دوستی دارم که شاعر است و از میان همه شعرهایش یکی را بیش از همه دوست دارم. شعری که در آن می‌گوید: «خوش به حال گل‌فروش‌ها که حتی زباله‌هایشان هم پر از گل رز و مریم است.» باغبانی حتی یک گام از این هم جلوتر است.
کد خبر: ۷۱۸۵۰۶

به تو از میان گِل، خاک، کود و هزار چیز دیگر که حتی نگاه کردن به آنها چندش‌آور است، زیباترین چیزهای دنیا را هدیه می‌دهد. راستش خیلی دوست دارم اغراق کنم و بگویم باغبان‌ها فرشتگان نگهبان زمین هستند. خب مجبور نیستم و بدون اغراق می‌گویم که باغبان‌ها جای همه ما دلشان برای کره زمین می‌سوزد. ما که تکلیفمان با محیط‌زیست معلوم است. نهایت ذوق و سهم‌مان یک گلدان بونسای است در گوشه اتاق که اگر یادمان نرود، آبی پایش می‌ریزیم. همیشه فراموش می‌کنیم که ما به زمین بدهکاریم و مدیونیم. بگذارید این جا را اغراق کنم و بگویم که ما ظالمان بی‌رحمی هستیم در برابر زمین؛ زمینی که خاک و هوایش ممد حیات است و مفرح ذات. این باغبان‌های دنیا هستند که با یک بیلچه و یک آبپاش حقیر مجبورند بدهی ما را با زمین صاف کنند.

آن دست‌های پینه‌بسته به جای همه ما زمین را نوازش می‌کنند و در گوشش می‌خوانند که:«نه زمین عزیز، ما تو را فراموش نکرده‌ایم.» باغبانی یک حس مادرانه است، همه آنچه را یک مادر پای فرزندش خرج می‌کند، باغبان پای یک گل می‌ریزد. مهم نیست که باغبان خودش بهتر از هرکسی می‌داند گل همین پنج و شش روز بیشتر نیست و خیلی زود با اولین باد خزانی رخت برمی‌بندد، مهم این است که او تمام زمستان را با این فکر سر می‌کند که بزودی بهار از راه می‌رسد، ‌دوباره درخت‌ها از خواب زمستانی بیدار می‌شوند و باز هم گل‌ها می‌شکفند.

باغبان‌ها بیشتر از همه بهار را باور دارند. آنها می‌دانند که پشت هر زمستانی هر چقدر هم سنگین، هر چقدر هم طولانی، روزگار «رستن» و دوباره زیبا شدن از راه می‌رسد و می‌توان دوباره پای حرف‌های هر گل و هر درخت نشست؛ حرف‌هایی که همه از جنس قشنگی است و نهایت قشنگی هم در باور یک باغچه، «بهشت» است. شاید برای همین هم است که آقا پرویز می‌خواهد با گل‌هایش تا آن دنیا هم همراه باشد. گل‌ها همه را یاد بهشت می‌اندازند، او تقصیری ندارد.

افشین خُماند

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها