کنجکاوی مزاحم تلفنی در انتظارات گرگانی‌ها از دیگران؛

دوست دارید چه هدیه‌ای بگیرید؟

هدیه گرفتن می‌تواند حال همه را خوب کند. روزهایی هست که آدم دوست دارد از دست کسانی که دوستش دارند هدیه‌ای بگیرد که هم به کارش بیاید و هم به یادش بیاورد کسانی هستند که دوستش دارند. هدیه دادن هم حس خوبی در آدم ایجاد می‌کند، حس خوشحالی کسی که هدیه را می‌گیرد، به هدیه‌دهنده نیز منتقل می‌شود، بعضی‌ها اما با هدیه‌هایی که می‌دهند پیامی می‌فرستند مثل مادری که برای دخترش چادر کادو می‌خرد یا دوستی که برای رفیقش ژل لاغری.
کد خبر: ۷۴۰۶۲۳

مناسبت‌ها هم نزدیک می‌شود، برخی آدم‌ها از هدیه‌هایی که خواهند گرفت برای خودشان رویا می‌بافند و وای به روزی که رفیقانشان هدیه‌ای درخور رویاها تدارک ندیده باشند. می‌خواهد این مناسبت روز تولد باشد یا عید نوروز یا سالگرد ازدواج، موضوع هدیه پایه و اساس همه آنها را شکل می‌دهد. البته برخی هم هستند که کل ماجرای این هدیه دادن‌ها و هدیه گرفتن‌ها را مصداق اسراف می‌دانند و در ازایش وقتی کسی کمکی بخواهد، چه مادی و چه غیرمادی همه‌جوره در خدمتند.

با فرض این‌که همه دوست دارند هدیه دریافت کنند، مزاحم تلفنی گوشی را برمی‌دارد، آن طرف خط گرگانی‌ها هستند که تاریخی 5000 ساله دارند و آنچه را که آرزو می‌کنند براساس تجربه یک زیست تمدنی بسیار طولانی‌مدت است و آدم خیال می‌کند تجربیاتی که ژن‌ها طی دست‌کم 5000 سال که باستان‌شناسان نشانه‌های آن را یافته‌اند، یک‌جا جمع می‌شود تا یک گرگانی از بین همه گزینه‌های موجود بگوید دوست دارد چه هدیه‌ای بگیرد. آثار به دست آمده از تورنگ‌تپه که در ۱۹ کیلومتری شرق گرگان فعلی است و شاه تپه که در ۱۶ کیلومتری غرب گرگان فعلی، نشان از حضور و یکجانشینی انسان در حدود ۵۰۰۰ سال قبل و در دوره نوسنگی در این منطقه دارد. مزاحم تلفنی حتی به سرش می‌زند که از گرگانی‌ها بپرسد نیاکان شما در دوران نوسنگی چه هدیه‌هایی می‌گرفتند، اما خویشتنداری می‌کند.

گرگان با این همه سال سابقه نام‌های زیادی را هم تجربه کرده است. قدیم‌ها به آن استرآباد می‌گفتند که «استر» نام همسر یهودی خشایارشاست. در زبان پهلوی منطقه گرگان را وُرکان یا وِهرکانه و در زبان یونانی هیرکانیا و در زبان عربی جُرجان می‌گفتند. گرگان از مهم‌ترین منطقه‌ها در زمینه پژوهش‌ها و کاوش‌های باستان‌شناسی است. در کتاب مقدس وندیداد اوستا گرگان به عنوان نهمین سرزمین مقدس که اهورامزدا آفریده، ذکر شده است.

سوالی که مزاحم تلفنی از مردم باسابقه گرگان می‌پرسد، دو بخش دارد؛ اول آن‌که آخرین هدیه‌ای که گرفته‌اند چه بوده و دوم آن‌که اگر امروز تولدشان باشد، بیش از همه دوست دارند چه هدیه‌ای بگیرند، تا ببیند بین این دو، چقدر فاصله هست.

مریم محمدپور

63 ـ ـ ـ‌322

صدای نسبتا مسنی دارد و خیلی گرم سخن می‌گوید.

هیچ‌وقت هدیه نگرفته‌ام.

هیچ‌وقت؟

از کی بگیرم خب؟

کسی را ندارید که از او هدیه بگیرید؟

نه.

اگر زمانی کسی بخواهد به شما هدیه بدهد، دلتان می‌خواهد چه هدیه‌ای بگیرید؟

صبر کن، این سوال را از دخترم بپرس.

دخترش اما نگاه متفاوتی با مادرش دارد. او به تازگی به مناسبت تولدش یک گوشی تلفن همراهS2 از همسرش هدیه گرفته است.

اگر امروز دوباره تولد شما باشد، دوست دارید چه هدیه‌ای بگیرید؟

خب اکثر خانم‌ها طلا و ادکلن و لباس دوست دارند.

شما برای امروز کدامش را ترجیح می‌دهید؟

من علاقه زیادی به ادکلن دارم.

 

51 ـ ـ‌ ـ 322

صدای نسبتا پیری دارد و بتازگی دخترش را به خانه بخت فرستاده است.

آخرین بار چه هدیه‌ای گرفتید؟

چون یک ماه است دخترم ازدواج کرده، الان یادم نمی‌آید چه هدیه‌هایی بود.

خودتان چطور؟ هدیه‌هایی که برای شما باشد، نه برای دخترتان.

خودم. نگرفته‌‌ام.

اگر امروز تولدتان باشد، دوست دارید چه هدیه‌ای بگیرید؟

سلامتی، که خودم سلامت باشم، بچه‌هایم سلامت باشند.

ان‌شاءالله که همگی سلامت باشید، بجز سلامتی چه می‌خواهید؟

بچه‌هایم ازدواج کنند.

 

17 ـ ـ ـ‌322

شماره یک مغازه شلوغ و پرمشتری، آن عددی است که مزاحم با تلفن گرفته است. مردی است با صدای جوان، اگرچه خودش اصرار می‌کند که صدایش گول‌زننده است. به‌سختی قبول می‌کند لحظه‌ای از مشتری‌ها دور باشد و فقط به یک سوال پاسخ دهد.

آخرین هدیه‌ای که گرفته‌اید؟

یک کتاب.

فرصت کردید مطالعه‌اش کنید؟

هنوز نه.

اگر امروز تولدتان باشد، دوست دارید چه هدیه‌ای بگیرید؟

قرار بود یک سوال بیشتر نباشد، اما خب هر چه از دوست رسد نیکوست.

این‌که درست، اما بعضی چیزها نیکوتر است.

کادو هر چه باشد عزیز است. ما دیگر پیرمردیم و سن‌مان جوری است که برایمان فرقی ندارد چه هدیه‌ای بگیریم.

 

37 ـ ـ ـ‌322

خانه خودش نیست. مهمان خانه پدر و مادرش شده است. خانم خوش‌برخورد و گرم‌سخنی است.

آخرین بار؟ خب هدیه‌های روز پدر و مادر بود که گرفتم.

منظور هدیه‌هایی است که شما دریافت کرده‌اید.

آها. خب شوهر و بچه‌هایم مرتب برایم هدیه می‌گیرند.

تبریک می‌گویم، خانواده خوبی دارید.

خیلی خوبند. گلند.

آخرین هدیه‌شان چه بوده.

معمولا طلا می‌خرند. اخیرا روز تولدم بود. شوهرم یک انگشتر گرفت و بچه‌هایم روی هم پول گذاشتند و یک سکه تمام گرفتند.

اگر امروز دوباره تولدتان باشد، دوست دارید چه هدیه‌ای بگیرید؟

گل و لباس. گل مریم باشد. من عاشق گل مریم هستم. لباس هم، پالتو و مانتو خوب است. آخر برایم لباس مهمانی و مجلسی و اسپرت زیاد گرفته‌اند و کمدم پر است، اما پالتو و مانتو زیاد استفاده می‌شود و زود از بین می‌رود.

 

94 ـ ـ ـ‌322

مزاحم تلفنی صدا را که می‌شنود، حدس می‌زند که یک پسربچه گوشی را برداشته است، اما مکالمه کوتاه است و فرصت نمی‌شود درستی حدس خود را راستی‌آزمایی کند. خودش را معرفی می‌کند و سوال اول را می‌پرسد، آخرین هدیه‌ای که گرفته‌اید چه بوده؟

یک ماشین.

ماشین؛ واقعی یا اسباب‌بازی.

یک پراید گرفته‌ام. ببخشید من دستم بند است.

و گوشی را می‌گذارد.

 

94 ـ ـ ـ 322

صدایش پیر است، اما گیرا. مدام برایت دعا می‌کند که سلامت باشی و ماندگار. هدیه هم سلامتی می‌خواهد و دستی که در خانه‌اش را باز می‌کند. برایش فرقی ندارد این دست پر باشد یا خالی.

آخرین هدیه‌ای که گرفته‌اید چه بوده؟

والا ما پیرها حواسمان نمی‌ماند که چه گرفته‌ایم.

بهترینش را یادتان مانده؟

همین که خدا به ما اولاد داده و سلامتی، برایمان بهترین هدیه است.

خب دوست دارید اولادهایتان چه هدیه‌ای برایتان بگیرند؟

همین که در را باز کنند برای من خوب است. دستشان خالی هم بود، بود.

خب اگر خودشان بخواهند برایتان چیزی بیاورند؟

سفارش کرده‌ام که برایم چیزی نیاورند. همین که می‌آیند یک دنیاست. خودت که می‌دانی گرفتاری زمانه حالا زیاد است، اما باز هم می‌آیند و تلفن می‌زنند.

 

53 ـ ـ ـ 322

صدایش جوان است و در مرخصی خدمت سربازی به‌سر می‌برد. ابتدا تردید دارد با مزاحم تلفنی همکلام شود، اما بدون دلیل روشنی نظرش عوض می‌شود و از مزاحم تلفنی می‌خواهد موضوع را با او در میان بگذارد. او سپس حاضر نیست بگوید آخرین هدیه‌اش چه بوده: «که اگر چاپ کنید برایم دردسر می‌شود» اما هدیه مورد علاقه‌اش مشخص است: «کارت پایان خدمت. همین امروز هم می‌خواهم. خسته شدم دیگر.»

 

43 ـ ـ ـ 322

خوب که به سوال اول گوش می‌کند، با کمی مکث همکارش را صدا می‌زند: «آقای هاشمی!» خودش ماجرا را برای آقای هاشمی تعریف می‌کند و آقای هاشمی رشته کلام را در دست می‌گیرد که: «هدیه‌های مادی ارزشی ندارند و وقتی از کسی کمکی بخواهی و او نه نگوید، خودش بهترین هدیه است». با این حال اطرافیان آقای هاشمی برایش کم هدیه مادی نیاورده‌اند؛ به عنوان مثال یک ماه پیش دخترش برایش یک جفت دستکش خریده است در حالی که هیچ مناسبتی هم نبوده است. برای هدیه روز تولدش، اما خواسته‌ای دارد که بعید است کسی بتواند برایش تدارک ببیند:

مادرم را بیاورند که یک روز با هم باشیم.

مادرتان کجا هستند؟

عمرشان را به شما داده‌اند.

خیلی متاسفم. تسلیت می‌گویم. اخیرا مادرتان را از دست داده‌اید؟

نه، خیلی هم اخیر نیست، 15 سالی می‌شود.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها