همه آنچه باید پیش از ازدواج بدانید - 37

ازدواج به شرط یکی دیگر شدن!

پرونده اول - مشاوره پیش از ازدواج می خواست اما تنها آمده بود. پرسیدم « پس شریکت کجاست؟ » من من کرد. خواستگارش رفته بود پی تهیه مواد مخدر، چون آنقدر خمار بود که نمی توانست حتی 40 دقیقه مشاوره را طاقت بیاورد. دختر گفت « من تغییرش می‌دهم.»
کد خبر: ۶۹۸۳۰۱
ازدواج به شرط یکی دیگر شدن!

از همان‌هایی بود که می‌آیند تا برای ازدواج شان فقط یک «بله» ناقابل از مشاور بگیرند و بروند. گفت« قول داده ترک کند. » گفت« قول داده درس بخواند بعد هم کنکور بدهد بعد که دانشگاه قبول شد درسش را تا دکتری ادامه بدهد. » گفت « قول داده پول جمع کند بتوانیم بعد از ازدواج جایی اجاره کنیم.»

پسری که جایش روی صندلی کنار دختر خالی بود از نوجوانی اعتیاد داشت و درسش را نرسیده به دیپلم رها کرده و یازده بار اعتیاد را ترک کرده و برگشته بود. از دختر پرسیدم خواستگارش تا امروز به کدام یک از این قول هایش عمل کرده است ؟

نگفت « هیچکدام » ، گفت « قول داده بعد از ازدواج تغییر را شروع می‌کند. من خودم می‌توانم مراقبش باشم. نمی‌گذارم زیر قولش بزند.» پدر و مادر دختر هر دو استاد دانشگاه بودند و حال و روزشان بدتر از آن بود که حتی دختر را تا مرکز مشاوره همراهی کنند.

هر دو به شدت با ازدواج تک دخترشان مخالف بودند تا آنجا که مادر از شدت فشار عصبی، سکته قلبی کرده بود اما دختر مصمم بود و آخرین دستاویز والدینش، مشروط کردن ازدواج فرزندشان به رأی مثبت دو مشاور بود.

دختر باز گفت؛ « خیلی از معتادها درست شده‌اند.» گفتم « منظورت این است که درمان شده‌اند.» سر تکان داد. او اشتباه نمی‌کرد، دروغ هم نمی‌گفت اما همه حقیقت را هم نمی‌گفت مثلاً این که اعتیاد در کشور ما، در خوشبینانه‌ ترین شکل، 80 درصد امکان بازگشت دارد که یعنی از هر 100 معتاد، 80 نفر بار دیگر به اعتیاد بر می‌ گردند.

از آن 80 نفر که به اعتیاد بر می‌گردند گروهی همچنان معتاد می‌مانند اما گروهی دیگر خانواده‌هایی دلسوز دارند که بار دیگر تلاش می‌کنند تا آنها را از چنگ اعتیاد بیرون بکشند و این چرخه دائماً تکرار می‌شود و هر بار گروهی برای همیشه پاک می‌مانند، گروهی بار دیگر معتاد می‌ شوند که یا در تاریکی باقی می‌مانند یا کسانی به یاری شان می‌آیند و...

اما به هر حال باور قطعی درباره این که همه معتادها سرانجام ترک می‌کنند، به همان اندازه نادرست است که بگوییم هیچ معتادی هرگز مصرف مواد مخدر را ترک نخواهد کرد. با این همه، دختر با قطعیت می‌گفت نه تنها کاری می‌کند که خواستگارش اعتیادش را ترک کند بلکه او را چنان تغییر می‌دهد که مدرک تحصیلی و وضع اقتصادی اش را هم ده‌ها پله ارتقا بدهد.

شما اگر جای پدر و مادر این دختر بودید با ازدواجش موافقت می‌کردید؟ کم نیستند معتادهایی که اعتیادشان را ترک کرده‌اند و سالهاست پاک مانده‌اند اما تا چه حد می شود مطمئن بود خواستگاری معتاد به قول هایش درباره ترک اعتیاد و پاک ماندن تا پایان عمر، گرفتن دیپلم و لیسانس و فوق لیسانس و دکتری و ثروتمند شدن عمل کند و جزو گروه همیشه پاک‌ ها شود ؟

آیا انسان ها می‌توانند کاملاً از این رو به آن رو شوند؟ اگر خواستگار معتاد برای تغییر تا این حد مصر و جدی بود چرا تغییر کردنش را به پس از ازدواج با دختر که از وضع مالی خوب و سطح تحصیلات بالا برخوردار بود، موکول کرد؟

من به او نگفتم که با چنین ازدواجی موافقم یا نه، چرا که وظیفه ما فقط ارائه اطلاعات است و انتخاب نهایی به عهده فرد است اما ته دلم ، بیش از 10 سال سابقه کار در حوزه اعتیاد، زنگ خطری را برایم به صدا در آورده بود که هشدار می‌داد گرچه وقتی همسری پس از ازدواج معتاد شود می‌توانیم تا حدی به ترک اعتیادش کمک کنیم زمانی که کسی پیش از ازدواج اعتیادی شدید دارد، تغییر دادن او بعید است بخصوص که گفته‌های آن دختر نشان می‌داد خواستگارش هم تمایلی به ترک اعتیاد ندارد.

به هر حال دختر قانع نشد و نپذیرفت که در صورت ازدواج انتظارش برای درمان قطعی مرد و تغییر جایگاه اجتماعی و اقتصادی‌اش تا حدی بعید است و احتمالاً در چرخه ترک و بازگشت‌های همسرش، گرفتار می‌شود.

پرونده دوم – صورت مسأله خیلی از طلاق ها، این روزها، بسیار ساده تر از آن چیزی است که انتظار داریم اما همین صورت مسأله ساده، همیشه بهایی سنگین دارد که اولینش، خط خوردن نامی در شناسنامه آدم ها و ثبت یک جدایی است و می رسد به انگ اجتماعی، صدها خاطره تلخ و دلتنگی که تا پایان عمر یک گوشه از دل دو طرف می‌ماند با افسردگی و اضطرابی که گاهی با درمان و افزایش مهارت های شناختی، مهار می‌شود و گاهی هم کش می‌آید و هر از گاه، زندگی فرد را مختل می‌کند.

صورت مسأله طلاق دو نفری که می‌ خواهم از عشق شکست خورده شان برای‌تان تعریف کنیم هم ساده است. آنها پیش از ازدواج به واسطه نسبت فامیلی، شناختی نسبتاً کامل از هم داشتند و با دغدغه های زندگی یکدیگر تا حد زیادی آشنا بودند و به همین علت اعضای خانواده حدس می‌زدند که زندگی شان موفق و مثال زدنی خواهد شد اما پیش بینی ها همیشه درست از آب در نمی‌آید.

یادتان هست که گفتیم انسان ها در زندگی 5 نیاز اصلی دارند که عبارتند : نیاز به بقا، نیاز به دوست داشتن و احساس تعلق، نیاز به قدرت، نیاز به آزادی و نیاز به تفریح.

در هر انسانی یکی از این نیازها قوی تر است و بر همین اساس، چارچوب اصلی زندگی‌اش نیز شکل می‌گیرد. در پرونده‌ای که شرحش را برای تان می‌نویسم پر رنگ ترین نیاز مرد قدرت بود و او برای رسیدن به جایگاهی عالی و تسلطی مقتدرانه بر شرایط خانوادگی و کاری تلاش می‌کرد و اصلی ترین نیاز زن آزادی بود و اصرار داشت زیر سلطه کسی نباشد.

کلید خوشبختی شان این بود که بدون تلاش برای تغییر هم، با یکدیگر زندگی کنند و هر کدام به نیازهای طرف دیگر احترام بگذارند و بخشی از خواسته های شان را نیز تعدیل کنند اما مرد، این قواعد را قبول نداشت و گرچه می دانست آزادی، نقطه حساس دختر است با هدف تغییر کامل او، پیشنهاد ازدواج داد و فرایند تغییر دادن را از همان روز اول آغاز کرد. به زن دستور داد دوستانش را ترک کند، علایقی همچون رفتن به کنسرت موسیقی و تاتر را کنار بگذارد، از شغلش استعفا کند، تحصیلش را کنار بگذارد و در خانه بماند و سعی کند طرفدار علایق مرد شود.

زن هم گرچه پیش از ازدواج فهمیده بود که مرد سلطه طلب است، نقشه کشید که پس از ازدواج، شخصیت او را زیر و رو کند و مردی کاملاً بی تصمیم و تسلیم بسازد به همین علت دقیقاً بر عکس نیاز شوهرش رفتار کرد و خواست سکان زندگی را به تنهایی در دست بگیرد، با او جنگید تا تصمیم گیرنده اصلی برای هر فعالیتی در زندگی مشترک شان باشد و دائماً به بهانه‌های مختلف، غرور مرد را شکست.

در آغاز زندگی مشترک، هنوز تب عشق شان تند بود هر دو با دلخوری یکدیگر را تحمل می‌کردند اما در ماه‌های بعد، خشم، مثل آتشی از زیر خاکستر زبانه کشید. به این ترتیب، زندگی مشترک آنها به دو سال نرسید و از هم جدا شدند.

در هر دو پرونده که برای تان مثال زدم مسأله تغییر دادن طرف مقابل، مطرح شده است. باور تغییر دادن، در خانم ها بیشتر دیده می‌شود اما گروهی از مردان هم بویژه آنها که تمایل به سلطه جویی دارند ممکن است با چنین هدفی، زندگی مشترک تشکیل بدهند غافل از این که معمولاً این خیال دردسرساز می‌شود و نمی‌توان کسی را بر خلاف میلش، دگرگون کرد و حتی اگر او هم تمایل به تغییر کردن داشته باشد، ابعاد این دگرگونی و میزان پایداری‌ اش، معمولا زیاد نیست.

به همین علت در مشاوره پیش از ازدواج معمولاً به جوان‌ها پیشنهاد می‌شود که اگر می‌خواهند با باور تبدیل کردن طرف مقابل به فردی دیگر و تغییر دادن اهدافش، ازدواج کنن ، بهتر است دست نگه دارند و زمانی زندگی مشترک را آغاز کنند که شریک آینده شان را همانطور که هست پسندیده باشند و به نیازهای اصلی اش احترام بگذارند.

مریم یوشی زاده/ خبرنگار جام جم آنلاین/

دانشجوی کارشناسی ارشد مشاوره

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها