روزنامه خندان

تحول در واردات و صادرات و سرطان

طنز در روزنامه های کشور کم پیدا می شود و این یعنی روزنامه ها کم لبخند می‌زنند و آنها که روزنامه می‌خوانند هم به تبعیت از رسانه محبوب شان کمتر می خندند. حکمت ستون روزنامه خندان، در این است که طنز همه روزنامه های کشور را جمع کنیم و در جام جم آنلاین برسانیم به دست تان تا هر صبح، دستکم در اینترنت گردی روزانه، لبخندی روی لب تان بنشیند.
کد خبر: ۷۴۱۴۵۰
تحول در واردات و صادرات و سرطان

آرمان: تحول در واردات و صادرات و سرطان

این روزها همینطوری قسمت شده تا بتوانیم قدری در مورد اتفاقات مربوط به موضوع واردات و صادرات و تحولات این حوزه صحبت کنیم، همچنین در بخش آخر ملتمسانه از شما درخواست کرده‌ایم تا به سرطان مبتلا نشوید:

یقه چه کسی را بگیریم؟!
نوع جدیدی از واردات این روزها باب شده به نام واردات کشکی، کیلویی و... این نوع از واردات تا چند سال پیش صرفا مربوط به سنجد و زنجفیل و گوشکوب و زنبیل می‌شد، امروز با پیشرفت همه رقمه با همین فرمول هواپیما وارد خواهیم کرد. این برنامه را رئیس سازمان هواپیمایی کشور طرح کرده و بسیار هم هوشمندانه است چون قرار است هرکس که می‌تواند هواپیما به کشور وارد کند.
در این باره نکاتی که به ذهن بنده می‌رسد از این قرار است:
الف- بعد از سقوط هواپیما آدم نمی‌داند یقه چه کسی را باید بگیرد.
ب- لطفا وزیر راه دولت سابق بی‌خیال این مقوله شده و به همان تدریس در دانشگاه بپردازد.
ج- باور کنید با این اوضاع مالی ما حتی نمی‌توانیم کلم وارد کنیم چه برسد به هواپیما.
د- لطفا حمید بهبهانی را در جریان نگذارید، خیر ببینید!

صادرات کلیه هم باب شد!
رئیس سازمان نظام پزشکی کشور انصافا انسان با حجب و حیایی است چون همینطور که با دندان گوشه لبش را گاز می‌گرفت، اعلام کرد«فروش کلیه به کشورهای خارجی توهین آمیز است». ما که کلا مخالفیم. چرا توهین آمیز؟! خیلی هم حال می‌دهد، تازه برای آن کلی هم دلیل داریم:

الف- حالا که خودمان به صورت کلی نمی‌توانیم به آنجا برویم و ... کلیه مان می‌رود و همین کافی است!
ب- ما به آنها کلیه می‌دهیم، از آنها زبان می‌گیریم، باور کنید هرچقدر کلاس می‌رویم زبان مان خوب نمی‌شود بعد آنوقت نیم وجب بچه خارجی می‌بینید چطور انگلیسی بلغور می‌کند؟
ج- نمی‌شود ما به آنها کلیه بدهیم و در ازای آن ما هم عضوی از بدن آنها را به انتخاب خودمان بگیریم(همیشه که نمی‌شود آنها زور بگویند).
د- برو حالشو ببر؛ تا دیروز فرار مغزها داشتیم، امروز فرار کلیه‌ها، لابد پس فردا...بگذریم!

لطفا سرطان نگیرید
به نظر شما چرا ما آنقدر اصرار داریم سرطان بگیریم؟! اصلا دلیل این علاقه برخی به مبتلا شدن به سرطان را نمی‌فهمم، وزیر بهداشت که می‌گوید آلودگی هوا عامل سرطان نیست، وزیر بهداشت که می‌گوید بنزین از بس سالم است بگذارید لای نان و بخورید، وزیر بهداشت که تاکید دارد آب شرب سالم است و سرطان زا نیست، وزیر بهداشت که کلا معتقد است هیچ دلیل مشخصی برای ابتلا به سرطان وجود ندارد، پس دیگر جز علاقه بنده و شما به این ابتلا، دلیل دیگری باقی می‌ماند؟! هموطن عزیز، همشهری عزیز، قشنگ جان ! حالا که به قول وزیر بهداشت هیچ چیز هم سرطان زا نیست، شما لطفا به سرطان مبتلا نشو و محل به آن هیچ چیزها نگذار تا خودشان از رو بروند!

قدس: مش غضنفر و عدم توجه رانندگان به آژیر

اوروز بِچَّم یَکدِنه اَزی تیکّه فیلُما که بِزِش مِگَن کیلیپ تو مُبایلِش بِزِم نُشون داد که مِثکه تو یَک جاده ای به کیشورایِ خارج یَک تِصادفی رِفته بودُ ماشین اُرجانسَم داشتِگ مِرفت مَصدومارِ بُبُره مَریضخِنه.

جالِبیش اینجه بود که رارَنده هایی که ماشیناشا تو جاده تو تارافیک مُنده بود هَم صدایِ آجیرِ اُرجانس رِ مِشنُفتَن جینگی کِلّه مِکِردَن ایوَر اووَرِ جاده تا رایِ بِرِیِ رَد رِفتنِ اُرجانس واز کُنَن.

حالا اینجه مخصوصا تو ای مِشَدِ خودِما هَروَخت رارَنده ها تو خیابونُ میلان صدایِ آجیرِ اُرجانسُ آتیش نِشونی رِ مِشنُفَن، اَوَلِش که خودِشایِ مِزِنَن به او راه که انگار نَشنُفتَنُ بِزِش راه نِمِدَن.

بعد که مِبینَن یَرِگه خیلی آجیر مِکیشه یَک چَنتا فحش بِزِش مِدَن ولی وازَم بِزِش راه نِمِدَن. بعد اگِر دِگه خیلی اصرارکُنه که بِزِش راه بِدَن، جولوش مِزِنَن رو ترمزُ پیِده مِرَنُ به رارَنده اُرجانس یا آتیش نِشونی مِگَن مو که مِدِنُم تو هیچکاری نِدِریُ نه مصدوم دِریُ نه ماموریت مِریُ فِقط بِرِیکه زودتر بِرِسی خِنَتا دِری از اَلَکی آجیر مِزِنی، حالا ایدَفه رِ بِزِت راه مُدُم ولی نَری بیگی با آجیرُم رارَندِهه رِ خر کِردُم!

حالا مو یِ مَش غضنفر موندُم ما مردم چیجوری روما مِره اسمِ خودِمایِ بُگذارِم مسلمون وَختی حاضر نیستِم بِرِیِ حفظِ جونِ یَک آدمِ دِگه یَک خُردو از حَقِّما بُگذَرِمُ یَک دِقه دیرتر به مقصدِما بِرِسِم.

کیهان: شارلاتان (گفت و شنود)

گفت: مگر نه اینکه آمریکا و متحدانش وعده‌های نسیه 6ماهه‌ای که در توافق ژنو داده بودند را اجرا نکردند.
گفتم: آره، بر منکرش لعنت!

گفت: پس حالا چطور انتظار دارند، وعده 15 ساله‌شان مورد قبول باشد؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! قاضی شهر درباره شخصی که از همه قرض گرفته و پس ‌نداده بود، حکم کرد سوار الاغش کنند و در شهر جار بزنند که این آدم شارلاتان و مال مردم‌خور است، کسی به او قرض ندهد که دیگر صاحب پولش نیست. غروب که شد صاحب الاغ او را جلوی خانه‌اش پیاده کرد و کرایه الاغش را خواست! یارو گفت؛ مرد حسابی! مگر خودت از صبح تا حالا جار نمی‌زدی که فلانی شارلاتان است و پول کسی را پس نمی‌دهد؟!

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها