در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
از سوی دیگر پیروزی دو میلیون مخالف جدایی در برابر 1.6 میلیون موافق استقلال اسکاتلند را نمیتوان یک پیروزی بزرگ و یک اکثریت مطلق فرض کرد. بیتردید اراده جداییطلبان همچنان برقرار خواهد ماند و اندیشه جدایی از بریتانیا خاموش نمیشود. به عبارت بهتر آن غول جداییطلبی در بریتانیا همچنان حاضر است و اگر بریتانیا در سیستم سیاسی خود تغییرات اساسی اعمال نکند، دیر یا زود این غول از بطری خارج خواهد شد.
بسیاری از اسکاتلندیها در آرزوی برخورداری از دولت رفاه هستند و کمتر کسی از آنان در این مورد که درآمدهای میلیاردی حاصل از فروش گاز و نفت به جای آنکه خرج مدارس و دانشگاهها شود، برای ساخت زیردریاییهای اتمی خرج میشود، حساسیت نشان میدهد. از قرار معلوم مشکل در اسکاتلند و در سراسر بریتانیا بمراتب عمیقتر از آن است که به نظر میرسد.
پل مک کورمک، مرد هشتاد ساله بازنشستهای است که روز پنجشنبه گذشته در یکی از حوزههای رایگیری شهر ادینبورگ به نفع استقلال اسکاتلند رای داد. او میگوید تا قبل از روز برگزاری همهپرسی این تعداد «جنوبی» را در طول عمر خود ندیده بود. به عقیده مک کورمک، انگلیسیها با اسکاتلندیها چنان غریبه شدهاند که گویی با اهالی جزیره فیجی سر و کار دارند. به باور این شهروند بریتانیایی، هیچ بعید نیست که طی یک دهه آینده دیگر نقاط بریتانیا نیز ناگهان به فکر استقلال بیفتند. به عقیده وی، دلیل این مساله بیش از همه به احساس تحقیرشدگی مردم مناطق دور بریتانیا و جدایی فزاینده میان شمال و جنوب و مرکز و حاشیه بازمیگردد.
در اسکاتلند مانند مناطق شمالی انگلیس در سالهای اواخر دهه 60، نوعی احساس بیگانگی با اهالی جنوب موج میزند. دلیل این مساله در اواخر دهه 60، فقط عقبماندگی صنعتی و اقدامات مارگارت تاچر و اهمیت قائل شدن بیاندازه برای مذهب پروتستان به عنوان عاملی چندصد ساله برای حفظ تاج و تخت پادشاهی بریتانیا نبود؛ بلکه این بود که دولت بریتانیا اصولا وظایف و تعهدات خود را در قبال مردم فراموش کرده بود. لیندا کولی، مورخ بریتانیایی در این مورد میگوید: «اشتیاق امروزی برای نابودی آن ساختارهای کهنه نیز پیامد دوران بسیار طولانی صلحی است که از سال 1945 در غرب اروپا برقرار است و در این جوّ نیاز بخشهای بزرگی از مردم نادیده گرفته شده است. در عین حال جداییطلبان همچنان در این اوهام هستند که میتوانند از همه مزایای اتحادیه اروپا و ناتو استفاده کنند و هزینههای ناتو را به گردن آمریکا بیندازند.
در اسکاتلند امروز میتوان وضعی را مشاهده کرد که اکنون در بسیاری از کشورهای اروپایی وجود دارد و جنبشهای استقلالطلبی نیز در واقع در زمین مساعدی پرورش یافته که همان ضعف دولتهای اروپایی و مبارزه بیامان بر سر توزیع پول و قدرت است.
از سوی دیگر این ثروتمندان اروپایی هستند که از مدتها پیش به هیچ عنوان حاضر نیستند بخشی از رفاه خود را با مردم عادی قسمت کنند و به عبارت دیگر تا اندازه زیادی خود را از مردم عادی جدا کردهاند و همین مساله بر شکافها افزوده است.
امروزه این وضع از بخشهایی از بلژیک گرفته تا کاتالونیای اسپانیا و منطقه تیرول جنوبی در ایتالیا کاملا قابل مشاهده است و اکثر دولتهای مرکزی این کشورها برای این که به گفته خودشان به جداییها و شکافها دامن نزنند از اعتراف در مورد این مشکلات وحشت دارند.
دیوید کامرون، نخستوزیر بریتانیا نیز تا همین چندی پیش همین رویه را در پیش گرفته بود، اما ظاهرا پس از رویدادهای اسکاتلند وعده داده است که اختیارات بیشتری به مجلس اسکاتلند بدهد و بودجه بیشتر و مالیات کمتری برای آن در نظر بگیرد و البته همزمان دیگر مناطق بریتانیا یعنی انگلیس، ولز و ایرلند شمالی نیز امکانات بیشتری دریافت خواهند کرد.
از سوی دیگر بحث و جدلهایی در مورد قانون اساسی هم آغاز شده است و اد میلیبند، دبیرکل حزب کارگر درخواست تشکیل مجمعی را مطرح میکند که بر پایه قانون اساسی دولت را برای انجام اصلاحات تا پاییز 2015 وادار کند.
کامرون هم چاره دیگری جز این ندارد که اختیارات و نفوذ دولت خود را به نفع چهار دولت محلی کاهش دهد. گرچه تب و تاب استقلال اسکاتلند فروکش کرده است، اما بیتردید بازنده اصلی و درازمدت این داستان دیوید کامرون و برنده اصلی آن (با وجود استعفای سروزیر اسکاتلند پس از شکست در همهپرسی اخیر) اسکاتلندیها هستند.
با همه این احوال حتی اگر همه وعدههای کامرون نیز عملی شود، بریتانیا به کشوری فدرال بدل نخواهد شد، اما بخشهای مختلف آن از پیوندهایی سستتر و غیرتمرکزگرایانهتر با دولت مرکزی برخوردار میشود. این مساله البته جنبههای مثبتی دارد و در عین حال میتواند نوعی جداییطلبی خزنده را در دل خود داشته باشد. اسکاتلند همراه با ولز و ایرلند شمالی در اواخر دهه 90 خودمختاری بیشتری کسب کردند، اما این امتیازها نهتنها جداییطلبان را تضعیف نکرد، بلکه موجب تقویت آنان شد.
تجربه نشان میدهد که اعطای آزادیهای بیشتر چه بسا ارادهها برای کسب آزادیهای باز هم بیشتر را بیدار کند و بیتردید این داستان در اروپا به پایان خود نرسیده است.
اشپیگل / مترجم: محمدعلی فیروزآبادی
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر