فیلم با توجه به شناختی که از عسگرپور و سینمایش داریم چندان توقعات را برآورده نمیکند، اما حتی اگر از فیلم هم ناراضی باشیم، نمیتوانیم منکر فضاسازیها و صحنهآراییهای خوب آن شویم که واجد زیباییشناسی خوبی در قاببندی است و به لذت بصری مخاطب پاسخ میدهد. با این حال بزرگترین ضعف فیلم را باید در دوپارگی آن ردیابی کرد. این دوپارگی نه در تضادهای بین فضای رئالیستی و ماورایی قصه که در رهاشدگی خط اصلی داستان در پایانبندی رمزگشایانه ماورایی آن است. در واقع قصه آن جانباز و درگیریهای ذهنیاش به حال خود رها شده و گویی قهرمان قصه بلاتکلیف میشود. فیلم قرار است قصه پر غصه یک جانباز جنگ را تعریف کند، اما در نهایت به قصه شهدای جنگ ختم میشود که نه این سر ماجرا روشن است و نه آن سر ماجرا به سرانجام میرسد. واقعیت این است که فیلم مهمان داریم در تکریم خانواده شهدا و یادگارهای دوران دفاع مقدس ساخته شده است و واجد موضوعی شریف و ارزشمند است. فیلم شاید در دریافت حسی مخاطب به این هدف برسد، اما شمایل و روایت دراماتیک آن میلنگد، با این حال در لبه پرتگاه سانتیمانتالیسم و شعارزدگی قرار گرفته و البته خوشبختانه در این ساحت سقوط نمیکند. نگاهی است به روزهای آرام و یکنواخت زندگی زوجی سالخورده که قرار است مهمانی ویژه داشته باشند، آن هم در نیمه شعبان. در عمارتی کهنه و فرسوده که با بارش باران و توفانی کوچک برقش میرود و صدای آجرهای لقش به گوش میرسد، جهانی پابرجاست دور از هیاهوی دنیای بیرون. تنهایی این زوج با ورود فرزند جانبازشان از بین میرود. رضا (بهروز شعیبی) که لحنی گزنده و رفتاری پرخاشگرانه دارد از روزگار و از جفایی که به همرزمانش شده دلگیر است. تلاش رضا برای پیوستن به صف شهدا بیشتر از آن است که حتی عشق، او را به زندگی پیوند دهد. فیلم تقابل این شورش و عصیان در برابر نظم موجود جامعهای است که از ارزشهای دوران دفاع مقدس فاصله گرفته و نمودهای آن در رفتار و کنشهای رضا و اختلافش با مدیران آسایشگاه و حتی پدر و مادرش نشان داده میشود. لرزش خانه و هجومی که معماری مدرن به این بنای فرسوده اما پابرجای قدیمی دارد، تاکیدی است که ساکنان این عمارت ربطی به جهان اطرافشان ندارند. ورود سه عضو خانواده حال و هوایی تازه به قصه میدهد. رنگها دوباره جان میگیرند و چهره درهم شکسته پدر و مادر به لبخند زینت میشود. خانواده در کنار هم معنا میگیرند. زینب، حسین و عباس نامهای ویژه و یادآور شهدای بزرگ واقعه عاشورایند و رضا تنها بازمانده این خاندان است که از قافله شهدا دور مانده. فیلم در این فصل از طریق دیالوگ و موقعیتهای کوچک گذشته خانواده را مرور میکند و به مخاطبش اطلاعات میدهد. فارغ از سویه اعتقادی/ اجتماعی قصه، فیلم از حیث روانشناختی واجد نکتههای ارزشمندی است. روانشناسی رضا که اکنون دچار استیصال درونی نسبت به موقعیت دردناک خود شده و احساس سرباری نسبت به خانوادهاش و رنجی که او از درون میبرد فارغ از سویه تحلیلگرانه روانشناختی خود از حیث دراماتیکی نیز تاثیرگذارترین بخش فیلم است. اوج این زیباییشناسی معنوی جایی است که پدر (پرویز پرستویی) به خاطر سیلیای که به رضا زده بر صورت خود سیلی میزند تا بر عذاب وجدان خود مرهمی بگذارد.
مهمان داریم مدام در نوسان بین تعلیقآفرینی و رمزگشایی در حرکت است تا از طریق تردیدهای مدامی که ایجاد میکند مخاطب را با درونمایه قصه درگیر کند و مثلا معلوم نیست این خانواده بر اثر گازگرفتگی مردهاند یا اساسا قصه خود روایت مردگان بوده است. گویی فیلمساز تعلیق درون اثر را با تعلیق فرمیک در هم میآمیزد تا به واسطه یک موقعیت معمایی، پیام خود را صورتبندی کند. در این صورتبندی البته کارگردان مخاطب را به فضای نوستالژیک خانواده ایرانی هم دعوت میکند. زندگی و مهمانیهایی که امروز از یادمان رفته است.
سیدرضا صائمی/ جامجم
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد