دهشت افکنان کرد سلفی عراقی

معمولا وقتی از گروه‌های مسلح یا تروریست کرد عراقی سخن به میان می‌آید، اذهان به سوی گروه‌های چپگرا، سکولار یا ناسیونالیست متمایل می‌شود. درست است که اغلب گروه‌های سیاسی و نظامی حاضر در صحنه کردستان عراق را این قبیل گرایش‌ها تشکیل می‌دهند، ولی در یک دهه اخیر با حمایت آشکار و نهان دولت سعودی، حرکتی در کردستان عراق شکل گرفته که پیرو آموزه‌های سنی سلفی وهابی ناشی از تبلیغات و تحریکات و حمایت مالی سعودیان عرب بوده و تا حدی و دست‌کم در دوره‌ای خاص، آرایش سیاسی و نظامی کردستان عراق و مناطق کردنشین همجوار آن در دیگر کشورها را تحت تاثیر خود قرار داده است.
کد خبر: ۶۸۷۰۲۷
دهشت افکنان کرد سلفی عراقی

باید توجه داشت که وجود دیدگاه‌های تندروی سلفی ـ وهابی، گرچه امری بعید بین کردهای عراق محسوب می‌شود، ولی از چندین دهه قبل به صورت محدود و منزوی در کردستان عراق وجود داشته و بخصوص در سال‌های پس از اشغال افغانستان توسط ارتش سرخ اتحاد جماهیر شوروی در آغاز دهه 1980 میلادی و با تردد شبه‌نظامیان کرد وهابی مورد حمایت مادی و معنوی آمریکا و عربستان سعودی به سمت افغانستان بتدریج گسترش پیدا کرد. ولی قدرت و قوت گروه‌های چپ، سکولار و ناسیونالیست در منطقه از یک‌سو و اقتدارگرایی و سرکوب حکومت بعث عراق از سوی دیگر، مانع گسترش و ابراز وجود برای گروه‌های تندروی سنی وهابی شده بود.

با این همه حوادث یازدهم سپتامبر 2001 در آمریکا و تبعات گوناگون جهانی آن، بخصوص اشغال افغانستان و عراق در سال‌های 2001 و 2003 موجب شد تا سلول‌های سیاسی، نظامی و تبلیغی شبه‌نظامیان سلفی کرد عراقی مورد حمایت مستقیم یا غیرمستقیم شبکه القاعده و اسامه بن لادن نیز مانند بسیاری موارد تقریبا مشابه در دیگر نقاط جهان، جان تازه‌ای گرفته و دوره جدیدی از حیات سیاسی و نظامی خود را آغاز کنند.

تقریبا بلافاصله پس از حوادث یازده سپتامبر، دو گروه کوچک سلفی کرد عراقی به نام‌های جندالاسلام به رهبری ابوعبدالله شافعی و جنبش اسلامی کردستان به رهبری نجم‌الدین فرج‌احمد (معروف به ملا کریکار) با یکدیگر ادغام شده و گروه جدیدی را به نام انصارالاسلام به رهبری ملا کریکار ایجاد کردند. گفته می‌شود که این اتحاد جدید بنا به توصیه و حمایت رهبر شبکه القاعده و در ازای دریافت کمک و حمایت مادی و معنوی صورت گرفت.

با استفاده از هرج و مرج ایجاد شده در پرتو حوادث یازده سپتامبر 2001 و تبعات آن ازجمله ضعف دولت مرکزی عراق، شبه‌نظامیان تحت امر انصارالاسلام، در مدت کوتاهی پس از تاسیس، موفق شدند تا بخش‌هایی از مناطق روستایی مرزی کردستان عراق، بخصوص مناطق بیاره تا شمال شرق حلبچه را تحت کنترل خود درآورده و حکومتی شبیه طالبان با همان سبک بی‌رحمی، دیکتاتوری و سختگیری‌های غیرانسانی به بهانه اجرای شریعت اسلامی ایجاد کنند.

تعطیل کردن همه فعالیت‌های هنری و موسیقی، جلوگیری از تحصیل دختران، تعطیل کردن مدارس دخترانه، جلوگیری از فعالیت‌های اجتماعی و عمومی زنان، حمله به اجتماعات و اماکن عبادی و دینی دیگر گروه‌های مسلمانان، اجبار غیرمسلمانان به ترک دین خود، تهدید مسیحیان به قتل یا خروج اجباری از کردستان عراق، اعمال شکنجه به نام اجرای حدود دینی و اعدام و گردن زدن مخالفان سیاسی، ازجمله اقدامات اجتماعی طالبان گونه انصارالاسلام در مناطق تحت سلطه آنان در کردستان عراق بود.

گفته شده که اعضای بدنه اصلی تشکیل‌دهنده انصارالاسلام در این دوره تنها حدود 300 نفر بودند که بیشتر آنان، همانند شماری از اعضای طالبان و القاعده از بازماندگان سلفی و وهابی جنگ‌های ضد ارتش شوروی در افغانستان بودند. عده‌ای از این جنگجویان سابق، مهاجران خارجی به شمار می‌رفتند که اساسا نه کرد بودند و نه عرب و پس از خروج نیروهای شوروی از افغانستان و فروپاشی اردوگاه شرق، همراه کردهای جنگجو از افغانستان به کردستان عزیمت کرده بودند.

به ‌دنبال اشغال نظامی عراق در مارس 2003 توسط نیروهای متحد آمریکا و به لطف همکاری گسترده گروه‌های مسلح کرد، بخصوص حزب دموکرات کردستان عراق به رهبری مسعود بارزانی با قوای خارجی، منطقه کردستان عراق شاهد بیشترین حضور نیروهای نظامی و امنیتی غربی بود. اسنادی که هم‌اکنون منتشر شده نشان می‌دهد کردهای عراقی حتی پیش از اشغال کامل عراق و سرنگونی حکومت بعث در آن کشور، به نیروهای مخفی ویژه آمریکا اجازه داده بودند تا با حضور گسترده و بدون مانع خود در عراق زمینه‌های عملیات اصلی علیه حکومت صدام را آغاز کنند.

در این وضعیت، ابتدا چندین عملیات نظامی و انتحاری توسط شماری از شبه‌نظامیان وابسته به انصارالاسلام در کردستان عراق صورت گرفت که از آن میان می‌توان به حادثه انفجار یک بمب جاده‌ای کنترل از راه دور در 9 سپتامبر 2003 که منجر به کشته شدن چند نفر ازجمله یک روزنامه‌نگار اتریشی شد، اشاره کرد.

همچنین مدت کوتاهی بعد از این حادثه، در حمله مسلحانه به دفتر وزارت دفاع آمریکا در اربیل چندین نفر کشته شدند. چندی بعد نیز در یک حادثه دیگر، نیروهای انصارالاسلام با حمله نظامی و بمبگذاری در یک مراسم جشن سنتی در اربیل موجب کشته شدن 109 نفر و زخمی شدن 200 نفر از مردم عادی کرد عراقی شدند. گروه انصارالسنه یکی از واحدهای تحت امر انصارالاسلام مسئولیت این حادثه دلخراش را به عهده گرفت.

با این همه پس از مدت نسبتا کوتاهی، قدرت منطقه‌ای انصارالاسلام بسرعت کاهش یافت و مجال ادامه عرض اندام برای این گروه در عراق بسیار محدود و دشوار شد. در این شرایط شماری از نیروهای انصارالاسلام از طریق مرزهای غربی و شمال غربی به ایران گریختند و با اقامت در روستاهای کردستان و آذربایجان غربی برای آن استان‌ها نیز گرفتاری‌های زیاد امنیتی و اجتماعی ایجاد کردند.

این در حالی بود که در همان زمان، ماشین تبلیغاتی دولت جورج بوش در واشنگتن، بدون توجه به پیوندهای اعتقادی و مالی طالبان و القاعده با عربستان سعودی و دست‌کم با جناح‌هایی در درون حاکمیت سعودی، بی‌علاقه نبود که با تداوم بخشیدن به سناریوی توخالی ارتباط صدام با القاعده، ایران را نیز به دشمن راهبردی خود، القاعده و طالبان وصل کند. در این مسیر بود که طی چند مرحله سازمان سیا و وزارت دفاع آمریکا، ایران را متهم به همدستی و حمایت از انصارالاسلام کردند؛ اتهاماتی که نه هیچ‌گاه ثابت شد و نه هیچ کس آنها را جدی گرفت.

در واقع یکی از سناریوهای مطرح شده توسط کالین پاول، وزیر خارجه وقت آمریکا و برخی روزنامه‌نگاران سرشناس آمریکایی و بریتانیایی در تعامل با دستگاه‌های امنیتی آن دو کشور، در جهت توجیه تبلیغاتی و روانی حمله نظامی و اشغال عراق توسط نیروهای متحد آمریکا ـ که بعدها دروغ بودن آن فاش شد ـ این بود که از مدت‌ها قبل از حمله به عراق، حکومت صدام از طریق و با وساطت رهبر گروه انصارالاسلام با رهبری شبکه القاعده و شخص اسامه بن لادن در تماس و تعامل بوده است. نادرستی این سناریو در تحقیقات مختلف ازجمله اعترافات شخص پاول و گزارش امنیتی سنای آمریکا درباره شرایط منتهی به حمله نظامی به عراق به اثبات رسید.

در فاصله بین سال‌های 2003 تا 2007، نیروهای انصارالاسلام جدای فعالیت‌های تبلیغی و تلاش برای جذب نیروهای جوان مذهبی کرد به عنوان مبارزه فرهنگی و دینی با اشغالگران خارجی و پیشمرگ‌های گروه‌های کرد حاکم بر اقلیم کردستان عراق، گهگاه عملیات نظامی را نیز در داخل مناطق کردنشین عراق انجام می‌دادند. با این همه در سال 2007، حمله گسترده و ضربتی گروه‌های وابسته به حزب دموکرات عراق به شبه‌نظامیان انصارالاسلام منجر شد تا عملا فعالیت‌های نظامی سلفی در کردستان عراق به تعطیلی کشانده شود. هرچند پس از مدتی از دل انصارالاسلام گروهی خلق‌الساعه با نام‌های انصارالسنه و جنگجویان کرد القاعده به فعالیت خود ادامه دادند. با این حال، مدتی بعد گروه‌های جدید تصمیم گرفتند تا با نام قدیمی انصارالاسلام به فعالیت
ادامه دهند.

گرچه گمان عمومی بر این است که فعالیت انصارالاسلام عملا متوقف شده و جدی گرفته نمی‌شود، مقامات حکومت اقلیم کردستان عراق بر این باورند که اعضای انصارالاسلام چه با همین نام و چه با نام‌های دیگر همچنان زنده و فعال است. اخباری محلی نیز هر از گاهی از ادامه فعالیت‌های کردهای سلفی به نام‌های مختلف منتشر می‌شود. در سپتامبر 2006 نیز تعداد یازده نفر به اتهام عضویت در انصارالاسلام و فعالیت‌های تروریستی در اربیل به دار آویخته شدند.

ظاهرا دامنه فعالیت‌های انصارالاسلام به کردستان عراق و مناطق مرزی همجوار آن در کشورهای همسایه محدود نمی‌شود. تاکنون عده قابل توجهی از کردهای تندروی سلفی عراقی در آلمان، هلند، نروژ، دانمارک و سوئد به اتهام عضویت، همفکری، همکاری یا کمک مالی و تدارکاتی به این سازمان و دیگر گروه‌های وابسته به آن بازداشت و محکوم شده‌اند.

از زمان فرار مجدد ملا کریکار از عراق در سال 2003 و ملحق شدنش به خانواده پناهنده شده‌اش در نروژ، خود او از راه دور کنترل و رهبری گروه را به عهده داشت و به عنوان رهبر بلامنازع انصارالاسلام شناخته می‌شد، ولی در عمل، همکار او ابوعبدالله شافعی رهبری اجرایی گروه را به عهده داشت. شافعی در چهارم می‌2010 در بغداد به دام نیروهای آمریکایی افتاد. حدود 20 ماه پس از دستگیری شافعی، رهبری جدید انصارالاسلام اعلام کرد که فردی ناشناخته به نام شیخ ابوهاشم محمد بن عبدالرحمان آل براهیم را به زعامت خود برگزیده است.

نجم‌الدین فرج‌احمد مشهور به ملا کریکار بنیانگذار 55 ساله انصارالاسلام، متولد سلیمانیه عراق است. اعضای خانواده کریکار، شامل او، همسر، چهار فرزند و خانواده برادرش، در سال 2001 به نروژ عزیمت کرده و موفق به دریافت پناهندگی سیاسی شدند، با این همه در سال 2002، دولت نروژ موقعیت پناهندگی سیاسی شخص کاریکار را به دلیل بازگشتش به عراق لغو و پس از مدتی تبدیل به اجازه اقامت معمولی بر اساس تابعیت از وضعیت اقامت خانواده‌اش کرد.

در سپتامبر 2002، کریکار تلاش کرد تا با یک پرواز از طریق آمستردام و تهران به کردستان عراق برگردد، ولی مقامات ایرانی در فرودگاه آمستردام روادید و اجازه سفر به ایران را به او ندادند. کریکار در فرودگاه آمستردام توسط پلیس هلند دستگیر و مورد بازجویی ماموران آمریکایی اف.بی.آی قرار گرفت.

جالب این جا بود که با وجود اطلاع دقیق آمریکایی‌ها از سوابق و عملکرد تروریستی کریکار و انصارالاسلام، هیچ درخواستی برای دستگیری و استرداد او به آمریکا از سوی مقامات آمریکایی به مقامات هلندی ارائه نشد و کریکار چهار ماه بعد در ژانویه 2003 به نروژ بازگردانده شد.

از آن زمان تاکنون چندبار دادگاه‌های مختلف در نروژ، احکام مختلف جریمه، زندان و استرداد به عراق برای کریکار تعیین کرده‌اند، ولی به دلایل و بهانه‌های مختلف، تاکنون هیچ یک از این احکام اجرا نشده‌اند. برای نمونه، در فوریه سال 2003 و در آستانه جنگ عراق، دادگاه اسلو رسما حکم اخراج کریکار از نروژ به عراق را صادر کرد. از زمان قطعی شدن این حکم تاکنون بیش از 9 سال گذشته، ولی هنوز جنبه عمل به خود نگرفته است.

این در حالی است که حکومت اقلیم کردستان و دولت مرکزی عراق نیز به اتهام رهبری عملیات تروریستی، حکم جلب، زندان و حتی اعدام او را صادر کرده‌اند، ولی دولت نروژ از بازگرداندن او به عراق برای بازجویی، محاکمه و اجرای حکم خودداری می‌کند. نروژی‌ها در ابتدا ناامنی و عدم ثبات حکومت عراق و اکنون نگرانی خود را درباره احتمال شکنجه یا اعدام کاریکار در بازگشت به زادگاهش را مطرح می‌کنند. این در حالی است که حکومت اقلیم کردستان عراق به مقامات نروژی تضمین داده که نه تنها درباره کریکار که در همه مواردی که طی سال‌های اخیر در کردستان عراق حکم اعدام صادر شده، این احکام به دلیل مخالفت حکومت، به طور خودکار با یک درجه تخفیف به حبس ابد تبدیل شده است.

کریکار مدعی است که صرفا یک رهبر دینی و فکری بوده و اطلاع و دخالتی از فعالیت‌های مسلحانه و آدم کشی‌های شبه‌نظامیان عضو گروه تحت امر خود در کردستان عراق یا دیگر کشورها ندارد. با این همه، نام او از پنج سال قبل توسط شورای امنیت سازمان ملل متحد، در فهرست رهبران اصلی حامی تروریسم بین‌المللی ثبت و از چهار سال قبل نیز توسط دادگاه عالی نروژ رسما به عنوان خطر برای امنیت ملی آن کشور معرفی شده است.

کریکار از سه ماه و نیم قبل در 26 مارس 2012 نیز به جرم تهدید کردن یک سیاستمدار نروژی و چند نفر دیگر به پنج سال حبس قطعی محکوم شده است. او در ژوئن سال 2010، در حین یک کنفرانس خبری، ارنا سولبرگ وزیر سابق دولت نروژ و رئیس حزب محافظه کار را تهدید به قتل کرده بود؛ ولی این احکام و تلاش‌های سیاستمداران عضو چند حزب سیاسی اصلی در نروژ تاکنون در مورد اجرای حکم دستگیری، اخراج یا استرداد کریکار به آمریکا یا عراق به جایی نرسیده است. علاوه بر جرایم سیاسی، پلیس جرایم اقتصادی نروژ (اکوکریم) از 9 سال قبل به دلیل روابط مالی کاریکار با القاعده حکم جلب او را از دادگاه گرفته است. این حکم نیز به دلیل عدم اثبات تحت امر بودن اعضای گروهش در زمان وقوع جرم، همانند دیگر احکام صادره علیه کریکار هنوز به اجرا درنیامده است. تحقیقات پلیس جرایم اقتصادی نروژ درباره ارتباط مالی سه سال بعد توسط مقامات وزارت خارجه آمریکا نیز تایید شده است.

کریکار اخیرا در یک مصاحبه تلویزیونی بصراحت عنوان کرده که خواهان برقراری یک خلافت اسلامی تحت رهبری فردی همانند اسامه بن لادن است. کریکار اعلام کرده که هیچ دولت مشروعی در جهان اسلام بجز حکومت طالبان در افغانستان را به‌رسمیت نمی‌شناسد. او همچنین عنوان کرده که خواهان بازگشت به عراق و مبارزه آشکار با دولت آن کشور است، ولی دولت نروژ او را ممنوع الخروج اعلام و گذرنامه‌اش را ضبط کرده است.

در پاسخ به این ادعا، بیورن هاکون وزیر کار و امور مهاجرت نروژ ضمن ابراز تردید در صداقت کریکار در ادعایش در علاقه‌مندی برای ترک نروژ و بازگشت به عراق اعلام کرده که اگر کاریکار واقعا قصد ترک نروژ را داشته باشد، دولت نروژ نه‌تنها اوراق رسمی مسافرتی، که بلیت هواپیما، پول تاکسی تا فرودگاه و هزینه شخصی سفر او را نیز تامین خواهد کرد. باوجود این اظهارات و انکارها، کریکار همچنان در نروژ به سر می‌برد.

پیش از این نیز در سال 2006، تصور (تامی) شریف بازرگان ثروتمند مسلمان پاکستانی تبار نروژی به کریکار پیشنهاد کرد که در ازای دریافت نیم میلیون کرون نروژ (معادل 90 هزار دلار آمریکا) نروژ را برای همیشه ترک کند. این پیشنهاد مورد قبول کریکار واقع نشد. شریف معتقد بود که کریکار ضمن آن که مایه آبروریزی برای جامعه مسلمانان نروژ است، دستمایه رسانه‌ها و سیاستمداران راست گرا و اسلام ستیز آن کشور برای به سخره کشیدن ارزش‌های اسلامی و توهین به مسلمانان نروژ شده است. در واقع شیوه پوشش اخبار مربوط به کریکار و انصارالاسلام طی یک دهه اخیر در نروژ و دیگر کشورهای اسکاندیناوی نگرانی و ناراحتی شریف و دیگر مسلمانان آن منطقه درباره استفاده ابزاری از کریکار علیه مسلمانان را تا حد زیادی تایید می‌کند.

علاوه بر پوشش خبری روزمره در نروژ درباره فعالیت‌های خبرساز، جنجالی و بعضا مشکل آفرین و خجالت‌آور کریکار، زندگی و فعالیت وی دستمایه یک گزارش تحقیقاتی در تلویزیون سراسری نروژ و یک برنامه طنز تلویزیونی توسط تلویزیون ای.بی.سی استرالیا با عنوان جهاد نروژی شد. این برنامه تلویزیونی در نوامبر 2007 در مناطق استرالیا، اقیانوسیه و آسیا و پاسیفیک پخش شد. شبکه ان.بی.سی آمریکا نیز در یک برنامه تلویزیونی با عنوان فراری که در جولای 2009 پخش شد، از کریکار به عنوان مسئول قتل صدها نفر غربی یاد کرد.

کریکار در سال 2003 زندگینامه خود (اتوبیوگرافیش) را با عنوان «با کلام خودم» که از عربی ترجمه شده بود، در نروژ منتشر کرد.

ظاهرا به نظر می‌رسد عزم جدی در دولت و قوه قضاییه نروژ برای دستگیری یا اخراج کریکار از آن کشور یا استرداد او به آمریکا وجود نداشته و استفاده تخریبی و تبلیغی علیه مسلمانان بیشتر در دستور کار سیاست ورزان و دولتمردان بریتانیایی قرار دارد.

دکترمجید تفرشی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها