شیرین همراه پدر و مادرش قرار بود آخر هفته به خانه عمه‌اش که در شهر اصفهان زندگی می‌کرد، برود. او از این ماجرا خیلی خوشحال بود چون بعد از مدت‌ها می‌توانست دختر عمه کوچولو و با مزه‌اش را ببیند. اما موضوعی که باعث نگرانی‌اش شده بود و نمی‌دانست چه‌کار باید بکند، این بود که ماهی قشنگش در خانه تنها می‌ماند.
کد خبر: ۷۴۴۶۷۴

شیرین این ماهی فسقلی را برای عید خریده بود و حالا هشت ماه بود از آن مراقبت می‌کرد و خیلی هم دوستش داشت. البته چند بار‌ تصمیم گرفته بود ماهی را به پارک ببرد و داخل حوض رهایش کند اما هر دفعه به‌دلیلی این کار را انجام نداده بود. ولی این بار فرق داشت و باید یک فکر درست و حسابی می‌کرد چون معلوم نبود تا او از سفر برگردد چه بلایی سر ماهی‌اش می‌آمد. مهم‌ترین ناراحتی‌اش این بود که می‌ترسید از گرسنگی بمیرد.‌ او هر روز برایش یک تکه خیلی کوچک نان می‌انداخت و ماهی هم با اشتها و بازیگوشی آن را می‌خورد. هرچه فکر کرد به نتیجه‌ای نرسید و تصمیم گرفت از مادرش کمک بگیرد. بنابرین ماجرا را برای مادرش تعریف کرد. مادر بعد از حرف‌های شیرین گفت: دختر گلم تو که نمی‌تونی برای همیشه ماهی رو نگه‌داری، بالاخره یه روزی باید آزادش کنی که بره.

ـ نه مامان جون نمی‌خوام.

مادر کمی او را نوازش کرد و با لبخند گفت: اصلا به من بگو ببینم خودت دوست داری توی یه جای کوچیک زندانی بشی؟‌

ـ نخیر دوست ندارم.

ـ خب، این ماهی هم دوست نداره.

ـ حالا به نظر شما چه کار کنیم؟.

ـ حالا که دختر خوبی شدی و می‌خوای ماهی رو نجات بدی و آزادش کنی، من یه فکر خوبی دارم.

ـ چه فکری مامان جون !؟‌

ـ دوست داری بهت بگم؟

ـ بله، زود بگید.

ـ ببین مگه نمی‌خوا‌هیم بریم اصفهان خونه عمه.

ـ خب بله می‌خوا‌هیم بریم.

ـ ماهی رو با خودمون می‌بریم اونجا و توی رودخونه زاینده رود ولش می‌کنیم؛ چطوره؟

شیرین که از این پیشنهاد مامانش تعجب کرده بود، باخوشحالی پرسید: مامان، به نظر شما ماهی من از اونجا خوشش میاد.

ـ بله، چرا که نه، توی رودخونه دیگه آزاده و می‌تونه هرجا دلش بخواد بره، تازه حتما اونجا ماهی‌های دیگه‌ای هم هستن که می‌تونه باهاشون دوست بشه و بازی کنه.

ـ مامان چه جوری ببریمش؟‌

ـ نگران نباش برای اون هم یه فکری می‌کنیم.

شیرین حالا دیگر خیالش راحت شده بود و می‌دانست که ماهی فسقلی‌اش به یک جای خوب می‌رود و می‌تواند آنجا در کنار دوستان جدیدش شاد و خوشحال باشد.

رضا بهنام

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها