بیسوادان بزرگسال ایرانی هرکدام به یک زبان، بیسوادی خود را توجیه میکنند تا نشان دهند اگر تا به حال بیسواد ماندهاند از بد ِ روزگار و جبر زمانه بوده است.
اما اگر هیات دولت با لایحه سازمان نهضت سوادآموزی موافقت کند، روال زندگی افراد بیسواد با آنچه امروز در جریان است، تفاوت خواهد کرد و توجیهات این چنینی از افراد بیسواد پذیرفته نخواهد شد.
موضوع بر سر عقبماندگی کشور از برنامه پنجم توسعه و به تعویق افتادن توسعه پایدار است. مطابق این برنامه باید بیسوادی تا پایان سال 94 در گروه سنی کمتر از 50 سال ریشه کن شود و این تحول، زمینه را برای تحقق سند چشمانداز بیست ساله که ایران را در سال 1404 کشوری سرآمد در منطقه میخواهد، مهیا کند.
اما تا این نقطه مطلوب، فاصله بسیار است. تا پایان سال 94 کمی بیش از یک سال و نیم فرصت مانده، در حالی که آمار بیسوادان کمتر از 50 سال همچنان رقمهای میلیونی را نشان میدهد آن هم میلیونها انسان که بخش قابل توجهی از آنها در مقابل سوادآموزی مقاومت میکنند.
علی باقرزاده، رئیس سازمان نهضت سوادآموزی آمارهای درشتی در دست دارد که از نتایج سرشماری سال 90 به دستش رسیده و بیسوادی 50 درصد از افراد بالای 50 سال و بیسوادی 9 میلیون و 719 هزار نفر از افراد 6 تا 49 سال را روایت میکند؛ اعدادی که آنقدر بزرگ است که هم از سختی کار ریشهکنی بیسوادی حکایت دارد و هم راوی مقاومتی است که از گذشته تا به حال زیر پوست جامعه بیسواد کشور خزیده است.
پس سختی کار ریشهکنی بیسوادی در شکستن این مقاومت است که چندی پیش، معاون سازمان نهضت سوادآموزی در گفتوگو با جامجم با این جمله آن را توصیف کرد: ما سواد را در طبق اخلاص گذاشتهایم و خانه به خانه آن را به مردم تعارف میکنیم، ولی کسی تحویلمان نمیگیرد.
حسن عربنژاد، رئیس اداره سوادآموزی منطقه 15 تهران نیز از همین مقاومتها میگوید که برای هر فردی به دلیلی خاص بروز میکند، مثل این که عدهای میگویند تا به حال از بیسوادی آسیبی ندیدهاند و زندگیشان هر طور بوده، گذشته یا این که میگویند من بیسواد کار دارم و باسوادان بیکارند یا این که بخشی از مردان بیسواد، خستگی ناشی از کار را بهانه میکنند و میگویند با این همه خستگی توان درس خواندن ندارند.
این گفتهها ثابت میکند تلاش برای حذف این توجیهات در بزرگسالان بیسواد تا چه حد میتواند نفسگیر باشد، هرچند راهی جز منعطف کردن افرادی که در مقابل بهرهمندی از نعمت سواد مقاومت میکنند، وجود ندارد.
چقدر بیسواد داریم؟
ترکیب جمعیت ایران از منظر میزان سواد، ترکیب عجیبی است. از یک سو هر سال عده زیادی وارد دانشگاهها میشوند و جمعیتشان بر فارغالتحصیلان قبلی افزوده میشود و از سوی دیگر نزدیک به ده میلیون نفر از جمعیت کشور بیسواد مطلقاند که نزدیک به چهار میلیون نفر از آنها کمتر از پنجاه سال سن دارند. لابهلای این جمعیت نیز ده میلیون نفر دارای مدرک ابتدایی، 9 میلیون نفر صاحب مدرک راهنمایی و 13میلیون نفر تحصیلات متوسطه دارند که نشان میدهد برخلاف تصور همگانی که بیشتر افراد جامعه را مدرک به دستان دانشگاهی میدانند، بخش قابل توجهی از جمعیت کشور را افراد بیسواد و کمسواد تشکیل میدهد.
اینها آمارهایی است که سازمان نهضت سوادآموزی از سرشماری سال 90 به دست آورده و آن را رسانهای کرده، هرچند علی باقرزاده به عنوان رئیس این سازمان بارها تاکید کرده که آمار مربوط به بیسوادی در کشور آمار دقیقی نیست و احتمال کم و زیاد بودن آن وجود دارد.
عبدالله اسدی، رئیس اداره سوادآموزی منطقه 8 تهران نیز دقیق نبودن آمارها را تائید میکند و در گفتوگو با جامجم توضیح میدهد سال تحصیلی 90-91 در این منطقه از پایتخت بیش از 4000 نفر اظهار بیسوادی کردند که بعد از پالایش اسمی و مراجعه به آدرس آنها مشخص شد فقط 1300 نفر آنها بیسواد واقعیاند.
اسدی میگوید اختلاف این دو عدد، کسانی بودند که در سرشماری سال 90 به دلایل مختلف خود را بیسواد معرفی کرده بودند چون شاید فکر میکردند اظهار بیسوادی کردن برای آنها مزیتهای اقتصادی به همراه میآورد. چندی پیش رئیس سازمان نهضت سوادآموزی نیز در گفتوگو با جامجم از این مشکل صحبت میکند که بیشک به یک مشکل فرهنگی در جامعه ما اشاره دارد، اما با وجود این اگر کسانی را که به بیسوادی تظاهر میکنند از بیسوادان واقعی جدا کنیم باز هم رقم درشتی میماند و عزمی که ریشهکنی بیسوادی میطلبد، بسیار؛ آن هم تلاشی که مخاطبانش جمعیتی است که به سوادآموزی اعتقاد راسخ ندارند و سواد در سبد نیازهای آنها جایی ندارد.
اعمال محرومیت، چرا و چگونه؟
شرایط امروز ایران در حوزه سوادآموزی مثل کسی است که همه تیرهایش را از چله کمان رها کرده و برای زدن به هدف فقط یک تیر دیگر در تیردان دارد. عبدالله اسدی میگوید: تا به حال هرچه تیر در تیردان داشتهایم به سوی هدف پرتاب کردهایم، اما بیسوادی از بین نرفته است، پس اعمال محرومیتهای اجتماعی آخرین تیر ماست که میکوشیم به هدف بخورد.
این مقام مسئول در حوزه سوادآموزی میگوید: تا به حال به شیوههای مختلفی متوسل شدهایم تا بیسوادان را جذب کنیم؛ از راهاندازی کلاسهای رایگان و توزیع کیف و کتاب و لوازمالتحریر مجانی گرفته تا منعطف کردن کلاسها، هماهنگ کردن زمانهای آموزش با وقتهای خالی سوادآموزان و رفع اشکال درسی فرزندان سوادآموزان. اداره سوادآموزی منطقه 8 تهران حتی از دانشآموزانی که پدر و مادر بیسواد دارند، خواسته تا چند روز به مدرسه نیایند و اگر والدین اعتراض کردند بگویند دوست نداریم درس بخوانیم و اگر آنها ناراحت شدند، بچهها بگویند پس اگر بیسوادی بد است چرا شما بیسواد هستید. به گفته اسدی این شیوه باعث جذب تعداد قابل توجهی از والدین بیسواد شده، ولی این معضل را به طور کامل از بین نبرده است.
حسن عربنژاد نیز اظهارات مشابهی دارد. او به جامجم توضیح میدهد که از ابتدای تاسیس سازمان نهضت سوادآموزی انواع و اقسام روشها برای جذب سوادآموزان به کار گرفته شده، طرحهایی همچون گامی به سوی نور، طرح ضربتی، طرح کارکنان ادارات، طرح خواندن با خانواده، طرح مراکز سیالسی محلی، طرح فرد به فرد، طرح شتاب در منطقه، طرح کودکان کار، طرح بهزیستی و طرح گذر از آسیب که هر کدام بخشی از بیسوادان را جذب کرده ولی در مجموع نتوانسته بیسوادی را ریشه کن کند. در واقع این مقام مسئول در حوزه سوادآموزی نیز از همان تیرهای رها شده از چله کمان میگوید که گرچه به هدفنهایی نزدیک شده ولی به آن اصابت نکرده و حالا وضع را به شکلی درآورده که دیگر چارهای جز اعمال محرومیتهای اجتماعی برای وادار کردن بیسوادان به سوادآموزی باقی نگذاشته است.
البته آنطور که تاکنون اعلام شده این محدودیتها و محرومیتها شامل حال همه بیسوادان نمیشود و از سال 95 آن دسته از افراد محروم از سواد که زیر 50 سال هستند و پس از آگاهی از تصمیم دولت نسبت به سوادآموزی اقدام نکنند از برخی امتیازات محروم خواهند شد.
پیش از این رئیس سازمان نهضت سوادآموزی اعلام کرده بود که این محرومیتها فقط امتیازات دولتی را هدف میگیرد نه حقوق افراد را به طوری که حق داشتن مسکن، شناسنامه، گذرنامه و بهرهمندی از بهداشت از افراد سلب نمیشود بلکه در دسترسی آنها به گواهینامه رانندگی، پروانه کسب، گرفتن خدمات حمایتی از کمیته امداد و بهزیستی و نهادهای خدماتی و برداشت یارانه محدودیت ایجاد میشود.
عبدالله اسدی نیز این بسته محدودکننده را تائید میکند و با تاکید بر این که محدودیتهای اعمال شده باید برای ترغیب بیسوادان به سوادآموزی کارساز باشد، اولین اقدام موثر را توقف برداشت یارانه دانست که البته به گفته او هنوز در مورد این که یارانه همه اعضای خانواده مسدود شود یا فقط یارانه شخص بیسواد، جمعبندی نهایی نشده است.
انگیزهسازی فراموش نشود
تصمیم دولت برای ایجاد محدودیت در زندگی افراد بیسواد بیشک آنها را دچار تشویش میکند چون آنها باید به یکباره از پوسته قدیمی و همیشگی خود خارج شوند و دنیایی جدید را تجربه کنند. شاید از سال 95 که این طرح اجرا میشود، واکنشهای تندی از سوی برخی خانوادهها بروز کند و مقاومتها و گلایههایی شکل بگیرد، اما واقعیت این است که در پس همه این سختگیریهای ظاهری، سود افراد محروم از سواد نهفته است.
با این حال حسن عربنژاد معتقد است: قبل از شروع این طرح باید اطلاعرسانی وسیعی انجام شود تا مردم از مزایای آن باخبر شوند و بدانند برای باسواد شدن فقط دو سال مهلت دارند. او میگوید: برای هر فرد که عضو بیسواد خانواده خود را باسواد کند نیز باید تسهیلات چشمگیری قائل شد تا افراد به گام برداشتن در این راه ترغیب شوند. همچنین باید با استفاده از نیروهای متخصص سوادآموزی در افراد ایجاد انگیزه کرد و مرتب به آنها گفت «شما میتوانید»، چون کلمه میتوانید در مواجهه با افراد بیسواد معجزه میکند.
به اعتقاد او این که همه دستگاههای دخیل در سوادآموزی وارد کار شوند و ریشهکنی بیسوادی را به عنوان یک نیاز و مطالبه ملی پیگیری کنند نیز از الزامات این کار است و مقدمه آن باسواد کردن کارکنان بیسواد دستگاههای دولتی است که چند سالی است برخی ارگانها و سازمانهای دولتی آن را متوقف کردهاند.
همه با هم برای ریشهکنی بیسوادی
سواد نعمت بزرگی است که وقتی کسی از آن بهرهمند میشود ارزشش را میداند. باسوادی مقدمه پیشرفت است و افراد باسواد و توانمند، موتور محرکه پیشرفت هستند و کشوری که افراد آن در تاریکی بیسوادی ماندهاند، نمیتواند خود را به سمت توسعه پایدار حرکت دهد و بیگمان این یکی از دلایل درجا زدنها و عقبگردهای کشورهای جهان سوم است.
پس باید آگاه شد و نگاهها را نسبت به سوادآموزی تغییر داد و این تفکر پوسیده را کنار گذاشت که سوادآموزی هیچ ثمری ندارد. امروز وقت آن است تا به جای مقاومت در برابر بیسوادی به آمار تلخی فکر کنیم که نشان میدهد 14.5 درصد از جمعیت بالای 6 سال کشور فاقد سواد هستند و بعید است سرنوشتی بهتر از آنچه انتخاب کردهاند، پیدا کنند.
3 گام برای باسواد شدن
باسواد شدن افراد بزرگسال بمراتب زمانبرتر از سوادآموزی کودکان در سن تحصیل است، برای همین یک فرد بزرگسال نیاز به تمرین و تکرار و صبوری بیشتری دارد. دورههای سـوادآمـــوزی بزرگسالان نیز در ســـه مرحله طراحی شده (دوره سوادآموزی، تحکیم و انتقال) تا آنها گام به گام جلو بیایند و پیشرفت کنند و در نهایت به مرحلهای برسند که بازگشت به بیسوادی نداشته باشند. دوره سوادآموزی، دورهای برای دستیابی به حداقل سواد است تا افراد بتوانند پس از پایان دوره بخوانند، بنویسند، چهار عمل اصلی ریاضی را انجام دهند و قرآن را روخوانی کنند.
دوره تحکیم نیز دورهای است که فرصت استمرار و پایداری آموختهها و کاربرد آن را برای کسانی که دوره سوادآموزی را گذراندهاند و به ادامه تحصیل تمایل دارند، فراهم میکند. هدف از دوره تحکیم، پیشگیری از بازگشت به بیسوادی، آموزش مهارتهای اساسی زندگی و زمینهسازی برای یادگیری مادامالعمر است.
دوره انتقال نیز دورهای است که فرصت ادامه تحصیل برای کسانی که دوره سوادآموزی را گذراندهاند یا کسانی که شرایط ادامه تحصیل در آموزش و پرورش رسمی را ندارند، مهیا میکند. هدف از دوره انتقال، مهارتهای خواندن و نوشتن، درک مطلب و کاربرد آن در زندگی، گسترش فرهنگ و معارف دینی، توانمندسازی افراد در به کاربردن دستورات دینی در زندگی فردی و اجتماعی، آشنایی بیشتر با مفاهیم ریاضی و علوم و توان به کاربردن آن در زندگی و رشد بینش اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در بزرگسالان است.
مریم خباز / گروه جامعه
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
برای بررسی کتاب «خلبان صدیق» با محمد قبادی (نویسنده) و خلبان قادری (راوی) همکلام شدیم