اتفاقات 1968 در پاریس، یک رویداد عظیم برای نسل من بود، برای همین احساس کردم که باید چیزهایی از این رویداد را ثبت و مستندسازی کنم. بیست و پنج ساله بودم و از نظر سیاسی به دانشجویان نزدیک بودم، مثل آنها مبارزه نمیکردم، اما با مبارزان سمپاتی داشتم؛ خصوصا از وقتی که شدت وحشیگری پلیس فرانسه را دیدم. یک بار با چشمان خودم دیدم که یک افسر پلیس یک زن باردار را کتک زد و روی زمین انداخت.
البته فقط من آنجا نبودم، عکاسان دیگری هم برای ثبت لحظات آمده بودند. مثلا یک بار یادم هست که با «کارتیهبرسون» و «ریبوند» رفتیم برای محافظت از سرمان در مقابل سنگهای پرتاب شده، کلاه کاسکت خریدیم. خیلی زود ولی فهمیدیم که با این کلاهها عملا امکان استفاده از دوربینهایمان را نداریم. برای همین کلاهها را دور انداختیم. در ابتدا کاملا آزادانه عکس میگرفتیم. ولی وقتی مجله «پاریس مچ» یکسری عکس را که خشونت پلیس در سرکوب تظاهرکنندگان را نشان میداد، چاپ کرد، پلیس هر جا عکاس میدید، دنبالش میکرد و دوربینش را میگرفت. علاوه بر این مواردی داشتیم که پلیس از طریق عکسهای منتشر شده چهره برخی دانشجویان را تشخیص داده و دستگیرشان کرده بود. همین مساله سبب عصبانیت دانشجوها و تظاهرکنندگان نیز در مواجهه با عکاسها شده بود. از همینرو من خودم شخصا همه چهرههای قابل تشخیص را با مارکر سیاه میکردم.
عکسی که میبینید، در بلوار منتهی به میدان باستیل ثبت شد. خیابانها تا چشم کار میکرد پر از آدم بود. از اطلاعیهها و بنرها میشد فهمید جمعیت صرفا دانشجو نیستند. در دوردست و وسط میدان باستیل، «ستون جولای» دیده میشد که یکجورهایی نماد آزادی پس از انقلاب کبیر فرانسه بود. مردی که روی چراغ راهنمایی ایستاده بود، دستانش را به نشانه حمایت از کمونیسم مشت کرده بود. برای اینکه بتوانم این عکس را بگیرم، من هم مجبور شدم بروم بالای یک چراغ راهنمایی دیگر. حفظ تعادل در آن شرایط کار آسانی نبود. لنز سنگین و بزرگی داشتم و مجبور بودم یک دستی تصویر را به وضوح برسانم و شاتر بزنم. در تمام مراحل، با دست دیگر میله چراغ راهنمایی را گرفته بودم تا نیفتم.
عکس من از پاریس در سراسر جهان منتشر شد. آن روزها برای آژانس عکس مگنوم کار میکردم و خارج کردن عکسها از فرانسه خودش یک پا مصیبت بود. یک موتورسیکلت قدیمی داشتیم که پیغامرسانمان هر روز سوارش میشد و عکسهای خوبمان را به بروکسل میبرد تا از طریق پست هوایی به نیویورک و دیگر بخشهای اروپا ارسال شود.جذابترین چیز این تحولات در کنار هم قرار گرفتن مردم متعلق به طبقههای اجتماعی مختلف بود.
ممکن بود در خیابان ببینید که یک مستخدم مشغول صحبت با یک کارخانهدار است و یک دانشجو هم در بحثشان شرکت میکند. میل بسیار فراگیری به ارتباط و گفتوگو همهجا را فراگرفته بود و همه چیز شبیه یک جشنواره بزرگ بود. (ضمیمه چمدان)
راوی: کارن اندریسون – گاردین
مترجم: عباس رضاییثمرین
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
جامجم» در گفت وگو با دکترسید محمد مرندی،مهمترین چالشهای پیشرو در دستیابی تهران و واشنگتن به توافق را بررسی کرد
سیدعبدالله صفیالدین، نماینده حزبالله در ایران: