این پاسخها آنقدر صریح است که تردیدی بر جای نمیگذارد این مقام مسئول دلی بس پرخون از آنچه این روزها بر بانک مرکزی میرود، دارد تا جایی که به کنایه تصریح میکند اگر هجمهکنندگان با «شخص» مشکل دارند، تعویض افراد آسان است، اما خاطرنشان میکند در تاریخ میگویند اختراع بانک مرکزی پس از چرخ، مهمترین اختراع بشر است پس به این دستگاه حساس به علت مشکل داشتن با این و آن ضربه نزنید.
به عنوان اولین پرسش خطوط و اولویتهای نظارتی شما بر بازار پولی و بانکی کشور در دوره جدید چیست؟
به نظرم، آن قسمتی که در کشور ما متاسفانه مغفول مانده و آنچنان به آن توجهی نمیشود، مفهوم اساسی نظارت است. این روزها شرایط طوری شده که هر کسی درباره نظارت بر بانکها، تمایلات و مکنونات ذهنی خودش را بیان میکند، بنابراین مثلا میگویند بانکها کارشان خیلی بد و نظارت بر بانکها خیلی ضعیف است. در صورتی که نظارت بر بانکها یک کار تخصصی و حرفهای است و چارچوب و قواعد خودش را دارد. شما میدانید بانکها هر کدام برای خودشان اداره بازرسی و بازرس دارند و اتفاقا بازرسهایی که بانکها دارند در زمینهای که کار میکنند از بازرسهای ما در بانک مرکزی خیلی حرفهایتر هستند.
بنابراین طبیعی است که ما در شاخه دیگری نظارت میکنیم و بانکها در شاخهای دیگر هستند، حالا اگر این طور که عنوان میشود، ما عینا بخواهیم کار بازرسی بانکها را انجام بدهیم، طبیعی است که نیروهای اضافه هستیم. عرض بنده این است که هدف نظارتی ما در بانک مرکزی، حفظ و سلامت نظام بانکی است. یعنی تا آنجا که میتوانیم آینده را پیشبینی کنیم، بگوییم بانکها برایشان ورشکستگی اتفاق نمیافتد و با مشکلات حاد نقدینگی روبهرو نمیشوند.
این چیزی است که باید از ما به عنوان اهداف نظارتی خواسته شود و هر چیزی غیر از این باشد اضافه است. به عنوان مثال شما پلیس راه و یک مکانیک را در نظر بگیرید. طبیعی است مکانیک روی دستگاههایی که در درون اتوبوس است و اتوبوس را به حرکت درمیآورد کار میکند، اما پلیس راه وقتی اتوبوس را نگه میدارد به دنبال کارهای مکانیکی نیست، بلکه به دنبال این است که آیا رانندهای که آنجا نشسته راننده سالمی است، رانندگی بلد است، مجوز رانندگی دارد یا ندارد و بعد هم باید مراقب برخی اتفاقات باشد که ممکن است موجودیت کل اتوبوس و مسافرانی را که در آن نشستهاند به خطر بیندازد. تفاوت بازرسی بانکها با نظارت بانک مرکزی دراین مثال موجود است.
روشن است تعداد زیادی از مردم پول و دسترنجشان را در بانکها گذاشتهاند و یک نفر از بیرون باید نظارت کند که بانک دارد درست حرکت میکند، مدیرانش آدمهای کارکشتهای هستند و ریسک بیمورد برنمیدارند و... این هما ن چیزی است که از بانک مرکزی در حوزه نظارت انتظار میرود. بقیه چیزهایی که عنوان میشود بیشتر به نظرم جنبه ژورنالیستی دارد. مثلا وقتی میگویند بانک مرکزی کجاست که در فلان شعبه بانک کوچکی در یک شهر دور مثلا یک ضمانتنامه به اشتباه نوشته شده، طبیعی است هیچ کس از بانک مرکزی این را نمیخواهد ولی متاسفانه یکسری افراد دیدگاهشان خیلی تند و افراطی است و بعضی از جاها که خود من هم مراجعه میکنم، نمیدانم با این دیدگاههای افراطگرایانه چطور برخورد کنم. ولی میبینم آقایان در ورای آن صحبتی که میکنند دنبال هدف دیگری هستند. انگار حمله کردن مداوم به بانک مرکزی مد شده است. حال آن که به نظرم صحیح نیست یک مرجع حکومتی و حاکمیتی که وظایف مهمی را کشور به عهدهاش گذاشته این طور مورد بیمهری قرار بگیرد.
علمای اقتصاد میگویند در طول تاریخ دو اتفاق مهم در جهان افتاده است؛ اول اختراع چرخ است و دوم اختراع بانک مرکزی. این مثالها اهمیت بانک مرکزی و ضربههای این نگاههای افراطی را میرساند.
در حال حاضر شما چقدر از این وظایف نظارتی را با نگاهی که اشاره کردید انجام میدهید؟
اول بگویم که ما خیلی نمیتوانیم به این امور برسیم، به دلیل این که برخی چیز دیگری میخواهند و اجازه نمیدهند ما برای کارهای اساسی نظارت فرصت پیدا کنیم، لذا ما انرژیمان را صرف کارهای دیگر میکنیم.
چه کارهایی؟
همان کارهایی که بازرسان بانکها انجام میدهند، حتی نمیپذیرند ما از بانکها بخواهیم این امور را انجام بدهند و میگویند باید شخصا بازرسان بانک مرکزی عینا همان کارها را بکنند، یعنی باید به شعبه بانکها مراجعه کنند و بعد گزارشی را بیاورند و بگویند فلان اتفاق به این ترتیب رخ داده است.
اما این معنیاش آن نیست که ما آن کار اصلی را ول کرده و جلو نمیبریم. شما دیدید با وجود همه اینحرفها، بانکهایی که تحت نظارت بانک مرکزی بودند هیچ کدام با مشکل نقدینگی و مشکل ورشکستگی مواجه نشدهاند. البته آنهایی که نبودند با مشکل مواجه شدند مانند برخی صندوقهای قرضالحسنه در اصفهان و برخی موسسات مالی و اعتباری در خراسان، اما آنهایی که تحت نظارت بانک مرکزی بودند، با همین ضوابطی که ما داریم و با همین فشارهایی که روی ما هست آنها را به مسیر درستی هدایت میکنیم. مثلا بانکهای خصوصی خیلی خوب نقدینگیشان را کنترل میکنند و خیلی هم رابطه خوبی از نظر فنی با بانک مرکزی دارند. از این لحاظ ما خیلی اظهار رضایت میکنیم.
اگر بخواهید به کیفیت استانداردهای نظارتی در شبکه بانکی نمره بدهید، از یک تا 20 چه نمرهای میدهید؟
خب، نمره ما ایدهآل نیست. مثلا روی کفایت سرمایه که یک پارامتر خیلی مهم در این موضوع است، باید بیشتر کار کنیم. حالا وضعیت برخورد با این شاخص در استانداردهای بانکی موسوم به «بال 2» آسان بود، اما اخیرا استاندارد «بال 3» اعلام شده که خیلی مقررات نقدینگی در این سری جدید سختگیرانه است و بانکهای ما خیلی با آن فاصله دارند. حالا اگر نمرهای را که شما میخواهید با بال 3 بسنجیم، مطمئنم از 12، 13 بیشتر نیستیم، اما اگر ملاک استاندارد بال 2 باشد، حدود 14 و 15 هستیم.
میدانیم بانکهای ما به دلیل مشکلات نقدینگی که از دولت قبل ایجاد شده الان با بحران مواجهند و حتی اخیرا اعلام شده پنج بانک دولتی کشور ورشکستهاند. آیا واقعا همین طور است؟
اول نکتهای را خدمتتان توضیح بدهم. براساس قانون تجارت ما باید بین ورشکستگی و توقف تفاوت قائل بشویم. در تعریف ورشکستگی میگویند وقتی سرمایه بانکی به دلیل زیان انباشته کمتر از نصف شود، سهامداران میتوانند بگویند در وضعیت ورشکستگی هستند و بعد هم اصلا آن شرکت را جمع کنند، اما توقف معنایش این است که بانک از نظر نقدینگی آنقدر دچار مشکل بشود که شمایی که سپردهات نزد بانک است، برای دریافتش مراجعه کنید و بانک نداشته باشد بدهد. یعنی با وجود این که آن 50 درصد اتفاق نیفتاده، یعنی بانک زیانده نیست، ولی همه داراییهای بانک تخصیص داده شده رفته و برنمیگردد و وقتی برنگردد بانک با مرحله توقف روبهروست. لذا بانکهای دولتی تعریف ورشکستگی در موردشان صدق نمیکند، چون مسائل نقدینگیشان آنچنان حاد نبوده است. لذا بانکها با وجود این که از نظر قانون تجارتی مشکل دارند، ولی میتوانند کار خودشان را ادامه بدهند و مشکل نقدینگی خودشان را حل کنند. ضمن این که اجرای استانداردهای بال 3 تا حدی مشکل این بانکها را حل میکند؛ چراکه بر این اساس باید نقدینگی بیشتری نگهداری کرده و درصد کمتری اموال خود را به صورت غیرمنقول نگهداری کنند.
سالهاست بحث ساماندهی موسسات مالی و اعتباری غیرمجاز را بانک مرکزی پیگیری میکند. بفرمایید بالاخره این سر و سامان گرفتن کی اتفاق خواهد افتاد؟
عرصه موسسات اعتباری، عرصه بسیار سختی است. نمیدانم اسمش را بگذاریم عرصه ناجوانمردی یا بیپشت و پناهی بانک مرکزی. مثلا ما با برخی از این موسسات درگیر شدیم؛ یک درگیری تمامعیار. این مورد، موسسهای است که تخلفش از بقیه موسسات مشابه به مراتب بیشتر است. موسسهای است که نهتنها بانک مرکزی با آن درگیر است بلکه در برخی دادگاهها پرونده داشته و به جرم احتکار محکومش هم کردهاند. یعنی علاوه بر تخلفات مالی در این زمینهها هم وارد شده است. به علاوه در بحث خرید مسکن، سکه طلا و یعنی هر چه شما فکرش را بکنید، وارد شده و در کارنامهاش کلکسیونی از تخلفات را دارد. بعد، همزمان که ما با این موسسه مبارزه و تلاش میکنیم تحت نظم بیاوریمش، یکباره میبینیم تبلیغات گستردهای دارد و به عنوان یک موسسه فوقالعاده معتبر به مردم میشناساندنش. در شهرستانها هم میرویم و میبینیم دستگاههای مسئول کاری ندارند که این یک موسسه غیرمجاز است و از بانک مرکزی مجوز ندارد، بلکه برای شعب این موسسه هم مجوز صادر میکنند. اینچنین است که متاسفانه ما در بانک مرکزی داریم با یک کاغذ با موسسات غیرمجاز میجنگیم و طرف مقابل از همه سو ساپورت میشود. این مورد که گفتم، بدترین و پیچیدهترینشان است، به همه جا هم تقریبا وصل است و از همه جا هم تائیدیه میگیرد. چون بالاخره منابع مالی در اختیارش است و میتواند برخی کارها را انجام بدهد ازجمله این که هر چقدر ما میگوییم جلوی تبلیغاتشان را بگیرید باز هم برایشان تبلیغ انجام میدهند.
این است که به نظرم برخورد با موسسات غیرمجاز یکپارچگی میخواهد. حالا خوشبختانه از آن موقع که ما آمدهایم، جلسات متعددی گذاشته و گفتهایم اگر این مشکل حل نشود باید اعلام کنیم بانک مرکزی نمیتواند جلوی این موسسات را بگیرد. در این راستا جلساتی هم با مسئولان ارشد نیروی انتظامی داشتیم و تفاهمنامهای را هم در دستور کار داریم. از آن سو، مسئولان صداوسیما هم اعلام کردند از این پس تبلیغ موسسات مالی و اعتباری منوط به موافقت بانک مرکزی است.
اما به هر حال این دوگانگی موجود در بین نهادهای رسمی، باعث میشود این موسسات در این خلأ مانور بدهند و حرکت کنند. از سوی دیگر ما در بانک مرکزی و مسئولان دیگر در کار زیاد دفن شدهایم. یعنی مدیران موسسات غیرمجاز خیلی راحت میتوانند این طرف و آن طرف بروند و لابی کنند و برای خودشان راه باز کنند، ولی ماه غرق در کارها هستیم و نمیتوانیم همگام با آنها حرکت کنیم. بنابراین معمولا آنها در این جدال برنده میشوند. ولی اکنون به نظر میرسد این دفعه تقریبا دیگر تکلیف روشن است. چون ما چند کار جدی انجام داده و بعدش هم حلقه محاصره را تنگتر میکنیم. سال گذشته اگر خاطرتان باشد، اسامی این موسسات را از سایت بانک مرکزی خارج کردیم، البته سر و صدا و هیاهویی از سوی اینها شنیده شد، اما بعد آرامش برقرار شد. الان هم هر چقدر داریم جلوتر میرویم هر کدامشان با ما همراه نباشند بالاخره میتوانیم نهادی را با خودمان همراه کرده و اقدامی کنیم که اثری داشته باشد.
اشاره کردهاید برخی از این موسسات تا پایان سال مجوز میگیرند. با این حساب چند درصد از آنها ساماندهی خواهند شد؟
تقریبا کار مجوز چند موسسه را تمام شده میدانم، مگر این که اتفاق غیرقابل پیشبینی رخ بدهد. آنهایی که الان صدور مجوزشان در جریان است موسسات مالی و اعتباری بزرگ هستند. ما در بانک مرکزی با موسسات بزرگ تفاهم کردیم که در جریان مجوز گرفتن در مسیری که پیشنهاد شده حرکت کنند. الان هم برخی از آنها در بورس اوراق بهادار پذیرهنویسی کرده و بعضیها با بورس هماهنگ میکنند که چه کار کنند. یکیشان نیز از نظر اموال و داراییها با ما هماهنگ میکند. اینها موسسات بزرگ هستند و موسسات بزرگ را اگر برداریم، از نظر تعدادی شاید اتفاقی نیفتد، چون بالاخره ما 4000 موسسه قرضالحسنه داریم و اگر 40، 50 موسسه از این تعداد جمع شده و در هم ادغام بشوند زیاد موثر نیست، اما از نظر حجم منابعی که در اختیارشان است، بیشترین منابع و داراییها در اختیار همین گروهی است که مجوز میگیرند و منظم میشوند. فکر کنم اینها به تنهایی 90 درصد بازار را دارند.
سوال بعدی درباره درج این آگهیهای وامفروشی است. واقعا میخواستم ببینم سر نخ اینها کجاست، خیلیها صحبتهای مختلفی در این باره کردهاند و متاسفانه گفته میشود ریشه آنها در کمیسیون اعتباری بانکها و در شعب است. حتی متاسفانه گفته میشود کسانی در شعب بانکها درصدی از وام را پورسانت میگیرند و در قبالش با پرداخت آن وام ـ حالا یا در مقابل وثیقه کافی یا ناکافی ـ موافقت میکنند، این پدیده هم مثل موسسات واقعا آنقدر سازمان یافته است که بانک مرکزی زورش به آنها هم نمیرسد؟
من این نکته مهم را بگویم تا زمانی که ما یک پدیده غیراقتصادی را اجرا و خیلی از آن مراقبت هم میکنیم و میخواهیم با زور نظارت و فشار نیروی انتظامی آن پدیده در جایگاه خودش بماند، قطعا از این اتفاقات میافتد و فساد را در کشور گسترده میکند. برای مثال شما بازار میوه را در نظر بگیرید. همین چند وقت پیش بود که شکایتی شد و گفتند قیمتها بالاست و بازرس گذاشتند. بازرسها از وزارت صنعت، معدن و تجارت رفتند و از میدان بار شروع کردند و تا مغازهها رفتند، اما آخرش چه شد؟ من یادم میآید در عرض چند روز اصلا میوه در مغازهها نبود، نه این که واقعا نبود، ولی کسانی که فروشنده بودند، میوهها را مثلا در خانه بغلی به طریق دیگر با قیمتهایی که خودشان میخواستند به دست مردم میرساندند. به عبارت دیگر در برخی کارها وقتی ما به آن منش اقتصادیاش توجه نمیکنیم متاسفانه این فسادها را در پی دارد. یکی از دوستان مجلسی که خیلی برای من محترم بوده و حرفهایش همه قرین به صحت است، میگفت یک روز با چند نفر رفتند که ببینند بنگاههایی که اعلام میکنند وام پرداخت میکنند چقدر واقعی است. زنگ زدند و رفتند آنجا، صحبت کردند و گفتند سند ملکی بیاور. بعد به آنها گفتند من میتوانم وام برایتان بگیرم با 55 درصد سود! دوست ما گفته آخر کسی هست که وام 55 درصدی بگیرد؟ کدام شغل است که این درآمد را داشته باشد؟ طرف جواب داده خیلی خوب هم هست. به هر حال اگر شما میخواهید من میتوانم بگیرم، اگر هم نه که نیست. معنای دیگر این جواب این است که خوب بله، بعضیها با این نرخهای سود باز هم برایشان باصرفه است که وام بگیرند. حالا ما بانکها را مجبور میکنیم نرخهای سودشان کم باشد و باز هم فشار وارد میکنیم که کمتر باشد در صورتی که در بازار چیز دیگری است.
کسی که حاضر است سود 55 درصدی پرداخت کند، قطعا نشان میدهد فاصله 55 درصد تا 25 درصد یک فساد است، یک رانت است و هر کاری هم که بکنیم این فساد از جایی و با توجیهی خودش را نشان میدهد.
اما به هر حال این دلایل اقتصادی باعث نمیشود شما رسیدگی نکنید و این اقدامات آزادانه صورت گیرد.
این کار اصولا به بانک مرکزی مربوط نمیشود، یعنی کار ما این نیست. ما وقتی داخل بانکها مراجعه میکنیم و اسناد و مدارک و رعایت روشها و مقررات را میبینیم چیزی نشان نمیدهد. مواردی هم بوده که بعضا پیگیری میکنیم، مثلا شکایتهایی آمده که مثلا وام به نرخ 40 درصد با کسی حساب شده است. از این موارد داریم و چند بانک را هم محکوم و با آنها برخورد کردهایم، ولی کسی که به طور مستقیم باید با دفاتر وامفروشی برخورد کند نیروی انتظامی است. نشانی و شماره تلفنهایشان هم هست، لذا نباید بگذارند این موجودات در کشور ما ادامه حیات بدهند. جالب است بدانید حتی یک بار من از همکارانم خواستم به نشانی شرکتی که وام میفروخت، بروند. رفتند آنجا و قرار گذاشتند و همه چیز را اعلام کردند و بعد کارتشان را نشان دادند و گفتند ما بازرسان بانک مرکزی هستیم و کار شما خلاف قانون است و این جایی که شما درست کردید اصلا غیرقانونی است.
مدیرعامل آنجا خیلی عصبانی میشود که اصلا به بانک مرکزی چه مربوط؟! و زنگ میزند به نیروی انتظامی و پلیس 110 و آنها میآیند و میخواستند همکاران ما را به کلانتری ببرند. ما چقدر التماس و درخواست کردیم و تلفنی گفتیم اینها بازرس هستند و شما باید آن شرکت را بگیرید که خلافکار است نه اینها را! بالاخره هم البته رهایشان کردند و گفتند بروید و ما کاری نداریم. این مشکلات عجیب و غریب برای ما هست.
بانکهای مرکزی در تمام دنیا مظهر اقتدار است و شبکه پولی بدجور از آنها حساب میبرند. اقتدار بانک مرکزی ایران و حساب بردن زیرمجموعهاش از بانک مرکزی چقدر است؟
باید عرض کنم متاسفانه در دو دولت قبلی این اقتدار خیلی مخدوش شد به طوری که اصلا جایی برای بانک مرکزی نبود. حتی شما میدانید در دولتهای قبل صندوقی ایجاد شد به نام صندوق قرضالحسنه مهر امام رضا(ع) که این صندوق بدون مجوز بانک مرکزی بود و رئیس دولت و برخی ارکان سطح بالای دولت دستاندرکاران این صندوق بودند و رئیس دولت، رئیس هیات امنایش بود. خب این کار جلوی چشم بانک مرکزی انجام شد و موسسه متخلفی را خود دولت ایجاد کرده بود و به بانک مرکزی هم خیلی اجازه نمیدادند وارد بشود یا درباره صندوقهای قرضالحسنه ما بعد از این که قانون تنظیم بازار غیرمتشکل پولی آمد، باید یک آییننامه برای نظارت بر صندوقهای قرضالحسنه در چارچوب آن مینوشتیم که نوشتیم و به دولت بردیم. ولی اصلا مسئولان دولت وقت موافق نبودند بانک مرکزی بر آنها نظارت کند. بنابراین آییننامه تقریبا چهار سال روی میز معاون اول رئیسجمهور وقت ماند.
طبیعی است اثرات این اقدامات به بانک مرکزی برمیگردد و عدهای هم میگویند کار شما زیاد ارزشی ندارد، بنابراین خود به خود اقتدار بانک مرکزی تخریب میشود یا در مثال دیگر، اخیرا شما ملاحظه کردهاید صحبتهایی میشود که به نظر میآید میخواهند بیجهت بار بانک مرکزی را سنگین کنند و هر چقدر از اطراف به بانک مرکزی فشار بیاورند و حاشیه درست کنند، طبیعی است اقتدارش هم کمتر میشود؛ مانند این بحث 650 میلیون یورویی. چقدر اعلام شد فساد، فساد، بعد هم میگویند میدانیم پولی رد و بدل نشده، ولی باز فساد است! یعنی اصلا نه پولی داده شده و نه کسی متهم است، ولی به هر حال این هیاهوی رسانهای که اتفاق میافتد و چند نفر صحبت میکنند سرانجام حاصلش این است که اقتدار بانک مرکزی مخدوش شود. در صورتی که کشورهای دیگر این کار را نمیکنند. حالا اگر با برخی چهرهها در بانک مرکزی موافق نیستند طبیعی است آنها را عوض کردند و تعویض افراد کار راحتی است، اما این که فضا را برای بانک مرکزی تار و تیره کرده و این که فکر کنند برای یک شرکت معمولی دارند این کار را میکنند، تصور غلطی است. بانک مرکزی یک نهاد حاکمیتی حساس است و هر موقع نخواستند باید مدیرانش را عوض کنند و هیچ مشکلی هم ندارد، ولی خودش و شخصیتش را باید ممتاز نگه دارند، به خاطر این که واقعا در اقتصاد کشور، حرف مهم و اساسی را بانک مرکزی میزند.
حالا قرار است دراین دولت برای احیای این اقتدار چه کاری انجام شود؟
دولت فعلی انصافا رعایت بانک مرکزی را میکند، چون میداند دستگاه بسیار پراهمیتی است. همچنین به برخی حرفهایی که زده بسیار پایبند است، مثلا هیچ به منابع بانک مرکزی نظر ندارد و بعد هم حرفهای کارشناسی بانک مرکزی را در اندازههایی که لازم است، میپذیرد و ما راضی هستیم.
در نهایت این که اولویتهای پیش رویتان برای بهبود نظارت بر سیستم بانکی چیست و چه برنامههایی را در این راستا در دست اجرا دارید؟
ما اول میخواهیم ساختار نظارت را بهبود ببخشیم؛ یعنی میخواهیم سالمسازی کنیم که الان در این باره کمی ناهمخوانی داریم. مثلا ما قبلا نظارت استانی داشتیم که الان نظارت استانی را بسیار محدود کردهایم، چراکه نظارت استانی کاری نمیکرد بجز همان کاری که بازرسان بانکها میکردند و بازرسان استانی ما در بهترین حالتش کار آنها را میکردند.
کما این که بازرسانی که در استانها بودند، اکثرشان را از بانکهای تجاری و تخصصی آورده بودند و از آنها نیز حقوق میگرفتند و در نتیجه نظارت موثری شکل نمیگرفت.
بنابراین ما میخواهیم ساختار این نظارت را اصلاح کنیم و همکارانمان را در زمینه روشهای نوین نظارتی براساس نگاه بانک مرکزی - نه هر بانکی - آموزش بدهیم. اخیرا هم از صندوق بینالمللی پول درخواست کردیم به ما در این زمینه کمک تخصصی بدهد و گروهی هم از صندوق آمدند و تقریبا دو هفته در کشور بودند و با همکاران ما صحبت کردند. بانکها و بورس اوراق بهادار هم یک تصویر کلی از ایران گرفتند که کیفیت نظارت بر بانکها چگونه است و چقدر با اهداف اصلی نظارت ارتباط دارد یا دور است. بنابراین اصلاح ساختار و آموزش روشهای نوین نظارت، اصلیترین هدف ماست که به دنبال تحقق آن هستیم.
سیدعلی دوستی موسوی / گروه اقتصاد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
دکتر فواد ایزدی درگفت و گو با «جام جم»:
حسین حبیبی در گفتوگو با «جامجم» از سرچشمههای نگارگری گفت