جام جم:اجتماعی بزرگ زمینه ساز بیداری
«اجتماعی بزرگ زمینه ساز بیداری»عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم مهدی فضائلی است که در آن میخوانید؛مهمترین واقعه هفته جاری که یکی از مهمترین رویدادهای سال نیز محسوب میشود، شکلگیری بزرگترین اجتماع بشری در کربلاست. ویژگیهای این اجتماع را میتوان اینگونه برشمرد.
١) بزرگترین اجتماع انسانی در روی کره زمین که آمارهای گوناگون آن را قریب 20 میلیون تخمین میزنند.
٢) این اجتماع به صورت خودجوش و کاملا مردمی شکل میگیرد.
٣) بخش غالب این اجتماع بینظیر با پای پیاده، مسافتهایی طولانی را طی چندین روز طی میکنند تا خود را در روز اربعین به کربلا برسانند.
٤) در این باشکوهترین اجتماع، علاوه بر مسلمانان عراق،از کشورهای مختلف از ایران گرفته تا پاکستان و افغانستان و از آمریکا و اروپا گرفته تا جنوب شرق آسیا و از ترکیه و کشورهای آسیای میانه گرفته تا کشورهای حاشیه خلیجفارس حضور دارند.
٥) در این اجتماع، حتی غیر مسلمانان هم حضور دارند.
٦) میزبانی اکثر قریب به اتفاق این اجتماع عظیم، توسط مردم عراق انجام میشود؛ نه فقط با طعام که با ارائه خدماتی که تا انسان نبیند باور کردن آن دشوار است و مشابه آن در هیچ کجای دنیا سابقه ندارد.
٧) این اجتماع در حالی شکل میگیرد که با مخاطرات قابل توجهی از جمله حملات انتحاری تروریستها همواره تهدید می شود.
٨) و سرانجام اینکه این بزرگترین اجتماع خودجوش بشری که با پای پیاده و با حضور مردمی از ملیتهای گوناگون و بهرغم تهدیدات مختلف شکل میگیرد برای یک امر معنوی، یعنی بزرگداشت چهلم شهادت حسینبن علی(ع) است؛ امری که برای هیچیک از دیگر معصومان توصیه نشده و بزرگداشت قیامی است که براساس فرازی از زیارت اربعین که خواندنش در این روز تأکید شده است، یکی از مهمترین اهدافش، رهایی انسان از جهل و گمراهی بوده است. (لیستنقذ عبادک من الجهاله و حیرت الضلاله).
این اجتماع با مهمترین اجتماعات نظیرش از جمله حج، تفاوتهای چشمگیری دارد؛ هرچند اجتماع بزرگ حج نیز اجتماعی با اهداف معنوی و با حضور مسلمانان نقاط مختلف جهان است. راستی چقدر شگفتانگیز و تأملبرانگیز است که اکثر قریب به اتفاق اجتماعات میلیونی انسانها (غیر از تجمع کومبه میلای هندوها که هر سه سال یک بار و طی دو ماه انجام میشود) از عاشورا گرفته تا اربعین و از مراسم حج گرفته تا مناسبتهای مختلف در حریم رضوی، تماما رنگ دین خاتم دارد و اکثرا معطر به عطر ولایت است!
براستی کدام انگیزه و کدامین هدف غیرالهی میتواند چنین شکوه و عظمتی را خلق کند؟ اما این رویدادهای بیمانند غالبا توسط رسانههای مسلط جهان به اشکال گوناگون سانسور شده و اجازه داده نمیشود ابعاد آن و مهمتر از ابعاد کمی، اهداف و چرایی این اجتماعات به گوش مردم دیگر جهان برسد و بدتر اینکه با به تصویر کشیدن جلوه هایی محدود و گزینشی از این صحنه باشکوه، تصویری تحریف شده به مردم جهان ارائه میشود. اجتماع بزرگ اربعین برای قدرتهای مادی جهان و تحلیگران بینالمللی هشداردهنده است و نشانه شور دینی مسلمانان است که اگر بیدار شود دنیا را تکان خواهد داد، همانطور که نشانههای این بیداری را در منطقه میبینیم.
اخیرا مجسمهای در اسپانیا به نمایش درآمده که ظاهری دارد و باطنی. این مجسمه سه انسان را با سه دین نمایش میدهد؛ مسلمانی در حال سجده در زیر که یک فرد مسیحی بر گرده او در حال عبادت است و فردی یهودی که تورات در دست بر شانه های فرد مسیحی ایستاده است. ظاهر این مجسمه تحقیر مسلمانان و شرافت مسیحیان و خصوصا یهودیان است، اما باطن آن این حقیقت را با خود دارد که هرگاه مسلمان سربردارد و قیام کند و حقانیتش را به جهان نشان دهد، پیروان دیگر ادیان نیز سر خضوع در مقابل آن فرود خواهند آورد.
حرکتهایی چون راهپیمایی عظیم، باشکوه و بینظیر اربعین در بزرگداشت قیام عاشورا، زمینهساز بیداری بیشتر مسلمانان و به تصویر کشیدن ظرفیت بیمانندی است که مسلمانان و پیروان اهل بیت علیهم السلام از آن برخوردارند؛ ظرفیتی که هنوز همه ابعاد آن شناخته نشده است.
کیهان:تمرکز دشمن بر سردار سلیمانی، چرا؟
«تمرکز دشمن بر سردار سلیمانی، چرا؟»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم سعدالله زارعی است که در آن میخوانید؛نام سردار «قاسم سلیمانی» این روزها ترجیعبند تحلیلها و خبرهای فراوانی در سطوح منطقهای و بینالمللی شده است در این بین دوستان سلیمانی در تمجید و تحسین او و دشمنانش ضمن اعتراف به بزرگی او و اقداماتش از وی چهرهای مرموز، خطرناک و نامقبول نشان میدهند اما «سلیمانی» تا حد بسیار زیادی با آنچه درباره او تصویر و تصور میشود، متفاوت است چه آنچه دوستان به ارادت میگویند و چه دشمنان به عداوت.
دوستان و خیل تحسینکنندگان او را یک استثنا و «پدیده» معرفی میکنند که نباید فراموش کنند او یک «رزمنده مرد» رشد یافته در بطن و متن انقلاب اسلامی است و در این میدان سلیمانی یکی از خیل پرورشیافتگان در مکتب، مرام و سیره حضرت امام خمینی و حضرت امام خامنهای است که البته به اندازه تلاش مستمر خالصانهاش و به برکت عنایات الهی «جلوهای خاص» پیدا کرده است. دشمنان و خیل مرعوبین از او گمان میکنند سلیمانی نماد اصلی و یگانه میدانهای خوف و خطر است که از دریای پرتلاطم منطقه، گوهرهای بیبدیلی را نثار دامان جمهوری اسلامی و ایران کرده است و لذا اگر به تیر یا تهمت بسته شده و کنار رود، کار انقلاب اسلامی و رهبری آن در میدانهای حساس زار میشود و کفه ترازو به نفع آمریکا و دنبالههای منطقهای آن سنگین میشود و خیال آشوبزده غرب بعد از دهها سال به ساحل آرامش میرسد.
از این رو غرب در مواجهه با شخصیت و عملکرد سلیمانی توامان دو کار میکند؛ از یک سو تلاش میکند او را تنها تیر ترکش جمهوری اسلامی و جبهه مقاومت در کارزار پر حکایت منطقهای معرفی کند و از این رو در اعتراف دشمن به عظمت و بزرگی سلیمانی، هدفی اهریمنی نهفته است از سوی دیگر غرب با گره زدن ناکامیهای کشورهایی نظیر ترکیه و عربستان و رژیم رو به فروپاشی صهیونیسم و گروهها و دستههای ناکام که بعضی با داعیه ملیت و بعضی با داعیه دروغین مذهب درصدد سیطره بر منطقه بودهاند به عنوان و عمل «سردار سلیمانی» درصدد برآمده است تا خشم متراکمی را علیه او از شاهان سعودی تا مقامات حزب عدالت و توسعه ترکیه تا داعش و القاعده و سایر مقامات و گروههای ناکام عرب و غیرعرب پدید آورد و او را در کانون انتقامجویی آنان قرار دهد.
در واقع این نوع شخصیتپردازی منفی خود با دو کارکرد سلبی و ایجابی از سوی محافل اطلاعاتی، امنیتی، سیاسی و رسانهای غرب دنبال میشود. کارکرد سلبی این است که با انحراف اذهان از امالمشاکل جهان اسلام که رژیم صهیونیستی است، مبارزهطلبی را به سمت ایران و جمهوری اسلامی سوق دهد و در واقع گریبان اسرائیل را از دستان توانمند جهان اسلام برهاند. کارکرد ایجابی هم این است که جبهه گسترده ضد ایرانی غرب را با شخصیتی که آن را رعبانگیز نقش و نگار زده است، بازسازی، تقویت و عملیاتی نماید.
چه کسی تردید دارد که بزرگترین مشکل آمریکا این است از سوی ملتها و حتی دولتهای منطقه ناتوان و فاقد اراده موثر دیده میشود. آمریکا با برجستهسازی هیبت و خطر سردار سلیمانی سعی میکند ارادهای را در منطقه حول محور خود شکل دهد و بگوید تنها چاره کار در متوقف کردن سلیمانی تجمیع ارادهها و کنار گذاشتن انتقادات است.
اما جدای از تجزیه و تحلیل ارادتمندان و کینهورزی و شیطنت دشمنان، سلیمانی کیست؟ و چه خصوصیاتی دارد؟ و درباره او چه باید گفت؟ دراینباره به نکاتی اشاره میشود:
1- نام سردار قاسم سلیمانی از یک سو با دوران دفاع مقدس و از سوی دیگر با تحولات دهه اخیر منطقه گره خورده است. سلیمانی در دوران دفاع مقدس فرماندهی لشکر 41 ثارالله استان کرمان را بعهده داشته و در اکثر عملیاتهای حساس و پیروزمند آن دوران تاثیر محوری داشته است، عملیاتهای فتحالمبین، بیتالمقدس، والفجر8 و کربلایپنج با نام لشکر ثارالله و فرماندهی سلیمانی گره خورده و دراینباره خبرها و خاطرات فراوانی از سوی فرماندهان و رزمندگان سپاه، ارتش و بسیج نقل شده است. در این عملیاتها سلیمانی، شهید کاظمی، شهید باکری، شهید خرازی، شهید زینالدین و... ستارههای درخشانی بودهاند که بر تارک پیروزیهای خیرهکننده رزمندگان اسلام درخشیدهاند.
سردار سلیمانی سپس در نقش فرماندهی نیروی قدس سپاه همه تجربهها، تواناییها و تلاشهای خود را مصروف اعتلای جهان اسلام نموده و در این راه از هر خوف و خطر بیواهمه استقبال کرده و دوشادوش مسلمانان مجاهدی که سینهای پرکینه از مداخلات غرب داشتهاند به میدان آمده و در سختترین شرایط در کنارشان بوده است.
از این رو برای ملتهای رنجدیدهای که شاهد دهها سال استیلای آمریکا و انگلیس بر کشورشان بوده و اشغالگری و کینهورزی غرب را با همه گوشت و پوست و استخوان خود حس کردهاند، سلیمانی نامی آرامشبخش، امیدآفرین و اطمینانزا در جهاد با استکبار جهانی بوده است و هیچ تفاوتی هم نمیکرده که این ملتها سنی یا شیعه بودهاند کما اینکه آوازه غمخواری سلیمانی برای سنیهای بوسنی، سنیهای فلسطین، سنیهای سوریه و... بیش از شیعیان عراق دلنشین و تحسینبرانگیز بوده است.
همین امروز فلسطینیها برای رهایی از چنگال خشن صهیونیسم به جای آنکه چشم به سران عربی بدوزند و یا به سمت گروههای مدعی سنیگری نظیر داعش گرایش داشته باشند به سلیمانی و ایران چشم دوختهاند تا با تدبیر و تلاش خود صحنه را به نفع آنان تغییر دهد. از این طرف سلیمانی و بطور کلی ایران هم بدون آنکه چشمداشتی داشته باشند و یا حتی تمایلی به پذیرفتهشدن در نقش امیر و آمر داشته باشند، خود را برادر غمخوار و متعهد فلسطینیها میشناسد و برای کمک به آنان درنگ جایز نمیداند.
2-تلاش دشمن این است که از سردار سلیمانی چهرهای خشن و انتقامجو ترسیم کند و از این طریق ملتهای منطقه را درباره افکار و اهداف او بترسانند و از دنبال کردن آرمانهایی که او به دنبال آن است - یعنی اسلامگرایی در معنای خالص آن - پرهیز دهند. این در حالی است که سلیمانی در میان رزمندگانی که از دوران دفاع مقدس او را از نزدیک میشناسند و بعضی از همانها که هنوز هم با او حشر و نشر دارند به اهل بکاء بودن شهرت دارد. دوستان نزدیک او میگویند بغض او به آسانی با دیدن تصویر یک شهید میشکند. از طرف دیگر خاطرات زیادی درباره خضوع و خشوع او بر سر زبانهاست. یکی از اعضای سابق لشکر 41 ثارالله نقل میکند که چند سال پیش من و پدرم از فرودگاه مهرآباد عازم کرمان بودیم و هر کدام دو کیف سنگین را با خود حمل میکردیم بناگاه یک نفر از پشت سر دست کرد و یکی از این کیفهای سنگین را از دست پدرم گرفت و به پشت کول انداخت و همراه ما راه افتاد من نگاه کردم دیدم سردار سلیمانی است. با دستپاچگی عذرخواهی کرده و خواستم کیف را بگیرم که سردار سلیمانی گفت تو دخالت نکن این پدر شهید است و من به احترام شهید دارم کمک میکنم و تا آخر اجازه نداد من در این مورد دخالت کنم. رزمندگانی که با او کار کردهاند میدانند که در او ذرهای خشونت و انتقامجویی وجود ندارد.
دشمن البته در این روزها به نام سردار سلیمانی از یک طرف کینه خود را نسبت به انقلاب اسلامی نشان میدهد و در واقع در این ارتباط، سلیمانی از نظر دشمن یکی از مظاهر و سمبلهای انقلاب اسلامی و جبهه مقاومت است و از طرف دیگر دشمن تلاش میکند تا ضعف و زبونی و شکستهای خود را با داستانپردازیهای حاشیهای تا حدی بپوشاند در این داستانپردازیها، سعی میکند وانمود کند که دستهای خالی او به خاطر آن است که نمیخواهد بیمحابا به دل حوادث بزند و اگر طرف مقابل موفقیتهای مهمی دارد بخاطر این است که بدون محاسبه سود و زیان و بدون توجه به آنچه پیش میآید وارد صحنه میشود.
این در حالی است که آمریکاییها با تبختر و با بکارگیری حدود 300 هزار نفر عراق را به تصرف درآوردهاند و با این داعیه که ما «آینده را در میدان میسازیم» و نیازی نداریم که برای هر کاری آنچه را که قرار است در صحنه و میدان اتفاق بیفتد روی کاغذ بیاوریم. آمریکا در صحنه عراق، به جبهه مقاومت باخت و آن را در صحنه سوریه تکرار کرد و از این روست که از ایران در همه صحنهها به هراس افتاده و در عین حال برای اینکه از تک و تا نیفتد وانمود میکند که حریف فقط شانس آورده است.
خراسان:پیامدهای مبهم استانی شدن انتخابات مجلس
«پیامدهای مبهم استانی شدن انتخابات مجلس»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم علیرضا قربانی است که در آن میخوانید؛استانی شدن انتخابات مجلس شورای اسلامی، ازجمله طرح هایی است که در دوره های مختلف مجلس شورای اسلامی (از دوره پنجم تاکنون) از سوی اکثریت متمایل به هر دو طیف عمده سیاسی کشور (ازجمله مجلس ششم با اکثریت اصلاح طلب و مجلس دهم با اکثریت اصولگرا) مطرح شده است و طرفداران و مخالفان خاص خودش را در میان نمایندگان هر دو طیف سیاسی دارد.
طرح یاد شده در دوره های مختلف مجلس چارچوبی متفاوت داشته است؛ بر اساس این طرح در دوره های گذشته، نمایندگان عمدتاً تلاش داشتند تا با تغییر سبک نمایندگی مجلس از حوزه های انتخابی به حوزه های استانی، انتخاباتی شبیه انتخابات مجلس خبرگان را جایگزین شیوه فعلی کنند.
با ایرادات حقوقی وارد به طرح که باعث مخالفت شورای نگهبان در دوره های گذشته و کنار گذاشتن آن شد، در دوره جدید که چند روز پیش قید یک فوریت آن به تصویب رسید، انتخاباتی دوسطحی برپا می شود که هر نماینده شهرستانی باید حد معین یا اکثریت مشخصی از آراء استانی را هم به خود اختصاص دهد که جزئیات این طرح ها مسئله این یادداشت نیست.صرف نظر از اکثریت سیاسی مدافعان استانی شدن انتخابات مجلس در مجالس اصلاح طلب و اصولگرا و با عنایت به اینکه معمولاً این طرح در سال پایانی دوره های نمایندگی مجلس شورای اسلامی موردتوجه نمایندگان قرار می گیرد، میل به انتخاب دوباره و افزایش شانس راه یافتن دوباره همین نمایندگان (چه با رویکرد حفظ اکثریت سیاسی موجود و چه با رویکرد تمایلات فردی برای ماندن در مجلس) مهم ترین دلیل واقعی ارائه این طرح ارزیابی می شود، حتی اگر موافقان استانی شدن انتخابات تقویت بعد کلان نگری مجلس از طریق رفع دغدغه های حوزه های انتخابات و کاستن از هزینه های انتخاباتی را برجسته سازند. نکته حائز اهمیت دیگر آنکه این طرح بیشتر در مقاطعی برجسته شده است که فضای عمومی مجلس شورای اسلامی بیش از سایر مواقع، رنگ و بوی سیاسی و جناحی پررنگی داشته است.مخالفان استانی شدن انتخابات مجلس شورای اسلامی هم چه در قواره دولت های مستقر و چه در لباس نمایندگی مجلس شورای اسلامی، دلایل و دغدغه های خاص سیاسی و غیرسیاسی متفاوتی مطرح کرده اند، مثلاً مخالفت نزدیکان دولت مستقر، اما مخالف اکثریت مجلسی که چنین طرح هایی در آن مطرح شده، بیشتر نگران حفظ گرایش سیاسی مجلس در دوره بعدی بوده اند و البته دلایل سیاسی و اجتماعی دیگری هم ذکر کرده اند.
تصویب طرح استانی شدن انتخابات، حتی اگر افزایش احتمال حفظ گرایش سیاسی فعلی مجلس در انتخابات آینده را در پی داشته باشد، تبعات خسارت بار دیگری به همراه خواهد داشت که در درازمدت آسیب های جبران ناپذیری بر روند مردم سالاری واقعی تحمیل خواهد کرد. طبیعی است که در شکل استانی انتخابات، آن دسته از افرادی شانس بیشتری برای تکیه زدن بر صندلی های سبز بهارستان را خواهند یافت، که در هر استان سرشناس تر و یا از امکانات و حمایت های مالی بیشتری برخوردار باشند.
نخستین آسیب مهم این روش انتخاب نمایندگان، به حاشیه رفتن هرچه بیشتر نمایندگان شهرستان ها و حذف نخبگانی است که تمکن مالی یا پشتیبانی سیاسی کمتری دارند. مجلس شکل گرفته از نمایندگان وام دار حامیان مالی و سیاسی، نخواهد توانست به درستی از عنوان نمایندگی مجلس شورای اسلامی حراست و پاسداری کند، ضمن اینکه جای خالی نمایندگان برخاسته از سطوح پایین جامعه، دغدغه های بخش عمده ای از رأی دهندگان که اتفاقاً از وفادارترین اصحاب انقلاب به شمار می روند را به فراموشی خواهد سپرد.آسیب مهم دیگر انتخاب نمایندگان مجلس به شیوه استانی، افزایش فاصله میان مردم (به خصوص در شهرستان ها) با نمایندگان مجلس و درنتیجه خطر واگرایی از حاکمیت است، چون نمایندگانی که به این شیوه انتخاب می شوند، بیشتر به امکانات شخصی و احتمالاً حزبی و سیاسی خود متکی هستند تا مردم شهرستان ها.یکی از دلایل به اصطلاح نخبه پسند مطرح شده برای استانی شدن انتخابات مجلس چنین عنوان شده است که ما در ایران کمتر نماینده حرفه ای پارلمانی (!) داریم و اکثر نمایندگان به خصوص در ابتدای ورود به مجلس با تخصص قانون گذاری آشنایی چندانی ندارند و ایراد دیگر آن که میان تعداد آرای کسب شده توسط یک نماینده در یک کلان شهر با تعداد آرای نمایندگانی که از شهرستان ها به مجلس راه می یابند، تفاوت زیادی وجود دارد.
این دیدگاه به نمایندگی مجلس همانند دیگر حوزه های اجرایی و تخصصی نظر دارد، مانند دفاع از ارتش حرفه ای و مانند آن. درحالی که نمایندگان مجلس شورای اسلامی باید عصاره کلیت ملت باشند و همه اقوام و مناطق جغرافیایی و طبقات مختلف اجتماعی را نمایندگی کنند که به نظر می رسد شکل فعلی انتخاب نمایندگان خانه ملت باوجود برخی اشکالات قابل رفع شیوه مناسب تری باشد و احتمال ورود نمایندگان واقعی مردم به خانه ملت را افزایش می دهد.
جمهوری اسلامی:دفاع بد چرا؟
«دفاع بد چرا؟»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛در روزهای اخیر، مردم ما با اینکه باید توجهشان به مسائل مهم و عمدهای که در منطقه و سطح بینالمللی جریان دارد و به چگونگی کنار آمدن با مسائل مربوط به تمدید مذاکرات هستهای باشد، افرادی که از آنها انتظار پرداختن به حواشی نیست، مطالبی به زبان میآورند و آنها را در سطح رسانهها منتشر میکنند که علاوه بر نادرست بودن موجب اتلاف وقتها، هدر رفتن امکانات و درگیر شدن نیروها به کارهای بینتیجه میشود.
هنوز مجادلات مربوط به اظهارنظر آقای علم الهدی امام جمعه مشهد در پاسخ به یک نماینده مجلس شورای اسلامی بساط خود را از رسانهها و محافل جمع نکرده بود که آیتالله مصباح یزدی هم وارد صحنه شدند و مطلب جدیدی گفتند که بار دیگر رسانهها را درگیر خود کرده است. در حسن نیت نامبردگان و افرادی مانند آنان بحثی نیست ولی از کسانی که در چنین سطوحی از جایگاههای اجتماعی و علمی حضور دارند انتظار اینست که جامعه را به سوی وحدت و آرامش به پیش ببرند و کاری نکنند و سخنی نگویند که وقتها، نیروها و امکانات جامعه صرف امور غیرضروری شود.
آیتالله مصباح یزدی هفته گذشته در یادواره شهدای مؤسسه امام خمینی در قم گفتند: "یکی از نعمتهای بسیار بزرگ برای ما امام راحل بود که بسیار بزرگ بود و بعد از رحلت ایشان وجود نعمت جانشین ایشان، رهبر معظم انقلاب است که خدا را شاهد میگیرم جامعه ما لیاقت چنین رهبری را ندارد. ایشان بالاترین مراتب مدیریت را در جامعه دارد و بزرگترین دشمنان جامعه کسانی هستند که در زمینه تضعیف ولایت فعالیت میکنند."
این سخن آیتالله مصباح یزدی، که با گذشت چند روز و علیرغم سروصدائی که در رسانهها برپا کرد هنوز تکذیب نشده، دو بخش دارد. بخش اول این سخن، مردم ایران را فاقد لیاقت برخورداری از رهبری مانند رهبر معظم انقلاب دانسته و بخش دوم اینست که بزرگترین دشمنان جامعه کسانی هستند که در زمینه تضعیف ولایت فعالیت میکنند. در مورد بخش دوم، با آیتالله مصباح یزدی کاملاً موافق هستیم و البته تأکید مینمائیم که بخش اول سخن خود ایشان یکی از مصادیق بارز فعالیت برای تضعیف ولایت است هر چند اطمینان داریم که ایشان این سخن را با هدف تضعیف ولایت نگفتهاند.
برای اثبات نادرستی بخش اول سخن آیتالله مصباح یزدی دلایل زیادی وجود دارد ولی فقط به دو مورد از آنها اشاره میکنیم:
اول آنکه اصولاً فلسفه وجودی حکومت، تحکیم توحید و عدالت در میان مردم با هدف خدمت به خلق خدا و سوق دادن آنها به سوی هدایت و سعادت دنیا و آخرت است. بر همین اساس، فلسفه وجود حاکم اسلامی اینست که در خدمت مردم باشد و برخورداری حاکم از چنین جایگاهی برای او یک افتخار است کما اینکه وجود حاکم شایسته نیز نعمتی است که مردم باید خدا را به خاطر چنین نعمتی شاکر باشند. بنابر این، اگر حاکم اسلامی، که در تعبیر قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و در تعابیر عرفی جامعه ما "رهبر" نام دارد، دارای شایستگی بالائی باشد و از نعمتهای الهی محسوب شود، خود رهبر باید شکرگزار خدا باشد که چنین شایستگی را به وی داده و میتواند به نحو احسن در خدمت مردم باشد و بدین ترتیب اینکه گفته شود مردم لیاقت چنین رهبری را ندارند، سخن درستی نیست.
دوم اینکه خود رهبر انقلاب، همین واقعیت را مورد تأکید قرارداده و در اعتراض به زیادهرویها فرمودهاند: "بنده افتخارم به اینست که بتوانم خدمتگزار شما مردم باشم. سرور، فقط خدای متعال است و به امر او در پیروی از عبودیت او بندگان صالح برجسته و معصومین علیهم السلاماند. ما بندگانی ناقص، نارسا و ضعیف هستیم. بزرگترین هنر ما اینست که بتوانیم در لا به لای همه ضعفهائی که داریم کاری انجام دهیم که انشاءالله طبق وظیفه باشد." 24/6/1377
امام خمینی نیز در مورد ملت ایران سخن معروفی دارند که حتی در وصیتنامه ایشان آمده است، آنجا که فرمودهاند: "من با جرات مدعی هستم که ملت ایران و توده میلیونی آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسولالله - صلیالله علیه و آله - و کوفه و عراق در عهد امیرالمومنین و حسین بن علی - صلواتالله و سلامه علیهما - میباشند. آن حجاز که در عهد رسولالله - صلیالله علیه و آله - مسلمانان نیز اطاعت از ایشان نمیکردند و با بهانههایی به جبهه نمیرفتند که خداوند تعالی در سوره توبه با آیاتی آنها را توبیخ فرموده و وعده عذاب داده است.
اما امروز میبینیم که ملت ایران از قوای مسلح نظامی و انتظامی و سپاه و بسیج تا قوای مردمی از عشایر و داوطلبان و از قوای در جبههها و مردم پشت جبههها با کمال شوق و اشتیاق چه فداکاریها میکنند و چه حماسهها میآفرینند. و میبینیم که مردم محترم سراسر کشور چه کمکهای ارزندهای میکنند... اینها همه از عشق و علاقه و ایمان سرشار آنان است به خداوند متعال و اسلام و حیات جاویدان. درصورتی که نه در محضر مبارک رسول اکرم - صلیالله علیه و آله و سلم - هستند و نه در محضر امام معصوم - صلواتالله علیه - و انگیزه آنان ایمان و اطمینان به غیب است."
با توجه به این واقعیتها، اکنون نوبت تأکید بر این نکته است که در چنین وضعیتی ما سه نگرانی داریم و امیدواریم با مطرح ساختن آنها کسانی که این نگرانیها را پدید میآورند با عزمی راسخ تلاش کنند از ورود به این قبیل مسائل پرهیز نمایند. یکی از این نگرانیها برای دفاع بد از رهبری است. اینکه کسانی درست برخلاف نظر خود رهبری اولاً وارد مباحث غیرضروری شوند و جامعه را مشغول حواشی کنند و ثانیاً بگونهای از رهبری سخن بگویند که موجب توهین به مردم شود نه تنها خدمت به رهبری نیست بلکه تضعیف رهبری است.
نگرانی دوم برای خود حضرات است که به جای استفاده صحیح از موقعیت و جایگاه خود، بگونهای سخن میگویند که در افکار عمومی زیر سؤال میروند. آیتالله مصباح یزدی از نظر علمی از موقعیتی برخوردارند که میتوانند منشأ آثار مثبت زیادی در جامعه باشند. این موقعیت نباید خرج اموری شود که پذیرش عمومی مطالب ایشان را خدشهدار میکند و حتی دوستان ایشان را نیز نگران مینماید.
و نگرانی سوم برای مردم است که با آنهمه فداکاری، وفاداری، صبر و تحمل و حضور قدرتمند و پایدار در صحنهها که موجب فشل شدن قدرتهای بزرگ شیطانی در مصاف با نظام جمهوری اسلامی و خنثی شدن تمام توطئههای آنها شد، اکنون با بیمهریهائی از قبیل اینکه بیلیاقت توصیف شوند مواجه میگردند. به مردم ایران به خاطر اینهمه امتیازات باید افتخار کرد همانگونه که رهبر معظم انقلاب با همین تعبیر درباره آنان سخن گفتند و امام خمینی نیز بارها خود را خادم و خدمتگزار مردم دانستند و به این خدمتگزاری افتخار کردند.
رسالت:شبیخون شبکههای اجتماعی
«شبیخون شبکههای اجتماعی»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم دکتر حامد حاجیحیدری است که در آن میخوانید؛قضیه وجه مثبت شبکههای اجتماعی، علی الاصول، گستردن آگاهی آزادانه و فرهیخته، فارغ از اعمال نفوذ قدرتهای اقتصادی و سیاسی «خودبزرگ بین / مستکبر» است. هنگامی که دسترسی نا محدود به آگاهیهای مندرج در شبکههای اجتماعی، مصادف با قدرت یافتن ذهنی و عملی عامه مردم، و ناتوانی در محدود کردن تبادل آگاهی ها باشد، همه چیز خوب و مثبت است. یک گام جلوتر، اگر کاربران شبکههای اجتماعی، آگاهانه و بر مبنای علائق و گزینشهای اخلاقی عمل کرده و با یکدیگر هم پیمان شوند، تحقق آزادی مثبت به منصه ظهور میرسد، و قدرتهای «خودبزرگ بین / مستکبر»، به رغم برخورداری از توش و توان قهار، عاجزانه به این وضعیت خواهند نگریست.
اما ...
ولی ...
اما، واقع آن است که از ظواهر امر چیز دیگری بر میآید. این که ظاهراً قدرتهای «خودبزرگ بین / مستکبر» از این تحولات خوشحال هستند، و مردم آزادیخواه و اخلاق گرایان
در سر تا سر دنیا از روند جاری در شبکههای اجتماعی و تأثیرات آن بیمناک و نگرانند.
پرداخت دیگر به قضیه
مردم در مقابل شبکههای اجتماعی، دچار نحوی «شبیخون» شدهاند...
امروز، برخی از مردم، کم و بیش میدانند که رسانههای تودهای، مانند تلویزیون ها و رادیوها و مطبوعات، ربطهای روشنی با
سرمایه گذاران و قدرتهای «خودبزرگ بین / مستکبر» دارند. این دسته از مردم، قدری هم این آگاهی در مورد بی طرف نبودن رسانههای تودهای و انبوه را در تفسیر خود از پیام رسانهها دخیل میسازند، و با تأمل و تردید به پیام این رسانهها مینگرند.
در مقابل، بسیاری از مردم «گمان میکنند» که اینترنت، و شبکههای اجتماعی بر بستر موبایل، از این نفوذها بری هستند، و این باعث میشود که در قبال حرکات سازمان یافته در شبکههای اجتماعی و موبایلی بی دفاع تر گردند.
مردم در مقابل شبکههای اجتماعی، دچار نحوی «شبیخون» شدهاند...
این روزها، شبکههای اجتماعی مهم، توسط گروههای نفوذ، رصد و «کنترل» میشوند. گروههای تولید و انتشار پیامهای هماهنگ در شبکههای اجتماعی، واقعاً وجود دارند، و به صورت
سازمان دهی شده به انتشار پیامهای به اصطلاح «مردمی» میپردازند. به علاوه، افراد پر مخاطب و لایک خور هم هدف سرمایه گذاران قرار میگیرند، تا در درجه اول، برای مقاصد تجاری و اقتصادی، و در درجه بعد، مقاصد سیاسی و فرهنگ، استخدام شوند.
در واقع، گاه به نظر میرسد که رسانههای اجتماعی که انگار رسانههای انبوه و ارتباط جمعی نیستند، کم و بیش و به طرز خلاقی، هدف سرمایه گذاریهایی قرار میگیرند که در نهایت، آن ها هم به لنگهای از رسانههای تودهای تبدیل میشوند.
نتیجه این وضع، آن است که مرز میان دنیای واقعی و دنیای ساخته شده به دست وسایل ارتباطی عمیقاً مخدوش شده است. دنیای قدرتهای اقتصادی و سیاسی به اوج پیچیدگی خود رسیده است.
کاوش در قضیه
ملهم از گوردون گراهام، میتوان گفت که شبکههای اجتماعی، در شرایط فعلی، توأمان حاوی دو خصلت «مرز گریزی» و «پوپولیسم» هستند. از یک سوی، پرسه زنی در شبکههای اجتماعی، کاملاً نسبت به مرزها و حدها بی اعتنا است، و از این گذشته، گرایش مرکزی ارتباطات در شبکههای موبایلی و اجتماعی، بر مضامین متوسط رو به پایین است که میتواند اقبال عمومی را به سوی خود جلب کند و «لایک» و «شــیر» و اقبال بیشتری دریافت کند.
شبکههای اجتماعی، بویژه به دلیل این دو خصلت، از لحاظ سیاسی، در سر تا سر دنیا گرایشهای آنارشیستی دارند. چه نظامهای سیاسی میزبان، مانند جمهوری اسلامی ایران، مکتبی باشند، و چه غیر مکتبی و سکولار باشند، شبکههای اجتماعی، بالقوه در مقابل آن ها قرار میگیرند، چرا که شبکههای اجتماعی، اصولاً با هر حد و مرزی در تعارض هستند تا بتوانند فارغ از محدودیت به سمت «لایک» بیشتر میل کنند. در نتیجه، هر نوع نظم و قانونی برای آن ها دست و پا گیر است. پس، چنین نیست که تنها نظامهای مکتبی با آن ها مشکل داشته باشند.
در سر تا سر دنیا، گرایشهای موجود در شبکههای اجتماعی، ضد قانون و برانداز هستند، اما، شکل این براندازی بسیار عمیق است و این وضعیت، صرفاً به علت غیر قابل شناسایی بودن ارتباط جاسوسان با رهبران سیاسی آنان نیست، بلکه بدان علت است که آنارشیست ها میتوانند به مبادله اطلاعات و انجام تمامی تعاملات بر روی بستر شبکههای اجتماعی بدون توجه به مرزهای ملی مبادرت نمایند.
دومین خصلت شبکههای اجتماعی، عوام گرایی یا پوپولیسم آن است. باید اذعان داشت که عوام گرایی شبکههای اجتماعی نه در مرتبهای ابتدایی، بلکه در حدود پیشرفتهای رو به وخامت دارد. هزینه و صلاحیتهای استفاده و ورود به شبکههای اجتماعی، بسیار ناچیز شده است. در شرایط حاضر، صلاحیتهای خاصی جهت جستجوی اطلاعات بر روی شبکه و مشارکت در آن لازم نیست، و هیچ سیستم واقعی سانسوری که مانع مشارکت ها در غیاب صلاحیتها شود، وجود ندارد.
این خصلت عوام گرایانه شبکههای اجتماعی، موجبات بیشترین شادی آنارشیست ها را ، و از آنها بیش، قدرتهایی که با «عوام کالانعام» بازی میکنند را فراهم آورده است. پدیده اینترنت، بیش از ولنگاری سیاسی، به ترویج ولنگاری اخلاقی که ذاتاً ویرانگر است، میپردازد. پیامد منطقی چنین وضعیتی، فروپاشی اخلاقیات و نه یگانگی اخلاقی است. این فروپاشی به معنای بد کلمه ولنگاری است، چرا که، وسیلهای برای انتشار و ادغام ترجیحات خود ساختهای از هر نوع است.
فرضیه دیگر آن است که اینترنت زمینه کاملاً اغواکنندهای برای توطئههای جنایتکارانه در اختیار پستترین انگیزشهای انسانی قرار میدهد که در یک کانون متمرکز میگردند. تنها چیزی که در مورد این فرضیه میتوان گفت این است که موضع بدبینانه نه ضعیف تر و نه قوی تر از موضع خوشبینانه است.
تربیت اخلاقی روندی اجتماعی است؛ اما، کاربران اینترنت این فرصت را مییابند که در جستجوی روحیههای مشابه خود باشند و تأثیرات اصلاح و تزکیه کننده فرآیندهای طبیعی زیست اجتماعی را نادیده بگیرند. این وضعیت در مسائلی نظیر شبکههای هرزه نگاری بیشتر مشهود است، چرا که در آن گرایشهای شریرانه منع نشده و عواملی که مانع این نوع گرایشها میشوند، توسط جستجو کنندگان اینترنت نادیده انگاشته شده و تمایل آنان با دریافت پاسخهای تأیید کننده از جانب دیگر کاربران، تقویت میگردد.
پیامد منطقی چنین وضعیتی فروپاشی اخلاقی و نه یگانگی اخلاقی است. این فروپاشی به معنای بد کلمه ولنگاری است، چرا که، ابزاری جهت انتشار و پیوند ترجیحات خودساختهای از هر نوع است. کامل شدن چنین وضعیتی، یقیناً میزان پایهای از ارتباط مورد نیاز در جامعه را نابود میسازد، چرا که برقراری ارتباط به کاربرد نوعی زبان نیاز دارد و این نیز به نوبه خود نیازمند تسلیم گرایشهای شخصی به معیارهای اجتماعی زبان و مفاهمه است؛ این نحو افراط در بروز گرایشهای شخصی، نهایتاً به فروپاشی اجتماعی و عزلت نشینی افراطی افراد منتهی میشود؛ روندی که دیری است آغاز شده است. علاوه بر این، پیوند گرایشهای شخصی افراطی شده در شبکه، با حیطه فعالیتهای اجتماعی که نیازمند میزانی از نظم و انضباط اجتماعی است، نهادهای اجتماعی را هم به نابودی تهدید کرده است. انتشار گستردهتر تمایلات رها شده، بدون تأثیرات فرهیخته کنندهای است که در زیست اجتماعی طبیعی بر آنها لگام زده و آنان را محدود سازد. جامعه، از اساس، به نابودی تهدید شده و میشود.
روند زوال جامعه و فروپاشی اجتماعی آغاز شده است، و بی اغماض به پیش میرود.
از یک دید وسیعتر...
وقتی، مسئله به رسمیت شناخته شد، در یک دید وسیعتر، میتوان فن «سواد رسانهای» را به عنوان راه حل پیشنهاد کرد. مردم باید به عنوان نحوی دانش پایه، رسانهها و وسایل ارتباطی را عمیقاً بشناسند، و سپس، به استفاده و فعالیت در آنها مبادرت نمایند. هم چنین، مردم خواهند توانست با استفاده از «سواد رسانهای»، آن زندگی را بنا کنند که خود، خواهان آن هستند، نه چیزی که گروهها و سازمانهای قدرت مستقر در وسایل ارتباطی برای آنان در نظر گرفتهاند.
کسب «سواد رسانهای» بیشتر، به مردم دیدی شفاف تر میدهد، تا مرز میان دنیای واقعی و دنیای ساخته شده به دست وسایل ارتباطی را تشخیص دهند. احساس آگاهی کاذبی درباره امور دنیا در بین چنین افرادی شکل میگیرد؛ زیرا، با اطلاعات بسیار زیادی روبه رو شدهاند.
وقتی شما از «سواد رسانهای» برخوردار باشید، نقشهای در دست دارید که برای هر چه بهتر گام برداشتن در دنیای رسانهای به شما کمک میکند، و بدون این که با پیامهای مخرب روبه رو شوید، تجربه و اطلاعات مد نظرتان را کسب خواهید کرد.
تشدید آلودگی، تشبیه مناسبی است. صنایع رسانهای، بسیاری از تولیداتی را که میخواهیم، برایمان فراهم آورند، ایجاد میکنند، ولی، همین صنایع رسانهای، محصولات زیان بار و نامناسبی نیز تولید و وارد فرهنگ میکنند. اگر «سواد رسانهای» نداشته باشیم، این تفاوت را درک نخواهیم کرد، و خوب و بد را با هم مصرف مینماییم.
افرادی که در ارتقای «سواد رسانهای» ناکام میمانند، در جریان عمودی از پیام ها گرفتار میشوند؛ این موضوع، اشاره به مسئله «کنترل» دارد؛ تقریباً تمام آن چیزی که فن «سواد رسانهای» بدان میپردازد، مسئله «کنترل» است.
اورت دنیس، دانشمند بزرگ علم ارتباطات و مدیر اجرایی همایش مرکز مطالعات رسانهای در دانشگاه کلمبیا در نیویورک، از نبود «سواد رسانهای» با چنین عبارتی یاد میکند: «چیزی که به طور بالقوه، همان قدر برای روح انسان، زیان بار و مخرب است که غذای آلوده برای سلامتی جسم».
قدس:مصر؛ کودتا در برابر انقلاب
«مصر؛ کودتا در برابر انقلاب»عنوان یادداشت روز روزنامه قدس به قلم محمد صالح النوری است که در آن میخوانید؛مصر پس از تونس، دومین کشوری بود که به صحنه اعتراضهای مردمی تبدیل شد، چرا که بیش از سه دهه حضور مبارک در رأس قدرت و برگزاری انتخابات نمایشی، عرصه را بر مردم بشدت تنگ کرده بود.
دوران حکومت حسنی مبارک تا لحظه بر کناری اش، چهارمین دوره طولانی فرمانروایی در جهان عرب و در میان کسانی است که در قید حیات هستند، از جمله قابوس بن سعید سلطان عمان و عبدا... صالح دیکتاتور سابق یمن و طولانی ترین دوره حکومت میان شاهان و رئیسان مصر از دوره حکومت علی پاشا، به شمار می رفت.
اکنون با گذشت بیش از سه سال از زمان برگزاری نخستین جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات رئیس جمهور اسبق مصر، وی با وجود اتهاماتی چون دست داشتن در دو پرونده فساد مالی و همچنین کشتار معترضان در خلال ناآرامی های انقلاب این کشور، تبرئه شده است.
در چرایی خشنودی سران عرب و دولتهای غربی باید خاطرنشان کرد، مبارک که پس از ترور انور سادات امضا کننده قرارداد ننگین سازش کمپ دیوید با رژیم صهیونیستی، بر کرسی ریاست تکیه زده بود، در طول سه دهه حکومت خود، حالت فوق العاده را که از زمان جنگ شش روزه برقرار شده بود، حفظ کرد و سیاست سادات در ارتباط با سازش و دوستی با رژیم اشغالگر قدس را ادامه دارد.
وی نقش برجسته ای در پیشبرد طرحهای خفت بار سازش به دستور مهمترین حامی خود، یعنی آمریکا در منطقه ایفا می کرد، پیشگام تلاشها برای اجرای سازش میان اعراب و رژیم صهیونیستی بود، همچنین همواره از مذاکرات سازش میان تشکیلات خودگردان فلسطین و تل آویو حمایت می کرد که سرانجام در پی شعله ور شدن آتش انقلاب 25 ژانویه 2011 میلادی در یازدهم فوریه همان سال، طومار سی سال حکومت مبارک در هم پیچیده شد.
در سطح داخلی تبرئه حسنی مبارک با توجه به وضع سیاسی موجود، بیانگر شکست انقلاب 25 ژانویه است که با واکنشهای مختلف روبرو شده ، به طوری که جنبشها و احزاب مختلف، آن را محکوم کرده و خواستار برگزاری تظاهرات در اعتراض به صدور حکم تبرئه وی شدند .
این تظاهرات در شهرهای مختلف برگزار شد و بویژه خشم خانواده های قربانیان انقلاب 25 ژانویه را به دنبال داشت.صدور حکم برائت دیکتاتور حسنی مبارک و فرزندان و برخی از وزیران فاسدش، نادیده گرفتن اهداف انقلاب مصر و بی توجهی به همه جنایاتی است که وی در طول سی سال حکومت خویش بر مردمش روا داشته است.همچنین نشان میدهد، سیستم قضایی مصر به بازیچه ای در دست برخی از کشورها بویژه رژیم سعودی تبدیل شده است.
این تحول خطرناک در مصر آشکارا بیانگر کودتای علنی علیه اهداف انقلاب مصر و افزایش قابل توجه گرایش دیکتاتوری و سلطه دیکتاتوری جدید بر همه قوای مجریه، مقننه و قضاییه است و بدین ترتیب نظام دیکتاتوری قدیم و جدید با نظارت دلارهای نفتی عربستان بازتولید می شوند.
این حکم همچنین باعث می شود نیروهای پلیس احساس آسودگی خاطر بیشتری کنند؛ و اطمینان یابند توسل به زور و خشونت علیه تظاهرات کنندگانی که قانون منع تظاهرات و تجمعات فاقد مجوز را نقض می کنند، یا برای حکومت مزاحمت ایجاد می کنند، با پیگرد قضایی و حقوقی مواجه نخواهد شد.
در عین حال انقلابیون آشکارا از همزمانی تبرئه مبارک و دستیاران ارشد وی، با دستگیری شماری از چهره های کلیدی انقلاب سرخورده شده اند. آنها همچنین از افزایش و تشدید سرکوب بیمناک هستند.
از سویی دیگر حکم تبرئه، دست بعضی از چهره های این حزب را برای بازگشت به پایگاه سیاسی خود باز می گذارد و به آنها اجازه می دهد به سمت کسب اکثریت کرسی های پارلمانی در انتخابات بعدی، خیز بردارند.
از حکم تبرئه مبارک، بویژه تبرئه او از اتهام مشارکت در کشتار تظاهرات کنندگان، می توان یک تفسیر مستقیم و قطعی را برداشت کرد. اینکه خشم و عصبانیت گسترش می یابد، هرچند ممکن است فعلاً سرکوب و کنترل شود، اما به یقین این موج جدید از خشم مردمی افزایش خواهد یافت و قدرت خود را نمایان خواهد ساخت. با این وجود شرایط فعلی مصر در حال بازگشت به زمان مبارک و بدتر از زمان وی است. به هر حال، در تبرئه حسنی مبارک سایه قدرتهای بزرگ مشاهده می شود، زیرا آنها نیز نسبت به ایجاد یک رژیم مردمی و دموکراتیک و خلاف منافع قدرتهای بزرگ احساس خطر می کنند.
سکوت معنی دار آمریکا در سخنان سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا مشخص می شود که در پاسخ به پرسشی اذعان داشت «من هیچ حرف خاصی در این مورد ندارم».
با توجه به حمایت غرب و برخی کشورهای عربی از رژیم حاکم مصر، مقاومت و همبستگی حتی اگر به سرکوب منتهی شود، اتفاق خواهد بود.
با این حال دیکتاتوری در مصر بدون حسنی مبارک ادامه یافته نظام این کشور توسط ارتشی ها و نزدیکان آنها که اتحادی قدرتمند ایجاد کرده اند، اداره خواهد شد. به این ترتیب حکومت مصر بار دیگر به ساختار پیشین بازگشته و چیزی در آن تغییر نیافته است.
سیاست روز:اقتدار دفاعی و نظامی از مذاکره به دست نیامده است
«اقتدار دفاعی و نظامی از مذاکره به دست نیامده است»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن میخوانید؛خریدهای تسلیحاتی چند صد میلیاردی کشورهای منطقه، دستیابی به پیشرفتهترین تجهیزات نظامی روز دنیا، جنگنده بمبافکنهای فوق پیشرفته، سپر موشکی، تانکهای مدرن، موشکهای دوربرد و کوتاهبرد و بسیاری سلاحها و تجهیزات دیگر برای کشورهایی که ادعای قدرتمندی میکنند، اقتدار و امنیت ایجاد نکرده است.
پشت این سلاحها و تجهیزات نظامی باید چیزی فراتر از آنها باشد تا بتواند، آن اقتدار و قدرتمندی را بروز دهد و کارآیی آنها را بالا ببرد.
هر مقدار سلاح و تجهیزات نظامی از سوی کشورهای منطقه به ویژه رژیم صهیونیستی خریداری و ساخته شود، آن کارآیی و کاربرد حقیقی و واقعی را نخواهد داشت. اعتقاد و ایمان در استفاده از ابزار، ماهیت کاربرد آن را تغییر میدهد. تنها سلاح پیشرفته کافی نیست، در کنار آن ایمان برای استفاده از آن هم لازم است تا اثربخشی آن افزایش یابد و کامل گردد.
اعتقاد قلبی به وعده الهی به پیروزیهای بزرگ در قرآن که میفرماید; «و من یتول الله و رسوله و الذین آمنوا فان حزبالله هم الغالبون»،«و هر که ولایت خدا و رسول او و کسانی را که ایمان آوردهاند بپذیرد از حزب خدا است و بیتردید حزب خدا پیروز است» بسیاری از تردیدها، ضعف و شکها را برطرف میکند. قوت قلب میدهد و نگرانیها را هم دور میسازد چون میداند در مسیری قرار گرفته است که شکست در آن معنا و مفهومی ندارد.
نمونههای بارز و بزرگی در مصداق این آیه شریفه وجود دارد که نشان میدهد هرگاه در اعتقاد قلبی به ولایت خدا و رسول و اهل بیت ایمان واقعی وجود داشته است، شکستی در میان مؤمنان و مؤمنات دیده نشده و هر چه بوده پیروزی و ظفر بوده است و هرگاه شک و تردید در دلها راه یافته شکستهای عبرتآموز را به ارمغان آورده است.
از همان پیروزی انقلاب اسلامی ایران که اکنون عالمگیر شده است، نگاه کنیم تاکنون، اتفاقات، توطئهها و تهدیدات و اقدامات سنگینی علیه ایران اسلامی رخ داده است که یقین بدانید بر سر هر مردم و کشوری پیاده میشد، بارها سر فرود میآورد و زانو میزد. غافل نشویم و غفلت نکنیم از لطف و کرامت الهی و پیامبر و اهل بیت که هر چه اکنون در این کشور با همه آن دشمنیها میگذرد، گوشهچشمی از الطاف آنهاست. فقط گوشه چشمی; وعده بزرگ، روز موعود است که، بیشک و تردید، آن روز هم خواهد رسید و سلیمان زمان که خاتم با اوست، خواهد آمد.
ما در این سالها دست روی دست نگذاشتیم و فرزندان دلاور این سرزمین رشادتها کردند و تلاشهای بسیار نمودند و در بسیاری از زمینهها پیشرفتهای چشمگیری کردهایم که چشمان از حدقه درآمده دشمن، نشان دهنده عظمت آنها است.
پیشرفتهای دفاعی و نظامی جمهوری اسلامی ایران عامل بازدارنده مهم و اصلی در مقابل هر آنچه که دشمن علیه ایران به کار برده و میبرد، توانسته است، همه آنها را عقیم سازد. یقین داشته باشیم و برخی در داخل هم داشته باشند که اقتدار نظامی و به رخ کشیدن آن به دشمن، آن نیت ناپاک و شیطانی را تاکنون باطل کرده است.
پس برای این که فرزندان دلیر در سپاه اسلام را تقویت کنیم باید به گونهای سخن بگوییم که، تضعیف آنها و تخریب تلاشهای شبانهروزی و خستگیناپذیرشان نشود.
زمانی برخی میگفتند که «غربیها از چهار تا تانک و موشک ما نمیترسند، از این مردم میترسند، آیا شما فکر کردهاید که آمریکا که با یک بمبش میتواند تمام سیستمهای نظامی ما را از کار بیندازد، از سیستم نظامی ما میترسد؟»، غفلت است که باعث میشود چنین مواضعی مطرح شود چرا که این تانک و موشک از سوی همین مردم ساخته شده است و فرزندان آنها، پشت همان چهار تا موشک و تانکی که آقای وزیر گفته است، قرار دارند. پس آن ایمان و این سلاح با هم دیگر، کاری خواهند کرد، کارستان!
اگر برای دشمن مهم نبود آن چهار تا موشک، هیچگاه اینگونه دست و پا نمیزد که حتی بیشتر از دشمنیهای هستهای علیه ایران، علیه پیشرفتهای دفاعی و نظامی به ویژه موشکی ایران توطئه کند و خواهان برچیده شدن و انهدام آنها شود.
در این دنیای به هم خورده، که ایران جزیره ثبات و امن است، اقتدار نظامی و پیشرفتهای دفاعی اجتنابناپذیر است.
شاید یکی از اشتباهاتی که انجام شد، بزرگ کردن بیش از اندازه گفتوگوهای هستهای بود که بسیاری از مسائل هم به آن گره زده شد. از جمله گفتوگوهای هستهای و بهبود وضعیت اقتصادی و حتی امنتر شدن کشور به خاطر گفتوگوهای هستهای که شاید بتوان به آن اشتباه محاسباتی اطلاق کرد.
غرب و آمریکا از همان آغاز بهانههای خود به فعالیتهای صلح آمیز هستهای ایران، درصدد آن بود که این موضوع را بزرگ کند و از آن به عنوان یک چالش جهانی نام ببرد. ما برای این که در جریان این سیاست قرار نگیریم، خود نباید به آن دامن بزنیم.
آقای وزیرخارجه علیرغم همه تلاشهای خستگیناپذیر و قابل تقدیری که با تیم هستهای انجام داده است، باید در اعلام مواضع و سیاست، بیشتر توجه کند و اهداف و دستاوردهای گفتوگوهای هستهای را تنها به مذاکرات خلاصه نکند.
آقای ظریف در همایش دیپلماسی هستهای؛ تولید امنیت، اقتدار و کاهش آسیبپذیری جمهوری اسلامی ایران در مذاکرات و تغییر فضای بینالمللی به نفع ایران را از دستاوردهای مذاکرات دانسته و گفته است; «من ادعا میکنم که به دنبال این مذاکرات، جمهوری اسلامی ایران امنتر شده است، هیچکس دیگر نمیتواند علیه مردم ما بر طبل جنگ بکوبد...»
هنگامی که میگوییم جمهوری اسلامی ایران اگر بر سر موضوع هستهای خود تمایل به گفتوگو دارد تا ادعاهای بیاساس آمریکا و غرب آشکار شود، اما در مقابل تاکید میشود که هیچگاه بر سر موشکها و پیشرفتهای دفاعی خود گفتوگو نخواهیم کرد، یعنی این اقتدار دفاعی و امنیت ایران است که آنها را پای میز مذاکره کشانده است و البته ما هم با همین امنیت و اقتدار به گفتوگو نشستهایم. چالشها، درگیریها و گرفتاریهای غرب و آمریکا و رژیم صهیونیستی بسیار فراتر از آن چیزی است که دیده میشود، پس برای حفظ انسجام و اتحاد و اقتدار درونی ایران اسلامی به گونهای سخن نرانیم که در دلها شک و شبهه ایجاد کند. به همین خاطر است که فرمانده معظم کل قوا در دیدار فرماندهان نیروی دریایی ارتش، تاکید کردند که، «نیروهای مسلح ما بدون در نظر گرفتن محاسبات سیاسی، آمادگیهای خود را دائماً افزایش داده و با شناسایی خلاءهای خود و همچنین بررسی امکانات و نقاط ضعف دشمن، برنامهریزیهای راهبردی انجام دهند.»
اما اگر اعتقاد بر این است که مذاکرات امنیت و اقتدار به بار آورده، پس میتوان گفت که اقتدار دفاعی و نظامی و پیشرفتهای شگرف این حوزه از مذاکرات به دست نیامده است.
جوان:ارکان بصیرت
«ارکان بصیرت»عنوان سرمقاله روزنامه جوان به قلم دکتر عبدالله گنجی است که در آن میخوانید؛مفهوم بصیرت از جمله مفاهیم پیچیده، قرائتبردار و عامی است که تأکید بر آن از صدر اسلام تاکنون در گفتمان دینی بسیار پررنگ بوده و نمونههای متعدد از عمل بصیرت یافتگان یا بیبصیرتان در تاریخ اسلام و تشیع به ثبت رسیده است. در گفتمان دینی، فهم بصیرت متفاوت از گفتمانهای ماتریالیستی است.
در گفتمان دینی مسئله «حق» و «شناخت راه حق» غایت بصیرتبخشی و بصیرتخواهی است، اما در دنیای مادیگرایی شاید «اطلاع» جایگزین بصیرت شود، چراکه اطلاعرسانی به موقع میتواند موجب حفظ منافع یا گسترش آن شود. حال آنکه در اندیشه دینی بصیرت الزاماً به تأمین منافع مادی- شخصی منجر نمیشود، بلکه شاخص درست عمل کردن برای حصول عاقبت به خیری است. بصیرت دارای جنبههای کیفی و انتزاع است، به همین دلیل سنجش آن نیز بسیار مشکل است. لذا چگونگی بصیرت را معمولاً در رفتار آدمی میسنجند و به قضاوت مینشینند.
برای قائلین به پلورالیسم دینی مقوله بصیرت پیچیدهتر است، چرا که همه فهمها را مبتنی بر فهم انسان «خودبنیاد» محترم میشمارند، بنابراین نقطه غایی و شاخص مشترک برای فهم بصیرت وجود ندارد. شاید با این دستگاه معرفتی، بصیرت «زرنگی» منفعتطلبانه تعبیر شود. اما بصیرت دینی توأم با معنویت، عقلانیت، مسیرشناسی و دوری از دنیاگرایی یک سویه است. راهی که به واسطه بسط بصیرت انتخاب میشود همیشه مناقشهانگیز بوده است و همیشه جمعی مدعی این بودهاند که : هر کس مانند شما فکر نمیکند بیبصیرت محسوب میشود. اما گم نکردن راه در طول سالهای متمادی، نغلتیدن در ورطه دنیا و فساد، عدم نگاه بروندینی به دین و ثبات در باورهای دینی از جمله شاخصهایی هستند که امروز به صورت ناخودآگاه قضاوت درباره بصیرت را تسهیل مینمایند.
مقام معظم رهبری در دیدار آذرماه امسال با بسیجیان، برای اولین بار شاخصها و ارکان بصیرت را تبیین نمودند. با شاخصهای مذکور، تنوع سلایق نیز میتوانند متناسب با سلیقه خود بصیرت را تبیین و تفهیم نمایند و نسبت خود با آن را به نظاره بنشینند. بصیرت صرفاً در مواجهه با غیریت اتفاق نمیافتد، بلکه شناخت خودی نیز کمتر از شناخت دشمن نیست.
به همین دلیل احساس مسئولیتی که به تکلیفگرایی منجر شود اگر توأم با بصیرت نباشد عوارض آن بدتر از احساس بیمسئولیتی است. ورود به چالشها و میدانهای مختلف اگر از روی دردی باشد که توأم با بصیرت نیست میتواند به فاجعه تبدیل شود و فضای دوست و دشمن را ترکیب یا جابهجا نماید. معظمله بصیرت را همان روشنبینی تعبیر نمودند که دارای شاخصهای مشخصی است.
1- شناخت زمان: زمانشناسی از مهمترین ارکان بصیرت است. اینکه چه موقعی مناسب برای چه کاری است اساس تصمیمات است. تصمیمات کلان ملی و بینالمللی که با سرنوشت یک ملت گره خورده است در زمانشناسی مسئله مهمی است، به طور مثال زمان شروع مذاکرات هستهای چه موقع باید باشد؟ برخورد یا حمایت از یک مسئول با یک برنامه یا راهبرد چه زمانی باید انجام شود؟ شروع یک مبارزه یا پایان آن چه زمانی باید انجام شود. تصمیم خواص در زمان لازم یعنی همان شناخت زمان و این همان چیزی است که توابین کربلا و حتی مختار ثقفی در شناخت زمان آن دچار تردید شدند و در طول تاریخ موارد مشابه زیادی وجود دارد.
2- شناخت نیاز: بستر زمان، موقعیتهای پدیده آمده و شناخت از جامعه به شناسایی نیاز منجر میشود: نیاز به صلح، نیاز به مبارزه، نیاز به فلان روش در اداره کشور، شناخت نیازهای اجتماعی و فرهنگی و نیاز به شناخت مصلحتها و اتفاقات چگونه محقق میشود؟ به طور مثال آیا اکنون نیاز به جهاد سازندگی نداریم؟ چرا بعد از جنگ نیاز به ادامه حیات بسیج توسط امام تأکید شد؟ سال 1358 چه نیازی به تشکیل بسیج مستضعفین بود؟ بنابراین نیاز و زمان در پیوند با هم بخشی از شاکله بصیرت و روشنبینی را نشان میدهند.
3- شناخت اولویت: اولویتگذاری زمانی اهمیت پیدا میکند که در چند جبهه نیاز به مبارزه باشد یا با منابع محدود انسانی و مالی بخواهیم کاری را پیش ببریم. در ارائه مباحث شناختی، فکری و سیاسی باید بدانیم کدام مسئله آنیتر و لازمتر است.
روشن بودن هدف نهایی در یک راهبرد یا برنامه به صورت طبیعی اولویتها را مشخص میکند اما عکس آن نیز متصور است به طور مثال داعش اعلام میکند که مبارزه با شیعه نسبت به مبارزه با صهیونیست اولویت دارد. این اولویت بر چه اساسی شکل میگیرد؟ از روی بصیرت است یا بیبصیرتی؟ طبیعتاً متغیرها، بایدها و نبایدها و تساهلها و عصبانیتها نیز در اولویتگذاری مؤثرند.
اشتباه در شناخت اولویتها انسان یا حکومت را در رسیدن به اهداف مهمتر ناکام میگذارد و بعضا ممکن است به فاجعه تاریخی منجر شود که داعش نمونه آن است.
4- شناخت دوست: شناخت دوست در عمل جبههای از ارکان بصیرت است. زیرا باعث همافزایی در ایجاد آمادگیها و تقویت قوای روانی و تأثیرگذاری میشود. شناخت صحیح دوست موجب استفاده صحیح از انرژی و پیشگیری از سایش بیهوده آن خواهد شد. این شناخت در روز حادثه موجب برآورد دقیقتر از آمادگیها، موجودیها و فرصتها خواهد شد و سطح و میزان مانور و عمل را تعیین خواهد کرد. شناخت دوست همچنین باعث مرزبندی روشنتر از خودی و دیگری خواهد شد و از ریزش جلوگیری خواهد کرد.
5- شناخت دشمن: این شاخص مهمترین شاخص بصیرت است، چرا که تا دشمن شناخته نشود، نحوه مواجهه با آن، راهبردها، تاکتیکها، آرایش مبارزه و سناریوهای مختلف مبارزه قابل طراحی نخواهد بود.
در شناخت دشمن آنچه لازم است تفکیک بین منتقد، مخالف و معاند است. این سه سطح را نمیتوان با یک چشم نگریست و برای مواجهه با هر سه طیف نمیتوان یک نسخه پیچید. دشمنان مبنایی و دشمنان عارضی نیز در این شناخت باید تفکیک شوند. علت دشمنیها اگر مبنایی یا عارضی باشد باید با روشهای متفاوت با آن مواجه شد.
6- شناخت ابزار مبارزه: شناخت دشمن پیشنیاز شناخت ابزار مبارزه است. ابزار مبارزه ممکن است سلاح، فکر، رسانه، اقتصاد، فرهنگ یا موارد دیگری باشد که برای مواجهه با آن باید ابزار متناسب طراحی نمود. مثلا فردی را که با اندیشههای بنیانکن به مبارزه وارد میشود نمیتوان با ابزار سخت از میدان به در نمود. باید ابزار مبارزه نیز در همان تراز طراحی شود.
7- محل استقرار دشمن: منظور از محل استقرار صرفا جغرافیایی نیست. منظور میدان مبارزه است که دشمن کدام عرصه را برای مبارزه انتخاب کرده است. در کدامیک از میدانهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، یا نظامی است. شناخت محل نفوذ یا محل استقرار دشمن از مهمات بصیرت است، چرا که عدم شناخت صحیح آن میتواند به غفلت از مواضع دشمن و نهایتاً شکست منجر شود.
ماحصل سخن مقام معظم رهبری در شمردن ارکان بصیرت این است که احساس مسئولیت اگر توأم با درک و روشنبینی نباشد زیانبار یا بیفایده خواهد بود. «بددفاع کردن» از مهمترین شاخصهای احساس مسئولیت بدون بصیرت است. در سوی دیگر نقادی نسبت به نظام و مخالفت با آن اگر با همان گفتمان و شاخصهایی که دشمن نقد میکند صورت گیرد نشانگر بیبصیرتی و عمل در پازل دشمن است. احساس مسئولیتی که به تکمیل پازل دشمن منجر شود اگر توأم با حرف حق نیز باشد نوعی بیبصیرتی دیگر است که علت آن عدم توجه به هفت رکن ذکر شده در بیان مقام معظم رهبری است.
حمایت:اقدام متقابل مجلس در برابر کنگره
«اقدام متقابل مجلس در برابر کنگره»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم حسین شیخ الاسلام است که در آن میخوانید؛ابعاد چگونگی توافق جامع هسته ای هنوز هم در هاله ای از ابهام است و ما هر روز شاهد گمانه زنی های رسانه ای در این خصوص هستیم. در مذاکرات هسته ای چندین اختلاف بزرگ بین ما و 1+5 وجود دارد. صرفنظر از اینکه آیا می توان با این همه اختلاف به نتیجه رسید یا خیر؛ باید نیم نگاهی حقوقی به «قانون 2014 مذاکرات اتمی ایران» در کنگره آمریکا کرد. پنج سناتور جمهوری خواه آمریکایی، تابستان امسال طرحی با این محتوی که هر گونه توافق نهایی هسته ای با ایران باید به تایید کنگره ایالات متحده برسد را به مجلس سنا عرضه کردند. پیش از اینکه بررسی کنیم چرا این قانون مطرح شده، بهتر است موارد اختلاف هسته ای ایران با 1+5 به طور مختصریادآوری شود.
اولین اختلاف بر سر تعداد و نوع سانتریفیوژهاست که فاصله نظر دو طرف بر سر تعداد سانتریفیوژها به چند ده هزار ماشین بر میگردد . در حالی که مسئولین ما می گویند تعداد و نوع ماشین ها باید توان غنی سازی 190 هزار سو را داشته باشد. دومین مورد اختلافی بر سر میزان غنی سازی است. 1+5 اصرار می کند ایران اصلاً نیازی به غنی سازی بیش از 5/3 درصد ندارد اما نیاز ایران به غنی سازی 20 درصد برای راکتور تحقیقاتی تهران و رادیو ایزوتوپ ها، مورد تاکید طرف ایرانی است.
سومین اختلاف درباره راکتور آب سنگین اراک است که آمریکا به دنبال این است که این راکتوربه آب سبک تبدیل شود. اختلاف چهارم، نحوه تامین راکتور بوشهر است. آمریکایی ها بر تهیه سوخت راکتور بوشهر از خارج کشور تاکید می کنند در صورتی که طرف ایرانی بر تولید سوخت راکتور بوشهر در داخل کشور اصرار دارد. مسئله تفاهم نشده پنجم، عبارت است از تحقیق و توسعه هسته ای. ایران تصریح کرده است که برنامه تحقیق و توسعه جزء امتیازهای «جدا نشدنی» جمهوری اسلامی است اما گروه 1+5 معتقد است برنامه تحقیق و توسعه در ایران باید عملاً تعطیل شود. اختلاف ششم در موضوع توان موشکی و نظامی ایران است. مذاکره کنندگان ما تاکید کرده اند برنامه نظامی ایران ربطی به مذاکرات هسته ای ندارد ولی آمریکا خواستار بحث درباره هر موشکی است که بتواند سلاح هسته ای حمل کند. اختلاف هفتم درباره دامنه رفع تحریم هاست.
آمریکا به صراحت اعلام کرده است که گزینه رفع تحریم ها مطرح نیست و صرفاً «تخفیف تحریم ها» را میتوان در مذاکرات انتظار داشت. از دیگر سو، ایران خواستار لغو کامل تحریم ها به محض آغاز توافق جامع شده است. اما تحلیل حقوقی «قانون 2014 مذاکرات اتمی ایران» را اینگونه باید تشریح کنیم که این طرح به کنگره اجازه می دهد اگر نتوان به یک قرارداد پذیرفتنی نهایی رسید، به دنبال تحریم های بیشتری باشد. کنگره نقشی اساسی در اعمال تحریم ها علیه ایران داشته و باید بتواند بگوید که آیا توافق نهایی به اندازه کافی قوی هست که تحریم ها برداشته شود یا خیر.
از نظر کنگره، ضروری است که سناتورها امکان بررسی کامل، بحث، و رای گیری در مورد هر قراردادی را که با ایران امضا شود، داشته باشند. این مصوبه مهم به کنگره اطمینان می دهد که بتواند هر گونه توافق اتمی با ایران که شامل بازرسی های قوی و مکانیزم های تاییدی نباشد را رد کند. از نظر قانونی، اگر مجلس نمایندگان و مجلس سنا به طور مشترک توافق اتمی با ایران را رد کنند، هر گونه تحریمی که پیشتر به طور موقت برداشته شده بود دوباره اعمال می شود.
باید توجه داشت که یک توافق هسته ای که به تایید کنگره رسیده باشد، از توافقی که تنها دولت آمریکا آن را امضاء نموده باشد، از اعتبار بیشتری برخوردار است. ما از ابتدا به آمریکایی ها اعتماد نداشته و نداریم اما به دلیل نفوذ و قدرت کنگره، ممکن است توافقی که به تصویب کنگره رسیده است، پایدارتر از توافقی باشد که فقط امضای رئیس جمهور آمریکا را داشته باشد. هر چند که تاریخ نشان داده باز هم معلوم نیست توافق مورد تایید کنگره، پابرجا بماند.
از نمونه های بدعهدی کنگره آمریکا می توان به سیستم ارزی مبتنی بر دلار که پایه های آن در سال 1946 در کنفرانس برتون وودز گذارده شده بود، اشاره کرد. در آن ماجرا آمریکا با تایید کنگره، توافق کرده بود که پایه پولی جهان را از طلا به دلار منتقل کند اما با هزینههای سنگین جنگ ویتنام و تورم شدید داخلی، بدهکاری آمریکا به دیگر کشورها بویژه کشورهای اروپایی افزایش یافت. اوایل سال1971، ریچارد نیکسون، رئیس جمهوروقت آمریکا اعلام کرد، ایالات متحده از این پس دیگر به تعهدات خود در کنفرانس برتون وودز عمل نخواهد کرد. بدین ترتیب توافقنامه برتون وودز با شکست مواجه شد.
پس از سخنرانی نیکسون، دلار آمریکا به صورت بی پشتوانه چاپ و منتشر شد و به صورت ارز شناور درآمد.به نظر می رسد باوجود همه موارد ذکر شده، هرگونه توافقی هسته ای باید به تأیید مجلس شورای اسلامی برسد و اگر این کار صورت نگیرد احتمال عدم رعایت منافع ملت زیاد است و ضروری است خانه ملت در برابر منافع ملت، نظر نهایی را بدهد. علت آن هم روشن است؛ زیرا این توافقات مهم، بیش از عمر حاکمیت یک دولت است و دامنه اثرگذاری و میزان تعهدات آن سالیان طولانی باقی خواهند ماند و بر اساس قانون اساسی، چنین تعهداتی باید به تایید مجلس شورای اسلامی برسد.
راهکارهای مقابله با مواردی که در قانون پنج سناتور آمریکایی آمده است، باید با حضور اساتید حقوقی برجسته کشور و طی جلسات متعدد، مورد تجزیه، تحلیل و کارشناسی قرار گیرد. یکبار دیگر مرور می کنیم: ایران هفت اختلاف اساسی در موضوع هسته ای با گروه 1+5 به رهبری آمریکا دارد. با نگاه خوشبینانه با اینهمه اختلاف، با صلاحدید و نظارت مجلس شورای اسلامی به توافق جامع با غرب می رسیم، اما طرف ما دولت آمریکاست که علیرغم تعهداتش در توافقنامه ژنو، تحریم های جدید علیه ایران وضع کرد.
برای پایداری بیشتر باید کنگره آمریکا بر مفاد توافق جامع صحه بگذارد، اما باز هم به اجرای تعهدات آمریکا با توجه به مستندات تاریخی خوش بین نیستیم و ضروری است تمام راهکارهای قانونی و حقوقی -همانگونه که طرف غربی به اِعمال آن اصرار دارد- پیش از حصول توافق جامع از سوی مجلس شورای اسلامی- تدبیر شده و در مذاکرات، مطالبات مجلس شورای اسلامی به صورت مدوّن و مشخص روی میز گروه 1+5 قرار گیرد.
آفرینش:باز شدن گره اشتغال؛ مهمترین دغدغه امروز جامعه
«باز شدن گره اشتغال؛ مهمترین دغدغه امروز جامعه»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم زهرا کیانبخت است که در آن میخوانید؛افزایش جمعیت، وارد شدن نسل جدید به سنی که داشتن شغل و بر عهده گرفتن مسئولیتهای اجتماعی را برای افراد ایجاب میکند، بالا رفتن هزینههای زندگی و نیاز به اشتغال افرادی همچون دانشجویان که تا یک دهه گذشته، ورودشان به عرصههای شغلی، تا زمان مشغول بودن به تحصیل، چندان هم ضروری به نظر نمیرسید، کند شدن و چه بسا متوقف شدن روند عادی استخدام در بسیاری از ادارات و سازمانهای دولتی و... از جمله مسائلی هستند که ضرورت چارهاندیشیهای اساسی برای موضوع اشتغال را بیش از گذشته پررنگ میسازند.
از آن جایی که اشتغال و عدم وابستگی اقتصادی به دیگران، یکی از گامهای نخست کسب استقلال در زندگی افراد است نمیتوان انتظار داشت افراد جویای کار، این نیاز را با موارد دیگری همچون تحصیل در دانشگاه، جایگزین کنند. تاثیری که مساله بیکاری یا اشتغال بر روی ابعاد مختلف یک جامعه میگذارد و هیچ جامعهشناسی نمیتواند آن را انکار کند، چیزی است که میتواند مسئولان امر را برای بهبود وضعیت اشتغال در جامعه، مصمم کند. نمیتوان انتظار داشت آمار بیکاری بالا باشد اما آمار جرایم، جدایی و طلاقهای رسمی و یا گسستهای عاطفی، مشکلات اجتماعی همچون نزاع و اعتیاد و پیامدهای آن و از این قبیل، بالا نباشد.
همان طور که برعکس این مساله هم میتواند صادق باشد. افراد جویای کار، چه آنها که از مقاطع دانشگاهی فارغالتحصیل میشوند و چه آنان که به محض فارغالتحصیلی از دبیرستان یا هنرستان در پی یافتن شغل برمیآیند و چه آنهایی که بدون داشتن تحصیلات در جستوجوی کارند، در سیر کاریابی خود معمولا با چند مشکل اساسی روبرو هستند. اول این که در بسیاری از محیطهای شغلی، با پررنگ شدن روابط و اهمیت غیرقابل انکار آن در روند پذیرش افراد، متقاضیان شغل باید از این امتیاز، به طریقی بهرهمند باشند در غیر این صورت، معلوم نیست پروسه کاریابی فرد، تا چه زمانی ادامه پیدا کند و آیا به نتیجهای نسبتا مطلوب برسد یا خیر.
رواج این مساله، مانند رواج رسمی اشتباه و بد، عامل بروز تشتتها و هرج و مرج و بینظمیهای بسیاری خواهد بود و جامعه تا مدتها از جانب آن ضربه خواهد خورد. مساله دیگر به نوع استخدام افراد مربوط میشود. اکنون مدتهاست در بسیاری از ادارات و سازمانهای دولتی، عملا پروسه استخدام افراد به حالت تعلیق درآمده، متوقف شده و یا با روندی بسیار کند و با پذیرش افرادی بسیار معدود و اندک در حال انجام است. در سالیان اخیر بسیاری از جویندگان کار، جذب نهادهای خصوصی شدهاند اما مساله این جاست که با شیوع رسم و رسومهای بد، متاسفانه افراد متقاضی شغل، حتی برای به کار گرفته شدن در نهادهای خصوصی هم نیازمند داشتن معرّف هستند.
در کنار این مساله، نمیتوان از نظر دور داشت ما در بسیاری از سازمانهای دولتی، نیازمند بکارگیری نیروهایی جدید، تازهنفس، جوان و خلاق هستیم و اگر بنا باشد در برخی سازمانها، به بهانه داشتن نیروی باتجربه و سابقهدار کافی، از استخدام افراد جدید چشمپوشی شود، سرانجام خیل عظیمی از تحصیلکردگان در رشتههای مرتبط با سازمانهای مذکور چه خواهد شد؟ چندی پیش، معاون وزیر کار در مصاحبهای از نیاز ایران به ایجاد 900 هزار فرصت شغلی جدید در هر سال خبر داده بودند. با توجه به این مساله و با درنظر داشتن آمار بیکاران در جامعه، به نظر میرسد مهمترین دغدغه و مساله اجتماعی حال حاضر جامعه، باز کردن گره اشتغال باشد که به دنبال آن، قطعا بند بسیاری از مشکلات دیگر نیز از پای جامعه باز خواهد شد.
مردم سالاری:کمی خلافِ سیاست!
«کمی خلافِ سیاست!»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم مهدی مال میر است که در آن میخوانید؛«چیزی ندارم که تقدیم کنم جز رنج واشک وعرق وخون»؛ این جمله معروف وینستون لئونارد چرچیل، روزنامه نگار، نویسنده صاحب سبک در نثر انگلیسی وبرنده نوبل ادبیات است که به هنگام نخست وزیریاش در صحن مجلس ایراد کرد .چرچیل در میان افواه عمومی ایرانیان نماد پنهان کاری، دو دوزه بازی و مکر و ریاکاری است اما براستی انصاف باید داد که جمله بالا یکی از صادقانهترین جملاتی است که در تاریخ سیاست از زبان سیاستمداری جاری شده است.چرچیل در آن سالهای ناشاد جنگ و ویرانی و ناامنی آن اندازه در کوره سیاست آبدیده شده بود تا دریابد در جایی میباید با مردم یِکرویه بود واز سخنان دو پهلو وجملات شیک وترفندهای روابط عمومی دوری جست.نخست وزیر انگلستان درآن سالهای شوم نه تنها با صداقت کم مانندی اعتماد خفته را در مردم بیدار کرد بلکه هوشمندانه نشان داد که میداند توسعه یک کشور بیآگاهی مردم از اوضاع واحوال وشرکت فرد فرد شهروندان درمسائل حوزه عمومی، تصور باطلی است که میتواند دولتمندان را به اشتباهات پر هزینه بیندازد. افزون بر این، جمله بالا مصداق بارز «خلافِ سیاست» نیز هست.
خلاف سیاست به آن دست از سیاستهایی گفته میشود که به دور از عافیتجوییهای مرسوم در سیاست وبا هدف آگاهسازی افکار عمومی از شرایط واقعا موجود پیش کشیده میشود؛ امری که در پهنه سیاست این روزهای کشور ما جای خالیاش به شدت احساس میشود. علیرغم تاکیدات مسوولین محترم دولت تدبیر و امید به گران نشدن «نان» تا پایان سال جاری،چند روزی است که شهروندان با لیست جدیدی از قیمتهای نان روبرو شده اند وناگزیرند نان را سی درصد گران تر از سالهای پیش به خانه ببرند! این که مردم این بار نیز بردبارانه با بالارفتن قیمت نان برخورد خواهند داشت نکته ایست که با نظر به تجربیات سالهای رفته، کمتر میتوان در آن تردید روا داشت اما با توجه به استراتژیک بودن کالای نان انتظار میرفت (والبته میرود) رییس جمهور محترم در سخنرانیای با تشریح دشواریهای موجود اندکی از نگرانیهای مردمی بکاهد که به راستی با گران شدن نان به تنگناهای تازه افتادهاند و ناچار به برنامهریزی دوباره زندگی روزمره خود هستند. هشت سال پنهان کاری،ندانم کاری وناراستی چنان ضربتهای بزرگی بر پیکر سیاست وارد کرده است که تنها با اعتماد به مردم ودوری گزیدن از روش و منش سالهای گذشته و بهرهبردن از «خلاف سیاست» میتوان آن را به دست فراموشی سپرد، امری که به نظر میآید از دولتی که نام «راستگویان» را برای نشان دادن فاصله خود از دولت گذشته برگزیده است،انتظار چندان بالایی نباشد! بانک مرکزی بریتانیا اعلام کرده از سال 2016عکس چرچیل به همراه جمله معروفش که در پیشانی این یادداشت نقل شد پشت اسکناسهای 5پوندی درج میشود.
گویا قرار است در پس زمینه تصویر، ساعت نیگ بن(برج ساعت معروف لندن) نقش بندد که عقربههایش ساعت 3 بعد از ظهر را یعنی زمان تقریبی سخنرانی چرچیل در صحن مجلس را نشان میدهد؛ ساعتی که یادآور صداقت کم مانند سیاستمدار کارکشته ایست که خلاف سیاست را برای به در آوردن جامعه از آتش و دودِ مشکلات برگزید.این که عقربههای صداقت دولت تدبیر وامید سرانجام چه شمارهای را نشان خواهد داد نکتهایست که برای دانستنش چارهای نیست جز چشم دوختن به روزها وماههای پیش رو!
اعتماد:پشت پرده افزایش و کاهش قیمت نفت
«پشت پرده افزایش و کاهش قیمت نفت»عنوان یادداشت روز روزنامه اعتماد به قلم منصور بیطرف است که در آن میخوانید؛شش سال پیش بود که قیمت هر بشکه نفت در بازارهای جهانی سه رقمی شد، یعنی هر بشکه نفت به ١٠٠ دلار رسید. با آنکه تا پیش از این سیر قیمت نفت در بازارها صعودی شده بود اما شاید کمتر کسی فکر میکرد که قیمت نفت به جز برای حدود یک سال که زیر ٦٠ دلار رفت، به بالای ٧٠ دلار برسد و در این اواخر هم روی ١٠٠ دلار باقی بماند. ماندگاری قیمت نفت به بالای ٨٠ دلار به مدت یک سال و ٩٠ دلار برای دو سال و ١٠٠ دلار برای یک سال دیگر خیلی از تولید کنندگان نفت را وسوسه کرد تا دلارهای حاصل از نفت را نه ذخیره بلکه وارد اقتصاد کشور خود کنند و با آن مردم خود را مرفهتر سازند.
اکنون مشخص شده است که بالا ماندن قیمت نفت نه به سود تولیدکنندگان عمده نفتی به ویژه کشورهای عضو اوپک، بلکه بیشتر به ضرر آنها شده است. هفتهنامه اکونومیست در آخرین شماره خود، پرده از سیاست افزایش قیمت نفت در چهار سال گذشته برداشت، سیاستی که میانگین قیمت نفت را بالای ٩٠ دلار در هر بشکه نگه داشت و در این میان همه تولیدکنندگان نفت به وِیژه اوپکیها فکر میکردند که به تنهایی سود حاصل از این افزایش قیمت نفت را به دست میآورند؛ اما در این میان تعداد معدودی کشور به ویژه ایالات متحده امریکا در حال بهرهبرداری از نفتی بودند که در قیمتهای پایین جواب نمیداد، نفتی به نام «شیل». واقعیت این بود که نه «سند اویل» و نه «شیل اویل» در زمانی که قیمت هر بشکه نفت در بازارهای جهانی تا ٥٠ دلار باشد به صرفه نیست. زمانی تولید این نفت به صرفه است که قیمت آن در بازار به بالای ٨٠ دلار برسد.
از این رو شاهد آن هستیم که مردان نفتی «شیل اویل» با قیمت نفت بالای ١٠٠ دلار توانستند از سال ٢٠١٠ در ایالات متحده ٢٠ هزار چاه جدید حفر کنند که تقریبا ١٠ برابر چوب خطهای محاسبهگری عربستان بود. این چاهها باعث شدند که تولید نفت امریکا حدود سه میلیون بشکه در روز افزایش یابد و به ٩ میلیون بشکه برسد، حدود یک میلیون بشکه کمتر از تولید ١٠ میلیون بشکهیی عربستان سعودی.
اکنون واردات نفت امریکا حدود یکسوم کاهش یافته است و خود را بینیاز از نفت ونزوئلا میداند، و در این میان هم اگر قیمت نفت به بشکهیی ٦٠ دلار هم برسد باز روی هر بشکه نفت شیل سه دلار بهره میبرد زیرا تولید هر بشکه از این نوع نفت از ٧٠ دلار در سال ٢٠١٠ به ٥٧ دلار در سال گذشته میلادی رسیده است.
چه کشوری ضرر کرد ؟
شاید شش سال درآمدهای بالای نفتی برای کشورهای تولید کننده نفت اوپک سالهای بسیار درخشانی بوده است اما حقیقت آن است که این کشورها از آنجا که به درآمدهای نفتی وابسته هستند هرگونه تزلزل در این درآمد میتواند اقتصاد آنها را با مخاطره مواجه سازد؛ اتفاقی که طی سه ماه گذشته رخ داده است. ماجرا چیست؟
در اقتصاد واژهیی است به نام قیمت شکننده یا «Break even». این به آن معنا است که تولید کالا یا فعالیت اقتصادی زیر قیمت شکننده به صرفه نیست و تولید کننده یا فعال اقتصادی را با مشکل مواجه میسازد. کاربرد این واژه در اقتصاد نفتی هم بسیار موثر است.
در سال ٢٠٠٨ میلادی قیمت شکننده نفت اوپک حدود ٥٠ دلار بود، این در حالی بود که متوسط قیمت نفت در این سال ٩٩ دلار بود؛ در سال ٢٠٠٩ قیمت شکننده اوپک به ٦٣ دلار رسید اما متوسط قیمت نفت ٦/٦١ دلار بود. در سال ٢٠١٠ قیمت شکننده نفت اوپک به ٧٠ دلار رسید ولی متوسط قیمت نفت در بازارهای جهانی ٣/٧٩ دلار بود؛ سال ٢٠١١ شاهد افزایش ٢٠ دلاری قیمت نفت بودیم، در این سال متوسط قیمت در بازارهای جهانی ٣/٩٥ دلار شد، قیمت شکننده نفت اوپک هم به ٨٠ دلار رسید. در سالهای ٢٠١٢ و ٢٠١٣ متوسط قیمت جهانی نفت ٩٤ و ٩٧ دلار بود اما قیمت شکننده نفت اوپک در سال ٢٠١٢ حدود ٨١ دلار و در سال ٢٠١٣، ٨٣ دلار شد. در مورد ایران به طور خاص قیمت شکننده نفت حدود ١٢٠ دلار است. اکنون این زمان فرا رسیده است. در حالی که مصرف کنندگان نفت از سود ٣/١ هزار میلیارد دلاری کاهش قیمت نفت بهره میبرند، کشورهای تولیدکننده نفت باید سختیهای تازه خود را بکشند؛ آنها دیگر نمیتوانند نفت زیر ١٠٠ دلاری را تحمل کنند و باید برای اقتصاد نفتی خود چاره دیگری بیندیشند.
ابتکار:آیا بهار جنبش دانشجویی فرا رسیده است؟!
«آیا بهار جنبش دانشجویی فرا رسیده است؟!»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم محمدعلی وکیلی است که در آن میخوانید؛جنبش دانشجویی شصت و یکساله شد. این جنبش راه پر فراز و نشیبی را طی کرده است. مسیر جنبش دانشجویی همچون مسیر توسعه در ایران یکنواخت و هم آهنگ نبوده است، یعنی دوره های رکود، فعالیت و شکوفایی را پشت سر خود دارد. انقباض و انبساط این جنبش تابع قبض و بسط فضای سیاسی جامعه است.
البته این ارتباط یکطرفه نبوده است بلکه در مواردی این فضای جامعه بوده که از شرایط دانشگاه تأثیر پذیرفته است، که البته این دوران بسیار محدود است. تمرکز جنبش دانشجویی در دهه 60 متناسب با شرایط عمومی جامعه ی درگیر دفاع مقدس بود و به همین خاطر شهدای بسیاری را تقدیم کشور کرد و با خلاقیت و ابتکار عمل، بسیاری از نیازهای جنگ را برآورده نمود؛ بنیانگذار جهاد دانشگاهی و جهاد سازندگی شد و نقش کلیدی در استقلال کشور و رفع نیازهای جنگ ایفا نمود. با پایان جنگ و تغییر فضای عمومی جامعه، گفتمان جنبش نیز تغییر محسوسی کرد. بخشی از دانشجویان با همان گفتمان دهه شصت به ارزیابی رویکرد های حاکم در دهه هفتاد پرداختند.
آنان با ملاک های دهه 60 عملکردی همچون دوران دفاع مقدس را مطالبه میکردند و در مقابل برخی نیز متاثر از گفتمان حلقه کیان خواستار تغییرات دیگری بودند. ولی شرایط جدید اقتضای دیگر داشت. مسئولان وقت ترجیح دادند فضای کشور برای سازندگی آرام باشد و مطالبات را ذیل گفتمان سازندگی تحمل میکردند. بر این اساس دوره رکود و رخوت شروع شد.
به عبارتی مسئولان وقت شرط انبساط در فعالیت سازندگی را انقباض در فعالیت های دانشجویی و مدنی میدیدند و این هم رخ نمود. برخی از تشکل های شناسنامه دار همچون دفتر تحکیم، گفتمانی متفاوت با گفتمان دهه 60 برگزید. عناصر گفتمانی جنبش دانشجویی از آرمانها و ارزش های اولیه به آزادی،دموکراسی، جامعه مدنی و پلورالیسم تغییر یافت. این تغییر رویکرد که در نتیجه قبض صورت گرفته بود باعث تشکل سازی توسط مدیران وقت آموزش عالی گردید. تشکل سازی نه تنها به تکثر و چند صدایی ختم نشد، بلکه به دلیل رویکرد تشکل سازی از بالا، به انسداد صدا های متکثر در بدنه و حاکم سازی صداهای تحمیل شده گردید.
با فشار و افت ظاهری فعالیت تشکل های دانشجویی و همزمان با آتش فشان حضور مردم در خرداد 76، جنبش دانشجویی تولدی دیگر یافت و بهار این جنبش شروع گردید. در آن زمان گفتمان جنبش بیشتر از اینکه خود ساخته باشد، تابعی از گفتمان سیاسیون آن دوره بود. گفتمان جنبش با گفتمان دولتمردان یکی گردید و دانشجویان موتور محرکه دولت دوم خرداد گردیدند. اما این گفتمان در فضای عمومی غیریت ساز بود. عنصر غیریت گفتمان دوم خرداد بسیار پر رنگ و حساسیت زا و پُر هزینه گردید اما به طور طبیعی دولتمردان به لحاظ حقوقی مصون ماندند ولی جنبش دانشجویی خاکریز اول قربانیان این معرکه گردیدند. در آن دوران فعالیت های فکری، سیاسی و فرهنگی دانشجویان فزونی یافت، بطوری که خیل عظیمی از دانشجویان در قالب های مختلف فعالیت داشتند اما تندروی های صورت گرفته به سرعت بهار فعالیت دانشجویی را به خزان تبدیل نمود.
برخی از سیاسیون بی رحمانه هزینه خواست های خود را بر دوش دانشجویان بی پناه گذاشتند و آنان را به مسلخ پرداخت هزینه رفتارهای خود بردند. با پایان حاکمیت دوم خرداد، زمستان جنبش دانشجویی شروع گردید. با انقباض فضای سیاسی کشور، فضای دانشجویی هم گرفتار قبض شدید شد و انجماد فعالیت همه جا را فرا گرفت. فضای دانشگاه امنیتی گردید و فعالیت های دانشجویی پُر هزینه و بی رمق شد و تشکل های مستقل دانشجویی به مرور به محاق رفتند. تشکل های محدود با پوشش حداقلی در حوزه های صنفی، سیاسی و فرهنگی فعال مایشاء شدند.
اکثریت دانشجویان عطای فعالیت های جمعی را به لقایش بخشیدند و تفرد گرایی و تفریح گرایی، روح حاکم گردید. اما اکنون با سرکار آمدن دولت اعتدال گرای دکتر روحانی امید به شکفتن شکوفه بهاری جنبش دانشجویی روز افزون شده است ولی در این مسیر مشکلات بسیاری همچنان وجود دارد.
1- ذائقه دانشجویان درآن هشت سال انجماد و تک صدایی تغییر کرده است و دانشجویان رغبت کمتری به فعالیت های جمعی مستقل از خود نشان میدهند.
2- دمیدن حیات دوباره به کالبد جنبش دانشجویی و به حر کت در آوردن آن نیازمند دمی مسیحیایی میباشد. این نقش را مدیران آموزش عالی بر عهده دارند و برای تحقق آن بایست تلخی انتقاد را بر شیرینی تملق و تمجید بر خود هموار کنند.
3- دانشجویان نیز با آسیب شناسی راه طی شده، فرصت فراهم آمده را مغتنم شمرند و اجازه ندهند که این فرصت همچون گذشته به بهانه تندروی ها و خود خواهی ها به بیراهه برود.
4- حیات جنبش دانشجویی در مطالبه گری و انتقاد میباشد. جنبش دانشجویی همچنان باید مطالبه گر و منتقد وضع موجود باشد. آغوش باز مسئولان در مقابل مطالبه گری و انتقاد دانشجویان امکان دمیدن روح تازه را به جنبش دانشجویی فراهم میآورد.
5- تندروی و فعالیت های رادیکال سمی مهلک برای فضای دانشگاه است و بهانه ای برای واکنش های رادیکال خواهد بود.
دنیای اقتصاد:پاشنه آشیل اصلاحات اقتصادی
«پاشنه آشیل اصلاحات اقتصادی»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم علی میرزاخانی است که در آن میخوانید؛نحوه اعلام قیمتهای جدید نان، بار دیگر یکی از ضعفهای اساسی دولت برای پیشبرد اقناعی اصلاحات اقتصادی را نمایان کرد. پیشتر، همین فرآیند ناقص را در زمان اعلام قیمتهای جدید خودرو شاهد بودیم که دولت را بهرغم اتخاذ یک سیاست صحیح برای اصلاح بازار خودرو در موضع متهم نشاند. این تصور که همه اجزای اصلاحات اقتصادی باید خوشایند عموم مردم باشد همان قدر اشتباه است که تصور عمل جراحی برای بیماران. دولت وارث اقتصادی است که زخمهای سطحی و عمیق مختلفی بر پیکر آن ایجاد شده و درمان هر کدام از این زخمها باید به شیوه خاص خود انجام شود، اما همه این درمانها معطوف به هدف بهبود حال بیمار است.
در بحث گرانی و تورم به نظر میرسد دولت نیز همانند عامه مردم جای علت و معلول را اشتباه گرفته است و به همین دلیل قادر به اقناع افکار عمومی برای اصلاحات اقتصادی نیست.
تصور عامه مردم این است که گرانی باعث تورم میشود و به همین دلیل دولت باید از گران کردن کالاهای مختلف اجتناب کند.
در حالی که نگاه کارشناسی به مساله، دقیقا عکس این گزاره است؛ یعنی این تورم است که گرانی را گریزناپذیر میکند و ریشه تورم نیز چاپ پول بدون پشتوانه است. پمپاژ پول بدون پشتوانه به اقتصاد بلافاصله باعث گران شدن آن دسته از کالاهایی میشود که دولت هیچ نوع اهرم کنترلی برای جلوگیری از افزایش قیمت آنها ندارد که اکثر کالاها اعم از خوراکیها، پوشاک، مسکن، اجاره، کالاهای بادوام و خدمات مختلف در این دسته هستند. ولی ظهور گرانی در کالاهایی که دولت اهرم کنترل قیمت آنها را در اختیار دارد، معمولا به تاخیر میافتد. در عین حال، بازار بخش مهمی از این کالاها نیز به سرعت دو نرخی میشود، اما در مورد بخش دیگری از این کالاها با افزایش سوبسید دولتی حتی از دو نرخی شدن بازار هم جلوگیری میشود.
اگر مروری بر روند گران شدن کالاها در سه سال گذشته داشته باشیم، همین فرآیند را عینا مشاهده خواهیم کرد. به عبارت دیگر، اعلام قیمتهای جدید برای خودرو در اوایل سال جاری رسمیت دادن به افزایش قیمتی بود که همانند هزاران قلم کالای دیگر تحت تاثیر پمپاژ پول تورمی قرار گرفته بود؛ اما این افزایش نرخ برای آن هزاران قلم کالا اعم از مسکن و کامپیوتر و موبایل و کالاهای بادوام و خدمات مختلف بلافاصله قطعی شد ولی در مورد خودرو و نان به دلایل گفته شده به تاخیر افتاد. این دوگانگی در تغییر قیمت گروه بزرگی از کالاها و خدمات در کنار تثبیت اداری قیمت گروه کوچکتری از کالاها باعث اختلال در قیمت نسبی این دسته از کالاها میشود که سفتهبازی و اتلاف منابع گسترده و قفل شدن سرمایهگذاری برای تولید این دسته از کالاها کمترین عارضه آن است.
بنابراین آنچه دولت در اصلاح قیمت این کالاها انجام میدهد، جراحی زخمی است که خود ایجاد نکرده است بلکه وارث آن است.
این زخم بر اثر پمپاژ پول تورمساز به اقتصاد در دوره گذشته ایجاد شده است و جراحی آن مستلزم اقناع عمومی برای همراهسازی مردم است.
دولت در اعلام ضرورت این جراحیها باید صادقانه با مردم صحبت کند و به گونهای عمل نکند که گویی کار خلافی را پنهانکارانه به پیش میبرد و به همین دلیل رئیسجمهور محترم شرمنده یا مکدر است. این نوع مواجهه با مساله اصلاحات اقتصادی نه تنها باعث همراه شدن عموم مردم با سیاستهای دولت نمیشود بلکه چه بسا مقاومت در برابر اصلاحات اقتصادی را به صورت پیدا و پنهان به دنبال داشته باشد که نهایتا پیشبرد سیاستهای اقتصادی را با مانع مواجه میکند.
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
اکبرپور: آزادی استقلال را به جمع ۸ تیم نهایی نخبگان میبرد
در گفتوگوی اختصاصی «جام جم» با رئیس کانون سردفتران و دفتریاران قوه قضاییه عنوان شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی بیپرده با محمد سیانکی گزارشگر و مربی فوتبال پایه