ظهور احزاب راست افراطی یکی از چالشهای جدی پیش روی دولتهای اروپایی است، هر چند این چالش چندان هم جدید نیست. دستکم از دهه 1970 به این سو، برخی احزاب راست افراطی با اقبال شهروندان اروپایی مواجه شدهاند.
انتخابات پارلمان اروپا در ماه می 2014 بار دیگر این نگرانی و آشفتگیها را تشدید کرد، زیرا در این انتخابات احزاب راست افراطی پیروزی قابل توجهی کسب کردند. در فرانسه جبهه ملی به رهبری مارین لوپن با شعار «نه به بروکسل (اتحادیه اروپا)، آری به فرانسه» 25 درصد آرا را کسب کرد و دارای 24 نماینده در پارلمان اروپا شد. حزب راستگرای استقلال بریتانیا به رهبری نایجل فاراژ در بریتانیا 27درصد آرا را کسب کرد و به 24 کرسی پارلمان اروپا رسید. در دانمارک حزب مردم که راستگرای افراطی و ضدسیاستهای مهاجرت اتحادیه اروپاست 27.6 درصد آرای مردم را به دست آورد. در یونان حزب راست افراطی طلوع طلایی نزدیک به 10درصد آرا را کسب کرد. این روند تقریبا در اغلب کشورهای عضو اتحادیه اروپا ادامه داشت، به گونهای که احزاب پوپولیست و افراطی در مجموع یک چهارم کرسیهای پارلمان اروپا را در انتخابات می2014 کسب کردند. بسیاری از کارشناسان از انتخابات سال 2014 با عناوینی همچون زلزله یا هجوم مخالفان همگرایی اروپا به بروکسل (به عنوان پایتخت سیاسی اتحادیه اروپا) یاد میکنند. آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان رشد احزابی را که در اتحادیه اروپا ایجاد تردید و تشکیک میکنند، تاسفبار خواند و خواستار رشد «قدرت رقابت در اروپا» برای جلب نظر مردم و رایدهندگان شد.
مباحثات درخصوص احزاب دست راستی پس از جنگ جهانی دوم آغاز شد، زیرا جوامع اروپای غربی خواستار توسعه نوعی از نظام سیاسی بودند که در آن مدارا و تساهل بیشتری وجود داشته باشد. پس از پایان جنگ جهانی دوم به دلیل رشد اقتصادی، کاهش نرخ بیکاری و بیاعتبارشدن سیاستهای نژادپرستانه، احزاب افراطی چندان مورد توجه قرار نگرفتند. در دهههای اخیر و با افزایش سطح حمایت از احزاب راست افراطی، حمایت شهروندان اروپایی از همگرایی اروپا کاهش یافته است. تا دهه 1980، ادبیات موجود درخصوص راست افراطی بیشتر به تجربیات پیشین میپرداخت. با این حال، ظهور احزاب راست افراطی در دهه 1980 موج جدیدی را وارد ادبیات پژوهشی این حوزه کرد. در حقیقت، رویکرد افراطی احزابی همچون جبهه ملی در فرانسه، جمهوریخواهان در آلمان یا بلوک فلمیش در بلژیک در قبال موضوعاتی همچون مهاجرت، شهروندی و هویت ملی مغایر با سیاست احزاب رسمی و بدنه در کشورهای اروپایی بود.
3 موج تاریخی
اگر چه برخی از این احزاب راست افراطی احزاب جوانی محسوب میشوند، اما این احزاب بعد از پایان جنگ جهانی دوم در سه موج مجزا ظهور کردند. موج نخست بلافاصله پس از پایان جنگ جهانی دوم بود که در آن احزاب فاشیست و نئونازی همچون حزب رایش سوسیالیست فعالیت خود را آغاز کردند که از آرا و ایدههای سیاسی دوران جنگ جهانی پیروی میکردند. موج دوم که از دهه 1970 آغاز میشود، احزاب دست راستی به طور عمده در کشورهای اسکاندیناوی ظهور کردند. این احزاب ابتدا فعالیتهای خود را در مخالفت با سیاستهای مالیاتی دولتهای متبوع خود آغاز کردند. موج سوم نیز از دهه 1980 آغاز میشود. در این برهه، احزاب راست افراطی با اقبال بیشتری از سوی مردم مواجه شدند. ظهور احزابی همچون حزب آزادی اتریش، جبهه ملی فرانسه یا بلوک فلمیشها در بلژیک بیشتر به دلیل افزایش مهاجرت به کشورهای اروپایی بود که در آن نزدیک به 30 میلیون کارگر همراه خانوادههای خود وارد کشورهای اروپایی شدند. به عنوان مثال، طرفداران حزب آزادی اتریش بین سالهای 1986 تا 1999 سه برابر شد و به 27 درصد رایدهندگان رسید. جبهه ملی فرانسه نیز به دلیل اتخاذ سیاستهای تهاجمی در قبال مهاجران از یک حزب حاشیهای به یک حزب اصلی تبدیل شد. طرفداران حزب بلوک فلمیش در بلژیک نیز از 1.9 به 11.9 درصد افزایش یافت. در آغاز قرن بیست و یکم نیز این احزاب در کشورهای مختلف از حاشیه به متن آمدند. به عنوان نمونه، حزب آزادی اتریش در سال 2000 به دولت ائتلافی راست میانه اتریش پیوست، حزب مردم دانمارک و حزب پیشروی نروژ یا حزب لیگ شمال ایتالیا نیز وارد دولت شدند.
ویژگی و اهداف
اگر چه نمیتوان گفت تمام احزاب راست افراطی دارای یک ایدئولوژی مشترک هستند و از یک مبانی واحد پیروی میکنند، اما برخی ویژگیهای مشابه دارند. نخست این که بر فرهنگ و هویت ملی خود تاکید میکنند و معتقدند انسجام و هویت ملی و فرهنگی کشورشان در خطر است. نکته دوم این که روند همگرایی اروپایی و ادغام سیاسی، فرهنگی و اقتصادی کشورهای اروپایی را تهدیدی برای هویت و استقلال خود میدانند و با آن مخالفت میکنند. به عنوان مثال، مارین لوپن رهبر جبهه ملی فرانسه پس از انتخابات سال 2014 پارلمان اروپا اعلام کرد با هر گونه حرکت به سوی وحدت بیشتر اروپا مخالف است و درصدد بازگرداندن قدرت دولتهای ملی است و دیگر دوره اروپای تکنوکرات و تمامیت خواه به پایان رسیده است. این اظهارات بخوبی نشاندهنده مخالفت احزاب راست افراطی با سازوکارهای اتحادیه اروپاست. احزاب افراطی که ابتدا از همگرایی در اروپا حمایت میکردند، هم اکنون و البته بویژه پس از گسترش اتحادیه اروپا به شرق در سالهای 2004 و 2007 به مخالفت با آن پرداختهاند.
نکته سوم و مهمتری که توافق نظر بیشتری در بین احزاب راست افراطی بر سر آن وجود دارد، مخالفت و مقابله با مهاجران و بویژه مهاجران مسلمان است. میزان دشمنی با مهاجرت یکی از مواردی است که مورد توجه شهروندان اروپایی قرار میگیرد. در سیاستهای احزاب راست افراطی فرهنگ و هویت پیوند عمیقی با نگاه منفی به مسلمانان و اسلام دارد. تشدید فزاینده احساسات منفی نسبت به مسلمانان یکی از دلایل اقبال شهروندان اروپایی به این احزاب است. در کشورهایی همچون بریتانیا که جمعیت مهاجر مسلمان قابل توجهی در آن زندگی میکنند، سطح خصومت نژادی و قومی در مناطقی که همجوار با جوامع و گروههای مسلمان است، بسیار بیشتر ارزیابی میشود. به عنوان مثال، در نظرسنجی صورت گرفته در سال 2011، حدود 88 درصد حامیان حزب ملی بریتانیا (BNP) به این موضوع اشاره کردند که موضوع مهاجرت مهمترین معضل این کشور است. 82 درصد آنها نیز معتقد بودند مهاجران هیچ سودی برای کشورشان نداشتهاند.
حامیان احزاب راست افراطی
درخصوص حامیان احزاب راست افراطی دیدگاههای مختلفی وجود دارد. برخی آنها را اصطلاحا رایدهندگان تکموضوعی میدانند؛ به این معنا که آنها تنها در مخالفت با افزایش تعداد مهاجران خارجی به احزاب راست افراطی رای میدهند. برخی آنها را معترضان سیاسی یا بازندگان جهانی شدن میدانند. عدهای از کارشناسان حمایت شهروندان اروپایی از این احزاب را واکنشی احساسی به این موضوع میدانند که افزایش تنوع فرهنگی و قومی را تهدیدی برای فرهنگ ملی خود تلقی میکنند.
اما به طور کلی میتوان گفت بیشتر حامیان احزاب راست افراطی مردها و اغلب از طبقات میانی جامعه و طبقات کارگری هستند؛ یعنی افرادی که نسبت به چشمانداز اقتصادی بدبین هستند. حمایت از این احزاب در میان گروههای اجتماعی خاصی دیده میشود که به لحاظ اقتصادی امنیت ندارند یا در مقایسه با میانگین سطح سواد سایر افراد جامعه در درجات پایینتری قرار دارند. در گذشته، مسیحیان افراطی از مناطق فقیر و نواحی روستایی مهمترین پایگاه احزاب راست بودند؛ اما امروزه اقشار اجتماعی تحصیلکرده نیز از مهمترین حامیان گروههای راست افراطی هستند. تحقیقات نشان میدهد بین 38 تا 50 درصد رای دهندگان به احزاب راست افراطی در دانمارک، فرانسه، سوئیس و اتریش از مدیران اجرایی یا صاحبان مشاغل خصوصی هستند.
دلایل قدرتگیری
کارشناسان دو دلیل مهم را برای قدرتگیری احزاب راست افراطی و اقبال شهروندان اروپایی به آنها مطرح میکنند؛ نخست بروز بحران اقتصادی و اجرای برنامههای ریاضت اقتصادی و دیگری افزایش تعداد مهاجران به کشورهای اروپایی. برخی وضع کنونی را با دهه 1930 مقایسه میکنند که شرایط نامناسب اقتصادی و فشار بر آلمانها در نهایت موجب پیروزی سوسیالیستهای ملی در سال 1933و ظهور هیتلر در آلمان شد. بروز مشکلات گسترده اقتصادی برای برخی کشورهای اروپایی در طول بحران اقتصادی اخیر باعث افزایش بدبینیها نسبت به سازوکار اتحادیه اروپا در بین مردم اروپایی و بویژه کشورهای بحرانزده شد. این موضوع فضای مناسبی را برای گسترش تبلیغات گروههای راستگرای افراطی برای مقابله با روند همگرایی اروپا فراهم کرده است. نارضایتی از مدیریت ناکارآمد دولتها در مهار بحران اقتصادی، رشد اقتصادی پایین و کاهش رفاه اجتماعی، افزایش نرخ بیکاری، کاهش هزینههای اجتماعی و افزایش بدهیهای ملی موجب اقبال بیشتر شهروندان اروپایی به احزاب راستافراطی شده است. ظهور احزاب راست در سالهای اخیر در کشورهای اروپایی تا حدودی نیز متاثر از حضور مهاجران بوده است. در واقع، موج جدید ظهور احزاب راست افراطی واکنشی به پدیده مهاجرت گسترده به کشورهای اروپایی بوده است. با توجه به نارضایتی عمومی در بین مردم هر کشور نسبت به مهاجران، احزاب راستگرای افراطی تلاش میکنند از این موضوع به نفع خود سود ببرند. این احزاب میکوشند با پیوند زدن مشکلات و مسائل اجتماعی و اقتصادی به مهاجران و موظف کردن آنها به پذیرش آداب و رسوم کشورهای میزبان، نظر رایدهندگان را به خود جلب کنند. محبوبیت احزاب راست افراطی و گرایش فزاینده مردم به آنها باعث شده تا احزاب سیاسی دیگر نیز مواضع سختگیرانهتری نسبت به مهاجرت اتخاذ کنند.
فرجام سخن اینکه در میان طیف وسیع احزاب اروپایی، احزاب راست افراطی در مجموعه ناقدان و مخالفان شدید همگرایی اروپایی قرار میگیرند. مولفههای اصلی این گروه، علاوه بر مخالفت با مهاجرت، ملیگرایی افراطی و مخالفت با مظاهر همگرایی اروپایی ـ که به کمرنگشدن مظاهر ناسیونالیسم منجر میشود ـ بدبینی نسبت به دیگر فرهنگها و بیگانه هراسی نیز از ویژگیهای بارز این احزاب است. بروز بحران اقتصادی و اجرای تدابیر ریاضتی از سوی کشورها موجب اقبال بیشتر شهروندان اروپایی به احزاب دست راستی شده است. البته هر چند این احزاب به موفقیت قابل توجهی در انتخابات اخیر پارلمان اروپا رسیدهاند، اما هنوز هم اکثریت در اختیار احزاب راست میانه قرار دارد و تغییر چندانی در سیاستهای کلی اتحادیه اروپا ایجاد نخواهد شد.
علیرضا ثمودی / جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد