![پیام عقبنشینی ترامپ برای غربزدگان](/files/fa/news/1403/11/20/1402858_657.jpg)
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
به عنوان نمونه میدانیم نجات جان انسان بر راستگویی مقدم است و همین تزاحم میان دو امر مهم است که موجبات جواز دروغ مصلحتی را فراهم میسازد و مانع غیراخلاقی بودن دروغگویی در این موقعیت بخصوص میشود. حال اگر ما به جای نجات جان انسان، امر مهم دیگری همچون حفظ قدرت سیاسی و نظم اجتماعی را اهم فرض کنیم پس میتوانیم در جهت مصالح سیاسی دروغ بگوییم و به لحاظ اخلاقی از آن دفاع کنیم. از همین قرار است هر امر مذموم دیگری ازجمله خشونت. پس همچنین میشود برای نیل به اهداف کلان اعتقادی و سیاسی دست به کشتار وحشیانه زد و جنگ و درگیری به راه انداخت و این خشونتهای آشکار را نیز اخلاقی تلقی کرد. آیا با این وصف دیگر هیچ قانونی لازمالاجرا خواهد بود و به اصطلاح هیچ سنگی روی سنگ بند خواهد شد؟ چه تفاوتی هست میان اصل مقبول ترجیح اهم بر مهم و اصل مردود هدف وسیله را توجیه میکند؟
همه چیز به تشخیص اهم و مهم برمیگردد و اینکه چه مرجعی تعیینکننده میزان اهمیت موضوعات مختلف است از این گذشته برای تشخیص درست باید نگاهی جامع داشت و معایب و مزایا را با هم دید و سنجید. یعنی جدا از تعیین مرجع، شناخت دقیق بخصوص آگاهی از موقعیت و زمینه نیز اهمیت دارد. به عنوان نمونه اگرچه اولویت نجات جان انسان بر راستگویی را خداوند متعال مشخص کرده و منبع تشخیص، وحی است؛ اما ممکن است جایی همین ترجیح صیانت از نفس بر صداقت دارای مفسده باشد یا به اصطلاح علما، تالی فاسد داشته باشد. مثلا اینکه باعث بشود سنت سیئهای باب شود که به موجب آن جانهای دیگری در معرض خطر قرار بگیرند که در اینجا جای اهم و مهم مذکور عوض میشود و صداقت در اولویت قرار میگیرد. یعنی قاعده همان است، اما در تشخیص موضوع، تغییر حاصل شده و این تغییر، عمل متفاوتی را نیز اقتضا خواهد داشت.
تکیه بر منبع وحیانی و تأکید بر انعطاف در برابر اقتضائات زمانی و مکانی، راه را بر بسیاری از انحرافات سیاسی مسدود یا دستکم دشوار خواهد کرد، اما همچنان معضلاتی چون تفسیر به رأی و مصادره به مطلوب، موجب بقای ابهام و اشکال در شناخت درست رفتار صحیح میشوند و این ما را به اتخاذ قاعدهای روشنتر و جامعتر و در نتیجه لازمالاتباعتر وامیدارد که عبارت است از محدود کردن حیطه عمل در هنگامهای که تشخیص صحیح با مانع روبهروست. چنانکه در فقه اسلامی اجرای برخی قوانین مختص به زمان حضور امام معصوم دانسته شدهاند و در دیگر زمانها توصیه به تساهل و تسامح و عمل بر مبنای احتیاط شده است که اگرچه اتخاذ این موضع محافظهکارانه نمیتواند به عدالت تام منجر شود، ولی میتواند از سقوط به ورطه بیعدالتی افسارگسیخته جلوگیری کند. شاید همین ویژگی، وجه تمایز اصلی جوامع اسلامی باز و منعطفی همچون جمهوری اسلامی ایران در مقایسه با جوامع اسلامی بسته و متصلب دیگر کشورها باشد. یکی از مهمترین مصادیق خشونت سیاسی، جنگافروزی به بهانه دموکراسی است. حمله نظامی به دیگر کشورها به بهانه رهانیدن آنها از سلطه استبداد و با این توجیه که میخواهیم برای آنها دموکراسی به ارمغان بیاوریم. حمایت از مظلوم در برابر ظالم به خودی خود امر پسندیدهای است و چهبسا از همین رو یکی از انواع جهاد در اسلام، جهاد ابتدایی شمرده شده است، اما گذشته از اینکه اهداف باید متعالی باشند نه منفعتجویانه، مساله مهمی که اینجا قابل طرح و تأمل است، میل و خواست درونی ملتهاست. شکی نیست مظلوم سودای رهایی از سلطه ظالم دارد، اما پرسش این است که جایگزین چه خواهد بود؟ استقلال و آزادی؟ یا وابستگی و وامداری نسبت به فرهنگ و قدرت بیگانه؟ بعلاوه، از مفاسدی که جنگ ـ به هر نوعی و با هر توجیهی ـ به دنبال دارد نمیتوان بیاعتنا گذشت. نمیتوان گفت در راه اهداف کلان، قربانیهای خرد بیاهمیتاند و هر چیزی بهایی دارد که باید پرداخته شود. این حیطهای نیست که تصمیمگیری آن به عهده دیگران باشد. پای مرگ و زندگی انسانها در میان است و سرنوشت زندگی مردمان هر ملتی را افراد همان جامعه باید تعیین کنند نه کسانی که به نام آزادی و دموکراسی مبادرت به اتخاذ تصمیم برای مرگ و زندگی دیگر انسانها میکنند و برای جان و مال و ناموس آنها قیمت تعیین کرده، به پرداخت هزینه وادارشان میکنند و خودکامانه برای نیل به اهداف خویش از ایشان قربانی طلب میکنند.
حامیان حقوق حیوانات برآنند که باید در مسیر آزادی حیوانات و حیات طبیعی آنها گام برداشت و از نگهداری آنها در قفس یا در محیطهای خانگی بستهای که جدا از محیط زیست طبیعی آنهاست، احتراز کرد. با این حال خیلیها با ادعای حمایت از حیوانات اقدام به جدا کردن آنها از بستر طبیعی خود میکنند و به بهانه فراهم کردن محیط سالمتر و امنتر برای آنها در واقع نیاز خود به داشتن حیوان خانگی را برطرف میکنند. میشود گفت حمله به دیگر کشورها به نام ارمغان دموکراسی و به سود منافع شخصی چیزی نظیر همین تصمیمگیری بظاهر منطقی برای تأمین رفاه، سلامت و امنیت حیوانات است با این تفاوت که آنجا ما با انسانها طرف هستیم. با موجودات ذیشعوری که به مراتب بیشتر از حیوانات نیازمند احقاق حقوق و بهرهمندی از زندگی مبتنی بر حیات مقبول و مورد نظر خود هستند. فرهنگ، آیین و سنت انسانها همه دارایی آنهاست و تحمیل سنت و فرهنگ بیگانه به آنها به مراتب مذمومتر از تحمیل زندگی انسانی به حیوانات است. چگونه است که ما برای نحوه زندگی جانوران حق تصمیمگیری نداریم ولی میتوانیم برای انسانها و شیوه زندگی آنها تعیین تکلیف کنیم؟ در فقه اسلامی شکار به قصد تفریح و تفنن حرام دانسته شده یعنی برای جان حیوانات نیز حریم مشخص شده است، حال چگونه است که میتوان جان انسانها را به ثمن بخس منافع سیاسی فروخت و نامش را پرداخت هزینه برای آزادی و دموکراسی گذاشت؟ برای آزادی میشود جنگید، جان داد و شهید شد، اما برای آزادی نمیتوان جنگافروزی کرد، جان گرفت و شهید طلب کرد.
خط قرمز تلاش برای نیل به اهداف متعالی، توسل به وسایل پست و نامشروع است، بخصوص وقتی بها و هزینه، جان شیرینی باشد که خالق در اختیار مخلوق گذاشته و تنها اوست که مجاز به بازپسگیری آن است. اینجا دیگر اهمّ، روش و شیوهای است که ما به کار میبندیم نه نتایجی که قرار است حاصل شود. که اگر جز این بود، علی(ع) برای حاکمیت بر حق خویش منتظر اقبال عمومی نمیماند و تفاوت خود را با معاویه، نیرنگبازی او عنوان نمیکرد. آنچه دست اولیا و بزرگان را برای تحقق اهداف متعالی خویش همواره بسته نگاه داشته، همین احتراز از توسل به وسایل نامشروع بوده است نه فقدان هوش یا ذکاوت یا قدرت تمیز اهم از مهم. پاک نگه داشتن راه، روش و سیره مهمتر از رسیدن به مقصد با هر وسیله و به هر قیمت ممکن است. این آموزهای است که اختصاصی به ادیان ندارد و هر عقل سلیمی به راستی آن اذعان خواهد کرد، چراکه اجتماع نقیضین محال است و نمیتوان با رفتار مستبدانه و با تحمیل جنگ و لطمات جبرانناپذیرش به ملتها در مسیر نیل به دموکراسی و مردمسالاری گام برداشت مگر آنکه هدف نه آزادی، بلکه قدرت باشد.
محمد کامیار / جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد