لیندون اچ لاروش پسر نامزدپست ریاست جمهوری و مقاله نویس برجسته امریکایی معتقداست برخی از گروه ها یا افراد نظامی در امریکا در جهت خواسته های لابی صهیونیستی درصددند تاجنگ گسترده ای را علیه مسلمانان به راه بیندازند
کد خبر: ۶۸۱۶
از نظر لاروش عملیات 11 سپتامبر کودتای موثر علیه دولت بوش بود تا این دولت در مسیر اهداف آنها که تشکیل یک قدرت جهانی برای همیشه است گام بردارد.لاروش در گفتگو با رادیو انگلیسی برون مرزی نظرات خود را در این باره ارائه می دهد آنچه در پی می آید حاصل این گفتگوست.همان طور که می دانید رئیس جمهور امریکا جورج بوش در نخستین سخنرانی سالانه خود، عراق ، ایران و کره شمالی را محور شرارت نامیده است ؛ نظر شما در این باره چیست؛این ایده که این کشورها خطرناک هستند، واقعا احمقانه است بگذارید بی پرده صحبت کنم ؛ جورج بوش باهوشترین فرد در ایالات متحده نیست ؛ ایده محور شرارت ابتدا توسط دیوید فرام ابداع شد وی پسر یک متخصص معروف در رسانه های کاناداست که برای لابی صهیونیستها کار می کند.فرام ادعا کرد که او بخشی از صحبتهای بوش را نوشته است و واژه محور نفرت را برگزیده ، سپس دیگر نویسندگان سخنرانی بوش آن را به محور شرارت تغییر دادند.نکته طنزآمیز این است که اگر نویسندگان سخنرانی های بوش ، محور نفرت را به محور شرارت و سپس محور شرارت را به سس گوجه فرنگی تغییر می دادند، بوش نیز عین همان مطلب را می خواند و می گفت که سیاست خارجی و بین المللی ما، سیاست سس گوجه فرنگی است او واقعا نمی داند و دقت نمی کند که چه می گوید وی فردی است که دستور دیگران را اطاعت می کند و از طرف آنها سخن می گوید؛ بدون این که بداند چه می گوید اما افرادی که او را کنترل می کنند و پشت صحنه قرار دارند، می دانند که چه می کنند؛ آنها می خواهند جنگ برخورد تمدنها را دامن بزنند و ادامه دهند رامسفلد از یک جنگ بلند مدت سخن به میان می آورد آنها از یک جنگ 10 یا20 ساله بر روی کره زمین صحبت می کنند که واقعا نقشه شیطانی و غیرمنطقی ای است و امیدوارم بتوانیم آن را متوقف کنیم.آیا فکر می کنید امریکا بار دیگر بتواند عملیات افغانستان را در دیگر کشورهایی که آنها را محور شرارت نامیده است ، به اجرا درآورد؛به نظر من چیزی که در افغانستان اتفاق افتاده است ، نمی تواند ادامه پیدا کند آنها واقعا مساله ای را حل نکردند؛ چرا که با بمباران کوهها و غارها هیچ مشکلی حل نمی شود؛ بلکه اوضاع را وخیمتر می کنند دولت امریکا و متحدانش قادر نیستند سیستم اقتصادی خود را با نوعی از عملیات جهانی که درباره آن صحبت می کنند، وفق دهند و200 هزار نیروی خود را به خاک عراق وارد کنند.در حال حاضر این ماجرا یک عملیات بزرگ برای امریکاست در حالی که سیستم اقتصادی امریکا ورشکسته شده است و دلار و اقتصاد آن بشدت در حال سقوط است بنابراین امریکا قابلیت هایی را که پیش از این داشته ، در حال حاضر از دست داده است درست است که امریکا می تواند بمب تولید کند و بر سر مردم بیندازد؛ ولی نمی تواند با بمباران کردن ، مردم را کنترل کند اگر آنها بخواهند مردم را تحت کنترل خود درآورند، باید تک تک آنها را کنترل کنند بنابراین با توجه به عدم کفایت نیروی انسانی و عدم پذیرش افکار عمومی برای فرستادن نیروی گسترده به عراق ، عملیات نظامی ، کارآمد نیست آنها افراد درمانده ای هستند و خطر این است که تمدن را نابود کنند.مخالفت هایی که از سوی دیگر کشورها، مثل چین ، روسیه و یا اتحادیه اروپا صورت می گیرد، چگونه ارزیابی می کنید؛ آیا آنها قبول خواهند کرد که یک نظام تک قطبی به جای یک سیستم چند قطبی در جهان حاکم باشد؛احساس مقاومت شدید و انتقاد بسیاری در کشورهای چین و روسیه و همچنین در اروپا وجود دارد گرچه ترس من این است که اگر اروپایی ها تحت فشار شدید امریکا قرار بگیرند، تسلیم فشار و زور امریکا و انگلیس شوند رهبری سیاسی در اروپا هم اکنون ضعیف است ؛ آنها دارای دولت ، رهبر و احزاب قوی نیستند این کشورها احساس می کنند که از مستعمرات انگلو امریکن ها هستند و قدرت مقاومت در برابر امریکا را ندارند.مقامات امریکا افکار عمومی را چگونه متقاعد خواهند کرد؛ آیا آنها با ایده گسترش جنگ به دیگر کشورها موافقت خواهند کرد یا نه ؛در ایالت های واشنگتن و نیویورک سیتی ، مخصوصا در میان متفکران ، نوعی ابراز موافقت با پیشنهاد حمله به عراق مشاهده می شود؛ اما در خارج از این دو ایالت ، احساس تنفر زیادی نسبت به این حمله احتمالی وجود دارد؛ افکار عمومی اصلا خواهان چنین چیزی نیستند و معتقدند که عملیات نظامی، موثر و کارآمد نیست.اما در واشنگتن و نیویورک ، در کنگره میان مغزهای متفکر نوعی هیستری یا تشنج عصبی مشاهده میشود.با وجود این مردم امریکا در برابر این مساله مقاومت می کنند؛ ولی در حال حاضر این مقاومت موثر نیست.البته نوعی حس مقاومت در اروپا نیز وجود دارد؛ ولی فکر نمی کنم قادر باشند در برابر انگلیس و امریکا بایستند.یکی از هواپیماها در یازدهم سپتامبر به ضلع خاصی از پنتاگون برخورد کرد؛ به نظر شما آیا این برخورد، نقشه ای از پیش طراحی شده بود؛تجزیه و تحلیل های نظامی بسیاری در این خصوص صورت گرفته است . تمامی عملیات ها به همان نحوه پیش رفتند که از قبل برنامه ریزی شده بودند و احتمالا وقایع دیگری نیز در همان زمان رخ میداد.برنامه ریزان این عملیات کاملا آماده بودند و یک عملیات بسیار پیچیده را طراحی کردند. این طور نبود که یک نفر سوار هواپیما شود و به یک ساختمان برخورد کند؛ این عملیات ، حرفه ای صورت گرفت و آنها دقیقا با مکانهایی برخورد کردند که از قبل میخواستند.بنابراین فکر نمی کنم اشتباهی صورت گرفته باشد و محلی که در پنتاگون از بین رفت ، عین برنامه های از پیش تعیین شده آنها بود.البته پرسشهای بسیاری وجود دارد که هنوز جواب آنها مشخص نیست . مثلا چرا با وجود این که آنها هواپیماهای کافی داشتند و می توانستند بار اول به کاخ سفید و یا پنتاگون حمله کنند، این کار را نکردند؛به نظر می رسد آنها از همان اول چنین تصمیمی داشتند و عملیات را به دقت هدایت کردند، یعنی ابتدا به مرکز تجارت جهانی که یک مرکز پرجمعیت است ، حمله کردند و سپس به پنتاگون تا این که افرادی را که در آنجا تشکیل جلسه می دهند، مورد هدف قرار دهنداگر موفق می شدند کاخ سفید را هم مورد هدف قرار دهند، به همه اهداف خود می رسیدند؛ ولی با برخورد هواپیما به پنتاگون ، یک وضعیت جنگی هشدارگر یا هسته ای اعلام شد و کل سیستم امریکا در حالت آماده باش قرار گرفت و تنها کسی که می توانست در آن وضعیت ، سیستم هشداردهنده هسته ای را خاموش کند، رئیس جمهور بود که خارج از واشنگتن به سر می برد وی از هواپیما در مسیر ایالت نبراسکا با رئیس جمهور روسیه ولادیمیر پوتین صحبت کرد و پس از اطمینان از رئیس جمهور روسیه ، آن کار را کرد برخورد هواپیما با پنتاگون و محلی که افراد برجسته ای در حال تشکیل جلسه بودند، کافی بود و می توانست وضعیتی حتی بیش از وضعیت هشدار امنیتی هسته ای به وجود بیاورد؛ وضعیتی همانند جنگ جهانی ؛ و آنها این کار را کردند.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها