آرمان : بابا تو دیگه کی هستی؟
به یک نفر گفتند حرفهای گنده و بزرگ بزن، گفت«کامیون، تریلی هجده چرخ، قطار، اتوبوس!» بگذریم... از آنجایی که ما اصلا و ابدا عادت نداریم که چیزی را کم کنیم و از صبح تا شب مشغول اضافه کردن هستیم و اساسا اضافه نمودن را عشق است؛ به صورت کشکی، یک هویی و در اوج بی برنامگی همه چیز را دوست داریم افزایش دهیم.
به طور مثال یکی از نمایندگان در مدت زمان رسیدن از پارکینگ بهارستان تا زمان نشستن بر روی صندلیاش تصمیم میگیرد که یک چیزی را افزایش دهد، کمیکه فکر میکند میبیند افزایش دو چیز دم دستیتر و سهل الوصول تر از چیزهای دیگر است، افزایش حقوق نمایندگان یا تعداد نمایندگان؛ بنابراین ایشان تصمیم میگیرد این طرح را با آقای قاضیپور در میان بگذارد، نادر قاضیپور هم پس از شنیدن طرح، خطاب به نماینده مذکور میگوید«به به! آفرین، فقط این طرح میتواند دریاچه ارومیه را نجات بدهد؟»
سپس طرح را با فرد دیگری مطرح میکند و ایشان میگوید«بابا تو دیگه کی هستی؟! اگر این طرح تصویب بشه،وزیر علوم هم حساب کار خود را میکند؟» سپس طرح با فرد دیگری مطرح میشود، او هم مسائل را طوری مطرح میکند که چهارصد کیلومتر آنطرف تر هم در جریان امور قرار بگیرند، پس با تایید این طرح صدای آن را به گوش دیگران که چه عرض کنم، به سرخپوستان باقیمانده در قاره آمریکا هم میرساند، در این میان فرد سومی هم در اعتراض به صحبتهای یکی از نمایندگان این طرح را در میان نطق ایشان مطرح میکند و بهناچارطرح تصویب میشود!این طرح که به خودی خود رقیبی جدی برای فیلم«بی خود و بی جهت» به حساب میآید، ما را به این نتایج میرساند:
الف- وقتی نمیتوانیم معضل بیکاری را حل کنیم، ارزش پول ملی را افزایش دهیم، تعداد نمایندگان را که میتوانیم افزایش دهیم و قابل شما را ندارد، این بار را مهمان ما بودید، ب- ما قول میدهیم دیگر کار بدی انجام ندهیم، شما هم ما را ببخشید و بیخیال شوید، ج- ما که گلدانها را آب دادیم، سلام همسایه را هم هر روز جواب دادیم، دیگه این طرحها چیه؟ د- نام دیگر این طرح را میتوان طرح«افزایش تعداد برو حالشو ببرها» نامید، از ما گفتن!
کیهان :پنجره ! (گفت و شنود)
گفت: این روزها اردوغان رئیسجمهور ترکیه بدجوری برای دست و پا کردن یک جایگاه در منطقه خودش را به درودیوار میزنه.
گفتم: اردوغان در تمام معادلات چند ساله منطقه روی اسب بازنده سرمایهگذاری کرده است و شکستهای پیدرپی او را گیج و منگ کرده.
گفت: اخیرا اعلام کرده در صورتی حاضر به حضور در ائتلاف ضدداعش است که هدف نهایی آن براندازی حکومت بشاراسد باشد و آمریکا میگوید براندازی حکومت اسد امکانپذیر نیست و باید به تضعیف آن و تنشآفرینی در سوریه اکتفاء کرد.
گفتم: دو نفر در کوپه قطار نشسته بودند یکی گفت؛ اگر نیم ساعت پنجره باز باشد من از سرما خواهم مُرد و دیگری میگفت؛ اگر نیم ساعت بسته باشد من از گرما هلاک میشوم. کنترلچی قطار گفت؛ نیمساعت پنجره باز باشد که اولی بمیرد و نیم ساعت بسته باشد تا دومی سقط شود تا بقیه مسافران کوپه با خیال راحت به سفرشان ادامه بدهند!
قدس :مش غضنفر و آب بی کیفیت
عیالُم هَروَخت مِبینه یَک خُردو پول کَفِ جیبِ تُنبونُم لوکّه رِفته،
دِلنگونُم مِره که وَردارُم بُبُرُمِش خِنه یَکی از قوماش به شهرایِ دِگه. ای جُمه یَم پیلَم رَفت که بُبُرُمِش خِنه نِواسه عَمَّش که به طِبس زندگی مُکُنه. مویَم واز پیکان لَخّه خوسُرُم ِگیریفتُمُ کِلّه کِردِم اونجه. بِرِیکه طِبس هواش خیلی گَرُمِ، تا رسیدِم دَرِ خِنه قومِ عیالُم، دِگه از تشنِگی دهنُم تِرَک خورد، بِرِیهَمی تا دَرِ خِنَشایِ واز کِردَن پِرّیدُم شیرِآبِ وِسط حولیشایِ واز کِردُم تا آب بُخورُم ولی هَم آمَدُم دهنُمِ بیگیرُم زیرِ شیر، یَرِگه صابخِنه یَک لَقَط زد تو پوزُمُ گفتِگ وَخِز یَره ای آب خوردنی نیستِگ. واچُرتیدُمُ گفتُم مَگِر مِشه آبی که از شیر میه خوردنی نَبِشه؟
گفتِگ ها! اینجه که مِشَد نیست. آبِ شیر مالِ دست به آب رِفتنُ باغچه آب دادنُ حموم رِفتنه. بِرِیِ خوردن بایِست وَخِزی ای دَبّه رِ بیگیری دستِت چارتا میلانُ دوتا خیابون لِخ بیکیشی بیری تا بِرِسی به آب انبارُ اَزونجه آب بِرِیِ خوردنِت وَردِری بیِری. گفتُم قربون دستِت اگِر بِرِیِ یَک قُرط آب بایِست ایقذَر اذیت بُرُم، پس هَمو بِیتَر که یا از تشنگی سَقَط بُرُم یا ایقذَر واستُم تا بِرِسُم ِمِشَدُ اَزونجه آب بُخورُم.
حالا مو یِ مَش غضنفر موندُم وَختی شهری به گُندِگیِ طِبس، تو تامین نیازایِ اولیَشا عینِ آب آشامیدنیَم مُندَن، بعد مسؤولان چیجوری روشا مِره حرف از پیشرفتُ سازندگیُ آبادانیُ حلِّ معضلاتُ مشکلات بِزِنَن؟!
بازگشت ترامپ به کاخ سفید چه تاثیری بر سیاستهای آمریکا در قبال ایران دارد؟
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رضا جباری: درگفتوگو با «جام جم»:
بهتاش فریبا در گفتوگو با جامجم: