کیهان: «غرب؛ انسانها و حیوانها !»
«غرب؛ انسانها و حیوانها !» عنوان یادداشت روز کیهان به قلم جعفر بلوری است که در آن می خوانید:
همه ما احتمالا تاکنون شاهد فیلم و سریالهایی بودهایم که در آن ماموران آتشنشانی در یک کشور غربی برای نجات یک توله سگ یا گربه خود را به آب و آتش میزنند. حتی در برخی از این سریالها برای نشان دادن اوج انسانیت گردانندگان کشورهای غربی، نشان داده میشود که مثلا مامورین با بستن خیابانها، اقدام به اعزام هلیکوپتر به محلی میکنند که این حیوان در آن دچار سانحه شده یا مثلا در زیر یک پل یا دریچه فاضلاب گیر افتاده است.
حتما این را هم شنیده یا به عینه دیدهاید که عدهای با دیدن چنین فیلمها و سریالهایی، با آب و تاب و حتی اغراقآمیزتر از خود فیلم، شروع به تعریف و تمجید از خوی انساندوستانه حاکم بر این کشورها کرده و میشوند مبلٌغ غرب و ارزشهای غربی.
اما خارج از دنیای فیلم و سریال و در دنیای واقعی غرب، اوضاع بسیار متفاوت است و از عواطف و انسانیت نه در مواجهه با حیوان که با انسان هم خبری نیست؛ اصولا چنین فیلمهایی نیز با هدف استحمار عدهای سادهلوح و تربیت آنها برای تبلیغ فرهنگ و ارزشهای گردانندگان غرب ساخته میشوند.
به این موارد توجه کنید:
در موتور جستوجوگر گوگل نام کشور میانمار را جستوجو کنید. پس از جستوجوی نام این کشور، برخلاف سایر نقاط دنیا، به جای این که سایتهایی در معرفی میانمار باز شود، تصاویر و گزارشهایی از نسلکشی مسلمانان به روی شما باز خواهد شد. تصاویری دلخراش و فجیع از قتل عام انسانهای بیگناه و پشتههایی از اجساد انسانها.
«آندری لیسنکو»، سخنگوی ارتش دولت اوکراین همین چند روز پیش یعنی 22 تیر ماه طی اظهاراتی، با افتخار اعلام کرد، جنگندههای ارتش کشورش در یک روز و طی عملیاتی موفق به قتل عام 1000 نفر از مخالفان دولت شدهاند و محاسبات آنها نشان میدهد بین این قربانیان دهها غیرنظامی نیز وجود دارد.
چرا دور برویم. غزه، عراق، افغانستان و سوریه مثالهای گویایی هستند. در جنگ غزه در عرض کمتر از 10 روز بیش از 200 نفر از مردم بیگناه فلسطینی- غالبا زنان و کودکان- به شهادت رسیده و شمار بیشتری نیز مجروح شدهاند. بنا بر گزارش رسمی سازمان ملل، 77 درصد قربانیان حملات رژیم صهیونیستی در این باریکه غیر نظامیان (بخوانید زنان و کودکان) هستند. این آمار فقط مربوط به 10 روز است. فلسطینیها 66 سال است که در چنین وضعی زندگی میکنند!
درباره عراق، نیز به اندازه کافی از جنایاتی که علیه بشریت میشود، شنیده و دیدهایم. در همان نخستین روزهای حمله گروه تکفیری داعش به عراق، چقدر انسان بیگناه به اتهام تکفیری نبودن ذبح شدند؟ چقدر به زنان تجاوز شد؟ چند نفر سلاخی شدند؟ آیا جنایات داعش طی روزهای آینده پایان خواهد یافت؟!
اوضاع در سوریه نیز به همین شکل است. بسیاری از مردم این کشور در 3.5 سال گذشته قتل عام شدهاند. بنا به اعتراف نماینده ویژه وقت سازمان ملل در امور سوریه، یعنی اخضر ابراهیمی، در این کشور حتی علیه مردم از سلاحهای شیمیایی هم استفاده شد تا بدینترتیب بهانه لازم برای ورود مستقیم غربیها به جنگ فراهم شود.
چنین جنایاتی که بعضا با هدف نسلکشی هم صورت میگیرد تمامی ندارد و درباره آنها میتوان کتابها نوشت. اما یک مسئله مشترک در همه این جنایات به چشم میخورد و آن اینکه، تقریبا در تمامی آنها رد پایی از آمریکا و غرب و به طور کلی استعمار دیده میشود و این جبهه به انحای مختلف، مستقیم و غیر مستقیم در این مسئله دخیل هستند.
یعنی همانهایی که در ابتدای این یادداشت از عطوفت و مهربانیشان راجع به حیوانات نوشتیم! بخوانید:
غرب در تحولات بینالمللی که منجر به قتل عام و نسلکشی میشود یا دخالت مستقیم دارد یا غیرمستقیم. در مواقعی هم که نقشی ندارد، به نظاره نشسته و در جهتی که منافعش تامین گردد، سیاستی را اعمال میکند.
اگر در این جنایات، خود مستقیما دست داشته باشد - مثل آنچه در سوریه و عراق در جریان است- که هیچ، تکلیف معلوم است. نتیجه این دخالت مستقیم را میتوان امروز در این دو کشور دید. اما اگر به طور مستقیم دست نداشته باشد(مثل میانمار) سیاستهای خود را نه بر اساس تمایلات انساندوستانه بلکه، بر اساس «منافع ملی و سیاسی» اعمال میکند. درست از همین روی است که وقتی مثلا یک قاچاقچی یا قاتل و متجاوز به نوامیس مردم در کشوری مثل ایران مجازات میشود، دم از حقوق بشر میزند و وقتی رژیم کودککش صهیونیستی باریکهای را پس از سالها محاصره، با انواع سلاحهای ممنوعه و غیرممنوعه شخم میزند، از آن حمایت میکند. دیروز اعلام شد، آمریکا 621 میلیون دلار به ارتش رژیم صهیونیستی کمک کرد تا راحتتر به نسلکشی فلسطینیها بپردازد!
بسیاری از جنایاتی که آمریکا و غرب مرتکب میشود، به بهانه مبارزه با تروریزم صورت میگیرد. این در حالی است که تا پیش از اشغال افغانستان توسط آمریکا، تروریزم به این گستردگی و سازماندهی شده به شکل امروزی وجود نداشت. تا پیش از این ترور به شکل انفرادی صورت میگرفت نه جبههای!
نمونههای عینی این سازماندهی و کار گروهی را هم امروز میتوان در همکاری گسترده غربیها با تروریستهای داعش در عراق و سوریه به وضوح مشاهده کرد.
وقتی محور و معیار در کشوری بشود صرفا نفعجویی و قدرتطلبی، نتیجه میشود آنچه که گفتیم. حتی برخی کمکها که از سوی چنین کشورهایی به انسانها یا حیوانها میشود را هم میتوان از دریچه همین منفعتطلبی به نظاره نشست.
رهبر معظم انقلاب 22 تیر ماه 93 در دیدار با اهالی فرهنگ و ادب به همین مسئله پرداختند، آنجا که فرمودند: «گاهی برای کشته شدن یک حیوان در گوشهای از دنیا، چنان جنجال تبلیغاتی به راه میاندازند، اما تهاجم اخیر به غزه و کشته شدن بیش از 100 تن که اغلب آنان نیز کودکان معصوم و مظلوم هستند، نه تنها برایشان اهمیتی ندارد بلکه آمریکا و انگلیس رسماً از این حملات حمایت میکنند...واقعیت امروز دنیا، حمایت بیواهمه سلطهگران از هر بدی و پلشتی و فساد و نجاستی است که در خدمت منافعشان باشد و در مقابل، با هر پاکی و قداستی که با منافعشان سازگاری نداشته باشد، به طور وحشیانه برخورد و معارضه میکنند.»
حضرت امام (ره) نیز همین مسئله را به شکلی دیگر فرمودهاند:«ابرقدرتها آن لحظهای که منافعشان اقتضا کند شما و قدیمیترین وفاداران و دوستان خود را قربانی میکنند و پیش آنان دوستی و دشمنی و نوکری و صداقت ارزش و مفهومی ندارد. آنان منافع خود را ملاک قرار دادهاند و به صراحت و در همه جا از آن سخن میگویند.» (صحیفه امام، ج2، ص 932)
سیاست روز: «آیا بوی شکست مذاکرات هستهای به مشام میرسد؟»
«آیا بوی شکست مذاکرات هستهای به مشام میرسد؟» سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم علی اشرفی است که در آن می خوانید:
تا پایان تیر ماه فرصت داریم که مذاکرات هستهای به نتیجه برسد. این عبارت هم بخشی از توافق اولیه جمهوری اسلامی و کشورهای غربی است و هم شاه بیتی است که این روزها از سوی همه طرفین مذاکره تکرار میشود. اما این پرسش به صورت جدی مطرح است که آیا واقعاً مذاکرات کنونی به نتیجه خواهد رسید و توافق نهایی امضا خواهد شد؟
آرزوی ما این است که حتماً زحمات دیپلماتهای جمهوری اسلامی به نتیجه برسد و علاوه بر به رسمیت شناخته شدن حق جمهوری اسلامی در استفاده صلح آمیز از انرژی هستهای، همه تحریمها نیز لغو شود و در مقابل همه کشورهای طرف مذاکره جمهوری اسلامی هم مطمئن شوند که ایران در پی ساخت سلاح هستهای نیست و همه فعالیتهای هستهای این کشور تحت نظر سازمانهای بینالمللی انجام میشود و بنابراین جای هیچگونه نگرانی نیست. متأسفانه اخبار و اطلاعاتی که از درون جلسات مذاکرات هستهای به بیرون منتقل میشود، نشان دهنده مطرح شدن مطالباتی است که قطعاً جمهوری اسلامی به آنها تن نخواهد داد و از موضع دفاع از حقوق مسلم مردم کشورمان، مقاومت میکند.
جان کری روز سه شنبه پس از مذاکره با ظریف در جمع خبرنگاران، یکی از محورهای مهم اختلاف را علنی کرد. وی با اشاره به اظهارات اخیر رهبر ایران گفت: «فتوای رهبر ایران را جدی و آن را مدنظر میگیریم. آمریکا اعلام میکند که ایران حق دستیابی به انرژی صلح آمیز هستهای بر اساس معاهده ان پی تی را دارد. اما نکته اصلی این است که چگونه تضمین کند که این برنامه صلحآمیز است. این مذاکرات برای راستیآزمایی است و تنها برای صدور بیانیه انجام نمیشود. همانند کریستال به ایرانیان آشکارا میگویم که ۱۹۰۰۰ سانتریفیوژ در حال حاضر بیش از اندازه است».
این سخنان کری نشان میدهد که آنان بر کاهش بسیار زیاد تعداد سانتریفیوژهای جمهوری اسلامی اصرار دارند و جمهوری اسلامی هرگز تن به این خواسته نخواهد داد. البته ممکن است ایران به صورت موقت و در سطح نیازهای اکنون نیروگاههای هستهای جمهوری اسلامی، کاهش تعداد سانتریفیوژها را بپذیرد اما غرب هم بدون هر گونه مقاومتی باید بپذیرید که در صورت طراحی و ساخت نیروگاههای جدید اتمی، حتما جمهوری اسلامی مجاز باشد که تعداد سانتریفیوژهای کشور را در حد نیاز آن روز کشور، افزایش دهد. در آن صورت میتوان در این زمینه به توافق رسید ولی ظاهراً غربیها، مطلقاً تمایل ندارند که جمهوری اسلامی به حد نیازش از این امکان برخوردار باشد و بیشتر علاقهمندند که ایران نیاز خودش را از طریق خرید از آنان تأمین کند تا تولید داخلی و این البته مطلوب دیپلماتهای ما نیست.
محور دیگر اختلاف میان دو طرف را روز سه شنبه عراقچی عضو برجسته گروه مذاکره کننده ایران علنی کرد و آن مسئله لغو یکجای تحریمهاست که غربیها از آن طفره میروند. به گفته عراقچی، «آنها انتظار دارند که ایران گامهای غیرقابل بازگشت بردارد، اما آنها نیز در مقابل باید گامهای برگشتناپذیر را در قبال ایران بردارند و تحریمها باید به طور کامل و با هم لغو شود. آنها ترجیح میدهند که تحریمها در ابتدا به تعلیق در آید و سپس آن را لغو کنند اما این مسأله چیزی نیست که ما قبول کنیم».
این نکته نیز از اهمیت بالایی برخوردار است زیرا تعلیق، یک گام قابل برگشت است و غربیها در آینده با هر بهانهای میتوانند مجددا تحریمها را عملیاتی کنند در حالی که اگر لغو شود، اعمال تحریمهای مجدد نیاز به تصویب مجدد دارد و معلوم نیست که این کار شدنی باشد. در واقع تعامل مثبت و توافق برد – برد هنگامی معنا پیدا میکند که همه تحریمهایی که به بهانه مسائل هستهای علیه جمهوری اسلامی وضع شدهاند، منتفی شوند و الا به زیان جمهوری اسلامی خواهد بود و این نیز مورد قبول ایران نخواهد بود.
میتوان به همین طریق همه موضوعات اختلافی را برشمرد و در آن صورت مشخص خواهد شد که غربیها در این مذاکرات، زیادهخواهی میکنند و جمهوری اسلامی هم مقاومت و طبعا با این روش، امیدی به نتیجه بخش بودن مذاکرات نمیرود. البته جان کری در جمع خبرنگاران همچنان اظهار امیدواری کرد و گفت: «ما باید از همه لحاظ به اطمینان برسیم که ایران به دنبال سلاح هستهای نخواهد بود. ولی ما هنوز به ترکیب یا فرمول درستی برای رسیدن به یک توافق جامع نرسیدهایم. مسائل دیگری برای بحث وجود دارد که اطمینان دهد برنامه هستهای ایران برای همیشه صلحآمیز خواهد بود. ما به مذاکرات ادامه میدهیم و معتقدیم راه حل اساسی برای حل این موضوع خواهیم یافت».
این سخنان کری نشان میدهد که آنان هم به تداوم مذاکرات نیاز دارند و به نتیجه رسیدن آن را مطلوب میدانند اما در عین حال نمیخواهند بدون تامین نظر صهیونیستها و محدود کردن جدی فعالیتهای هستهای جمهوری اسلامی به توافق برسند. آمریکاییها در این مقطع به این توافق از موضع قدرت نیاز دارند و این همان چیزی است که جمهوری اسلامی هم به دنبال آن است.
ایران تصمیم شجاعانه خود برای حضور بر سر میز مذاکره را اتخاذ کرد و حتی حاضر به معامله بر سر اورانیوم غنی شده ۲۰ درصد خود شد و اکنون نوبت آمریکاست که اگر به شکست این مذاکرات تمایل ندارد، تصمیم شجاعانه بگیرد و حق غنیسازی ایران در حد نیاز حال و آینده نیروگاههای هستهای جمهوری اسلامی را به رسمیت بشناسد و این فرصت تاریخی را از دست ندهد. آمریکا باید بداند که احتمالاً این آخرین دولتی است که در جمهوری اسلامی حاضر به مذاکره است و در صورت شکست این مذاکرات، معلوم نیست که چه خواهد شد.
ابتکار: «دفاع خوب،داوری بد؛ هردو در تاریخ می مانند»
«دفاع خوب،داوری بد؛ هردو در تاریخ می مانند» عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم ناصر بزرگمهر است که در آن می خوانید:
مردم ما با هوش تر از آن هستند که تفاوت سوال واقعی با سوال سیاسی و سیاسی کاری را نفهمند، مردم ما در ارزیابی های خود، تفاوت بازی خوب و بد را سریع می فهمند،آن ها با اولین شوت بازیگران، متوجه می شوند که چه کسی،چقدر توان و آمادگی خدمت و دویدن را در نود دقیقه بازی دارد و چه کسانی نفس کم می آورند و برای بهم زدن بازی،مرتبا خودشان را به زمین و زمان می زنند،مردم ما برای همین آگاهی هاست که حتی وقتی می بازیم،به کوچه و خیابان می آیند وشادمانی می کنند، وقتی بچه های ایران در زمین سخت دیگری بازی می کنند، اما خوب بازی می کنند ولی داوری با علت و بی علت،رای خودش را به دیگری می دهد و ما ظاهرا می بازیم،مردم ما خم به ابرو نمی آورند و بازنده را چون برنده استقبال می کنند.
این مردم تفاوت تلاش و خستگی های بازیکنانی را که مردانه دویده اند، با توجه به شرایطی که در آن بازی کرده اند کاملا حس می کنند و می فهمند.
بازی های سیاسی هم،تفاوت چندانی با یک بازی ورزشی ندارد،در سال هایی که سیاست با فرهنگ،هنر، ورزش،اقتصاد،اجتماع وزندگی من و شما عجین شد،کسانی که قرار بود سیاست را هیجانی کنند به نتایج دلخواه خود دست یافتند و فرهنگ آرامش در سیاست را که نتیجه تلاش دولت های قبل بود به هیجان در سیاست تبدیل کردند و به خوبی با استفاده از همه اهرم های رسانه ای و شبکه ملی،توانستند آرامش در سیاست را از مردم بگیرند که هنوز ادامه دارد و سالها نیاز است تا فرهنگ آرامش وعقلانیت به حوزه سیاست برگردد.
پول های صندوق بازنشستگی یک شرکت در دولت قبل دچار تغییر و تحولی می شود، چند ماه قبل همین سوال درمجلس مطرح می گردد وپاسخ لازم داده می شود، یکباره این سوال بنا به دلایلی،که همین دلایل جای سوال و اما و اگر دارد، مطرح می شود، وزیر در صحن علنی حاضر می شود و توضیح می دهد و از همه مهمتر طبق قانونی که همین مجلس گذرانده است، می گوید از سال گذشته بنا به دستور قانونی شما نمایندگان محترم، دیگراین صندوق به وزارتخانه تحت امرمن مرتبط نیست و اصلا طرح سوال، هیچ ربطی به من و وزارتخانه ندارد، ضمن اینکه من به عنوان یک عضودولت می دانم که اصل موضوع هم در دولت حل شده است.
اما داوران محترم، با 111 رای موافق در برابر 115 رای مخالف و ممتنع قبول نمی کنند و خطا می گیرند و کارت زرد نشان می دهند و حاضر به قبول «ویدیو چک» هم نمی شوند.
اما حافظه تاریخی مردم ما، این داوری ها و این مظلومیت ها را فراموش نخواهد کرد.
خراسان: «چرا انگلیس از عذرخواهی حرف می زند؟»
«چرا انگلیس از عذرخواهی حرف می زند؟» یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم امیر حسین یزدان پناه است که در آن می خوانید:
61 سال طول کشیده تا انگلیسی ها یادشان بیفتد باید از ایران عذرخواهی کنند؛ از کودتای 28 مرداد 32 تا کنون چندین سند رسمی که مشارکت انگلیسی ها در این کودتا را اثبات میکرد منتشر شده است، آخرین شان همین چند هفته پیش بود. حالا کمیته روابط خارجی پارلمان انگلیس در گزارشی گفته باید به خاطر مشارکت در کودتای 28 مرداد 1332 دولت این کشور از ایران عذرخواهی کند.
پاییز سال گذشته جک استراو وزیرخارجه اسبق انگلیس صراحتا کودتای 28 مرداد را دخالت آشکار در امور داخلی ایران خواند و 3 روز پیش هم پارلمان این کشور گزارشی داده و در آن خواستار عذرخواهی از ایران شده است. با تاکید بر این که نفس این اتفاق یعنی این که بالاخره انگلیسی ها رسما تبعات یکی از اقدامات خود علیه ایران را پذیرفته و اذعان کرده اند که در امور داخلی ایران دخالت کرده و با کودتا دولت قانونی دکتر مصدق را سرنگون کرده و به خاطر آن باید عذرخواهی کنند اتفاق خوبی است اما سوال این است که چرا انگلیسی ها حالا، 61 سال پس از آن که «رابرت چارلز زنر» عضو سابق سازمان های اطلاعاتی بریتانیا یکی از صحنه گردانان کودتای 28 مرداد بود این تصمیم را گرفته اند؟ اگرچه حافظه تاریخی مردم ایران هرگز نقش انگلیسی ها در قتل امیرکبیر، تحولات مربوط به ملی شدن صنعت نفت، کودتای 28 مرداد و بازگشت مجدد محمدرضا شاه به قدرت، حمایت از صدام در جنگ تحمیلی 8 ساله، میدان داری در تحریم ها علیه ایران به بهانه موضوع هسته ای همگام با آمریکایی ها و ... را هرگز فراموش نمی کند اما گزارش اخیر پارلمان انگلیس را باید از 2 منظر مورد توجه قرار داد.
نخستین نکته ای که در این گزارش به چشم می خورد تاکید پارلمان انگلیس بر نفس داشتن ارتباط با ایران است. به این بخش از گزارش دقت کنید: «فقدان روابط دیپلماتیک با ایران به توانایی انگلیس در شکل دادن به تحولات، جمع آوری اطلاعات و ایجاد روابط شخصی لطمه زده است...» ایران کشوری باثبات است در منطقه ای که کشورهای اطرافش به هیچ وجه امنیت سرمایه گذاری ندارند. آن هم در غرب آسیا که به سبب جمعیت زیاد آن یکی از مهم ترین بازارهای مصرف در جهان است و سرمایه گذاری در آن به سبب نزدیکی به بازار مصرف به سرعت می تواند به سوددهی برسد. فارغ از این، حضور در ایران باعث می شود تا انگلیسی ها اطلاعات واقعی تری از تحولات میدانی منطقه داشته باشند. هرچند این بخش شاید کارکردش برای انگلیسی ها بیشتر از بخش اول یعنی حضور تجاری و اقتصادی باشد.
نکته دوم و البته مهم تری که در گزارش نمایندگان پارلمان انگلیس به آن اشاره شده این است که: «... ما متوجه شدیم که نبود روابط دیپلماتیک میان ایران و انگلیس برای یک مدت طولانی سبب شده تا این کشور کمتر از گذشته در ایران مورد توجه قرار گیرد و دیگر کشورها انتخاب های بهتری برای شریک شدن با ایران در روابط بین المللی شان باشند...» واقعیت این است که «جرج کرزن» هم وقتی در اوایل قرن بیستم به شدت به دنبال تقسیم ایران میان روسیه و انگلیس بود از همین اتفاق می ترسید.
او آن روز می ترسید بقیه از ایران استفاده کنند. به همین دلیل قرارداد 1919 را پایه گذاری کرد تا مستشاران انگلیسی با امضای «وثوق الدوله» همه کاره امور کشوری و لشکری و مالی ایران شوند. حالا اما شرایط تغییر کرده است. اگر آن روزها دولتمردان انگلیسی مدام در تلگراف های شان از دهلی و تهران و ... به لندن درباره نفوذ احتمالی روسیه در ایران ابراز نگرانی می کردند و به دنبال آن بودند که خودشان قدرت را در دست داشته باشند، حالا اما شرایط کنونی آن ها را وادار کرده تا درباره یک ایران جدید و قدرتمند در منطقه تصمیم جدید بگیرند.
همان چیزی که در سند راهبرد اتحادیه اروپا در قبال ایران که 3 ماه پیش منتشر شد نیز آمده بود و این اتحادیه صراحتا ضمن پذیرش قدرت منطقه ای ایران راهبرد خود در قبال ایران را «مستقل» از شرکایش توصیف کرده بود. انگلیسی ها به خوبی می دانند که موقعیت استراتژیک و قدرت روزافزون منطقه ای ایران در غرب آسیا چیزی نیست که بتوانند از آن به سادگی بگذرند. شکنندگی قدرت در کشورهای منطقه آن ها را به سمت یک نظام باثبات سوق داده است که نقش تعیین کنندهاش را پیش از این در افغانستان و عراق دهه گذشته و سوریه و عراق این روزها به خوبی درک کرده اند.
وقتی 2 روز پیش ویلیام هیگ وزیرخارجه سابق انگلیس ناگهان تغییر کرد و جای خود را به فیلیپ هاموند وزیردفاع سابق داد، برخی در حزب کارگر جا خوردند و گفتند قرار نبود او تغییر کند اما با کنار هم قرار دادن این اتفاق ها و گزارش پارلمان انگلیس می توان این طور گفت که یک فرد نظامی که سال ها درباره قدرتهای غرب آسیا مطالعه کرده و با انواع اطلاعات واقعی روبه رو بوده هم منطقه را خوب می شناسد و هم به قدرت ایران به خوبی واقف است.
آنها هم در عراق منافع دارند و هم در افغانستان و هم در خلیج فارس و طبیعی است که ضعف ارتباط با یک کشور قدرتمند در این منطقه به نفع انگلیسی ها نیست. عذرخواهی انگلیسی ها از ایران البته اگر از این گزارش های مکتوب خارج شود و در مقام عمل هم اتفاق بیفتد برای آن ها هزینه بالایی خواهد داشت اما در مقابل این هزینه بالا این فرصت را خواهند داشت که مورد توجه ایران قرار گیرند واین شرایط برای آن ها آنقدر ارزش دارد که چنان هزینه ای بکنند.
مردم سالاری: «خدمت یا خیانت؟!»
«خدمت یا خیانت؟!» عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم احسان کیانی است که در آن می خوانید:
بیستوهفتم تیرماه روز تاریخسازی در ایران معاصر است، روز گذار از جنگ به صلح. روز پذیرش قطعنامه 598 از سوی جمهوری اسلامی ایران.
ایران هرگز چشم به خاک کشور دیگری نداشته و این برای ما در عرصه بینالمللی افتخار بزرگی است که تمامیت ارضی هیچ دولتی را تهدید و آتش نبردی را شعلهور نکردهایم. به همین دلیل در روایت رسمی نظام از دوره جنگ با عنوان «دفاع مقدّس» یاد میشود. ایرانیان جنگطلب نیستند امّا پاسخ محکم و قاطعی به متجاوزان خواهند داد و چشمِ طمع هر زیادهخواهی را کور خواهند کرد. در نبرد با رژیم بعث عراق نیز دفاع جانانهای از خود نشان دادند که حیرت جهانیان را برانگیخت بنابراین آنچه قداست دارد دفاع است و نه جنگ. جنگ، ویرانگر، خانمانسوز و نفرتانگیز ولی دفاع، شیرین، مدبّرانه و عزّتآفرین است. به همین دلیل، آنجا که ایران پس از هشت سال دفاع غرورآفرین، صلح را به خانه بازگرداند، هیچکس افسوس نخورد و کسی آن را مُنافی عزّت و مصلحت کشور ندانست.
امّا دیرزمانی است طیفی از سیاستبازانِ تازهبهدورانرسیدهای که از موفّقیّتهای دیپلماتیک دولت یازدهم که ندای صلحطلبی مردم ایران را در جهان طنینانداز کرده است، عصبانی هستند، با یادآوری این روز تاریخی و نفی و انکار آن، میخواهند روایت تازهای به تاریخ ببخشند! آنها برای جبران شکست خود در عرصه سیاست داخلی به خصوص در یازدهیمن انتخابات ریاست جمهوری، پذیرش قطعنامه 598 را منافی عزّت و منافع ایران دانسته و از ادامه جنگ در آن شرایط بحرانی سخن میگویند. آنها میخواهند از یکسو از بزرگانی چون آیتالله هاشمی که پس از هشت سال هجمه بیوقفه نتوانستند موقعیّت او را در سیاست ایران متزلزل کنند، انتقام بگیرند و از سوی دیگر مانع از تداوم سیاستهای بینالمللی پیروزیآفرین دولت روحانی شوند. آنها با یادآوری نقش بیبدیل آقای هاشمی در پذیرش قطعنامه، او را عامل این رخداد عنوان میکنند.
در حقیقت آنان گمان کردهاند با شباهتسازی میان پذیرش قطعنامه 598 و توافق ژنو میتوانند امتیازات انکارناپذیر این مذاکرات را نفی کنند. غافل از آنکه پذیرش قطعنامه، نماد شجاعت و عزّت نظام است و نه ضعف و غفلت آن. نمیدانم اصلاً این برادران، سخنان امام و رهبری در این خصوص را با دقّت مطالعه نمودهاند یا خیر؟!
امام خمینی در پیامی که به مناسبت قطعنامه صادر نمود، فرمود:«با توجه به نظر تمامی کارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای کشور، که من به تعهّد و دلسوزی و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتشبس موافقت نمودم و در مقطع کنونی آن را به مصلحت انقلاب و نظام میدانم» آیتالله خامنهای نیز در مقام ریاستجمهوری و از جایگاه امام جمعه تهران در همان روز گفتند:«شجاعت روحی و اخلاقی که در یک لحظه یک موضعی را به خاطر مصلحت اسلام و مسلمین اتخاذ میکند و اعلام میکند که دنیا در مقابل این موضعگیری متحیّر میماند؛ این شجاعت از شجاعت در جنگ بالاتر است این شجاعتِ اخلاقی و روحی است که کمتر کسی از بزرگان عالم این قدر توانسته است آن را در اعمال و رفتار خود نشان بدهد» ایشان بعدها در آغاز دوره رهبریِ خویش نیز فرمودند:«در قضیه قطعنامه گفت: کاسهی زهر را نوشیدم. این تلخی را او تحمّل کرد؛ ولی خدایمتعال به آن بنده صالح عوض داد و هنوز دو سال و اندی نگذشته کاسهی شهد و شیرینی پیروزی را به ملتّش چشاند و کامشان را شیرین کرد» سخن رهبری شفافتر از آن است که نیاز به تفسیر داشته باشد.
ایشان نهتنها پذیرش قطعنامه را به معنای شکست تلّقی نمیکنند بلکه آن را شیرین و پیروزیآفرین قلمداد میکنند. همانطور که ایشان گفتهاند، شجاعت اخلاقی امام در مواجهه با واقعیّتهای عرصههای داخلی و خارجی بسیار مهمتر و بزرگتر از شجاعت مقاومت در برابر دشمن متجاوز است.
شجاعت آن نیست که با شعارهایی چون نفی هولوکاست، مصلحت و عزّت ایران عزیز را خدشهدار کنیم، بلکه شجاعت آن است که در هنگامههای سخت و بحرانی، مصلحت جامعه و ملّت را بر تشخیص خود ترجیح دهیم و از هیاهوی جنجالآفرینان نهراسیم.
این همان خطّ راستین امام است که در حدود یکسالی که از استقرار دولت یازدهم میگذرد، مشاهده نمودهایم. همانگونه که دیروز، شجاعت امام و درایت مسئولان وقتِ نظام، سایه جنگ را از این سرزمین دور کرد، امروز نیز شجاعت امامگونه رهبر انقلاب در کنار تدبیر دولت محترم؛ امید را به ایران عزیز بازگردانده است. برادران، دلواپس باشید یا نباشید، مهم نیست! نظام با اقتدار و اطمینان راه کسب عزّت و مصلحت ملّت ایران را میپیماید.
آرمان: «تیم ایرانی توانست»
«تیم ایرانی توانست» سرمقاله روزنامه آرمان به قلم دکتر حسن هانیزاده کارشناس سیاست خارجی است که در آن می خوانید:
حضور ناگهانی وزرای خارجه آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان در وین نشاندهنده شدت تحولات در این مذاکرات است. از سوی دیگر گفتوگوهای وزیر خارجه ایران با همتایان اروپایی و آمریکایی خود نشاندهنده رسیدن مذاکرات به نقطهای است که تحلیلگران از آن تعبیر به نقطه تصمیمگیری میکنند.
همزمان با تحولات پرشتاب چند روز گذشته، ویلیام هیگ پست خود را به وزیر خارجه جدید بریتانیا فیلیپ هاموند تحویل داد. این جابهجایی نشان میدهد که روند تحولات در حاشیه مذاکرات وین هم از سرعت بالایی برخوردار است. تحلیلگران بر این باورند که سرعت یافتن تحولات چند دلیل عمده دارد که از آنجمله میتوان به فرارسیدن پایان مهلت 6 ماهه توافقنامه جامع تا یکشنبه آینده اشاره کرد. کارشناسان انتظار دارند چند روز پایانی هفته تحولات و رفتوآمدهای دیپلماتیک بیش از گذشته باشد.
از جمله مسائلی که این روزها بر شدت رفتوآمدهای دیپلماتیک دامن میزند، اختلاف بر سر تعداد سانتریفیوژها، موضوع غنیسازی و در نهایت تاسیسات فردو است. با توجه به اخبار وحواشی که این روزها از وین6 به گوش میرسد؛ تیم ایرانی توانسته نقطهنظرات خود را در مذاکرات اعمال کند. البته همچنان اختلافنظرها میان اعضای 1+5 در برخورد با پرونده هستهای ایران پایدار است اما تحلیلگران و مفسران از اراده دو طرف برای رسیدن به توافق صحبت میکنند.
به معنای دیگر این اراده ایران و 1+5 برای یک توافق خوب است که بر وین6 سایه سنگینی انداخته است. توافق خوب در دیدگاه کارشناسان، توافقی است که منافع دو طرف در آن دیده شود. اکنون دو طرف به یک توافق خوب امیدوارند. از نشانههای توافق خوب همراه شدن آمریکا با این مذاکرات است.
آمریکا در میان مذاکرهکنندگان بیشترین سختگیری را نسبت به پرونده هستهای کشورمان داشت ولی این روزها به نظر میرسد واشنگتن اراده رسیدن به یک توافق خوب را در پیش گرفته است چراکه باراک اوباما در نظر دارد تا پایان تابستان امسال عملکرد مثبتی را در کارنامه نهچندان موفق خود در خاورمیانه به ثبت برساند. لذا پیشبینی میشود ظرف روزهای آینده همه چیز درمورد پرونده هستهای ایران نهایی شود.
از دیگر نشانههای مثبت دیدارهای متعدد ظریف و عراقچی با جان کری و ویلیام برنز بود که به عقیده کارشناسان دروازه توافق نهایی را گشود. باید دانست برنز دیدگاه مثبتی نسبت به حقوق هستهای کشورمان دارد و تاکنون به شکلی کاملا منطقی با پرونده هستهای ما برخورد کرده است. بنابراین این امید وجود دارد که دیدارهای متعدد عراقچی با این مذاکرهکننده آمریکایی به سرنوشت مذاکرات کمک کند.
شرق: «قدر» و روحهای سرکش
«قدر» و روحهای سرکش عنوان سرمقاله امروز روزنامه شرق به قلم محمدتقی فاضلمیبدی عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم است که در آن می خوانید:
یکی از شبهای نمادین و پراهمیت در فرهنگ اسلام بهویژه فرهنگ تشیع، شب قدر است. این شب را دقیقا بر ما روشن نکردهاند اما اتفاق بر این است که یکی از شبهای ماه مبارک رمضان در میان شبهای 19، 21، 23 یا 27، «قدر» است. غالب عالمان اهل سنت شب 27 را شب قدر میدانند و در روایات ما نیز بر آن تاکید شده است. کلمه «قدر» یعنی اندازهگیری و حد هرچیزی را روشنکردن. قرآن در اینباره میفرماید: « فیها یفرق کل امر حکیم» یعنی تقدیر و حد و اندازه انسان در این شب روشن میشود. در شب قدر انسان با دو چیز در ارتباط است تا تقدیر خود را مشخص کند. یکی ارتباط با خدا از طریق دعا و دیگری ارتباط با خود از طریق محاسبه نفس. همان اندازه که دعا در این شب مستحب است، پیش از آن حسابرسی و اندازهگیری مهمتر است. پیامبر فرمودند «حاسبوا قبل ان تحاسبوا» یعنی «قبل از اینکه به حساب تو برسند به حساب خود رسیدگی کن» بنابراین هرکسی باید به اندازه قدر و اندازه خود در این شبها پی ببرد و خود را بازشناسی و بازیابی کند و به قول مولوی هر کسی «اطلس نو بر دل ببافد».
به یک معنا شب قدر، شب تولد دوباره نیز تلقی میشود. به تعبیر حافظ «چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی/ آن شب قدر که این تازه براتم دادند» یا « در شب قدر ار صَبوحی کردهام عیبم مکن/ سرخوش آمد یار و جامی بر کنار طاق بود» یا «آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است/ یارب این تاثیر دولت در کدامین دولت است». بنابراین به تعبیر ادبای فارسیزبان، شب قدر یک نوع نوشدن و تقدیر و اندازهگیری دوباره و یک نوع لباس نو پوشیدن است. چهار امر مهم در شب قدر اتفاق افتاده است. یک نزول قرآن، دو تقدیر امور، سه نزول ملایکه و چهار سلام و امنیت. نکته پنجمی هم اتفاق افتاد که برای مسلمانان، تلخ آمد و آن، شهادت امام عدالت، علی(ع) بود که در این شبها اتفاق افتاد. آنچه هر مسلمانی میتواند در این شب برای خود الگو بگیرد آموزههای امامعلی(ع) است.
در باب فلسفه دعا که در این شب غالب مردم مشغول آن میشوند آمده است که انسان در شب قدر آزادی و آزادگی خود را بازیابد. امام علی(ع) میفرمایند آن دعایی دعا و عبادتی عبادت است که «عبادت احرار و آزادگان» باشد یعنی بشر برای رغبت بهشت یا ترس از جهنم، خدا را نخواند بلکه خدا را برای این بخواند تا از جهت روح و عرفان به یک آزادگی دست یابد. به تعبیر مولوی: «کیست مولا آنکه آزادت کند / بند رقیت ز پایت بر کند / چون به آزادی نبوت هادی است/ مومنان را ز انبیا آزادی است». دعا و عبادت در نگاه امام علی(ع) باید بهگونهای انجام شود که عقل انسان حیاتی دوباره بگیرد. جمله حضرت این است: «قَدْ أَحْیا عَقْلَهُ وَ أَمَاتَ نَفْسَهُ حَتَّی دَقَّ جَلِیلُهُ وَ لَطُفَ غَلِیظُهُ» یعنی تاثیر دعا در انسان باید بهگونهای باشد که عقل بشر حیاتی دوباره بازیابد و نفسهای سرکش او بمیرد و تبختر و خودبزرگبینی سرکوب شود و غلظتها و خشونتها به لطافتها تبدیل شود. این بزرگترین تاثیر دعا در روح انسان است.
یعنی دعا برای مهارکردن روح سرکش انسان است. کسانی که در این جهان روحی غلیظ و فکری مرده و روانی سرکش دارند، بزرگتری را برای خود نمیپندارند و این دعاست که انسان را در برابر خدا صغیر و حقیر میسازد. اما تاسف این است که برخی انسانهای مسلمان دچار فکرهای مرده و روحهای سرکش هستند و آن لطافتی که امام علی(ع) در فلسفه دعا میگوید که باید جای غلظت را بگیرد؛ محقق نشده است.
بنابراین خشونت مذهبی همهجا را فراگرفته و خونریزیها و جنگهای امروز دنیای اسلام را سبب میشود. نخستین قربانی این خشونت مذهبی و روح سرکش، خود امام عدالت علی(ع) بود. میتوان تعبیر کرد شمشیر جهالتی که بر فرق عدالت نشست و به زبان پیامبر اسلام، آن چیزی که کمر انسان را میشکند، نادانی دینی است. در هر صورت در شب قدر باید سعی کرد با تمسک به دعا و ارتباط با خدا و محاسبه نفس، روحهای سرکش را در جهان اسلام رام و مسلمانان را به همزیستی دعوت کرد. بهقول حافظ «شب قدر است و طی شد نامه هجر/ سلام فیه حتی مطلع الفجر»
دنیای اقتصاد: «اصالت حقوق اقتصادی مردم»
«اصالت حقوق اقتصادی مردم» سرمقاله امروز روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر احمد مجتهد است که در آن می خوانید:
علم اقتصاد بهعنوان یک رشته علمی، دارای سابقه نسبتا طولانی در جهان است. ابتدا این رشته تحت عنوان «اقتصاد سیاسی» یکی از زیر رشتههای علم سیاست در دنیا محسوب میشد، ولی با گذشت زمان و توسعه فعالیتهای اقتصادی بشر در زمینه صنعتی شدن و گذر از دوران اقتصاد خودمعیشتی و کشاورزی، زمینههای توسعه اقتصاد بهعنوان یک علم بیشتر شد و از علم سیاست جدا و به صورت یک رشته علمی مستقل به رسمیت شناخته شد.
در سالهای گذشته قوانین و مقررات اقتصادی دولتها به علت ضرورت دخالت بیشتر در زمینه فعالیتهای اقتصادی، نسبت به دورانی که دولتها فقط خود را در زمینه امنیت و دفاع مسوول میدانستند گسترش زیادی پیدا کرده است.
هر ساله، هزاران قانون و مقررات در زمینه فعالیتهای اقتصادی افراد جامعه وضع میشود که تاثیر بسزایی در نحوه فعالیتها و رفتار افراد جامعه در زمینه اقتصادی دارد. میتوان گفت که هر فعالیتی در دنیای امروز یک فعالیت اقتصادی محسوب میشود و از اینرو نیاز به مقرراتی دارد که آن را به نظم آورد و موجب تعرض به فعالیتها و منافع اقتصادی دیگران نشود.
حقوق اقتصادی همه افراد جامعه همانند حقوق مدنی، باید در همه قوانین و مقررات مصوب دولتها به خوبی در نظر گرفته شود و از آن حمایت گردد. قوانین اقتصادی هر کشور باید منافع شهروندان خود را در مقابل دیگر کشورها حفظ کرده و از آن حمایت کند. در حال حاضر این مساله که ارتباطات بینالمللی بیش از پیش گسترش پیدا کرده و تجارت کالا و خدمات، تحت مقررات سازمان تجارت جهانی، میتواند به آزادی و سهولت از کشوری به کشور دیگر صورت گیرد، اهمیت بیشتری یافته است.
امروزه بر سفره مردم ایران برنج تایلندی، چای هندی، شکر کوبایی و گندم استرالیایی، کره نیوزیلندی و... مورد استفاده قرار میگیرد. مقررات و قوانین اقتصادی هر کشور باید از طریق تعیین استانداردهای بهداشتی و فنی، مقررات گمرکی (تعرفه و سود بازرگانی) جهت حمایت از تولیدکنندگان و مصرفکنندگان و ایجاد درآمد برای دولت در جهت منافع مردم عمل کند. همه کشورها براساس منافع خود در چارچوب قوانین و مقررات ملی و بینالمللی محدودیتهایی را برای واردات وصادرات وضع میکنند. هدف همه این قوانین و مقررات حمایت از حقوق اقتصادی و امنیت بیشتر مردم آن جامعه است.
در هر کشور، دولت ها، مجالس مقننه، شوراهای شهر و قضات دادگاهها، هر یک به نحوی در فرآیند حمایت از حقوق اقتصادی آحاد مردم و جامعه نقش دارند. این مساله شاید نیاز به توضیح و بیان بیشتر نداشته باشد که برخی از مقررات و قوانین اقتصادی ممکن است در تعارض با منافع دو گروه مختلف در جامعه قرار گیرد؛ نمونه مشخص اخیر آن تعارض بین تولیدکنندگان خودرو و خـریداران است.
شورای رقابت در بررسی اخیر خود با توجه به انحصاری بودن قیمت خودرو به بررسی و تعیین قیمت خودرو پرداخت و قیمت خودروها را پس از کشمکش زیاد با خودروسازان تعیین کرد. اقدام شورای رقابت در چارچوب قانون و حمایت از مصرفکنندگان در مقابل وضعیت انحصاری تولیدکنندگان خودرو بود. در شرایط انحصاری، این تولیدکنندگان هستند که میتوانند با ائتلاف با یکدیگر قیمت خودرو را تعیین کنند که طبق قانون، شورای رقابت باید تعیین قیمت را به عهده بگیرد. دلایل افزایش قیمت خودرو توسط شورای رقابت بهدلیل تورم شدید، کاهش ارزش ریال در مقابل ارزهای خارجی، افزایش دستمزد و حاملهای انرژی و الزام خودروسازان به بالا بردن کیفیت تولید بود.
هر چند مبانی این تصمیم اقتصادی، در جهت اجرای قانون و حمایت از مصرفکنندگان در مقابل انحصار است، ولی در مقابل درخواست افزایش بیشتر قیمت توسط تولیدکنندگان، شورای رقابت قیمت پایینتری را تصویب کرد؛ هرچند هنوز هم اعتراضهایی از طرف تولیدکنندگان و هم خریداران به قیمتهای مصوب وجود دارد.
تولیدکنندگان خودرو که متاسفانه کیفیت خودروهای تولیدیشان از نظر فنی، قیمت، هزینه سوخت و امنیت سرنشینان از خودروهای وارداتی به مراتب پایینتر است و با حمایت دولت با استفاده از تعرفه 90 درصدی مانع واردات خودروهای خارجی با کیفیت بهتر و قیمت کمتر شدهاند، کماکان مدعی هستند دولت باید از آنها به خاطر تولید ملی و ایجاد اشتغال حمایت کند و ادعا میکنند که نمیتوانند بدون حمایت دولت در مقابل خودروهای وارداتی بایستند.
جالب این است که این ادعا اگر 30 سال پیش مطرح میشد، قابل استماع بود، ولی اکنون بعد از این همه مدت و حمایت دولتها از خودروسازان که در چارچوب نظر اقتصاددانان معروف اتریشی تحت عنوان «صنایع نوزاد» در گذشته برای حمایت صنایع آلمان در مقابل کالاهای صنعتی کشورهای فرانسه و انگلیس بهکار میرفت، اکنون دیگر معنی و مفهومی ندارد. در همین مدت صنایع خودروسازی کره، چین، ژاپن و حتی هند و مالزی توانستهاند بدون حمایت تعرفهای دولتها محصولات با کیفیت و قیمت مناسب به مردم کشورشان ارائه دهند و حتی به کشورهای دیگر صادر کنند؛ ولی ما هنوز در ابتدای راه تولید خودرو و با وجود تیراژ بیش از یک میلیون خودرو در سال نیازمند حمایت دولت در مقابل واردات هستیم.
متاسفانه در تمام این سالها حقوق اقتصادی مصرفکنندگان در ایران به راحتی نادیده گرفته شده و بهرغم وجود قانون در این رابطه، به خاطر فشار صاحبان صنایع، کالاهای نامرغوب و با قیمت زیاد به مردم تحمیل شده است. اگر بعد از 30 سال صنایع تولیدی ما بهرغم وابستگی به خودروسازان خارجی مثل پژو و رنو از نظر تکنولوژی و طراحی محصول قادر نیستند کالاهای با کیفیت تولید کنند، بهرهوری خود را افزایش دهند و قیمت کالاهای خود را تا حدودی با قیمتهای جهانی همسان کنند، درحالیکه از انرژی و کارگر ارزان و بازار بزرگ اقتصادی برخوردارند، مشکل به خود آنها برمیگردد.
اگر مدیران قوی و فناوری روز دنیا در تولید خودرو بهکار گرفته و از تجربه سایر کشورها استفاده شود، مسلما نیازی به دیوار تعرفه و حمایتهای دولت نیست و خودروسازان و صاحبان صنایع ما باید با هزینه کردن در زمینه تحقیق و توسعه، دانش لازم را برای تولیدات خود به دست آورند یا فناوری روز دنیا را به خدمت بگیرند. در این صورت، حمایت مردم از تولیدات داخلی شکل میگیرد. نمونه مشخص آن در زمینه تولید محصولات کشاورزی و باغی است که مردم برنج، چای و میوه داخلی را به خارجی ترجیح میدهند و این مساله در رابطه با کالاهای ایرانی در دنیای رقابتی مهم است و ضرورت دارد صاحبان صنایع برای بهبود کیفیت محصولات خود و قیمت تمامشده آن اقدام کنند و حقوق مصرفکنندگان را ارج نهند.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
«جامجم» در گفتوگو با عضو هیات علمی مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی به بررسی اثرات منفی حفر چاههای عمیق میپردازد
سخنگوی صنعت آب در گفتوگو با جامجم: