روزنامه خندان

آستین‌های قطع ‌شده

طنز در روزنامه های کشور کم پیدا می شود و این یعنی روزنامه ها کم لبخند می‌زنند و آنها که روزنامه می‌خوانند هم به تبعیت از رسانه محبوب شان کمتر می خندند. حکمت ستون روزنامه خندان، در این است که طنز همه روزنامه های کشور را جمع کنیم و در جام جم آنلاین برسانیم به دست تان تا هر صبح، دستکم در اینترنت گردی روزانه، لبخندی روی لب تان بنشیند.
کد خبر: ۷۳۷۱۱۴
آستین‌های قطع ‌شده

جام جم: از خودروی داخلی تا ماست

خبر دسته اول: «معاون اجرایی رئیس‌جمهور گفت: کیفیت خودروهای داخلی قابل دفاع نیست.» ـ به نقل از جراید

خبر دسته دوم: «دبیر انجمن صنایع لبنی گفت: لبنیات تا پایان سال هیچ افزایش قیمتی ندارد.» ـ به نقل از همان جراید

پرسش‌های فلسفی مطروحه:

1 ـ از نگاه اهل خرد، درباره تولیدمثل خودروهای کم‌کیفیت داخلی، واقعا تا چقدر از ماست که بر ماست؟ این گلایگی از ماست، مسبوق به سابقه است. مثلا حکیم ناصرخسرو قبادیانی هم در آن داستان معروف «روزی زسر سنگ عقابی به هوا خاست»ش، وقتی که عقاب را با تیر می‌زنند و جناب عقاب با آن نگاه تیزبین و منتقدانه‌اش به انتهای تیر موردنظر نگاه می‌کند؛ ناصرخسرو می‌گوید: چون نیک نظر کرد، پر خویش در آن دید/ گفتا ز که نالیم که از ماست که بر ماست!

2 ـ آیا می‌توان کیفیت و ماهیت بعضی از خودروهای داخلی را، فی‌نفسه و به استناد دو خبر فوق، با وضع ماست ـ کماهو ماسته ـ قیاس کرد؛ یا که مصداق بارز قیاس مع الفارق خواهد بود و گفتار و رفتار ما نیز شبیه همان طوطی شوتی که جناب مولانا می‌گوید سر کچل یارویی را به ریختن روغن گردو از شیشه ربط داد و در نتیجه، از قیاسش خنده آمد خلق را!

3 ـ یک کمیته تحقیق و تفحص، بررسی بفرماید که آیا از ماست برای سرهم کردن (مونتاژ سابق) پاره‌ای از خودروهای ساخت داخل هم استفاده می‌شود که گاهی باعث افزایش قیمت لبنیات می‌شود؟ اگر پاسخ مثبت است، پس چرا قیمت خود خودرو در حد ماست افزایش نمی‌یابد. گاهی در حد قیمت دو سه رأس گاو شیری افزایش پیدا می‌کند.

4 ـ زمانی که کیفیت خودروهای داخلی از سوی معاون اجرایی رئیس‌جمهور قابل دفاع نیست؛ در زمینه محصولات لبنی آیا کیفیت ماست‌های ما از سوی دبیر انجمن صنایع لبنی قابل دفاع است؟ پس قضیه مشکوک روغن پالم و ارتباط مجهول آن با ماست داخلی، چه می‌شود؟.... آیا فقط درباره دفاع از خودروهای داخلی باید ماست‌ها را کیسه کرد یا که در راستای برخی از ماست‌ها نیز این کار لازم است؟ تقصیر شماست یا ماست؟

توضیح پایانی: حالا که در پایان این مقال به این همه قیل و قال در قالب آبرومند طرح چند پرسش فلسفی فکر می‌کنم؛ می‌بینم که اصلا ضرورتی نداشت و حکم آب در هاون کوبیدن داشت. آخر، کدام آدم عاقلی، بین خودروی داخلی با ماست داخلی، ارتباط برقرار می‌کند؟ چه ربطی به هم دارند؟.... به نظرم که ما باز هم شاهد تکرار همان قصه تکراری «کلنگ از آسمان افتاد و نشکست/ وگرنه من کجا و بی‌وفایی؟» هستیم که نباید می‌بودیم. کافی بود با دیدن دو خبر بالا، خیلی زود جوگیر نمی‌شدیم و شتابزده یک حرف‌هایی سرهم نمی‌کردیم که از توش خدای نکرده تشویش اذهان عمومی نیز در نیاید که یک موی تنمان هم به آن راضی نیست. خدا شاهد است.

شرق: ​آستین‌های قطع ‌شده

بعد از این بقچه‌ها عبا و پیراهن‌های عربی سیاهرنگی از رگال آویزان بود. این لباس‌ها مخصوص شبیه‌خوان‌هایی است که نقش زنان را ایفا می‌کردند. همچنین پیراهن‌های عربی سفیدرنگی در کنار آنها قرار داشت که به شبیه‌خوان‌های در نقش اعراب اختصاص داشت.

پیراهنی هم دیده می‌شد که روی آن را به رنگ خون آغشته کرده بودند و یکی از آستین‌های آن از بازو بریده و به آن قسمت هم رنگ خون زده بودند. آقای فرخ‌رو توضیح داد که این پیراهن را شبیه حضرت‌ابوالفضل(ع) وقتی که یکی از بازوهایش را قطع می‌کنند می‌پوشد و با عوض‌شدن صحنه پیراهن دیگری با همان کیفیت با این تفاوت که هر دو آستین آن قطع شده، به تن می‌کند. این لباس مربوط به صحنه‌ای است که هر دو دست مبارک حضرت‌ابوالفضل(ع) را قطع می‌کنند.

آقای فرخ‌رو توضیح داد تا زمان شهادت حضرت عباس(ع)، صحنه چندبار تغییر می‌کند. در صحنه بعدی، تیری به چشم شبیه حضرت بسته می‌شود و این نماد تیری است که به چشم مبارک ایشان اصابت کرده است. در بخش دیگری از اتاق جنگ، ادواتی همچون شمشیرها و کمان‌ها از دیوار آویخته شده بود.

غلاف شمشیرها به رنگ‌های قرمز، زرد، سبز و سیاه بود و همانند رنگ لباس‌ها، شمشیرهای با غلاف سبز برای اولیاخوان‌ها و قرمز و زرد برای مخالف‌خوان‌ها بود. تعداد شمشیرهای با غلاف سیاه سه قبضه بود. یکی از اینها که دسته آن هم به رنگ مشکی بود، برای شبیه‌خوان جناب مسلم است البته شمشیری که برای جناب حر هم استفاده می‌شود می‌تواند مشکی باشد. اما شمشیر مشکی دیگر که دسته آن به رنگ سبز بود، شمشیر ذوالفقار بود و شبیه امام در صحنه‌های مختلف از آن استفاده می‌کرد.

از خسروشمر خواستم که این شمشیر را پایین آورده و به ما نشان دهد. شمشیر به مانند ذوالفقار به‌صورت دوشاخه و روی آن عبارت «لا سیف الا ذوالفقار» حک شده بود. در کنار شمشیرها وسایل دیگری چون مشک آب و کشکول آویزان بود که در صحنه‌های مختلف مورد استفاده قرار می‌گرفت. همچنین در کنار شمشیرها تعدادی خنجر که غلاف آنها هم به رنگ‌های مختلف بود، روی دیوار دیده می‌شد. در کنار غلاف‌ها نیز تعداد زیادی حمایل وجود داشت.

آرمان: دست از سر یانی بردارید

چند هفته پیش بود که در همین ستون در مورد کنسرت یانی صحبت کردم، نوشتم یادش بخیر یک زمانی قرار بود یانی در کشورمان کنسرت برگزار کند، هرچند به دلیل فشارهایی که آن زمان برخی از افراد بر روی مسئولین وقت آوردند، در نهایت یانی موفق نشد حتی«کنسرو» هم بدهد. حالا دوباره در خبرها نام یانی را می شنویم، سوالی که همین الان به ذهن نگارنده می‌رسد این است«دقیقا چی از جون یانی می خوایم؟» سوال بعدی هم که به ذهن بنده می‌رسد این است«چرا دست از سرش برنمی‌داریم؟!» نکات بعدی ممکن است به ذهن شما هم برسد.
الف- مگه مختاباد خودمان چه عیبی دارد نمک‌نشناس ها!

ب- قیافه یانی نشان می دهد که ریگی به کفش دارد، تلفیقی از سیبل و موی بلند لخت خودش گویای خیلی چیزهاست (کدام چیزها؟!)

ج- قول می‌دهم عده‌ای حاضرند پول کنسرت یانی را پرداخت کنند اما او در حمام خانه اش ساز بزند و اینجا نیاید.

د- از آنجایی که احتمال دارد این کنسرت در جنوب کشور برگزار شود، بد نیست مطمئن شویم که یانی می تواند ترانه های بومی«لب کارون» و«مو سوختم مو برشتم» را بنوازد؟!
روش مایکرویوی وزارت بهداشت

وزارت بهداشت اعلام کرده«سامانه پیامکی» این وزارتخانه راه اندازی شده که می تواند به صورت شبانه‌روزی«شکایات بیماران» را دریافت و ظرف «دو روز» به شکایت آنها رسیدگی کند. خب ظاهرا معاونت طنز وزارت بهداشت و درمان هم با انتشار این خبر موجودیت خود را اعلام کرده، بر این اساس:

الف- از خانه خودمان با اسنایپر متخلفین را هدف قرار دهیم، بیشتر از دو روز طول می کشد.

ب- به این می گویند روش مایکرویوی!

ج- اگر آن پزشک یک آشنای درست و حسابی داشته باشد، پیامکی با این عنوان برای او ارسال می‌شود «آیا درست است که شما پریروز زیر میزی گرفته اید؟» اگر پاسخ پزشک مثبت باشد پیامکی با عنوان«برو حالشو ببر» برای او ارسال می شود، اگر منفی باشد، پیامکی با عنوان«دستکش های زیر میز بگیر طبی تاک تاک، ارسال به تمام نقاط کشور، خدمات پس از فروش تا پایان دوران طبابت شما!»

سبد آلا عرضه می شود؟

تا الان از اینکه طنزنویس شده و رئیس کارخانه نشده ام احساس خفت می کردم، حس می کردم بی‌دلیل است، حقم را خورده‌اند، اما همین‌که شنیدم برای مدیر کارخانه بودن باید چقدر زرنگ و باهوش باشی، فهمیدم حق به حقدار رسیده است. به طور مثال الان کارخانه ها، شیر آلاینده هایشان را روزها بسته و شب‌ها آن را باز کرده و ول می‌دهند داخل ریه و قلب ملت، الان هوای تهران تا غروب آفتاب مانند جزایر قناری و پس از غروب آفتاب تا طلوع سحر انگار اگزوز مینی بوس را ول کرده باشند توی کولر اتاق! حال که این مهم رخ داده است، نکات دیگری را هم ما توصیه می کنیم.

الف- ورود آلاینده ها را شیفتی کنند، بدین صورت که در روزهای زوج عناصر ردیف های بالای جدول مندلیف و روزهای فرد عناصر ردیف‌های پایین جدول وارد هوا شوند، تا عناصر هم بروند حالشو ببرند.

ب- این طرح را با نام«آلاینده من گل لاله من» به فصل«محیط نزیست» بخش «آلایندگی» جزوه مدیریت جهانی حتما اضافه کنند.

ج- در کنار سبد کالا، سبدی به نام«سبد آلا» که در آن انواع اقسام آلاینده ها وجود دارد به مردم عرضه شود، کسی هم زیر دست و پا له نمی شود!

قدس: مش غضنفر و غیرفعال بودن پله برقی

دیروز نَنه کُلونُم بِزِم زنگ زَد گفتِگ نِواسه وَخِز بیا بُبُرُم دکتر بِرِیکه خوردُم به زِمینُ پام خیکِّ باد رِفته.

مویَم با ماشین رفتُم وَرداشتُمِش بُردُمِش دَر مطبِ دکتره، مُنتاهاش خیابونِ دوروَرگِردون نِداشتُ مَطَبَم اودَستِ خیابون بود.

بِرِیهَمی به هر ضَربُ ضوربی بود نِنه کُلونُمِ پیِده کِردُمُ زیر بغلِشِ گیریفتُم بُردُم دَم پِله برقیِ یَک پُل هوایی که او نِزدیکا بود تا باهِش بِرِم بالا ولی چِشمِتا روزِ بَد نِبینه، پِلّه برقیش خِراب بود.

هَرچیَم لِنگُ لَقَط بِزِش انِداختُم راه نیفتادُ آخِرِش مجبور رَفتُم نِنه کُلونُمِ بِذارُم رو پوشتُمُ اَزو همه پله بُرُم بالایُ واز اودَستِ خیابون اَزو همه پله بیام پایین.

خُلِصه وَختی رسیدِم تو مطبِ دکتره، بِرِیِ خاطِرِ بالا پایین رِفتن اَزوقذَر پله، ایقذَر رو زانویامُ پاهام فشار آمده بود که به دکتره گفتُم جفتِمایِ ماینه کُنه؛ اویَم بعدِ ماینه گفتِگ پاهایِ نَنه کُلونُم سالمه یُ فِقط با یَک کُماد خوب مِره ولی پاهایِ مو ایقذَر روشا فشار آمَده که داغون رِفته یُ بایِست یَکماه تو خِنه بُمانُمُ راه نَرُم تا شاید خوب بِرَن.

حالا مو یِ مَش غضنفر موندُم اَصلَن شهرداریا بِرِیچی بِرِیِ پل هواییا پله برقی مُگذارَن وَختی ای پله برقیا هَمِّشه یا خِرابه یا از اَلَکی خاموشه؟ نَکُنه ایکارِ مُکُنَن تا مردم بِجای پل هوایی از وِسط خیابون رَد بِرَنُ ماشین بِزِنه بِزِشا بیمیرَنُ مشتری بِرِیِ قبرستونایِ شهرداری بیشتر بِره!

کیهان:​تابلو(گفت و شنود)

گفت: نشریه آمریکایی «کانترپانچ» با اشاره به کمترین میزان مشارکت مردم در انتخابات کنگره آمریکا طی 200 سال گذشته نوشته است؛ مردم آمریکا کنگره این کشور را یک «انگل» می‌دانند و به آن اعتماد ندارند.
گفتم: حرف حساب جواب ندارد. ولی چرا اینقدر دیر متوجه شده‌اند؟!

گفت: این نشریه آمریکایی نوشته است مردم از دو حزب دموکرات و جمهوریخواه خسته شده‌اند و معتقدند آنها حقوق شهروندان آمریکا را رعایت نمی‌کنند.
گفتم: خود مقامات آمریکایی هم می‌دانند که کارشان به حیوانات شبیه است و به همین علت دو نماد «الاغ» و «فیل» را برای احزاب خود برگزیده‌اند.

گفت: ولی حیوانات هم در میان خود قوانین و اصولی دارند که به آن پایبند هستند.
گفتم: راست میگی‌ها... می‌گویند یکی از سناتورهای آمریکایی با اتومبیل خود از یک جاده جنگلی می‌گذشت، ناگهان گاوی را دید که وسط جاده ایستاده است. هر چه بوق زد حیوان کنار نرفت. سناتور توقف کرد و پیاده شد،‌ دید گاو یک نگاهی به او کرد و یک نگاهی هم به تابلوی «محل عبور حیوانات» که کنار جاده نصب شده بود و بعد سرش را به نشانه تاسف تکان داد و ماماما... کنان دور شد!

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها