دکتر میرجلال‌الدین کزازی از نیایش و دعا در ادبیات فارسی می‌گوید

نیایش می‌تواند به معنای «باژخوانی» باشد

نام میرجلال‌الدین کزازی با شیوه گویش منحصربه‌فردش گره خورده است؛ گویشی که به فارسی سره نزدیک می‌شود و دکتر کزازی به سخن گفتن به آن بسیار تأکید دارد.
کد خبر: ۷۲۸۷۳۸
نیایش می‌تواند به معنای «باژخوانی» باشد

این نویسنده، محقق ادبی، مترجم و شاهنامه پژوه تاکنون آثار بسیاری را درباره متون کهن فارسی تألیف کرده است که در این باره می‌توان به دُرّ دریای دَری، زیباشناسی سخن پارسی، تندبادی از کنج، از دهلی نو تا آتن کهن، نامه باستان در هفت جلد، پارسا و ترسا و... اشاره کرد.

بیشتر گفت‌وگوهایی که با ایشان انجام شده، درباره شاهنامه و ادبیات حماسی ایران بوده است، اما این استاد شناخته شده کشورمان در حوزه ادبیات تعلیمی و نیایشی هم نگاه خاص خود را دارد. هفته گذشته فرصتی فراهم شد تا همزمان با روزهایی که بسیاری از مسلمانان جهان در سرزمین وحی به عبادت و نیایش و برپایی مراسم حج مشغول بودند، گپ و گفتی با میرجلال‌الدین کزازی درباره نیایش در ادبیات فارسی داشته باشیم.

به عنوان پرسش نخست درباره جایگاه نیایش در ادبیات پارسی و معنای لغوی آن کمی برای ما صحبت کنید.

پیشینه ادب نیایش در ایران بسیار کهن است و یکی از نازش‌های بزرگ ما ایرانی‌هاست که نخستین حوزه نیایش در ایران پدید آمده از گاهان زرتشت است. گاهان زرتشت سروده‌هایی است که ایرانیان باستان در آن با خدای خویش به راز و نیاز می‌پردازند. از این روی این گونه ادب آیینی در ایران بسیار دیرینه است و همواره سخنوران ایرانی در روزگاران گوناگون در زبان‌هایی که در ایران روایی داشته است،‌ به این گونه از ادب پرداخته‌اند.

نیایش به گمان بسیاری از دو پاره ساخته شده است؛ یکی پساوند «نسبت» که در واژه‌هایی مانند نهادن، نگاه و نگریستن دیده می‌شود. این پیشاوند فرود یا گذشته را نشان می‌دهد. شما هنگامی که می‌نگرید، هنجار کار این است که فرود را پیش پای خود باز می‌آورید. یا «نیا» که بازمی‌گردد به گذشته. «ستاک» یا ریشه تاریخی واژه که شاید ریختی باشد از گاه، که هنوز در واژه‌هایی مانند سه‌گاه یا چهارگاه دیده می‌شود؛ همان است که نام کهن‌ترین بخش اوستاست. پس نیایش می‌تواند به معنای «باژخوانی» باشد. «باژ» سخن سپند است، ورد و آفرین و دعاست. یکی از رسم و راه‌های زرتشتی که بارها از آن در شاهنامه و متون دیگر سخن رفته است، آیین باژ و برسام است. موبدان زرتشتی شاخه‌ای از درخت انار را که ارزش و کارکردی آیینی دارد، در دست می‌گیرند و باژ می‌خوانند. آن باژ، نیایش است.

در همه آیین‌ها کم و بیش این رسم و راه هست، اما در ایران می‌توان گفت نیایش و باژخوانی کارکردی برتر و افزون‏تر داشته است. در واقع چون این باژ و نیایش به «خُنیا» بر زبان رانده می‌شده و آهنگین بوده، می‌توان به‏گونه‌ای واژه «گاه» را در نیایش، آنچنان که گفته شد، جستجو کرد.

اگر بخواهید مقایسه‌ای میان ایران پیش از اسلام و پس از اسلام داشته باشید، ادبیات نیایشی در کدام دوران نمود بیشتری داشته است؟

هر منظومه پارسی و داستانی که در زبان پارسی سروده شده،‌ دارای ادب آیینی و نیایشی است،‌ زیرا که داستان سرای بر خود بایسته می‌دانسته در آغاز داستان به نیایش بپردازد و آفریدگار را بستاید و با او راز گوید. از این روی شمار سروده‌های آیینی به زبان پارسی بسیار است. گذشته از این داستان‌ها ما در دیگر کالبدهای سخن پارسی هم به نمونه‌هایی از ادب نیایش باز می‌خوریم و آن چامه‌هایی است که سخنوران سروده‌اند بویژه چامه‌هایی که زمینه پیام شناختی آن خداشناسی و آیین و پیوند آدمی با جهان نهان است.

آیا ادبیات نیایشی از ورود اسلام به ایران با تحولاتی مواجه شد؟

پیداست که در این گونه از ادب مانند گونه‌های دیگر دگرگونی‌هایی پدید آمده، هم در ساختار درونی در زبان واژگان و هم در ساختار برونی و از همین روی در هر کدام از کیش‌های ایرانی نمونه‌های دیگر از ادب نیایش را می‌توان دید؛ هر چند در ویژگی‌های ژرف و ساختاری این نمونه‌ها و گونه‌ها با یکدیگر همانندو سنجیدنی است.

این نیایش‌ها در چه دوره‌ای به اوج خود رسید؟

در دبستانی که آن را دبستان عراقی می‌نامیم نمودی برجسته‌تر یافته است بویژه در ادب نهان‌گرایانه ایرانی و از نگاه فراخ‌تر در ادب آیینی ایران که همین ادب پارسی است در ایران پس از اسلام.

در ادبیات پارسی، ‌نامی که بیش از همه در ادبیات نیایشی به چشم می‌خورد خواجه عبدالله انصاری است. آنچه خواجه عبدالله سروده است تا چه اندازه بر سرایندگان پس از او تأثیرگذار بوده است؟

خواجه عبدالله نویسنده است نه سراینده، هرچند که گهگاه نوشته‌های خود را با بیت‌هایی زیبا می‌آراید، اما خواجه عبدالله انصاری یکی از چهره‌های بنیادین و برجسته در ادب نیایش است، اما در نوشتار و نه در سروده. در سروده کسی را نمی‌توان یاد کرد که بویژه در این گونه از ادب مانند خواجه عبدالله بلندآوازه باشد، اما هر سخنور نهان‌گرایی که به آیین‌های راز دبستان‌های درویشی اندیشه‌های خداشناسی می‌گراید می‌تواند نمونه‌ای از سرایندگان ادب آیینی باشد.

خواجه عبدالله گونه‌ای از سخن نوشتاری و نثری پارسی را گسترش داده است به سخن آهنگین و هنری. راه را به شایستگی برای پیدایی شاهکارهایی در این گونه ادبی مانند گلستان سعدی فراهم کرده، اما از دید پیام شناختی نوشته‌های خواجه عبدالله، ساختاری نیایشی دارد. این شیوه ادبی را خواجه برای نیایش‌های خویش به کار گرفته است.

حال در حوزه ادبیات نیایشی امروز، اثری شاخص در این گونه ادبی می‌توان یافت؟

بی‌گمان در جای جای پراکنده ادب امروز هم ما به نیایش باز می‌خوریم، اما من نمی‌دانم اثری برجسته در این زمینه و در این روزگار پدید آمده است یا نه. نیایش که از دل برآید و از باور استوار نیایشگر ریشه بگیرد، بی‌گمان کارساز است و برآورده خواهد شد، اما اگر شما نغزترین و زیباترین نیایش‌ها را بر زبان برانید، بی‌آن‏که از نهاد و نهان شما برانگیخته شده باشد، نمی‌تواند چندان کارساز باشد. ما در این روزگار، بدان نیازمندیم که به خود بازگردیم و خود را بشناسیم، جهان شگرفی را که در درون‏مان نهفته است، بازیابیم، خود را باور کنیم و با خود راست باشیم که اگر چنین باشد، نیایش‌ها و باژهای‏مان کارساز خواهد افتاد.

مهسا کلانکی ‌/‌ جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها