازی به عذرخواهی نیست. من میدانم ایران فرهنگ غنیای دارد و من میدانم اینهایی که تهدید کردند ایرانیهای واقعی نیستند. من الان هم فقط سخت تمرین میکنم تا در بازی مقابل ایران، مدافعان این تیم را اذیت کنم.»
مسی برای گل زدن به ایران انگیزه بالایی داشت؛ بیجهت نبود که بعد از گل ثانیه پایانی آنقدر شادی کرد و به زمین و هوا پرید.
گنه کرد در استرالیا داوری...
ماجرای مسی و لیما و فبیوس برای هتاکان اینترنتی درس عبرت نشد. آنها بعد از این همه فراز و نشیب نفهمیدند این خرابکاریهای اینترنتی هیچ ثمری که ندارد هیچ، آبروی هموطنانشان را هم در معرض خطر قرار میدهد. زمانی که بنجامین ویلیامز، داور استرالیایی سوت پایان بازی ایران و عراق را به صدا درآورد، تعدادی از ایرانیان، این مرد سوت به دست را مقصر شکست تیمشان میدانستند. آنها برای این که آتش خشم و کینه خودشان را خاموش کنند سریع آنلاین شدند و دنبال صفحه فیسبوکی ویلیامز گشتند. این مردمان عصبانی تا چشمشان به کلمه ویلیامز افتاد او را به رگبار فحش بستند. این کاربران نمیدانستند هیچیک از داوران بینالمللی فوتبال صفحهای در فیسبوک ندارند. بامزهترین پیام مربوط به یکی از ایرانیها بود که نوشته بود: خودت با زبون خوش جای اون داور اصلی رو لو بده!
میتوانید چهره مرد آمریکایی را که اشتباهی به جای ویلیامز توهین شنیده بود در ذهنتان تصور کنید؟
او در صفحهاش نوشت: از خواب بیدار شدم با تعداد زیادی درخواست دوستی مواجه شدم که همه از ایران است! آیا شما هم با چنین مشکلی مواجه شدهاید؟ یا من محبوب شدهام؟
تفاوت این هجوم با حملههای قبلی این بود که این بار کاربران اینترنتی واقعا عصبانی بودند. در دفعات پیش به قصد سرگرم شدن و خودنمایی مسی و دیگران را مورد نوازش قرار دادند. اما این بار واقعا اشتباه داور (اخراج پولادی) روی سرنوشت فوتبال ایران تاثیرگذار بود. با این حال این کاربران هیچوقت از خودشان نپرسیدند با حملههای قبلی به چه نتیجه مثبتی رسیدیم که حالا با این یکی بخواهیم برسیم.
فرقی نمیکند ببریم یا ببازیم
تجربه سال 93 ثابت کرده خرابکاران اینترنتی برای توهینهایشان فقط و فقط به دنبال بهانه میگردند. فرقی نمیکند آنها خوشحال باشند یا ناراحت؛ تیمشان ببرد یا ببازد؛ حریفشان همهفن حریف باشد یا بیعرضه و دست و پاچلفتی... در هر صورت آنها صفحه فیسبوکی یک چهره بینالمللی را تسخیر میکنند و بیادب بودن خودشان را به اثبات میرسانند. در بازی ایران و عراق توهینها وقتی شروع شد که تیم کشورمان بازی را باخت و با مسابقات جام ملتهای آسیا خداحافظی کرد. در تجربهای متفاوت که خرداد امسال اتفاق افتاد تیم ملی والیبال ایران از سد ایتالیای قدرتمند گذشت، ولی در نهایت تعجب باز هم عدهای بیادب آنلاین شدند و به بازیکن تیم ایتالیا بیاحترامی کردند. جرم ایوان زایتسف، ستاره تیم میزبان این بود که در دو ست متوالی 19 امتیاز برای تیمش گرفت. فقط و فقط همین. او با درخشش خود داشت تیمش را از یک شکست تاریخی نجات میداد. همین موضوع خشم کاربران بیفرهنگ را برانگیخت. واکنش این والیبالیست آنقدر تلخ است که خواندن دوبارهاش هم ایرانیهای واقعی را ناراحت میکند: «متاسفم که بزرگترین تفریح ایرانیان، توهین به دیگران است!»
داور، دقت کن!
در جریان اعتراض اینترنتبازهای خشمگین، داوران بیش از هر قشر دیگری آسیب دیدهاند. در جریان مسابقه سعید عبدولی با کشتیگیر فرانسوی داور بلاروس به ضرر ایران سوت زد و همین ناداوری زمینه را برای توهین ایرانیهای عصبانی فراهم کرد.
ایهار برل، صفحهاش را بست تا دیگر چشمش به کامنتهای بیادبانه نیفتد. مقصد بعدی این کاربران عصبانی، صفحه رسمی فدراسیون جهانی کشتی بود. آنها با سلاح کلمات تند به این صفحه لشکرکشی کردند و از خجالت رافائل مارتینتی درآمدند. اگر پادرمیانی رسول خادم و بهمن طالبی نبود معلوم نبود این جنگ لفظی تا کجا ادامه پیدا میکرد.
ادب، ادب و ادب!
میتوانیم دلمان را به این فرضیه خوش کنیم که گروهی بدخواه در یک حرکت ساماندهی شده برای صدمه زدن به آبروی ایرانیها این بازی را راه انداختهاند. میتوانیم بگوییم مزاحمان اینترنتی تعدادشان اندک است و حساب مردم ایران از این افراد جداست. میتوانیم با صدای بلند فریاد بزنیم در فرهنگ اصیل مردم ایران زمین، هیچکس مجاز نیست دیگران را با واژههای رکیک بیازارد. اما نمیتوانیم چشممان را روی تبعات سنگین این ماجرا ببندیم. رسانههای بینالمللی مثل ما نگاه خوشبینانهای به این داستان ندارند و در گزارشهایشان مدام تکرار میکنند عدهای از کاربران ایرانی فلان صفحه اینترنتی را مورد هجوم قرار دادند. حمله به صفحات اینترنتی برای عدهای تبدیل به یک تفریح و سرگرمی شده است؛ سرگرمی خطرناکی که عاقبت خوشی ندارد.
احسان رحیمزاده / چمدان (ضمیمه آخر هفته روزنامه جام جم)
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگو با امین شفیعی، دبیر جشنواره «امضای کری تضمین است» بررسی شد
محمد نصرتی در گفتوگو با جامجم مطرح کرد؛