
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در این میان تاریخ ادبیات و شاعران هم در قرنها و اعصار مختلف از زوایای گوناگون به مار و مضامین مختلف آن اشاره کردهاند. در فرصت پیش رو به جاذبه مار و مهرهای که شاعران را معطوف خود کرده است نگاهی کوتاه انداختهایم. نگاه عماره مروزی، شاعر عهد سامانی در قرن چهارم هجری به واژه مار اینگونه بوده است: «مار است این جهان و جهانجوی، مارگیر/ و زمارگیر، مار برآرد شبی دمار.» ابوشکور بلخی، یکی دیگر از سخنوران نامور همان عهد، این گونه از واژه مار در تبیین جهانبینی خود بهره جسته است:«سخن کز دهان، ناهمایون جهد/ چو مار است کز خانه بیرون جهد.» ناصرخسرو قبادیانی نیز یک قرن بعد، واژه مار را این گونه در شعرش آورده است: «مارفسای ار چه فسونگر بود/ کشته شود عاقبت از مار خویش.» قطران تبریزی در مدح یکی از بزرگان عهد خود، این گونه از واژه مار در شعرش آورده است: «کوه بگدازد ز کین او، بسان پای مور/ بر عدو گیتی کند خشمش، بسان چشم مار.»فرخیسیستانی نیز این گونه در مدیحهای از نوعی مارسرخ (شکنج) یاد کرده است: «زیر خلاف تو، جای مار شکنج است/ مرد که عاقل بود، حذر کند از مار.» همین شاعر در مدیحه دیگری با ترکیب «مهره مار»،این گونه به کنایه سروده است: «چنان که هر که مر او را کشنده مار، گزید/ امید رستن خویش، افکند به مهره مار.» معزی نیشابوری هم در مدح سلطان خود و توصیف زره و سرنیزه او، این گونه واژه مار را جای داده است: «چون چشمهای مور، شده حلقههای درع/ پیکانهای تیز چو دندانهای مار.» خاقانیشروانی، یکی دیگر از قلههای شعر فارسی هم این گونه سخن خود را با واژه مار آرایهآمیز کرده است: «لهو و لذت، دو مار ضحاکاند/ هر دو خونخوار و بیگناه آزار/ عقل و دین، لشکر فریدوناند/ که برآرند از آن دو مار، دَمار.» سنایی غزنوی در قرن ششم هجری، رویکردی متفاوت و اسطورهای با این واژه داشته است: «مار اگرچه به خاصیت نه نکوست/ پاسبان درخت صندل، اوست.»
ابنیمین، شاعر قرن هفتم هجری نیز این گونه از واژه مار در کلام خود بهره جسته است: «هزار حیله کنم تا بگیرمش سر زلف/ چه سود حیله که مارش نمیبرد افسون.» عطار نیشابوری در همان قرن از واژه مار برای ارائه و انتقال معنایی ویژه استفاده کرده است: «در دهن مار نفس، در بن چاه است/ هر که در این راه، جاه و مال نماید.» محمد بلخی (مولوی) بزرگ، شاعر همعصر عطارنیشابوری هم از دریچه شاعرانه جهانی دیگر به این واژه نگاه کرده است: «مار بد، زخم ار زند، بر جان زند/ یار بد، بر جان و بر ایمان زند.» سعدیشیرازی هم در واقع، نگاه ناصرخسرو قبادیانی را در این باره تاکید کرده است: «بد اوفتد بدان، لاجرم که در مثل است/ که مار دست ندارد ز قتل مار فسای.» سلمان ساوجی، شاعر نامدار قرن هشتم هجری هم این گونه با واژه مار روبهرو شده است: «مار را چون دُم گسستی، سر بباید کوفتن/ کار مار دُم گسسته، نیست کار سرسری.» صائبتبریزی، شاعر خیالهای عمیق و معنیهای دقیق هم این گونه از مار، معنی خاص و رویکردی جهانگرایانه به دست داده است:«رسیدهای به لب گور، کجروی بگذار/ نگشته راست، به سوراخ، هیچ مار نرفت.» بیدل دهلوی، شاعر صاحب سبک و همپایه صائبتبریزی نیز این گونه کنایهآمیز از مار گفته است: «دل گرفتار رشته امل است/ مُهره دزدست، کی گذارد مار؟» که در حقیقت از محبت و مهرورزی میگوید و به مهره مار داشتن و مهرگیاه پروردن و آرزومندی اشاره میکند. همین شاعر در غزلی دیگر، آزردهخاطر چنین گفته است: «از گزند خلق، دل فارغ کن و آسوده باش/ چند باید داشت، باب کوفتن چون مار، سر؟» این آزردگی و دلتنگی را در بیتی دیگر از همین شاعر میبینیم: «دل هوس تشنه است ور نه سپهر/ کاسه زهر مار را ماند.»
پروین اعتصامی شاعر برجسته معاصر ما هم نگاهی باستانگرایانه و مانند پیشینیان خود به این واژه داشته است: «ای سیه مار جهان را شده افسونگر/ نرهد مارفسای از بد مار، آخر.»
به این ترتیب میبینیم که یک واژه خاص، رفتاری چندگانه در شعرها و نگاههای شاعران زبانفارسی داشته است و شاعران ما، چیرهدستانه از یک واژه خاص، صداها، تصویرها و ترکیبهای متنوع ساختهاند و کلام آنها تا چه حد توانسته در پیوند رفتار واژههای همسان، از نیروی تاثیر و تاثر شاعرانه برخوردار باشد و نمایشگاه تصور تصویرهای یگانه بماند.
عبدالحسین موحد / پژوهشگر
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
حسن روشن در گفت و گو با جام جم آنلاین مطرح کرد ؛
در گفتوگوی «جامجم» با یک کارشناس تحولات جمعیت ایران و جهان مطرح شد
با مسعود کاویانی، درباره تاریخچه، روند شکلگیری و افقهای پیش روی رادیو معارف گفتوگو کردیم
گپوگفت «جامجم» با چند هنرمند رادیویی در آغاز سال جدید