صادقی، نماینده دادستان تهران درباره این پرونده میگوید: «پرونده قتل زن باردار به 9 سال قبل برمیگردد. ماموران پلیس هنگامی متوجه این قتل شدند که مژگان، زن جوان هنوز زنده و در بیمارستان بود، اما به دلیل شدت سوختگی قدرت حرف زدن نداشت. ابتدا گزارشی مبنی بر سوختگی شدید یک شهروند به ماموران ارائه شد و ساعاتی بعد به پلیس خبر رسید مژگان جانش را از دست داده است. اینکه زن چطور سوخته و چرا این اتفاق افتاده سوالاتی بود که ماموران باید پاسخ آن را پیدا میکردند. در بازجویی از شاهدانی که زن جوان را به اورژانس رسانده بودند، مشخص شد آنها با شنیدن صدای فریاد زن جوان، قصد داشتند به او کمک کنند، اما به دلیل بسته بودن در نتوانستند. طولانی شدن زمان برای باز شدن در ورودی به حدی بود که مردم ابتدا فکر کردند کسی جز زن آسیب دیده در خانه نیست، ولی بعد از مدتی وقتی قصد داشتند در را بشکنند، متوجه شدند شوهر زن در منزل حضور دارد.»
نماینده دادستان ادامه میدهد: «متهم در بازجوییها ادعا کرده متوجه سوختگی همسرش نشده و زمان وقوع آتشسوزی در حمام بوده، اما چطور امکان دارد او متوجه آتشسوزی نشده باشد، اما همسایهها متوجه شده باشند. او ادعا کرده صدای جیغ همسرش را نشنیده و حضور همسایهها را هم ابتدا متوجه نشده و زمانی که صدای آنها را شنیده، در را باز کرده است. وضع سوختگی زن جوان نشان میدهد او چندین دقیقه در حالت مشتعل بوده و هیچ تلاشی برای مهار آتش انجام نشده است، ضمن اینکه شاهدان عینی صحنههای دلخراشی را توصیف و عنوان کردند به دلیل شدت سوختگی، بدن زن جوان به موکت چسبیده بود و آنها برای کمک، مجبور شدند دور موکت را ببرند و او را بلند کنند. این نشان از عمق فاجعه دارد.»
نماینده دادستان تهران اضافه میکند: «در تحقیقات متوجه شدیم اختلافات شدیدی بین مژگان و همسرش که متهم پرونده است، وجود داشت و این دو لحظاتی قبل از این اتفاق نیز با هم درگیر شده بودند. همه این موارد نشان میدهد علت اصلی اینکه متهم در را باز نکرده، این است که قصد داشت همسرش بر اثر شدت سوختگی جانش را از دست بدهد یا اینکه از مشخص شدن واقعیت میترسید. کیفرخواست پرونده مدتها قبل صادر و در دادگاه کیفری رسیدگی شد، اما به دلیل ایرادی که دیوانعالی کشور بر پرونده وارد کرد، رای صادره ـ که قصاص بود ـ در دادگاه کیفری استان تهران نقض شد. تاکنون دو شعبه به این پرونده رسیدگی و هر دو رای بر قصاص صادر کردهاند، هرچند دیوان عالی کشور بار دوم هم رای را نقض کرده، اما دلیل آن اشتباه بودن و مطابقت نداشتن مجازات با قانون نبوده، بلکه دیوانعالی به نواقصی اشاره کرده که دادسرا درصدد رفع آن بوده و از نظر ما پرونده تکمیل است. بنابراین دادسرا همچنان برکیفرخواست قتل عمد اصرار دارد و به عنوان نماینده دادستان، خواستار کیفر برای متهم هستم.»
در انتظار مجازات
مادر مژگان 9 سال است در انتظار مجازات عامل قتل دختر و نوهاش به سر میبرد. او میگوید: «بچهای که مژگان در شکم داشت، اولین فرزندش بود. آنقدر به بچه خو گرفته بود که فقط به فرزندش فکر میکرد، به این که برایش چه چیزی بخرد و چه امکاناتی برای بهبود زندگیاش فراهم کند. او آرزوهای بزرگی برای فرزندش داشت که همه آنها را همراه فرزندش به گور برد. دخترم بسیار صبور و آرام بود. با اینکه میدانستم مشکلاتی با شوهرش دارد، اما میگفت این مشکلات جدی نیست و اختلاف در هر خانوادهای وجود دارد. من هم که میدیدم از زندگیاش ناراضی نیست، با خودم میگفتم به هر حال با گذر زمان همه چیز حل میشود و این بچه هم به آرامش میرسد. مژگان نمیخواست حرمت شوهرش جلوی ما شکسته شود. به همین دلیل درباره اختلافاتش چیزی نمیگفت. ما در جریان آنچه اتفاق افتاد، نیستیم. فقط روز حادثه تماس گرفتند و گفتند برای مژگان مشکلی پیش آمده است. فکر کردم شاید خونریزی کرده یا برای بچه مشکلی پیش آمده، اما وقتی به بیمارستان رسیدیم، گفتند بر اثر شدت سوختگی مرده است. دخترم یک فرشته بود.»
این زن ادامه میدهد: «پژمان حق نداشت اینطوری با او رفتار کند. مگر مژگان چه گناهی کرده بود که مستحق مرگ باشد پژمان حتی به فرزند خودش هم رحم نکرد و همسرش را در حالی که باردار بود، کشت. من خواستار مجازات او هستم و درخواستم را عوض نمیکنم و دامادم را نمیبخشم.»
اصرار بر بیگناهی
پژمان گفتههای نماینده دادستان و مادر همسرش را رد و همچنان بر بیگناهی پافشاری میکند. او میگوید: «من هم زنم و هم بچهام را دوست داشتم، اصلا قبول کنیم با زنم بد بودم، بچهام چه؟ چرا باید کاری میکردم که باعث از بین رفتن او بشود؟ چرا کسی از خودش نمیپرسد من چرا باید این کار را میکردم؟»
متهم توضیح میدهد: «زمانی که با مژگان ازدواج کردم، رویاهای زیادی داشتم. فکر میکردم مژگان همان زنی است که خوشبختم میکند. البته گفتههای مادرش را نقض نمیکنم. او واقعا زن خوبی بود، اما خیلی حساس و دلنازک بود و ما برسر برخی مسائل با هم درگیری داشتیم، اما نه در آن حد که بخواهم دست روی زنم بلند یا او را اذیت کنم. آن روز هم تازه به خانه برگشته بودم که جر و بحثمان شروع شد. او میگفت کاری که میگوید درست است و من قبول نمیکردم و چون باردار بود، نمیخواستم زیاد سربهسرش بگذارم که مبادا به بچه آسیبی برسد. از زمان بارداری، خیلی حساس شده بود و با هر بحث کوچک قهر و تهدید میکرد. آن روز هم تهدید کرد که خودش را آتش میزند. پیت نفت را برداشت که روی خودش بریزد، من هم محل نگذاشتم و به سمت حمام رفتم تا چند دقیقهای پیش هم نباشیم و آرام شود. در حمام هم چون صدای آب پیچیده بود، متوجه هیچ صدایی نشدم و نفهمیدم در خانه چه اتفاقی افتاده است. یکدفعه صدایی به گوشم رسید و شک کردم مبادا اتفاقی افتاده باشد. شیر آب را بستم و متوجه شدم کسی به در میکوبد، به محض اینکه بیرون رفتم زنم را دیدم که روی موکت افتاده و آتش گرفته است. در را باز کردم و خواستم تا همسایهها کمکم کنند. بلافاصله آب آوردم و هرطور شده بود، آتش را خاموش کردیم بعد هم او را به بیمارستان رساندیم. البته وقتی اورژانس آمد، گفت سوختگی خیلی شدید است و به ما فهماندند او میمیرد. مژگان اصلا نمیتوانست حرف بزند.»
پژمان میگوید اگر میدانست همسرش خودسوزی میکند، هرگز به حمام نمیرفت و اگر لازم بود از او عذرخواهی میکرد تا همه چیز تمام شود: « فقط خواستم از او دور باشم تا آرام شود و دوباره با هم صحبت کنیم. واقعا فکر نمیکردم خودسوزی میکند؛ چون بچهمان را خیلی دوست داشت و نقشههای زیادی برای بزرگ کردن او کشیده بودیم. من و مژگان خیلی درباره فرزندمان صحبت میکردیم. درست است که 9 سال از آن حادثه گذشته، اما من هنوز هم شوکه هستم و نمیتوانم آن اتفاق را باور کنم، واقعا روزهای بدی را گذراندهام. زنم و فرزندم را از دست دادم و متهم به قتل آنها شدم، تحمل چنین چیزی سخت است. دیوانعالی کشور هم متوجه شده قتل نمیتواند از سوی من اتفاق افتاده باشد، اما بازهم بگویم هرچقدر از من بپرسند، باز میگویم من این کار را نکردم.»
او درباره اظهارات شاهدان میگوید: «این حرفها را قبول ندارم. آنها در خانه نبودند که ببینند چه اتفاقی افتاد. من صدای کوبیده شدن در را نشنیدم و حتی متوجه آتشسوزی در خانهام نشدم. چطور میتوانند قضاوت کنند من، زن و فرزندم را کشتهام؟» (ضمیمه تپش)
مرجان لقایی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
بهتاش فریبا در گفتوگو با جامجم:
رضا کوچک زاده تهمتن، مدیر رادیو مقاومت در گفت گو با "جام جم"
اسماعیل حلالی در گفتوگو با جامجم: