نه، قبول ندارم، مرا اشتباهی دستگیر کردند، قتل کار من نبود. همان اول هم که دستگیر شدم گفتم این قتل به من مربوط نیست و اصلا نمیدانم چه کسی فرهاد را کشته است.
چرا به تو ظنین شدند؟
چون من بیشتر از بقیه با فرهاد دوست بودم آنها هم فکر کردند باید از قتل او اطلاعاتی داشته باشم. وقتی بازداشتم کردند، بدون این که دلیل و مدرکی وجود داشته باشد،گفتند تو قاتل هستی.
اما مدرک وجود دارد، پیامکهایی در تلفن همراهت بود که باعث شد پلیس به تو مشکوک شود. در آن پیامکها نوشته شده است که تو فرهاد را به قتل رساندی؟
من نمیدانم این پیامکها از کجا آمده است. به بازپرس هم گفتم این پیامکها به من ربطی ندارد حالا این که شخصی آن را برای من فرستاده، دلیل نمیشود من قاتل باشم.
آن پیامکها دقیقا چه بود؟
همسر فرهاد نوشته بود فرهاد را کشتی؟ جسدش را از بین بردی؟ اگر پلیس ما را بگیرد دیگر خلاصی نداریم. حتما جسد را از بین ببر و از این جور چیزها.
خودت بگو این پیامکها نباید شک ماموران را نسبت به تو برمیانگیخت؟ زنی که شوهرش گم شده، به کسی پیامک میدهد و درباره این که شوهرش را چطور کشته، سوال میکند. آن وقت پلیس نباید به تو مشکوک شود؟
ماموران نمیتوانستند از همان زن بپرسند چه اتفاقی افتاده است؟چرا مرا گرفتند؟ اصلا شاید پیامک اشتباه فرستاده شده بود.
چه مدتی بود با فرهاد آشنایی داشتی؟
ما همشهری بودیم و سالها بود همدیگر را میشناختیم. بعد همکار شدیم. من و فرهاد رابطه دوستانه خوبی داشتیم. او مثل برادر بزرگترم بود و مرتب با هم در تماس بودیم و من به خانهاش رفتوآمد داشتم.
چرا به خانهاش میرفتی؟
دوستم بود. هر وقت در خانه بود، به دیدنش میرفتم. البته چند بار بیشتر پیش نیامد.
همسر مقتول اعتراف کرده تو در پی رابطه با او، شوهرش را به قتل رساندی. حرف این زن را هم قبول نداری؟
این حرفها را او زده و به من ربطی ندارد. شاید او با همدستی فرد دیگری شوهرش را کشته و حالا میخواهد آن را گردن من بیندازد. او حالا رفته و نیست که توضیح بدهد.
اما آن زن گفته است تو نقشه قتل شوهرش را کشیدی و اجرا کردی و بعد هم موضوع را به او اطلاع دادی، چطور حالا انکار میکنی؟
انکار میکنم چون این کار را نکردم و از حرفهایی هم که آن زن زده، سر درنمیآورم.
تو با همسر مقتول رابطه داشتی؟
نه هیچ رابطهای بین ما نبود.
پس چرا مشخص شده برای انجام کارهای آن زن به او کمک میکردی. حتی گفته شده تو همه کارهای او را انجام میدادی آن هم بدون این که شوهرش در جریان باشد.
من این حرفها را قبول ندارم.
پس چرا اهالی گفتهاند تو را دیدهاند که همسر مقتول را سوار موتور میکردی؟
یک بار به من زنگ زد و گفت بچهاش مریض است. من هم از سر انساندوستی او را سوار موتور کردم و به بیمارستان رساندم. بچه هم همراه ما بود. سالها از آن زمان گذشته است و هیچ رابطهای بین ما نبود.
موضوعی که تو تعریف کردی مربوط به 12 سال قبل بود. فرزند مقتول هم تائید کرده وقتی بچه بود، او را سوار موتور کردی، اما آنچه شاهدان گفتهاند مربوط به همین اواخر بود.
نه قبول ندارم. شاید این زن با کس دیگری میرفت و به دروغ میگفت با من است. این طوری مردم به من شک کردند.
اما آنها میگویند تو را دیدهاند که حتی خریدهای خانه این زن را انجام میدادی.
دروغ گفتهاند.
چرا باید درباره تو دروغ بگویند؟
نمیدانم. دشمنی کردهاند. دیدهاند من بازداشت شدم، گفتند این حرفها را هم علیهاش بزنیم.
گفتی مرتکب قتل نشدی و پیامکهایی را هم که از طرف همسر مقتول برایت رسیده که جسد را پنهان کن و کار تمام شد و... هم درست نیست و گفتههای شاهدان را هم قبول نداری. پس چطور جزئیات قتل را توضیح دادی، آن جزئیات را از کجا میدانستی؟
من اول قتل را انکار کردم و گفتم کار من نیست. بعد گفتند مدارک نشان میدهد قتل کار توست و باید اعتراف کنی، من هم گفتم هرچه شما میگویید من قبول دارم.
در نهایت چه گفتی؟
ادعا کردم فرهاد را با ضربه چاقو کشتم و بعد جسدش را آتش زدم و خاکستر آن را در میان زبالههای ساختمانی انداختم. خلاصه این که هرچه گفتم من قاتل نیستم، قبول نکردند و گفتند کار خودت است.
حتی اگر قبول کنیم موضوع قتل فرهاد را ماموران به تو القا کردند، ولی دیگر نمیتوانستند القا کنند جسد را کجا انداختی. یکی از مهمترین مدارک موجود در پرونده قتل، جسد است. تو دقیق توضیح دادی جسد را سوزانده و خاکسترش را میان زبالهها انداختی و بعد هم جنازه از بین رفت. بنابراین به نظر میرسد انکار در مورد قتل بیفایده است.
از من پرسیدند جسد را چه کردی؟ من هم گفتم در میان زبالههای ساختمانی است. گفتم میروند و جسد را پیدا نمیکنند و متوجه میشوند که من این کار را نکردم، اما شانس بد من این بود که زبالههای ساختمانی را از بین برده بودند و جنازه هم از بین رفته بود و از همین اتفاق دوباره علیه من استفاده کردند.
قبل از این که فرهاد کشته شود، تو با او درگیر شدی. مدارک زیادی در این زمینه وجود دارد که نشان میدهد از وقتی فرهاد متوجه شده بود با همسرش رابطه داری، با تو بد شده بود و در این باره با هم صحبت کردید، این را هم انکار میکنی؟
نه انکار نمیکنم. فرهاد به من گفت تو همسرم را سوار موتور کردی و مردم دیدهاند. من هم توضیح دادم این موضوع مربوط به سالها پیش است و یک روز وقتی دخترت مریض بود، همسرت را همراه دخترت سوار موتور کردم و به بیمارستان رساندم. بجز آن مورد، من دیگر با همسرت مراودهای نداشتم. مردم حرفهایی پشتسر من زده بودند که فرهاد نسبت به من بدبین و مشکوک شده بود، اما من رابطهای با همسرش نداشتم و این موضوع را چند بار تاکید کردم.
خودت همسر و فرزند داری؟
بله من همسر و بچه دارم و نزدیکی خانه مقتول زندگی میکنند. من هیچ مشکلی با زن و بچههایم نداشتم و اتفاقا زنم را هم خیلی دوست دارم و در تمام این مدت حتی یک بار هم نشد با همسرم حرف از طلاق بزنم.
اما گفته شده تو با همسرت درگیری داشتی؟
درگیری ما در حد دعواهای زن و شوهرها بود نه بیشتر. من هیچ مشکلی با همسرم نداشتم و همه چیز در زندگیام خوب بود. مرد وقتی دنبال زن دیگری میرود که زن خودش را به هر دلیلی دوست نداشته باشد یا در زندگی احساس کمبود کند، اما برای من همه چیز خوب بود و هیچ دلیلی برای این که با زنی دیگر رابطه داشته باشم، وجود نداشت.
پس چرا همسر مقتول پیامکهایی به تو فرستاد که نشان میداد تو مرتکب قتل شدی؟
همان قدر که شما در مورد این مساله میدانید، من هم میدانم و بیشتر در جریان نیستم. به بازپرس هم گفتم از آن زن بپرسید این پیامکها چیست که فرستاده. من به تلفنهای او جواب ندادم.
در زندان چه میکنی؟
میدانم بیگناه هستم و امید زیادی دارم که آزاد شوم. با این که اولیای دم برایم درخواست قصاص کردهاند، اما اطمینان دارم هر قدر هم طول بکشد، بالاخره تبرئه میشوم و همه چیز درست میشود. در زندان هم منتظرم تا بیگناهیام ثابت شود، من از زندانیهای خوب هستم و با کسی کاری ندارم. با این که سواد ندارم، اما میتوانم قرآن بخوانم. بیشتر روز را با عبادت و قرآن خواندن میگذرانم تا بلکه خداوند توبهام را بپذیرد و گناهانم را ببخشد.
اما تو گفتی قتلی مرتکب نشدی. خداوند باید چه چیز را ببخشد؟
من گفتم قتلی مرتکب نشدم. نگفتم گناهی نکردهام. مثل هر انسان دیگری خطاهایی در زندگیام داشتهام و از خدا میخواهم تا آن اشتباههایم را که گاه خواسته و گاه ناخواسته بود، ببخشد.
حرف آخر؟
حرفی نمانده بجز این که بار دیگر تاکید کنم من قاتل نیستم و در این پرونده نقشی نداشتم. نگران خانوادهام هستم و میدانم حالا که نیستم و نمیتوانم حتی آن حقوق کم کارگری را برایشان ببرم، در سختی و رنج هستند. فقط نگران آنها هستم و امیدوارم هرچه زودتر از زندان آزاد شوم. (ضمیمه تپش)
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی عیدانه با نخستین مدالآور نقره زنان ایران در رقابتهای المپیک
رئیس سازمان اورژانس کشور از برنامههای امدادگران در تعطیلات عید میگوید
در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با دکتر محمدجواد ایروانی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بررسی شد