نویسنده در بخش دیگر این پیشگفتار بیان کرده است:
«میدانم دشمن هنوز هست، فقط دشمنیاش جور دیگر شده. میدانم جنگی به مراتب سختتر و بزرگتر از دوران دفاع مقدس پیش روی ماست. جنگی که در آن، رو در روی ما نیست، بلکه کنار ما، توی کوچه و بازار ما، داخل خانه ما، و بالاخره توی دانشگاه ماست.»
در بخش دیگر کتاب آمده است:
«... محل قرنطینه جایی در مجموعه صنایع دفاع واقع در چهارراه پاسداران بود. آنجا برادرم علی را دیدم که پشت نردهها به پهنای صورت اشک میریخت و سعی میکرد خودش را به داخل برساند. با نادر صحبت کردم و با شیره مالی سرِ نگهبانها توانستم برای لحظاتی علی را به داخل قرنطینه بیاورم. بعد از چهار سال، اولین دیدار با برادرم بسیار شورانگیز بود. اولین چیزی که از علی پرسیدم این بود که آیا همه خانواده زنده هستند؟
منبع: «یازده؛ خاطرات اسارت پروفسور احمد چلداوی»،تهران: دفتر نشر معارف ،1393
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد