دقایقی بعد تیمی از ماموران خود را به محل حادثه رساندند. در بررسیهای مقدماتی مشخص شد زن ناشناس با ضربههای چاقو به قتل رسیده است.
جسد برای شناسایی هویت مقتول به پزشکیقانونی منتقل شد و تیمی از ماموران تحقیقات را برای افشای راز قتل آغاز کردند.
همسر مقتول چه گفت
کارآگاهان با بررسی پرونده افراد گمشده، هویت مقتول را شناسایی کردند. زن جوان به نام مهناز ساکن پرندک بود و پس از ناپدید شدن مرموز او شوهرش به نام کریم در تماس با پلیس اعلام کرده بود.
تیم جنایی در نخستین گام به تحقیق از کریم پرداختند. مرد جوان گفت: روز حادثه وقتی به خانه آمدم مهناز نبود. دو ساعتی خوابیدم، وقتی بیدار شدم هنوز همسرم بازنگشته بود. در همین لحظه باجناقم به خانه ما آمد و مدعی شد همسرم را سوار بر وانت دو مرد دیده است. تا صبح منتظر بازگشت همسرم ماندم و وقتی از او خبری نشد تصمیم گرفتم موضوع را به پلیس اطلاع دهم.
قاتلان چه گفتند
کارآگاهان در تحقیق از باجناق کریم، راننده وانت به نام اسماعیل را شناسایی کردند. اسماعیل قرار بود پردههای خانه مقتول را نصب کند. در ادامه اسماعیل دستگیر شد و در بازجوییها لب به اعتراف گشود و گفت: «مدتی بود که با مهناز آشنا شده و به صورت پنهانی با هم رابطه داشتیم. روز حادثه با هم قرار گذاشتیم برای شام به گردش برویم. همراه دوستم ابراهیم به محل قرار رفتیم و مهناز را سوار کردیم. در میانه راه متوجه شدیم مردی ما را تعقیب میکند. زن جوان مدعی بود که شوهرخواهرش است.
پسر جوان ادامه داد: بعد از شام میخواستیم مهناز را به خانهاش برسانیم که او گفت به خاطر افشای رابطه دیگر نمیتواند به خانه برگردد. بر سر این موضوع با هم درگیر شدیم و او را با ضربههای چاقوی دسته قرمز کشتیم و جسدش را در حاشیه جاده رها کردیم.
ماموران در بازرسی خودرو چاقوی دسته قرمز را کشف کرده و ابراهیم هم دو روز بعد دستگیر شد و به قتل اعتراف کرد.
ایستگاه محاکمه
سرانجام پرونده این جنایت هفته گذشته به ایستگاه محاکمه رسید. در جلسه محاکمه که به ریاست قاضی مصطفی باقری در شعبه 113 دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد، اولیای دم خواستار قصاص شدند.
اسماعیل هم پس از قرار گرفتن در جایگاه، با رد اتهامش گفت: من پارچهفروشی دورهگرد بودم و مهناز از من خواست پردههای خانهاش را نصب کنم. آشنایی ما از همان جا شروع شد و به صورت تلفنی ارتباط داشتیم. چند بار هم همدیگر را ملاقات کردیم. یک روز مهناز با من تماس گرفت و ادعا کرد شوهرش متوجه این ارتباط شده است.
چند هفتهای ارتباطی نداشتیم تا اینکه زن جوان با خط تلفن همراه دیگری شروع به ارسال پیامک کرد. روز حادثه با او قرار گذاشتم تا او را با ابراهیم برای نصب پرده آشنا کنم، اما شوهرخواهرش ما را دید. چرخی در خیابان زدیم و او را در مقابل باغی پیاده کردیم. نمیدانم چه کسی او را کشته است! اعترافات قبلیام تحت فشار بازجویی بود و مرتکب قتل نشدهام.
در ادامه ابراهیم در جایگاه قرار گرفت و با تکرار حرفهای اسماعیل گفت: ما وقتی مهناز را پیاده کردیم زنده بود و نمیدانیم چطور به قتل رسیده است. آن روز اسماعیل مرا با مهناز آشنا کرد تا من پردههای خانهشان را نصب کنم.
پس از آخرین دفاعیات متهمان پنج قاضی جنایی برای تصمیمگیری وارد شور شدند.
تپش (ضمیمه چهارشنبه روزنامه جام جم)
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد