گفت‌وگو با قاتل بخشیده شده

هرگز دعوا نخواهم کرد

گفت‌وگو با قاتل بخشیده شده

بی‌گناه هستم

سال‌ها از روزی که میثم خودکشی همسرش را به پلیس اطلاع داد، گذشته ‌است. چند روز بعد از واقعه، او خودش متهم به قتل شد و از آن پس در زندان به سر می‌برد. میثم که بعد از سال‌ها تلاش موفق به جلب رضایت اولیای‌دم شده‌ است، همچنان می‌گوید قاتل نیست. او که دو هفته قبل در شعبه 71 دادگاه کیفری‌ استان تهران محاکمه شده ‌است، آنچه را که در این سال‌ها اتفاق افتاده ‌است، توضیح می‌دهد.
کد خبر: ۶۹۶۸۱۵
بی‌گناه هستم
اتهام قتل همسرت را قبول داری؟

نه اصلا قبول ندارم و در تمام این سال‌ها هم این اتهام را نپذیرفتم. من او را نکشتم، او خودکشی کرد.

مرگ او به گفته پزشکی قانونی دیگرکشی بود. شیوه قتل طوری نیست که بتوان آن را خودکشی دانست.

پزشکی قانونی اشتباه کرده ‌است، این را قبلا هم گفته‌ام. او خودکشی کرد. دروغ نمی‌گویم. در پرونده هیچ مدرکی علیه من وجود نداشت.

اگر مدرکی وجود نداشت تو محکوم نمی‌شدی؟

به هر حال قضات گفته‌های اولیای‌دم را قبول کردند. شاید کفه ترازو به سمت آنها سنگینی می‌کرد و گفته‌های من در دادگاه تائید نشد و محکوم شدم، اما من او را نکشتم. حاضرم قسم بخورم این کار را نکردم.

با همسرت اختلاف داشتی؟

مسائل مهمی برای اختلاف نبود. ما تازه ازدواج کرده ‌بودیم و خوب همدیگر را نمی‌شناختیم به همین دلیل بر سر مسائلی با هم درگیری داشتیم که البته موضوع مهمی نبود.

اما پدر مقتول می‌گوید تو دخترش را شکنجه می‌کردی؟

اگر من شکنجه‌اش می‌کردم چرا پدرش او را به خانه خودش نمی‌برد و چرا یک بار هم نشد که همسرم قهر کند و به خانه پدرش برود حرف‌های آنها درست نیست. من هرگز همسرم را شکنجه نکردم.

همسرت چند سال داشت؟

خیلی جوان بود 20 سالش نشده ‌بود.

این درست است که به همسرت شک داشتی؟

برای امنیت همسرم کارهایی را انجام می‌دادم، اما به این معنی نبود که به او شک داشته باشتم.

پس چرا او را بشدت کنترل می‌کردی؟

همه این کارها را برای امنیت همسرم می‌کردم. خیلی دوستش داشتم. زن جوان و زیبایی بود به همین دلیل هم سعی می‌کردم از او مراقبت کنم. هر زن و شوهری در سال اول زندگی‌شان چنین مشکلاتی را دارند. ما هم با برخی مسائل مواجه بودیم، اما اصلا جدی نبود.

یعنی همسرت هم به تو مشکوک بود؟

به من مشکوک نبود، اما سر برخی مسائل با من درگیر می‌شد مثلا می‌گفت چرا او را کنترل می‌کنم درک نمی‌کرد که برای امنیتش این کار را می‌کنم. البته همیشه بعد از کمی جر و بحث، آشتی می‌کردیم.

همسرت را دوست داشتی؟

مثل هر مردی زنم را دوست داشتم. وقتی سر کار می‌رفتم دلم برایش تنگ می‌شد.

او هم نسبت به تو همین حس را داشت؟

اگر مرا دوست نداشت که با من نمی‌ماند. او خیلی مرا دوست داشت و زن خوبی هم بود.

اما پدرش می‌گوید مرتب گله می‌کرد و می‌گفت تو اذیتش می‌کنی؟

گفته‌های پدرزنم صحت ندارد اگر واقعا این طور بود، او می‌آمد و دخترش را می‌برد.

اگر آن طور که تو می‌گویی با همسرت رابطه خوبی داشتی و مشکل خاصی نبود، چرا او خودکشی کرد؟

به هر حال زن جوانی بود. مشکلاتی هم با خانواده خودش داشت و از این بابت خیلی ناراحت می‌شد و گاهی کارهایی می‌کرد که پدر و مادرش ناراحت می‌شدند شاید به دلیل مشکلاتی که با آنها داشت این کار را کرد.

در حالی بر خودکشی همسرت اصرار داری که در گزارش پزشکی قانونی آمده ضربه‌ای که به همسرت وارد شده ضربه‌ای است که فرد خودش نمی‌توانسته به قصد خودکشی وارد کند بنابراین شخص دیگری دست به این کار زده‌ است. در این باره چه می‌گویی؟

من از این مسائل سردر نمی‌آورم فقط می‌دانم قتل کار من نبود.

شما فرزند هم داشتید؟

نه هنوز بچه‌دار نشده‌ بودیم البته همسرم می‌گفت باید چند سالی بگذرد، اما من قصد داشتم بچه‌دار شوم و در این مورد چندباری با هم صحبت کرده‌ بودیم.

پیش از این که با مقتول ازدواج کنی با زن دیگری ازدواج کرده بودی، چرا از او جدا شدی؟

رفتارش را دوست نداشتم واقعا از کارهایش ناراحت می‌شدم از دستش خسته شده ‌بودم و بعد هم هردو تصمیم گرفتیم جدا شویم.

همسر اولت گفته تو آدم شکاکی هستی و به همین دلیل از تو جدا شده ‌است.

دروغ می‌گوید من شکاک نیستم فقط از خانواده و ناموسم محافظت می‌کنم. همسر اولم زن گستاخی بود فکر می‌کرد هر کاری او می‌خواهد باید انجام بدهم. وقتی به او می‌گفتم باید طوری که من می‌گویم لباس بپوشی، قبول نمی‌کرد. پس از مدتی درگیری بر سر این مسائل، از هم جدا شدیم. ضمن این که من کار بدی نکردم. همسر اولم مرا دوست نداشت از او جدا شدم و با زن دیگری ازدواج کردم اگر آن طور که شما می‌گویید باشد هر مردی که طلاق می‌گیرد، دیگر نباید ازدواج کند.

در حالی مدعی هستی همسرت را نکشته‌ای که دادگاه تو را محکوم کرده و رای قصاص نیز تائید شده است. چرا هیچ ‌وقت نتوانستی بی‌گناهی خود را ثابت کنی؟

چون دادگاه مرا محکوم کرد مجبور شدم رضایت بگیرم در غیر این صورت دنبال رضایت نمی‌رفتم. باز هم می‌گویم من بی‌گناه هستم و زنم را نکشته‌ام.

حتی اگر بپذیریم که همسرت خودکشی کرده و قتل به دست تو اتفاق نیفتاده است، خودت را در خودکشی او مقصر نمی‌دانی؟

قبلا هم گفتم من زنم را دوست داشتم و همیشه سعی می‌کردم از او مراقبت کنم و بهترین‌ها را در اختیارش قرار می‌دادم. آن‌قدر دوستش داشتم که نمی‌خواستم کوچک‌ترین سختی را تحمل کند همه خرید خانه را خودم انجام می‌دادم. هروقت می‌گفت چیزی برای خودش می‌خواهد بخرد، می‌گفتم صبر کن با هم برویم، اما او این کارهای مرا به حساب سختگیری می‌گذاشت. من هم ناراحت می‌شدم چون علاقه‌ام به خودش را درک نمی‌کرد، اما هیچ‌ کاری نمی‌کردم که فکر کند در تنگناست. البته خودش برداشت اشتباه داشت شاید اشتباه و قصور من اینجا بود که باید کاری می‌کردم که او به من اعتماد کند و بداند قصدم آزار دادنش نیست، وگرنه کار بد دیگری نکردم. البته گفتم زنم از خانواده خودش هم ناراحتی داشت.

تو که مدعی هستی او خودکشی کرده‌ است، نشانه‌ای از افسردگی در او دیده بودی؟

نه، اگر متوجه مساله‌ای می‌شدم حتما جلوی کار را می‌گرفتم. او رفتار مشکوکی نداشت. بارها شده‌ بود که با هم جر و بحث می‌کردیم و بعد همه چیز تمام می‌شد.

از روز حادثه بگو، خودت در زمان مرگ همسرت آنجا بودی؟

بله خانه‌ بودم. تازه از سرکار برگشته ‌بودم. دیدم حال خوبی ندارد شب قبل با هم جر و بحث کرده ‌بودیم و او با من قهر کرده ‌بود. با خودم گفتم دلخوری‌اش از شب قبل است بالاخره از دلش درمی‌آورم. لباس‌هایم را عوض کردم و به سمت اتاق رفتم وقتی برگشتم او را در حالی که ضربه‌ای به خودش زده ‌بود؛ دیدم. بلافاصله هم به اورژانس و پلیس خبردادم ولی زنم مرده ‌بود و کاری از دست کسی برنمی‌آمد.

چطور توانستی رضایت اولیای‌دم را بگیری؟

مدت زیادی در زندان بودم. آنها اصرار بر قصاص داشتند. البته خیلی‌ها به من گفته ‌بودند این خانواده فقط به دنبال محکوم کردن تو هستند و قصدشان این نیست که حکم را اجرا کنند. بالاخره هم حکم نهایی را گرفتند. با این که من خیلی اصرار کرده‌ بودم قتل کار من نیست، اما پدرزنم قبول نکرد. بعد از این که حکم قطعی شد، خانواده‌ام برای صحبت کردن و جلب رضایت رفتند، اما پدرزنم گفته ‌بود باید آن‌قدر در زندان بماند تا بپوسد، اما به هر حال خانواده‌ام راضی‌شان کردند تا گذشت کنند. خیلی‌ها واسطه شدند سال‌ها تلاش کردیم و موفق شدیم رضایت بگیریم واقعا کار سختی‌ بود. خدا را شکر همه چیز تمام شد.

بزودی از زندان آزاد می‌شوی، آیا باز هم ازدواج می‌کنی؟ بازهم رفتاری می‌کنی که همسرت یا خانواده‌ات ناراحت شوند؟

مسلما مثل سابق رفتار نخواهم کرد. البته فکر نمی‌کنم حالا حالاها ازدواج کنم. از زندگی عقب افتاده و مبلغ زیادی دیه داده‌ام. باید آن را جبران کنم تا بتوانم دوباره روی پای خودم بایستم. منتظر روز آزادی هستم و از خدا می‌خواهم کمکم کند تا بتوانم بار دیگر به زندگی برگردم. (ضمیمه تپش)

مریم عفتی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها