![خطر پرتوهای فرابنفش، آلاینده ازون و گرمای بیسابقه | چرا کمیته اضطرار تشکیل نمیشود؟](/files/fa/news/1403/5/5/1236632_213.jpg)
رئیس مرکز تحقیقات آلودگی هوای دانشگاه علوم پزشکی تهران در گفتوگو با جام جم آنلاین:
صبا نورکرمی از لرستان: ریشههاش رو توی گلوی زمین فشار میده و قامتش رو به رخ زمین میکشه. شاخههاش رو که مظهر سرافرازیشه به هر طرفی روونه کرده. در برابر باد ناملایم تکون میخوره اما بازم سرپاست. میخواد بفهمونه پیره اما قدمت داره؛ اونم قدمتی به وسعت شجرهنامۀ انسانیت.
مجتبی رضـــایـتی از ایلام: قلبم را با خار نگاهت خراش دادی تا تمامی افکار و ذهن پریشانم صرف ترمیم خرابی دلم شود.
سراب سرد از قائمشهر: تو دنیایی که من هستم باید همیشه بارون بیاد اشکام رو بشوره و صورتم رو از خون سرد چشام پاک کنه. بارون در مقابل قاب چشمام کم میاره. خندۀ چشمام وقتی که بارون میاد نمایان میشه و شاید یه روزی آسمون بهانههاش تمام بشه ولی بهانۀ چشمام برای رسیدن به تو هرگز تمام نمیشه.
زهره 21 ساله: من موندهم تو این زبون رو نمیداشتی، جام جم کی رو میذاشت پاسخگوی این بروبچهها بشه و جوابشون رو بده. مواظب خودت و زبونت باش!
پع! زبون ندیدی پس! آدم این روزا یه زبونا میبینه دور و اطرافش که انگار مار پیتون همنوع خودش رو دیده! در نتیجه، یه دل نه، نودونُه و نُهدهمِ دل عاشقش میشه! حالا فکر کن یهدهم باقیمونده هم سهم خودکوچیکبینی ماره باشه بعد از دیدن درازی زبونه! (مار بوآ هم که کلاً پیش همچو زبونایی عددی حساب نمیشه، در نتیجه از موضوع بحث ما خارجه! وسسلاااام!)
نرگس از نوشهر: تارتار موهایم بدجور با بندبند انگشتانت خو گرفته بودند. حال که تو رفتهای من با این موهای پریشان و شکننده چه کنم؟
سریع پامیشی میری سلمونی کوتاهشون میکنیاااا! حرفم نباشه... هیسسسس! دهع!
زنگوله چوبی: تموم خاطراتم جلوی چشمام جمع شد. دنیا دور سرم میچرخید و نمیدونستم چه اتفاقی داره میافته. قطره قطرۀ زندگیم از لای انگشتام میریخت توی تشت بیوفایی. اونقدر دردناک بود که نفسم بالا نمیاومد تا اینکه دکتر گفت: متأسفم، دیر رسوندینش!
آذین رخفروز 19 ساله از مسجد سلیمان: دیگر رؤیاهایمان هم بوی حسادت گرفتهاند! حسادت تا مغزمان نفوذ کرده. انگار هر چه داریم و هر چه میخواهیم تنها از روی حسادت با دیگریست!
بدون نام: یه بار دیگه هم پرسیدم جواب ندادین. البته شاید پیامم نرسیده. میخواستم بدونم از حرفا و نوشتۀ بروبچ میشه به عنوان پیام کپی کرد؟
باز خوبه که وجوه دیگه قضیه، مث امکان نرسیدن پیام رو هم در نظر میگیری! نمیدونم راضی باشن یا نه! بعید میدونم یکی کلی به مخش فشار آورده باشه و بدون اینکه هیچ اسم و رسمی ازش ببینه، یهو نصف شبی خوشحال شه از دیدن نوشته خودش به عنوان پیامک شونصد دست چرخیده که یه آدم دیگه با یه اسم دیگه واسهش فرستاده!
رهرو از اصفهان: تابع زندگی من نقاط بحرانی زیادی دارد. مسیر زندگیام در نقاط عطف، سیر نزولی پیدا کرد. سقوطی که مرا تا بینهایت به صفر رساند، تا حدی که تابع زندگیام تعریف نشده باقی ماند!
هااا؟! استاد ببخشید... وقتتونم میگیرم! زیر این درخته که شما نشستین، میشه بگید نیوتن کجا غیبش زد؟!
سمانه از قم: دمت گرم. خوب جواب رفیقمون زهرا محمدی رو دادی. رفتم عملیش کنم دیدم دارم از دست میرم.
کدوم؟ چی؟ چه جوابی؟! کو؟ کِی؟ هان؟!! یعنی الان کی به کی شد یِهویی که من نفهمیدم چی به چی شد یُهویی؟! هوم؟! خُ بابام جان یخده واضحتر میگفتی دیگه! (میدونی این پیامی که میفرستی چند وقت بعد به دستم میرسه و نوبت خوندنش میشه؟ یکی دو مااااه نااااقاااابل... بعد از ارسالش!)
حنانه از دیار غربت: پاسی جون دور از جونت، گمنام باشی بهتره. همه باهات راحتن. همین که شادمون میکنی کافیه.
هههههه... امیدوارم توی دیار غربت، احساس غریبی نکنی جَوون! بعضی از اون همه که ظاهراً ناراحتن، هی میگن چرا خودت رو معرفی نمیکنی!
جعفر محقق از قم: تموم شد. دیگه باید هر جوری که هست به نبودنت عادت کنم. بودنت کنارم، برام یه «آرزو» بود که لابلای روزای «جاهلیت»، تعلل و ترس من و البته «تحکم و غرور» بزرگترامون «زنده به گور» شد. لعنت به جهالت، لعنت به تعلل، لعنت به ترس، لعنت به غرور[...]
آهو: میشه از بروبچ بپرسی که چرا یه سری آدما فکر میکنن عشقی وجود نداره؟
چرا نشه؟ بفرما... این میکروفن! بگیر و خودت بپرس!
آدم برفی: انصافاً اون نیم خطی که از من چاپیدی اول و آخر نداشت؟[...]
از دو حال خارج نیس! یا از این سه نقطههای توی قلاب (یعنی از این اینا: [...]!) نداشته؛ که خب اگه میگی بیشتر از نیم خط فرستاده بودی، بدان و آگاه باش اپراتور موبایلت احتمالاً گشنهش بوده، وسط راه یه گازی هم اون بهش زده! اما بعدش فقط همون مقداری که خوندی رو تحویل من داده! یام که از این سه نقطههای توی قلاب (یعنی از این... آاااخ... بله بله... حواسم نبود!) داشته... که دیگه ایییینجاااا چیییی؟ نخیر... بازم از دو حال خارج نیس! یا جا کم بوده مجبور شدهم از سروته بعضی مطالب بزنم تا صفحهبند به مشکل برنخوره؛ یام که نهخیر... کلاً جا بوده، بررسیها هم نشون میدن بچه هم سر جاشه! ولی چیییی؟ هیچی دیگه... اون قسمته همچی زیااااادم بااااحاااال نبوده، خودم گفتهم بذا عوضش، یه ذره از یه متن یه نفر دیگه یا یه اسم از یه آدم در یه جای دیگه، توی یه جایی از این سه جای صفحه کار شه خیرش رو ببینه! (مدیونی اگه یهها رو تکرار الکی بدونیهاااا. فکر کن اصلا مث این خطهای بریده بریده وسط جادهس به معنای سبقت آزاد! هر کی توان و اسب بخارش بیشتر و مدل فکر و قلمش بالاتر، از نوشتههای مدل پایینتر جلو میزنه و دِ برو که رفتی!) ضمناً مامان بزرگمم در حالی که لُپم رو گرفته و حالا نکش کی بکش، داره میگه: قررررربوووون این نوهم برم که مخش به چه چیاااای بیربط و باربطی میره و باربط و بیربط رو چطوری کنار هم میچینه! مامانبزرگه دیگه. دوس داره از نوهش تعریف الکی کنه. حرفش رو زیاد جدی نگیر! تو هم از یه «یه»، نیمخط سبقت آزاد و حمل با قلمثقیل بساز، این همه جایی رو که من برا جواب اِشغال کردم سه نقطه [...] میکنم، میدم به تو!)
آخر راه: وقتی قلب دبه میکند، فردای مسابقۀ ایران و نیجریه سر از بیمارستان و عمل آنژیو درمیآوری که دکتر و دستیارانش و پرستار ریکاوری و همه با شور و حرارت تفسیر فوتبال کنند و برای هم کری بخوانند و نتیجهاش قلب من میشود که نمیدانم چه بود و چه شد که مثل قلب مردم بعد از مسابقه با بوسنی قلب تپیدن
ندارد.
اولاااا؟!! خوب آخه چراااا؟![...]
شیدا 74: فکرهایم چقدر کثیف و زشت شدهاند؛ پر از لکه و تیرگی. بهترین ماده پاککننده هم کاراییاش را ندارد. خندههایم چه ریاکارانه است. مخلوط با بدجنسی و مسخرگی. هیچ صافی نمیتواند از هم جدایشان سازد. قلبم را بگو نیاز به عمل دارد، نه اینکه از سر ناسالمیاش باشد، نه... آنقدر حسادت و خشم و کینه را درون خود جا داده بود که ظرفیتش تکمیل بود! میخواهم پردهای مخصوص برای چشمانم بخرم که هر چیزی را نبیند.
رعنا: دلم گرفت. نشستم تا چند سطری بنویسم و متوجه شدم کلمات هم هنگام توصیف بیرحمیهای بشر خجالتزده پشت پردۀ ذهن قایم میشوند.
رئیس مرکز تحقیقات آلودگی هوای دانشگاه علوم پزشکی تهران در گفتوگو با جام جم آنلاین:
سخنگوی کمیسیون بهداشت و درمان مجلس در گفتوگو با جام جم آنلاین:
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
جواد فروغی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
گفتوگو با منوچهر آذری، بازیگر،گوینده،مجری وصداپیشه پیشکسوت رادیو و تلویزیون
فاطمه مجلل در گفتوگو با «جامجم»:
رئیس مرکز تحقیقات آلودگی هوای دانشگاه علوم پزشکی تهران در گفتوگو با جام جم آنلاین: