در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
لباس متهمان را پوشیده و دستبندهایی که دو دستش را به هم وصل کردهاند، زخم عمیقی روی صورتش است که نشان از درگیری و دعوایی سخت دارد. او متهم به قتل است و دوست خود را به خاطر یک طوطی به قتل رسانده، شاید باورش برای خیلیها آسان نباشد که فقط و فقط به خاطر یک طوطی انسانی کشته شده باشد.
قبل از آن که من حرفی بزنم او خودش شروع به صحبت میکند. «با یکی از بچه محلهایم دعوایم شد، او هم به صورتم چاقو زد و مدتهاست که جای آن چاقو را روی صورتم دارم. اهل دعوا بودم، اما نه قتل. باور کنید نمیخواستم دوستم را به قتل برسانم، وقتی یادم میافتد که دوستم را به خاطر یک طوطی کشتهام ناراحت میشوم. این رسم رفاقت نبود که چنین کاری را با دوستم انجام دهم.
سرش را پایین میاندازد و بعد از مکثی کوتاه میگوید: «چاقو زندگیام را نابود کرد، اگر آن شب چاقو همراه نداشتم یا من کتک میخوردم یا او به هر حال هر دو نفرمان زنده بودیم. حالا من پشت میلههای زندان هستم و دوستم زیر خروارها خاک. آن شب سعید به خانه ما آمد تا طوطیاش را ببرد، گفتم خانوادهام خواب هستند و طوطی در طبقه بالاست. طوطی را بیاورم آنها بیدار میشوند، اما سعید پایش را در یک کفش کرده بود که من طوطی را میخواهم و الان باید برایم بیاوری. همین الان همین الان گفتنهای سعید باعث درگیری بین ما شد و من با چاقویی که داخل اتاقم بود به او ضربه زدم. بعد از اینکه دوستم را روی زمین دیدم پا به فرار گذاشتم و برادرم، سعید را به بیمارستان برده بود، اما سعید به دست من و با چاقوی من کشته شد.
او نگاهی به دستبندش میاندازد و ادامه میدهد: فردای همان شب زنگ زدم به خانهمان، مادرم تلفن را پاسخ داد. گریه میکرد، همان موقع فهمیدم که چه اتفاقی افتاده است. او گفت که سعید فوت کرده و از من خواست تا خودم را معرفی کنم، اما من به حرفهایشان توجه نکردم، از دستگیری میترسیدم و برای اینکه دیگر با من تماس نگیرند، گوشی تلفنم را خاموش کردم. رفتم خانه دوستانم، مدام مخفیگاهم را عوض میکردم تا گرفتار نشوم. چون پول نیاز داشتم کارت عابر بانک پدرم را با خودم بردم و از طریق آن زندگیام را میگذراندم. تا اینکه پلیس مخفیگاه مرا شناسایی کرد و در خانه یکی از دوستانم دستگیر شدم.
مرد جوان میگوید: 7 ماه فراری بودم، اما در تمامی این 7 ماه لحظهای عذاب وجدان رهایم نکرد. سعید دوستم بود و واقعا نمیخواستم او را به قتل برسانم. چاقویی که در دستم بود کار دستم داد. آن شب اگر چاقو نداشتم، نهایت درگیری ما به کتککاری میکشید و بعد هم با وساطت دیگران این درگیری پایان مییافت، اما چاقویی که در دست داشتم فرصت وساطت اطرافیان را گرفت و حتی به دکترها هم اجازه نداد تا سعید را از مرگ نجات دهند. چاقو زندگیام را نابود کرد.
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
اکبرپور: آزادی استقلال را به جمع ۸ تیم نهایی نخبگان میبرد
در گفتوگوی اختصاصی «جام جم» با رئیس کانون سردفتران و دفتریاران قوه قضاییه عنوان شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی بیپرده با محمد سیانکی گزارشگر و مربی فوتبال پایه