ستاره شدن؛ شانس، اقبال یا تصادف؟

صنعت سینما در سال‌های طولانی فعالیت خود با زیر و بم‌های زیادی روبه‌رو شده و بخش بازیگری آن، ازجمله بخش‌هایی بود که بیشترین بحث و جنجال را به همراه داشته است. از آنجا که تمام عوامل تولید یک فیلم سینمایی در خدمت بهتر و دقیق‌تر نشان (و نمایش) دادن بازیگر و کارهای او هستند، توانایی یا ناتوانی هنرپیشه در بازیگری و هنرنمایی او بیش از هر چیز دیگر به چشم تماشاچی می‌آید و توجه او را جلب می‌کند.
کد خبر: ۷۵۸۸۶۶
ستاره شدن؛ شانس، اقبال یا تصادف؟

در دنیای سینما و در تمام تاریخ صد ساله آن، بازیگران یا در پی هنرنمایی و ارائه هنر و توان بازیگری خود بوده‌اند یا به نمایش ظاهری خود پرداخته‌اند. برای بازیگرانی که بیشتر شبیه یک مدل بوده‌اند (و همچنین تهیه‌کنندگانی که به دنبال ستاره سازی و بهره‌گیری از نمای ظاهری آنها را داشته‌اند) توان بازیگری و قرار گرفتن در حال و هوای شخصیت‌های قصه اهمیتی دست دوم داشته‌ است، اما برای بازیگرانی که خود را بازیگر دانسته و در پی ارائه نقش‌هایی طبیعی و منطبق بر شخصیت‌های فرضی داستان بوده‌اند، هنر و توان بازیگری حرف اول و اصلی را می‌زند. آیا این یا آن بازیگر هنگام بازی در نقش این یا آن شخصیت، توانسته به روح آن شخصیت نزدیک شده و یک بازی قابل قبول ارائه دهد؟ این پرسشی است که هر تماشاگری (حرفه‌ای یا غیرحرفه‌ای، منتقد یا غیرمنتقد) هنگام تماشای هر فیلمی از خودش می‌پرسد. معمولا همه آدم‌ها این جمله را شنیده ( یا به زبان آورده‌اند) که این یا آن بازیگر، نقشش را خیلی خوب و طبیعی بازی کرده است.

چه عاملی باعث می‌شود چنین جمله‌ای به زبان آورده شود و چرا برای برخی بازیگران و نقش‌ها این جمله عنوان می‌شود و برای برخی دیگر خیر؟ عامل اصلی را باید در توان و هنر بازیگر جستجو کرد. عموم منتقدان سینمایی در رشته بازیگری این نکته را قبول دارند که یک بازیگر باید استعداد ذاتی و درونی بازیگری داشته باشد و هیچ کلاس درس و مدرسه بازیگری نمی‌تواند از یک علاقه‌مند غیرمستعد، حتی یک بازیگر متوسط بسازد. خیلی‌ها می‌گویند کلاس‌های درس بازیگری برای این است که به بازیگران و علاقه‌مندان مستعد کمک کند تا ظرفیت‌ها، توان (و همچنین ناتوانی‌های) خویش را کشف کنند و آنها را هنگام بازی در نقش‌های مختلف به کار گیرند، اما نگاهی به تاریخ سینما نشان می‌دهد که تمام بازیگران مطرح (و احتمالا توانمند) سینما، الزاما درس بازیگری نخوانده‌ و برای آموزش فن بازیگری، پشت میز مدرسه یا موسسه‌ای ننشسته‌اند. اگر صنعت سینما در شوروی سابق را کنار بگذاریم که بازیگران آن از دنیای تئاتر وارد سینما شده و معمولا تحصیلات آکادمیک داشتند، بازیگران سینمای آمریکا و اروپا پس از طی کردن تحصیلات بازیگری،‌ جلوی دوربین قرار نگرفته‌اند. در حقیقت تا قبل از تاثیرات مهم بازیگران روسی (و همچنین بازیگران رشته تئاتر) روی صنعت سینمای آمریکا،‌ وجه غالب در بین بازیگران و ستارگان روز کلاسیک یا بازیگرانی بود که در رشته‌های غیرهنری تحصیل کرده و سپس به دلیل علاقه به بازیگری‌ وارد حرفه سینما شده‌اند. این موضوع به بازیگران سینما تا اواخر دهه 1950 میلادی برمی‌گردد. از دهه 1960 میلادی به بعد و با مطرح شدن متدهای مختلف بازیگری است که بازیگران سینما پس از طی کردن کلاس‌های درس هنرپیشگی، وارد حرفه سینما شده و در جلوی دوربین به نقش‌آفرینی می‌پردازند. برعکس عموم بازیگران امروزی (که اگر فارغ‌التحصیل رشته بازیگری دانشگاه‌های رسمی نباشند در کلاس‌های مهم و معتبری مثل آکتورز استودیو تحصیل کرده‌اند) بازیگران کلاسیک سینما بدون طی کردن دوره‌های درسی بازیگری و صرفا با تکیه بر توان و استعداد ذاتی خود به علم بازیگری پیوسته‌اند.

همفری بوگارت که در دهه 1940 میلادی با بازی در کارهایی مثل «شاهین مالت» مشهور شد، قبل از بازیگر شدن چند شغل معمولی را تجربه کرد، این کارها به قدری عادی و کم‌اهمیت بود که وی هیچ‌وقت در گفت‌وگوهایش به آنها اشاره‌ای نمی‌کرد. بخش اصلی تاریخ زندگی بوگارت از سال 1921 شروع می‌شود که راهی برادوی شد و به بازی در نمایش‌های تئاتری پرداخت. او پس از آن که در سال 1929 به جمع بازیگران سینما پیوست، تاریخ زندگی‌اش را از سال 1921 تعریف می‌کرد.

کلارک گیبل هم وضعیت بهتری نداشت. از فعالیت‌های کاری او تا قبل از بازیگر شدن اطلاعات زیادی در دست نیست. وی که از سوی منتقدان و رسانه‌های گروهی لقب «سلطان هالیوود» را گرفت، در هفده سالگی تحت تاثیر یک بازیگر قرار گرفت و تصمیم گرفت بازیگر شود. او که نمی‌توانست خودش را جلوی دوربین برساند، بازی در نمایش‌های صحنه‌ای را آغاز کرد.

گریگوری پک که محبوب منتقدان و متخصص بازی در نقش‌های درام و پیچیده بود، فارغ‌التحصیل آکادمی ارتش بود که سر از عالم بازیگری درآورد و از دهه 40 تا 60 میلادی، تبدیل به یکی از معروف‌ترین بازیگران دوران خود شد. هنری فوندا هم مدرک فارغ‌التحصیلی‌اش را در رشته روزنامه‌نگاری گرفت، ولی ترجیح داد به جای کار خبرنگاری به بازی در فیلم‌ها بپردازد.

او در دوران فعالیت حرفه‌ای سینمایی‌اش، چند بار در نقش یک روزنامه‌نگار بازی کرد تا ادای دینی به حرفه اصلی‌اش داشته باشد.

جیمز دین هم که با مرگ نابهنگام خود در بیست‌و‌یک سالگی لقب یک اسطوره را گرفت، در مدرسه یکی از پاهای اصلی بازی بسکتبال بود و می‌خواست برای ادامه تحصیل به دانشگاه یواس ای آ برود، ولی او تحصیل در این دانشگاه را رها کرد تا بازیگر شود.

سیلوستر استالونه که بازیگر دو نقش‌پرسروصدای تاریخ سینما رامبو و راکی است، زمانی که در دبیرستان نمرات پایینی گرفت توسط مادرش به کار معمولی و کارگری مشغول شد. این کار در سالن آرایشگری مادرش به وی سپرده شد. منتقدان می‌گویند استالونه هیچ‌وقت حکم یک بازیگر مستعد را نداشته است، ولی او در دهه 1980 میلادی در کنار آرنولد شوارتزنگر تبدیل به قهرمان اکشن دنیای سینما شد و شهرت زیادی به هم زد. آرنولد هم نه به خاطر استعدادهای بازیگری که برای اندام درشت و ورزیده‌اش، سر از عالم سینما درآورد. او که در کودکی بسیار لاغر بود، در بزرگسالی به پرورش اندام پرداخت و چند بار قهرمان جهانی مسابقات پرورش اندام شد. او که به بازیگری علاقه‌مند بود به کمک ورزش بدنسازی توانست وارد حرفه بازیگری شده و نقش اصلی چند فیلم پرسروصدای اکشن را به دست آورد.

آلن دلون هم که منتقدان از وی به عنوان جیمز دین فرانسه (و اروپا) اسم می‌برند، در دوران نوجوانی و جوانی به کارهایی مثل قصابی، باربری، منشیگری و مستخدمی پرداخت. اگر با یکی از بازیگران درجه دو سینما آشنا نشده و همراه او به جشنواره کن نمی‌رفت، شاید هیچ‌وقت فرصت بازیگر شدن را پیدا نمی‌کرد. در آنجا بود که دیوید او سلزنیک، تهیه‌کننده معروف دلون را دید و یک قرارداد کاری با او امضا کرد.

آرنولد شوارتزنگر هم مثل برخی ورزشکارانی که راهی دنیای سینما شدند، به واسطه موفقیت در دنیای ورزش و بدنسازی توانست به یکی از موفق‌ترین بازیگران ژانر اکشن دهه 80 میلادی تبدیل شود. او که یک زندگی معمولی در شهر کوچک خویش داشت از همان نوجوانی رویای آن را داشت که قهرمان بین‌المللی رشته بدنسازی شود. او در بیست سالگی لقب «آقای جهان» را در این رشته گرفت و این در حالی بود که تحصیلات معمولی و دبیرستانی را تمام کرده بود. موفقیت در ورزش او را از ادامه تحصیل بازداشت، ولی راه را برای بازیگر شدنش فراهم کرد. منتقدان می‌گویند آرنولد که هیچ وقت درس بازیگری نخواند هیچ گاه بازیگر خوبی نبود و همیشه نان بازوی عضلانی‌اش را می‌خورد. وی بعدها با آن که درس سیاست هم نخوانده بود، وارد عالم سیاست شد و تا فرمانداری ایالت کالیفرنیا هم رسید. سوفیا لورن، مطرح‌ترین بازیگر کل تاریخ سینمای ایتالیا هم یک دختر روستایی بود که می‌خواست ملکه زیبایی شود. او در چهارده سالگی در یکی از همین مسابقات شرکت کرد و برنده نشد، به او پیشنهاد کردند درس بازیگری بخواند، اما او ترجیح داد بدون یادگیری الفبای بازیگری وارد این رشته شود. در چند نقش کوچک و کم‌اهمیت ظاهر شد تا این که اواخر دهه 50 میلادی، کمپانی پارامونت قرارداد بازی در پنج فیلم سینمایی را با وی امضا کرد، اما بازی در «دو زن» ویتوریو دسیکا در سال 1962 و دریافت جایزه اسکار بهترین بازیگر زن بود که او را به شهرت رساند.

کیکاووس زیاری/ جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها