دیدار اخیر دو متحد نه‌چندان قدیمی، یعنی باراک اوباما و پادشاه عربستان در حالی هفته گذشته و تنها چهار روز پس از مرگ پادشاه پیشین سعودی انجام شد که خبرهایی سربسته و محدود از دیدار این دو در ریاض منتشر شد.
کد خبر: ۷۶۵۵۲۴
3 سناریوی اوباما برای پاسخ به انتظارات منطقه‌ای ریاض

رسانه‌های عربی و غربی تلاش کردند از بیان جزئیات مذاکرات این دو بگذرند، با وجود این آنچه از محتوای این گفت‌وگوی کوتاه بیرون آمده، نشان می‌دهد باراک اوباما و ملک سلمان درباره «ایران» به گفت‌وگو نشسته‌اند. محور اصلی این مذاکرات البته روشن است. پادشاه عربستان از نقش ایران در تحولات منطقه که ریاض را در انزوا قرار داده، گلایه‌مند بوده و حتی از واشنگتن به سبب آنچه نرمش در قبال کشورمان خوانده انتقاد کرده است. با وجود این سوال اینجاست که اوباما در ریاض به ملک سلمان چه گفته و واکنش او نسبت به حسادت موجود در حجاز در قبال پیشرفت‌های دیپلماتیک ایران برای پایان دادن به یک پرونده سیاسی که تبعاتی اقتصادی در پی داشته چه بوده است؟

آنچه در خبرها آمده این است که اوباما در این دیدار به ملک‌سلمان اطمینان داده که توافق هسته‌ای مانع دستیابی تهران به سلاح اتمی خواهد شد. این همان موضوع کلی است که برای ایران یک اصل بدیهی است و 1+5 هم به آن اذعان دارد و بنابراین وقتی هفت کشور حاضر در مذاکرات هسته‌ای بر سر این نکته اجماع نظر دارند که ایران در پس توافق هسته‌ای، انگیزه‌ای برای دسترسی به سلاح هسته‌ای نخواهد داشت، نگرانی عربستان از مذاکرات در حال انجام چیست و چه شد که در آخرین ساعات پایان ضرب‌الاجل یکساله توافق ژنو، وزیر خارجه عربستان خود را به جان کری رساند تا مانع امضای یک توافق هسته‌ای شود و چرا حالا پادشاه جدید عربستان، اوباما را به سبب وارد نکردن فشار کافی به تهران مورد انتقاد قرار می‌دهد؟

برای درک پاسخ به این پرسش ساده، باید به پروژه ایران‌هراسی بازگشت؛ پروژه‌ای که باعث شده تا کشورهای عربی و رژیم صهیونیستی، برنامه هسته‌ای ایران را «بهانه» کنند تا مانع خروج کشورمان از شرایطی شوند که کشورهای غربی دست‌کم شش سال برای ایجاد آن زمان صرف کرده‌اند. رئیس‌جمهور آمریکا و مشاوران او بخوبی می‌دانند وقتی پادشاه جدید عربستان از افزایش قدرت ایران در منطقه ابراز نگرانی می‌کند، هراس او نه از سلاح هسته‌ای که از جهش شتابان اقتصادی و سیاسی کشور در شرایط پساتحریم است؛ شرایطی که ریاض و متحدان عبری و عربی او در منطقه تاب رقابت در برابر چنین ایرانی را نداشته و از این می‌ترسند که قدرت منطقه‌ای کشورمان، کابوس بیداری اسلامی در منطقه را برای آنها تعبیر کند.

پادشاه عربستان به یاد دارد که ملک عبدالله در سال‌های پایانی عمرش وقتی با موج سقوط دیکتاتورهای وابسته در منطقه مواجه شد، از واشنگتن تلویحا خواست تا حمله نظامی به ایران را در دستور کار قرار دهد. پادشاه پیشین عربستان که گفته می‌شود زمانی، رئیس دولت اصلاحات را از نقشه حمله آمریکا به ایران آگاه کرده بود تا حسن نیت خود را به کشورمان نشان دهد، در سال‌های گذشته چنان از وزیدن نسیم بیداری اسلامی در کشورش هراسان شده بود که ترجیح می‌داد به‌جای اثبات حسن‌نیت، ایران را از پیش روی خود بردارد. با این حال نه فقط تحریم‌ها نتوانست به برداشتن این به‌اصطلاح مانع منتهی شود، بلکه حالا قدرت کشورمان چنان افزایش یافته که ریاض تحولات منطقه را درست در همسایگی خود، یعنی در «یمن» احساس می‌کند و کیست که نداند فاصله صنعا تا ریاض چقدر نزدیک است!

بنابراین درک این‌که چرا ملک سلمان در دیدار با باراک اوباما از قدرت گرفتن ایران ابراز نگرانی می‌کند روشن است، با این حال باید دید واکنش اوباما به چنین ابراز نظری که چندان جدید نیست، چه بوده است. یک سناریو این است که اوباما در سال‌های پایانی دولتش نمی‌خواهد رابطه‌اش با پادشاه جدید عربستان را تیره کند و بنابراین در ظاهر با او همراهی می‌کند ولی در عمل همان راه گذشته را می‌رود: «مذاکراه با تهران». سناریوی دیگر این است که اوباما به ملک سلمان توصیه کرده از دشمنی با ایران دست بردارد. این همان توصیه‌ای است که گفته می‌شود اوباما در آخرین ملاقاتش به ملک عبدالله نیز بیان کرده و حالا ریاض چوب عمل نکردن به آن توصیه را می‌خورد.

البته در کنار این‌دو، سناریوی سومی هم وجود دارد و آن این‌که «عشوه نفتی» پادشاه سعودی برای رئیس‌جمهور ایالات متحده و تاکید بر پایین نگاه داشتن قیمت نفت، اوباما را وسوسه کرده باشد که با چوب نفت، هم فشار بر تهران را ادامه دهد، هم مسکو را تنبیه کند و هم رقبای جمهوریخواهش را که کارتل‌های نفتی شیل در بازار طلای سیاه هستند از میدان به در کند. هرچند بعید است اوباما در اعتماد به ریاض و چشم برهم نهادن بر فساد ساختاری و مشروعیت لرزان و نقض گسترده حقوق بشر در عربستان راه فورد ـ رئیس‌جمهور آمریکا در اواخر دهه 70 میلادی، پیش از انتخاب کارتر ـ را در پیش گیرد، اما هنوز سلاح نفت آن‌قدر وسوسه‌کننده هست که بتواند اتحادی را ادامه دهد که در قریب به 40 سال گذشته به قدرت گرفتن عربستان در منطقه انجامیده است.

با وجود این نباید فراموش کرد که باراک اوباما با شعار بیرون آوردن آمریکا از باتلاق خاورمیانه در انتخابات به پیروزی رسید؛ باتلاقی که بحران بی‌ثباتی خاورمیانه را به اروپا و حتی آمریکا کشاند و حالا رئیس‌جمهور آمریکا بخوبی می‌داند راه خروج از این باتلاق، اعتماد به کشوری نیست که بانی بحران تروریسم در خاورمیانه و حتی جهان است. کشوری که افراطیون مذهبی، از طرف آن جنگ نیابتی در دیگر کشورها به راه می‌اندازند تا بیداری اسلامی را مهار کنند. واشنگتن متحدی تازه در منطقه می‌خواهد؛ متحدی که مبارزه با تروریسم را باور داشته باشد نه آن‌که ابزار سهم‌خواهی برایش محسوب شود. اوباما که سال‌هاست شاهد اعتراضات گسترده حقوق‌بشری به عملکرد بزرگ‌ترین متحد عرب خود نیز هست، می‌داند که جمع «نفت و تروریسم» و شکل‌گیری دکترین «پتروتروریسم» در عربستان، منافع بلندمدت واشنگتن را تامین نمی‌کند و همان‌قدر که رسیدن تروریست‌ها به سلاح هسته‌ای خطرناک است، دست یافتن رادیکال‌ها به چاه‌های نفت در عربستان هم لرزه به تن جهان خواهد افکند.

همه اینها یعنی آن‌که کاخ سفید باید جسارت گفتن یک «نه» بلند به سیاهه مطالبات ریاض درباره ایران را داشته باشد. اما آیا اوباما سیاستمداری هست که تبعات گفتن این «نه» تاریخی را داشته باشد و پس از چهار دهه، فرمان سیاست خارجی آمریکا را از عربستان به سوی ایران بازگرداند؟ پاسخ به این سوال در چند ماه آینده روشن خواهد شد.

مصطفی انتظاری‌هروی ‌/‌ گروه سیاسی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها