گفت‌وگو با محمدرضا غفاری، بازیگر فیلم «برف»

نقش یک جوان افغانی را دوست دارم

«برف»، باورها را به چالش می‌کشد

مهدی رحمانی در «برف» بنا دارد با تصویر کردن رفتارهای دوگانه و زندگی بشدت پر تعارف و رقت‌انگیز شخصیت داستان فیلمش نگاهی داشته باشد به این سبک رفتاری حاکم بر جامعه ایرانی.
کد خبر: ۶۹۸۰۸۲
«برف»، باورها را به چالش می‌کشد
حسین مهکام، فیلمنامه‌نویس برف، با دستمایه قرار دادن باورها و تعارفات دست و پاگیری که گریبان ما را گرفته و امکان زندگی سبکبارانه و بی‌دغدغه را به ما نمی‌دهد به روایت داستان شخصیت‌های فیلمنامه‌اش پرداخته است. تضاد شدید میان دنیای واقعیت‌های بیرونی و واقعیت‌های درون قلعه خانواده حاج جلیل از یک‌سو و تضاد میان واقعیت‌های زندگی و دنیای ذهنی شخصیت‌های داستان از سوی دیگر ، نقاط عطف قصه و موتور محرک فیلم را شکل داده‌اند.

این تضاد و تناقض تا جایی پیش می‌رود که ابزارهای به کار گرفته شده برای حفظ آبرو (اگر بتوان این تعریف از آبرو را پذیرفت) به سلاحی ضد خودش تبدیل می‌شود. در واقع انتخاب مسیر نادرست برای رسیدن به هدفی که مشخص نیست بر چه مبنایی شکل گرفته است، منجر به آن می‌شود که از نقطه‌ای به بعد نه تنها تصمیمات خانواده کمکی به حفظ درونیات و آبرومندی خانواده نکند، بلکه باعث بی آبرویی بیشتر خانواده شود. برف روایتگر زندگی دوگانه خانواده آقا جلیل است.

تضاد و کشمکش به عنوان ابزاری در دست فیلمنامه‌نویس در برف، در سه لایه کلاسیکش یعنی کشمکش شخص با خودش، کشمش با شخصیت‌های اطراف و کشمکش با محیط و جغرافیای بیرونی در جریان است. از دیگر سو، تضاد و کشمکش میان دنیای ذهنی و توهم‌آلود شخصیت‌ها و واقعیت‌های بیرونی در جریان است.

به بیان دیگر، تمام کشمکش‌های حاکم بر داستان فیلم از یک کشمکش بزرگ‌تر و اساسی‌تر یعنی تضاد میان آنچه هست و آنچه دوست داریم​ باشد، نشأت گرفته است. شخصیت‌های داستان برف همگی در حال فرار از واقعیت هستند و هر یک به نوعی نسبت به این ترس از واقعیت، واکنش نشان می‌دهند. در شکلی عمیق و کلی‌تر هیچ‌یک از شخصیت‌های ساکن در خانه حاج آقا جلیل نسبت به آنچه هستند رضایت خاطر ندارند و در پی این نارضایتی دست به هر کاری می‌زنند تا حداقل میزانی از رضایتمندی را به دست آورند.

شخصیت‌های داستان برف همگی در حال فرار از واقعیت هستند و هر یک به نوعی نسبت به این ترس از واقعیت، واکنش نشان می‌دهند. در شکلی عمیق و کلی‌تر، هیچ‌یک از شخصیت‌هانسبت به آنچه هستند رضایت خاطر ندارند

کشمکش و تضاد معانی و منافع به عنوان یکی از اصولی‌ترین ابزار آلات داستان و فیلمنامه‌نویسی در طول تاریخ مورد استفاده بوده است. استفاده از ابزار کشمکش در سطوح مختلف و به شکلی کاملا هندسی و منظم و چیده شده در فیلمنامه برف، اساس کار را تشکیل داده و نقشی فراتر از ابزاری صرف برای فیلمنامه‌نویسی به خود گرفته است. بنیان داستانگویی و پیشبرد درام در این فیلمنامه بر اصل کشمکش در سطوح مختلف استوار مانده است. تضاد و کشمکش در فیلمنامه برف، جدا از کارکردهای فیلمنامه‌نویسی به عنوان روح کلی حاکم بر اثر نقش ایفا می‌کند.

در واقع حسین مهکام، فیلمنامه‌نویس برف با تکیه بر اصل زندگی دوگانه افراد و تضاد فاحش درونیات و زندگی خصوصی و شکل و شمایل زندگی بیرون از حریم شخصی و محیط خانه، تضاد و تناقض و از پی آن کشمکش را به عنوان تم اصلی کار مطرح کرده است.

نکته اما اینجاست که این تلاش‌ها چون بر پایه نارضایتی از خود شکل گرفته است و از بنیانی سست و غلط نشات می‌گیرد به سرانجام درستی نمی‌رسد و در نهایت به ابزاری علیه هدف اصلی یعنی رسیدن به نقطه‌ای با آرامش و امنیت بیشتر منجر می‌شود. همین رویه در مرحله رسیدن به بحران نیز تکرار شده و باعث می‌شود شیوه‌ای تازه از فرار از سوی شخصیت‌ها به کار بسته شود.

هایده جان (رویا تیموریان) برای رسیدن به حالات روحی بهتر، سراغ راه‌اندازی موسسه خیریه رفته و تمام تلاش خود را برای حفظ شان و منزلت خانواده و بالا بردن برج و باروی قلعه خانواده حاج جلیل، حتی به قیمت ظاهر‌سازی به کار می‌بندد. عدم احساس نارضایتی درونی او منجر به این منش شده، ولی حالا که دیوارهای قلعه سست و سست‌تر شده و هر لحظه احتمال ریزش آن وجود دارد، دست به کاری زده که به هیچ عنوان با کرده‌های پیشین او در تناسب نیست. او برای رسیدن به آرامش و در اصل به عنوان یک راه فرار از موقعیت بغرنجی که در آن اسیر شده، تصمیم می‌گیرد چک جهیزیه دختر بی‌بضاعت تحت حمایت موسسه را خرج کند که البته موجبات بی‌آبرویی او و دور شدن بیش از پیش از نقطه آبرومندی را در پی دارد.

اینجا هم مکانیسم فرار همچنان برقرار است و هایده جان در عین تمام این ​ نامرادی‌ها بازهم تلاش می‌کند با فرار به جلو واقعیت‌ها را نادیده بگیرد و با مخفیکاری و کتمان از هم پاشیدگی تمام به اصطلاح آبرومندی‌های سست، مراسم خواستگاری سارا (آناهیتا افشار) را برگزار کند. درجایی او این دیالوگ را در اوج استیصال بیان می‌کند که «آبروداری سخته» که البته نشان‌دهنده میزان فشار و استرس و البته مستاصل شدن اوست.

خود سارا هم از مکانیسم فرار استفاده وافری کرده است. او برای فرار از شرایط بد حاکم در خانه با حامد (میلاد کی‌مرام) ازدواج کرده و بعد هم برای فرار از دست حامد، طلاق گرفته و سراغ کورش، پسرک پولدار فرنگ نشین رفته تا شاید با مهاجرتش به آلمان رضایتمندی بیشتری را تجربه کند. همین رویه در مورد مجید (افشین هاشمی) که با واقعیت ورشکستگی‌اش روبه‌رو نمی‌شود و هنوز هم در توهم یافتن مسیری برای رهایی است و به همین طریق به کنج خانه پناه برده و پنهان شده، صدق می‌کند.

امید (محمدرضا غفاری) هم که بناست امیدی باشد بر ناامیدی‌های خاندان حاج جلیل، بعد از فرار از رابطه‌ای خاطره‌انگیز که با خاطره داشته به خدمت درمناطق مرزی فرار کرده و حالا بعد از این‌که در آن نقطه هم به آرامش نرسیده از فرار قبلی‌اش هم فرار کرده و به خانه بازگشته تا شاید آرامش را دوباره دریابد، ولی در قلعه حاج جلیل هم خبری از آرامش نیست. پس بازهم فرار به ناکجای نامعلوم ابزاری می‌شود در دستان امید به عنوان فرزند خلف خاندان همیشه در حال فرار حاج جلیل.

اینجاست که دیالوگ خاطره (مینا ساداتی) که خطاب به امید (محمدرضا غفاری) بیان می‌شود، معنا پیدا می‌کند که «شما همه‌تون اهل فرارین. تو، سارا، مجید؛ ولی حواستون نیست همونا که ازشون فرار می‌کنین یه روز یقه‌تون رو میگیرن.» در جهان داستان برف فرار هیچ کمکی به هیچ‌یک از شخصیت‌ها نکرده و همان‌طور که در دیالوگ خاطره گفته می‌شود، همان مشخصه‌هایی که روزی از آنها فرار کرده‌اند، گریبان آنها را می‌گیرد. حال این گریبانگیری می‌تواند از ناحیه افراد باشد، مثل رفتاری که حامد با سارا در روز خواستگاری می‌کند یا رفتاری که خاطره با امید می‌کند و رابطه‌ای که خاطره با حامد برقرار کرده است یا می‌تواند ظاهرسازی‌های هایده جان باشد که گریبان خاندان را می‌گیرد.

فیلمنامه برف با دستمایه قرار دادن تضاد دلهره‌آور میان باطن دنیای پر تلاطم و متلاشی شده داخل خانه حاج جلیل و تلاش خانواده او برای حفظ جایگاه و بی‌تغییر ماندن مدل نگاه دیگران خط و ربط داستانش را سر و شکل داده است. حسین مهکام در فیلمنامه برف تلاش کرده با بهانه کردن ورود امید، پسر کوچک خانواده به خانه، مخاطب را به دنیای بظاهر آرام، ولی در باطن پر تنش و از هم پاشیده خانواده حاج جلیل هدایت کند.

امید که بتازگی و بعد از چند ماه مرخصی از خدمت سربازی به خانه آمده، در نقش مخاطب بیرون از اتمسفر اثر وارد خانه می‌شود. مخاطب اثر نیز همپای امید باید اندک اندک از گیر و گرفت‌هایی که گریبان تک تک اعضای خانواده را گرفته با خبر شود.

نقد و بررسی فیلمنامه برف از زوایای متنوع دیگری نیز میسر بود که در این مجال نمی‌گنجد. این قابل بررسی بودن به خودی خود نشان از استاندارد بودن این فیلمنامه در سطح سینمای ایران دارد. فیلمنامه برف در کنار تمام نقاط ضعفی که دارد به عنوان یکی از فیلمنامه‌های خوب در برهوت سینمای ایران قابل بررسی است و در فضای سینمای اجتماعی ایران اثری قابل دفاع است.

محمدرضا مقدسیان‌/‌ جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها