«بوفالو»، ایدهای خوب، اجرایی ناتمام
به عنوان اولین فیلم بلند میشود به کاوه سجادهچی نمره قبولی داد. دستکم بهعنوان کارگردان در اجرا و هدایت بازیگران موفق بوده و تلاش کرده روایت خود را به سبک و ساختار سینمای مدرن نزدیک کند. قاببندیها و فرم بصری فیلم جذابیتهای لازم را دارد و فیلمساز تلاش کرده از قابلیتهای نمادین و طبیعی بافت جغرافیایی اثر در جهت بسط معنایی فیلمش استفاده کند. مثلا در میان این نشانههای طبیعتگرایانه میتوان به مرداب اشاره کرد که هم به عنصر مکانی درام بدل میشود و هم به کمک پیام فیلم آمده و مردابگونگی آدمی را در سقوط اخلاقیاش بازنمایی میکند. گویی اینکه مرداب خود به شخصیت اصلی قصه بدل شده و جان میگیرد. مانورهای تصویری و بازنماییهای بصری از داخل و بیرون مرداب و آنچه از ماهیت آن برمیآید به مهمترین سویه داستان بدل شده تا این گزاره اخلاقی را به تصویر بکشد که حرص و طمع همچون مردابی است که آدمی را در خود فرو برده و میبلعد. در جایی بهرام بوفالو (پرویز پرستویی) همین وضعیت را در خوابی که دیده بود برای شکوه (سهیلا گلستانی) تعریف میکند. فیلم در یک روایت اخلاقی فارغ از شعارزدگی، داستان شکوفه و پیمان است که مرتکب دزدی شدهاند. این زوج جوان به بندرانزلی میروند تا شخصی را ملاقات کنند غافل از اینکه طمعشان پرخطر است. ایده فیلم خوب است، خوب هم شروع میکند و عناصر قصه و شخصیتها را هم معقول میچیند اما از نیمههای راه مدام در عرض پیش رفته و درام به جلو حرکت نمیکند. این درجازدگی موجب میشود هم ریتم قصه کند و کشدار شود و هم تاثیرگذاری معنای فیلم بر مخاطب از عمقش کاسته شود.
پرویز پرستویی در این فیلم یک نقش منفی متفاوت را بازی میکند که کمتر از او سراغ داریم و او هم با توانایی همیشگیاش بخوبی از پس نقش برمیآید گرچه در اندک سکانسهایی تن صدا و لحن پرستویی که این بار کرد و اهل سنندج است و به شمال کوچ کرده ما را به همان سیمای آشنای او در چند فیلم شناختهشدهاش میبرد. اما سهیلا گلستانی نیز بازی قابل قبولی از کاراکتر شکوفه به نمایش میگذارد.
یک فیلمفارسی شیک
عجیب است که سیروس الوند که فیلمساز متوسطی است و دستکم یک فیلم خوب به نام «یک بار برای همیشه» را در کارنامه خود ثبت کرده است چطور یک بازگشت ناپخته به ملودرامهای احساسی/ فانتزی خامدستانه داشته است. نه فقط روایت و شخصیتپردازی که حتی قصه هم تکراری و نخنما شده است؛ بیوفایی یک مرد به خاطر موقعیت اقتصادی بهتر دوست نامزدش و ازدواج با او و انتقامگیری دختر و درنهایت اقدام انقلابی/ اخلاقی دختر در پایان فیلم برای رهایی پس از زندان. «این سیب هم برای تو» فارغ از منطق روانشناختی در قالب تیپسازیهای کلیشهای به طرح کاراکترهایی میپردازد که در یک مثلث عشق و انتقام درنهایت میخواهد شدت وفاداری زنانه را به نامردیهای مردانه به رخ بکشد. بازیهای فیلم تصنعی، شخصیتهای تیپیکال و سطحی و در نهایت قصهای که یک فیلمفارسی شیک است و به جای متاثر کردن تماشاگر موجب خنده او میشود چیزی برای منتقدان به جا نمیگذارد تا درباره آن بیشتر بنویسند. امید است سیروس الوند - که امسال به گفته خودش پس از چهار سال فیلم نساختن با یک اثر در جشنواره حاضر شده است - دستکم فقط برای یک بار دیگر هم که شده است تجربه موفق یک بار برای همیشه را تکرار کند.
سیدرضا صائمی/ جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد