سخنگوی کمیسیون بهداشت و درمان مجلس در گفتگو با جام جم آنلاین هشدار داد
زمانهای که در جامعه ایرانی ساموراییها تقریبا به صورت یک پدیده مطرح شدند، دقیقا مقارن با وقتی بود که فیلمهای آمریکایی به سبب مخالفتهای رسمی کمتر امکان نمایش مییافتند، در تلویزیون نیز ـ غیر از معدودی فیلمهای هندی که تا پیش از سال 63 و فراگیر شدن موج نمایش سینمای هند پخش شدند ـ نمیشد با ضوابط جدید انتظار نمایش این آثار را داشت، بنابراین یکی از چارههای موجود، پخش آثاری از سینمای ژاپن بود. به این ترتیب سیل این فیلمها سرازیر سیمای وطنی شد و مردم، از آن پس در توفیقی اجباری میبایست چشمهای بادامی و ریز، به همراه صورتهای سنگی و کمتر برونریز این هنرپیشگان خاور دور را که با توجه به پسندها و معیارهای آن زمان بازیگری در ایران بسان بازیگران دیگر نقاط جهان نمیشد با آنها همذاتپنداری کرد، تحمل کنند. هرچند در میان آنها ستارههای درخشانی مثل توشیرو میفونه نیز توانستند بخوبی خود را در دل بینندگان ایرانی جا کنند، تا حدی که نگارنده به یاد دارد برخی سینمادوستان آن سالها به سبب غیرمتعارف بودن نام این بازیگر ژاپنی، بدون تلفظ اسم و فامیل کاملش از او با فقط با نام کوچکش توشیرو یاد میکردند و هر بار که فیلمی از این بازیگر اکران میشد، میپرسیدند: «فیلم جدید توشیرو را که در سینماها گذاشتهاند، دیدهای؟...»
میفونه، متولد اول آوریل ۱۹۲۰ که در ۲۴ دسامبر ۱۹۹۷ (در سن هفتاد و هفت سالگی) از دنیا رفت، در فیلمهای فراوانی بازی کرد. گویا تعداد آثارش به 170 فیلم میرسد ـ تردیدی نیست که همکاری با فیلمسازان بزرگی نظیر کوروساوا باعث مطرح شدن جهانی میفونه شد، البته خود این بازیگر نیز با نقشآفرینیهایش نشان داد قدر هر موقعیت و نقشی را ـ بویژه در آثار برگزیده و برتر سینمایی ـ میداند. مشهور است که کوروساوا یکبار درباره او گفته: «صحنههای مربوط به بازی میفونه با کمترین نگاتیو ممکن فیلمبرداری میشود، به این ترتیب که برای فیلمبردای صحنههای بازی توشیرو به میزانی کمتر از یکسوم دیگر بازیگران ژاپنی نگاتیو صرف میشود. در حالی که در ژاپن، هر بازیگر معمولا برای بازی در هر فیلم بیش از دو برابر، یا حتی گاهی بیش از این مقدار، به نگاتیو نیاز دارد.»
مجموعه این حرفها به همراه تعداد فیلمهای خوبی که میفونه در کارنامه دارد، این نکته را به ذهن متبادر میکند که او صرف نظر از استعداد بالایش در هنر بازیگری، دارای هوش و قدرت گیرایی بالایی بوده و میتوانسته خواستههای فیلمسازان را در سینمای آنالوگ و 100 درصد نگاتیوی آن سالها برآورده کند. بهاین ترتیب، میفونه نهتنها یکی از مشهورترین بازیگران ژاپنی در جهان، که به یکی از شناختهشدهترین بازیگران قاره آسیا در زمان خودش بدل شد. مثل همیشه نمیتوان از توفیق و محبوبیت این بازیگر در ایران گفت و نقش و تاثیر یکی از شاخصترین دوبلورهای ایرانی یعنی حسین عرفانی را در همراهی تماشاگر ایرانی با میفونه و کاراکترهایش نادیده گرفت. البته صدای یک یا چند دوبلور دیگر را هم بر چهره میفونه شنیدهایم، اما آنچه مسلم است بهترین نقشهای میفونه (دستکم برای ما) همواره با صدای عرفانی همراه بودند؛ آثاری همچون «ریش قرمز»، «عصیان»، «هفت سامورایی»، «یوجیمبو» و بسیاری فیلمهای دیگر.
***
شاید شهرت و محبوبیت میفونه در ایران با نمایش هفت سامورایی شروع شد. او هرچند پس از تاکاشی شیمورا (بازیگر نقش اصلی) در فیلم دیده میشود، اما وجود میزان تحرک در این نقش، به همراه اندکی جنبههای طنزآمیز باعث میشود توشیرو نیز بخوبی به چشم بیننده فیلم بیاید. هفت سامورایی با توجه به فضای خاص سالهای ابتدایی پس از انقلاب سخت به مذاق تماشاگر ایرانی خوش آمد.
داستان، درباره روستایی جنگزده است که همیشه مورد حمله راهزنها قرار میگیرد. مردم روستا عاقبت چاره را در این میبینند که برای مقابله، هفت سامورایی را برای جنگ با راهزنها استخدام کنند و میفونه جوان نیز نقش یکی از آنها را بازی میکند. هفت سامورایی همواره فیلم محبوب منتقدان سینما نیز بوده، ازجمله دو بار در فهرست ده فیلم برتر مجله معتبر سینمایی «سایت اند ساوند» (در سالهای ۱۹۸۲ و ۱۹۹۲) و همچنین یک بار در فهرست ده فیلم برتر کارگردانان همان مجله (در سال ۲۰۰۲) قرار گرفته است.
این فیلم محبوب ژاپنی بارها مأخذ و منبع الهام فیلمسازان دیگری در جهان (از جمله هالیوود) قرار گرفته است. «هفت دلاور» ساخته جان استرجس معروفترین فیلمی است که براساس این اثر مشهور کوروساوا خلق شده و درواقع آن را ترجمان یک فیلم سامورایی به زبان وسترن میدانند. در ایران نیز هفت سامورایی (یا فرقی نمیکند نسخه هالیوودیاش هفت دلاور) چند بار و در دورههای زمانی مختلف، مورد اقتباس فیلمسازان قرار گرفته است؛ ازجمله «قهرمانان» ساخته ژان نگولسکو که درواقع محصول مشترکی بود که در دهه چهل خورشیدی تولید و عرضه شد. سالها بعد (1361) ایرج قادری با همین مضمون و به شکلی آداپته شده «برزخیها» را ساخت که پرفروشترین فیلم آن سال بود. بعضیها، هنگام نمایش اولین فیلم از سهگانه «اخراجیها» ساخته مسعود دهنمکی، مضمون این فیلم را نیز تا حدی برگرفته از هفت سامورایی و هفت دلاور دانستند اما به نظر نگارنده کیفیت اخراجیها به همراه مضمون ایرانیشدهاش و همچنین نگاه فیلمساز، بیشتر به برزخیهای قادری نزدیک است؛ ضمن اینکه جنس و خاستگاه دو فیلم نیز برآمده از یک جاست.
***
دامنه نفوذ، قدرت و اعتبار توشیرو در بازیگری چنان گسترش یافت که از سوی فیلمسازان غربی نیز به همکاری دعوت شد. «آفتاب سرخ» حاصل همکاری میفونه با کارگردانی همچون ترنس یانگ در کنار بازیگران مشهوری مانند چارلز برانسون، آلن دلون و اورسلا اندروس (محصول ۱۹۷۱ فرانسه، ایتالیا و اسپانیا) بود. البته در نمایش «آفتاب سرخ» در ایران، میفونه دوبلور همیشگیاش را به همراه نداشت و صدایی دیگر (جواد پزشکیان) بر چهرهاش شنیده میشد، اما در این فیلم نیز دوباره در همان نقش سامورایی خویش ظاهر شد و با پوشیدن ردای مخصوص خود و همگنانش شمشیر در دست گرفت و به جنگ تیر و تفنگ رفت...
***
شهرت میفونه در ایران به حدی بود که سال 63 وقتی مرضیه برومند و محمدعلی طالبی فیلم پرفروش و محبوب بچهها (شهر موشها) را در ادامه موفقیت سریال عروسکی «مدرسه موشها» ساختند، با استفاده از جذابیتهای فرامتنی این بازیگر، شخصیتی با نامی هماهنگ و موزون با نام این بازیگر (موشیرو میشونه!) را در «شهر موشها» گنجاندند. قصه و نوع حضور و ظهور او در فیلم نیز در نوع خود جالب بود؛ جایی که گربه مخوف فیلم در تعقیب بچهموشها میکوشد، به آنها حملهور شود و بچهموشها نیز معصومانه در حال گریز هستند که به یکباره غافلگیر میشوند و موشیرو میشونه با فنون و ضربات کارسازی که از ورزش کاراته آموخته او را چپ و راست میکند و بچهموشها نفس راحتی میکشند. جالبتر اینکه میشونه لباس ورزش رزمی (همان لباس کاراته) بر تن دارد و طی آوازی که به زبان فارسی و آمیخته با زبان ژاپنی میخواند خود را چنین معرفی میکند:
«من موشیرو میشونه، هیچ جا ندارم خونه/ یوهو سوهو جهانگرد، یعنی من هست جهانگرد!». البته میدانیم که توشیرو میفونه ستاره فیلمهای رزمی نبود و یکی از محورهای اصلی پرسونای سینمایی او را بازی گاه و بیگاه در نقش ساموراییها تشکیل میداد. درواقع کاراکتر موشیرو میشونه نیز با بهرهگیری کاریکاتورگونه (یا نوعی نزدیکی کاریکلماتوروار به اسم این اسطوره سینمای ژاپن) بیشتر به ستارگان سینمای رزمی نظیر بروسلی فقید شباهت داشت، درواقع، برومند و طالبی قصد داشتند به این شبیهسازی اسمی، نه فقط او را، که سینمای خاور دور را در ذهن بچهها و بینندگان بزرگسال فیلمشان تداعی کنند.
در یکی از آیتمهای همیشگی سریال پربیننده «محله بروبیا» و سری بعدی این مجموعه که با نام «محله بهداشت» تولید و پخش شد نیز یک رزمیکار ژاپنی در کنار یک کشتیگیر ایرانی با کارهایشان بچهها را میخنداندند، جالب اینکه هنگام تمرین هیچیک در یک رشته واحد با دیگری تمرین نمیکرد، ژاپنی ورزش رزمیاش را میکرد و «ابرامسان» با بازی داریوش مودبیان، نیز همزمان کشتیاش را میگرفت. آنچه معلوم بود اینکه یکی از این دو نفر (رزمی کار ژاپنی) مستقیما تحت تاثیر موج ورود و پخش فیلمهای ژاپنی به ایران به این برنامه مخصوص بچهها راه پیدا کرده بود. (علی شیرازی/ ضمیمه قاب کوچک)
سخنگوی کمیسیون بهداشت و درمان مجلس در گفتگو با جام جم آنلاین هشدار داد
حسن هانیزاده در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگوی تفصیلی با جام جم آنلاین مطرح کرد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد:
گیتی خامنه از دغدغههای محیطزیستیاش میگوید
علی داوودی و پدرش در تحریریه روزنامه «جامجم»:
سخنگوی کمیسیون بهداشت و درمان مجلس در گفتگو با جام جم آنلاین هشدار داد