هلال‌احمر، خیابان چندمنظوره جنوب تهران

بهشت موتوربازها

گشتی در محله اژدر زاپاتا و فری

پایتخت سنتی شکم‌چرانی‌های مدرن

نزدیک نیمه‌شب است و نبش میدان پالیزی جمعیت زیادی ایستاده‌اند. پلیس هم هست و یک پارکبان با میله نورانی ماشین‌ها را هدایت می‌کند. جمعیت گاهی بیشتر می‌شود و گاهی کمتر و بسیاری سرک می‌کشند. نیازی نیست دوربین موبایلتان را فعال کنید. تصادف نشده و کسی هم خودکشی نکرده است. نبض آبمیوه و بستنی تهران است که اینجا می‌تپد.
کد خبر: ۷۲۸۱۹۹
پایتخت سنتی شکم‌چرانی‌های مدرن
آپادانا و پالیزی شاید از معدود محله‌های تهران باشد که اگر در آن ساکن باشید همه جور مغازه‌ای، از میل پرده‌فروشی گرفته تا صرافی در چند قدمی‌تان است و برای هر جور خریدی که فکرش را بکنید نیازی به ماشین نخواهید داشت. در همین محله دست‌کم دو میدان میوه و تره‌بار و یک فروشگاه بزرگ هست برای خرید اقلام روزانه و این جدای از لبنیاتی‌ها، صرافی‌ها، قنادی‌های معروف، نانوایی‌ها، گل‌فروشی‌ها، کافه و رستوران‌ها و فروشگاه‌های لباس‌های مارک‌دار است.

اگر اهل پاساژگردی هستید و مراکز خرید منظم را دوست دارید پاساژ اندیشه در میدان پالیزی می‌تواند انتخاب اولتان باشد. می‌توانید از طبقه منفی دو شروع کنید و آرام آرام بالا بروید و دنبال لباس مجلسی، مانتو، کیف و کفش، لوازم آرایش، بدلیجات و لباس راحتی بگردید. سه ساعت که در پاساژ بگذرانید شاید جنس دندانگیری که باب میلتان باشد پیدا نکرده باشید اما ممکن نیست دو سه قلم جنس زنانه خرید نکرده باشید! شاید هم به همین خاطر است که اگر می‌خواهید ضرر نکنید بهتر است فصل حراج به پاساژ سر بزنید. کنار پاساژ هم پارکینگ طبقاتی است که اگر با ماشین خودتان آمده باشید، می‌توانید نگرانی جای پارک را از سرتان بیرون کنید.

پشت همین پاساژ فرهنگسرا و پارک اندیشه است که علاوه بر فضای زنده هر شبی که حضور خانواده‌ها و جوانان را در آن رقم می‌زند برنامه‌های فرهنگی متنوعی هم دارد. یک طرف دو مرد نسبتا مسن پینگ‌پنگ بازی می‌کنند و با چالاکی حرکاتی محیرالعقول از خود نشان می‌دهند و طرف دیگر زن و شوهر جوانی که از غرفه‌ای آش خریده‌اند یکی یکی غرفه‌های صنایع دستی را پشت سر می‌گذارند. خانم پنجاه ساله‌ای در یکی از غرفه‌ها که عسل و عرقیات گیاهی می‌فروشد با حوصله توضیح می‌دهد که هر کدام از عرقیات چه خواصی دارند و چطور باید مصرف شوند و جوانی هم از نحوه تشخیص عسل اصل سوال می‌کند.

در یک غرفه مردی با لباس مردم خراسان شمالی نشسته و دوتار می‌زند و چند نفری با موبایل فیلم می‌گیرند و یک غرفه هم فلافل و سمبوسه می‌فروشد. شلوغ‌ترین نقطه هم بساط کتابفروشی است که کتاب‌های دست دوم و به قول خودش «مساله‌دار» می‌فروشد اما نیم نگاهی به بساطش گویای آن است که اغلب کتاب‌ها کپی بی‌کیفیتی از کتاب‌هایی است که بعد از انقلاب چاپ شده‌اند و مجوز دارند و به قیمتی بالاتر از پشت جلد برای فروش گذاشته شده‌اند.

اما واقعیت آن است که محله آپادانا (از پالیزی تا نیلوفر) را می‌توان به نوعی پایتخت سنتی شکم‌چرانی مدرن تهران نام گذاشت چرا که قدیمی‌ترین مغازه‌های همه مدل غذای مدرن در همین محله مشغول به کارند. فرقی نمی‌کند پنجشنبه باشد یا وسط هفته، نبش میدان پالیزی باشد یا بالای خیابان نیلوفر یا پایین آن، تا پاسی از شب خیابان شلوغ است، ماشین‌ها تا وسط خیابان صف کشیده‌اند منتظر که پارکبان برایشان جایی پیدا کند و پیاده‌ها در صف غذا منتظر ایستاده‌اند. اگر هوس آبمیوه خوشمزه و طبیعی، بستنی یا معجون کرده‌اید و با صف بلند سر پالیزی روبه‌رو شده‌اید، نگران نباشید. فروشندگان اینجا سال‌هاست شغلشان همین است و کارشان را خوب بلدند. صف به طرز عجیبی تندتر از آن‌که فکرش را بکنید جلو می‌رود سفارشتان هم که آماده شود، یا فروشنده و یا صدایی از پیش ضبط شده (مثل سیستم نوبت‌دهی بانک) شماره‌تان را می‌خواند و فروشنده در همان فرصت خیلی کمی که در میان شلوغی دم مغازه دارد خوش و بشی هم می‌کند و سر به سرتان می‌گذارد.

اگر هم دلتان ساندویچ می‌خواهد در خیابان نیلوفر همه گزینه‌های ممکن پیش‌رویتان است. پایین خیابان، جای ساندویچ‌هایی است که ابعاد و مخلفاتشان به اژدر زاپاتا معروفشان کرده و صف شلوغ ساندویچی «فریدون» معروف با کیفیت و طعمی که حالا در نوع خودش به برندی قدیمی تبدیل شده است همیشه پابرجاست. بالای خیابان هم ساندویچی معروف دیگری است که این یکی هم از شلوغی و هیاهوی درهم ماشین‌ها پیداست اما ساندویچ‌های کوچکی به قیمت مناسب می‌فروشد که آن‌قدر خوشمزه هست که هر کدام را امتحان کردی دست‌کم دوتای دیگر سفارش بدهی. از الویه استثنائاً مطمئن با رشته رشته‌های سینه مرغ و سبزی ریز شده گرفته تا فرانکفورتر معروف و سس خردلی که روی پیشخوان است و اگر پاکستانی هم باشید تندی برای همیشه به یادتان خواهد ماند. برای همین هم هست که اگر فروشنده حواسش به شما باشد حتماً تذکر می‌دهد که اول کمی بیشتر سس نریزید و طعمش را امتحان کنید تا اگر با همان یک قطره سس، آتش از همه منافذ تنفسی پوستتان بیرون زد شوکه نشوید.

یک نکته مشترک اغلب ساندویچی‌های نیلوفر هم این است که تقریبا هیچ کدامشان جای نشستن ندارند اما همین باعث شده آن فضای شلوغ و زنده شبانه جلوی مغازه‌ها رقم بخورد. با این حال اگر ترجیح می‌دهید در فضای آرام و دنجی بنشینید و سر فرصت و با آسایش خاطر و بدون هدر دادن انرژی، غذایتان را صرف کنید، هر کدام از کوچه‌های نیلوفر (فرقی هم نمی‌کند کوچه‌های شرقی یا غربی)‌ را که انتخاب کنید در میانه خود پارک‌های محله‌ای کوچک و دنجی دارند که با نیمکت‌ها و آلاچیق‌های میان درختان، می‌توانند فضای خوبی را برای صرف غذا یا حتی گذران ساعتی فراهم کنند. ساعت‌ها و روزهایی هم هست که ممکن است ببینید در همین آلاچیق‌ها چند جوان با سر و لباس‌ها مختلف دورتادور نشسته‌اند و خیلی جدی موضوعی از پیش تعیین شده را به بحث گذاشته‌اند و یا حتی شعر کهن می‌خوانند و تفسیر می‌کنند. یعنی که هنوز در تهران فضاهای فرهنگی خودجوش این چنینی هست و این علاوه بر دو فرهنگسرا و یک پاتوق محیط زیستی در بوستان آزادگان در این محله است.

همین‌هاست شاید که به‌رغم اداری شدن بسیاری از ساختمان‌ها، هنوز هم آپادانا و نیلوفر را به نماد طبقه متوسط پیشینه‌دار تهرانی بدل می‌کند؛ جایی که مردم هنوز بیش از هرکاری برای خرید کردن و بیرون کنار هم غذا خوردن به خیابان می‌آیند و در این میانه بحث‌های روشنفکری و فرهنگی را هم از یاد نمی‌برند. (ضمیمه چمدان)

مسعود بُربُر

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها