خراسان:برای مردم نجیب سیستان و بلوچستان
«برای مردم نجیب سیستان و بلوچستان»عنوان سرمقاله روزنامه خراسان به قلم کورش شجاعی است که ر آن میخوانید؛ایران سرای من است شمال و جنوب و شرق و غربش، همه استان ها و شهرهایش، کردستان و سیستان و بلوچستانش. اما نقاط محروم و کم برخوردار ایران عزیز باید بیش از این ها به چشم مسئولان بیاید و برایشان اهمیت ویژه داشته باشد چرا که ما شهروند و ایرانی درجه یک و درجه دو نداریم.
فرد فرد این ملت در هر جای این سرزمین که زندگی می کنند باید در توسعه، آبادانی، عمران و پیشرفت در تمامی عرصه های فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی شریک و سهیم و موثر باشند و «سهم» ببرند.
اما متأسفانه برخی از استان ها و شهرهای ایران با همه تلاش هایی که شده با برخی استان های کشور فاصله بسیاری دارند. از جمله محروم ترین و مظلوم ترین استان های کشور سیستان و بلوچستان است.
استانی که با مساحت ۱۸۱ هزار و ۷۸۵ کیلومتر مربع، ۱۳ درصد مساحت کشور را تشکیل می دهد و پهناورترین استان کشور است. با یک دنیا ظرفیت برای توسعه و پیشرفت، اما محروم. استانی که حتی بسیاری از ما آن را انتهای کشور و نقطه پایانی ایران می دانیم، در صورتی که گوهرشناسان، سیستان و بلوچستان و چابهار آن را که محل وصل ما به دریای عمان و آب های آزاد جهان است «دروازه ایران» می دانند که تنها اگر به ظرفیت حمل و نقل دریایی این منطقه و ظرفیت گردشگری آن توجه شود و مورد استفاده قرار گیرد، می تواند میلیاردها دلار درآمد برای کشورمان تحصیل کند.
استانی که هزار و ۱۰۰ کیلومتر مرز خاکی با پاکستان و افغانستان دارد و از مزیت بسیار استثنایی ۳۰۰ کیلومتر مرز ساحلی در کنار دریای عمان و از امکان ارتباط با کشورهای شرق آسیا، شبه قاره هند، بازارهای آفریقایی، شیخ نشین های عربی و... برخوردار است و این در حالی است که دسترسی به آب های آزاد جهان برای خیلی از کشورها آرزویی دست نیافتنی است و چه کارها می کنند تا از طریق کشورهای دیگر به آب های آزاد جهان دست یابند.
بگذریم از ظرفیت های استثنایی و نسبتاً غنی و متنوع معدنی و این که این استان روی کمربند فلزایی و معدنی جهان که از یوگسلاوی تا پاکستان گسترده است، قرار دارد.
و بگذریم از اقلیم این پهناورترین استان کشور که محل به بار نشستن تقریباً تمامی اقسام میوه های سردسیری و گرمسیری است. از هندوانه کم نظیر منطقه زرآباد که به ترکیه صادر می شود و شب یلدا نصیب کشور خودمان می شود تا موزهای کوچک اما بسیار شیرین که در جنوب شرقی استان به عمل می آید و این که بهترین تاک های انگور سیاه ایران در این منطقه به بار می نشیند.
تازه همه این ها در شرایطی است که علاوه بر خشکسالی، همسایه افغانی ما حقابه هامون را در این رودخانه تشنه جاری نمی کند و بگذریم از انرژی خورشید و بادی که همچنان در این استان تقریباً بلااستفاده مانده است.
این استان یک دنیا ظرفیت مغفول مانده دارد که پایتخت نشینان آنچنان که باید به آن توجه نمی کنند چه دولتمردان، چه مجلسیان. گویا صدای این مردم مظلوم و نجیب را برخی ها نمی شنوند صدای مردمی که سمبل وحدت و زندگی مسالمت آمیز بین اقوام و مذاهب و در هم شکننده انواع فتنه ها هستند.
قرن هاست که شیعه و سنی این استان در کنار هم برادرانه زندگی می کنند و برای تداوم این زندگی مسالمت آمیز و حفظ وحدت و امنیت این استان و کشور در کنار هم تلاش ها کرده اند و خون شیعه و سنی به خاطر امنیت و استقلال و عزت ایران با شهادت به هم آمیخته. به هم در آمیختن خون شهیدان شوشتری و محمدزاده با خون برادران اهل سنت مان در منطقه پیشین حدفاصل شهرستان های سرباز و چابهار در مهرماه سال ۸۸ را به خوبی به خاطر داریم. و اما ظرفیت اساسی این استان، مردم پاک، خونگرم، کم توقع، مومن و مسلمان، وطن دوست و باغیرت، سلحشور و میهمان نواز استان است، میهمان نوازی این مردم را تا بر سر سفره شان میهمان نشوی، در نمی یابی.
اما گویا صدای مطالبات به حق این مردم برای توجه مسئولان به زیرساخت ها و توسعه و عمران و آبادانی بیشتر، چندان به جایی نمی رسد آخر ظلم نیست که مردم این استان به غیر از تنها روزنامه ای که در مرکز استان منتشر می شود، حتی هیچ روزنامه ای برای سراسر استان و مخصوص این استان تاکنون نداشته اند.
اما این روزها به لطف خدا و عنایت ویژه علی بن موسی الرضا(ع) در ماه رجب و در ایام بعثت نبی مکرم اسلام(ص) خداوند به «خراسان» توفیق عطا فرمود تا تلاش های چند ماهه اش برای برخوردار کردن استان سیستان و بلوچستان از یک روزنامه استانی به ثمر بنشیند و روز گذشته بعد از حدود یک سال انتشار ویژه نامه برای این استان (و حدود یک ماه انتشار روزنامه برای این استان)، موسسه فرهنگی هنری خراسان موفق به دریافت مجوز روزنامه ای به اسم «سیستان و بلوچستان» برای مردم این استان شد.
روزنامه ای که با نیت و هدف پیگیری مطالبات واقعی مردم نجیب سیستان و بلوچستان و رساندن صدای مردم این خطه مهم کشورمان به گوش مسئولان پایه ریزی شده است. «خراسان» با توکل به خداوند در راستای تحقق اهداف انقلاب و اعتلای میهن اسلامی حالا مفتخر است که پس از انتشار خراسان کشوری، خراسان رضوی، خراسان شمالی و خراسان جنوبی، امروز شاهد ولادت پنجمین روزنامۀ موسسه فرهنگی خراسان و هدیه آن به مردم عزیز سیستان و بلوچستان است تا بیش از پیش صدای مطالبات به حق و نجابت آنان را به گوش مسئولان برساند.
از خداوند متعال برای جای جای ایران عزیز و تک تک مردم میهنمان آرزوی توفیق و سعادت و سرافرازی روز افزون داریم.
کیهان:دهنکجی به دموکراسی
«دهنکجی به دموکراسی»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم جعفر بلوری است که در آن میخوانید؛1- طی روزهای گذشته، کشورهای مصر، اوکراین و اتحادیه اروپا شاهد برگزاری انتخابات بودند و قرار است در 13 خردادماه سال جاری نیز در سوریه انتخابات برگزار گردد. انتخابات در مصر، اوکراین و سوریه ریاستجمهوری و در 28 کشور اروپایی انتخابات، پارلمانی است. از انتخابات همواره به عنوان یکی از مظاهر دموکراسی و مردمسالاری یاد میشود و امروزه کمتر کشوری است که از انتخابات و رای مردم بر سرنوشت خود، دفاع نکند. در این بین هستند کشورهایی که خود را پرچمدار دموکراسی، آزادی و احترام به حقوق ملتها میدانند و برای حاکم کردن آن حتی از راهاندازی جنگ نظامی و اقتصادی نیز ابایی ندارند!
اما در این چهار انتخاباتی که بدانها اشاره شد، یک «نقطه ثقل مشترک» وجود دارد و آن چیزی نیست جز «دهنکجی به دموکراسی» چرا؟ بخوانید:
الف- در کشورهای مصر و اوکراین، کسانی اقدام به برگزاری انتخابات ریاستجمهوری کردند که همین چند ماه پیش با کودتای نظامی یا رنگی بر راس امور قرار گرفتند. غرب به رهبری آمریکا، هم از کودتای نظامی ژنرال السیسی در مصر و هم از کودتای رنگی نارنجیها در اوکراین حمایت کرده است. در هر دوی این کشورها، دولتهایی سرنگون شدند که کاملا قانونی و با انتخابات روی کار آمده بودند. جالبتر این که، در کودتاهایی که در این دو کشور صورت گرفته بعضا میتوان جای پای خود آمریکاییها را نیز مشاهده کرد. آمریکا همانطور که کودتای رنگی در اوکراین را به رسمیت شناخت، به همان شکل، انتخابات ریاستجمهوری را که یکشنبه گذشته از سوی کودتاچیان این کشور برگزار شد به رسمیت شناخت. کاخسفید هنوز نتایج انتخابات ریاستجمهوری اوکراین اعلام نشده با صدور بیانیهای رسمی، به کودتاچیان و انتخاب مردم این کشور تبریک گفت!
در مصر اما، به دلیل افتضاحی که با کودتای نظامی به بار آمده و هزاران نفر در روز روشن به خاک و خون کشیده شده بودند، کاخ سفید نتوانست صراحتا از کودتا دفاع کند بنابراین، فقط از آن «انتقاد» کرد اما هرگز حاضر به محکوم کردن آن نشد. این کشور در بحبوحه کشت و کشتارهای مصر، مدعی شد کمکهای نظامی خود را به این کشور قطع میکند اما در عمل چنین اتفاقی نیفتاد. اعضای کمیسیون خارجه سنای آمریکا با این کار مخالفت کردند و وعده دادند این مسئله به بعد از برگزاری انتخابات ریاستجمهوری مصر موکول شود! (12 اردیبهشت، به نقل از وردتریبیون) جالب این که، در کودتای نظامی تایلند نیز شاهد بودیم، آمریکا فقط وعده داد برخی کمکهای نظامیاش به این کشور را قطع میکند، در حالی که فرمانده ارتش تایلند به صراحت اعلام کرد در این کشور کودتا کرده آن هم به شکل رسمی!
ب- در نقطه مقابل این کشورها، سوریه وجود دارد. همانطور که اعلام شد، این کشور پنج روز دیگر شاهد برگزاری انتخابات ریاستجمهوری خواهد بود. آمریکاییها هنوز این انتخابات آغاز نشده با برگزاری آن مخالفت کردهاند، اما با کمال وقاحت از تروریستهای آدمخواری که در این کشور هر جنبندهای را میکشند و از هیچ جنایتی دریغ نمیکنند، حمایت میکند. این در حالی است که به اعتقاد بسیاری، «بشار اسد» از حمایتهای مردمی برخوردار است. به عنوان فقط یک نمونه، وزیر خارجه اسپانیا در لبنان تصریح کرده که باید پذیرفت بشار اسد از حمایتهای مردمی برخوردار است و دلیل پایداری اسد نیز همین واقعیت است. (خبرگزاری الشرق الجدید، پنجم اردیبهشتماه)
25 اردیبهشت پایگاه خبری «العهد» لبنان اعلام کرد، بررسیهای سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) نشان میدهد اگر بشار اسد، رئیسجمهوری سوریه در انتخابات پیش رو نامزد شود بیشتر مردم این کشور به وی رای میدهند. این سازمان حتی میزان آراء اسد را نیز 75 درصد اعلام کرد.
ج- و اما انتخابات پارلمانی اروپا؛ طبق گزارشهای منتشر شده از سوی رسانههای غربی، انتخابات پارلمانی در این قاره از روز پنجشنبه گذشته و به مدت 4 روز در 28 کشور جهان برگزار شد اما در این دور از انتخابات، مخالفان اتحادیه اروپا توانستند به دلیل بحران اقتصادی و سیاستهای سنگین ریاضتی اعمال شده از سوی احزاب حاکم بر کشورشان- که خشم مردم این قاره را برانگیخته است- نتایج بیسابقهای را کسب کنند. آخرین گزارشها حاکی است چیزی بالغ بر 200 کرسی از 751 کرسی کل اتحادیه اروپا را مخالفان اتحادیه اروپا و گروههای راست افراطی کسب کردهاند که این مسئله به منزله یک زلزله سیاسی برای اروپا است. نتایجی که به نوشته روزنامه انگلیسی فایننشال تایمز در روز سهشنبه ششم خرداد ماه، باعث نگرانی رهبران غرب و به اذعان روزنامه «نیویورک تایمز» در شماره همین روز خود باعث وحشت غربیها شده است. نیویورک تایمز نیز دراینباره گزارشی تحلیلی با عنوان «ترقی پوپولیستها در انتخابات پارلمانی اروپا» منتشر کرد!
کار در برخی از کشورهای مهم اروپایی مثل فرانسه- که از قضا مخالفان اتحادیه اروپا در آن آراء زیادی کسب کردهاند- به جایی رسید که به نوشته روزنامه فیگارو در 5 خرداد، دولتمردان را وادار به برگزاری «نشست بحران در الیزه» کرد.
2- حال، سوالی که در اینجا مطرح میشود این است که، اگر دموکراسی و آزادی مدنظر غرب، اینقدر مهم و ارزشمند است که به خاطر آن میشود جنگها راهاندازی کرد و خونها ریخت و اگر توان جنگ نبود، میتوان از حربه تحریمهای اقتصادی استفاده کرد، پس چرا غرب از نتایج انتخابات پارلمانی اروپا به وحشت افتاده و چرا از خواسته مردم استقبال نمیکند؟! چرا به دموکراسی دهنکجی میکند؟!
واقعیت این است که نگاه غرب به دموکراسی، نگاهی کاملا غیردموکراتیک و ضدمردمی است و در آن هیچ اعتقادی به «رای اکثریت» وجود ندارد و اگر به نهادهای تحت حمایت آنها تعرضی صورت گیرد، از سرکوب آن ابایی نخواهند داشت. در تایید این ادعا میتوان به اظهارات برخی متفکرین مشهور غربی مثل «کارل پوپر»، استناد کرد که میگوید: «جامعه باز (دموکراسی) ممکن است نه تنها از جانب جباران و اقلیتها بلکه از سوی اکثریت نیز آسیب ببیند، بنابراین به حق میتوان در برابر اکثریتها از جامعه باز و نهادهای آزاد دموکراتیک دفاع کرد... در صورت لزوم و وجود تهدیدات خطیر باید دشمنان تساهل و هواداران خشونت را سرکوب کرد.»
فرید زکریا، تحلیلگر معروف آمریکایی نیز در کتاب «آینده آزادی: دموکراسی غیرلیبرال در داخل و خارج» (2003) تصریح میکند که آزادی و لیبرالیسم مقدم بر دموکراسی است و بدون تغییر در انگارهها و رفتارهای سنتی در جوامع شرقی، دموکراسی و برگزاری انتخابات منجر به تشکیل دولتهای دموکراتیک غیرلیبرال مانند جمهوری اسلامی ایران خواهد شد.
از لابهلای این جملات میتوان پاسخ سوال را یافت. غربیها امروز با چنین تفکراتی است که روابط خود با دیگر کشورها را تنظیم میکنند. محور در این تفکر، نگاه غیردموکراتیک و خودمحور به ساختارهای دموکراتیک است نه خواسته اکثریت مردم. به گفته «رنه گنون»، از منتقدان تمدن غرب «شعار حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش فریبی بیش نیست گرچه در راستای پندار و توهم رای و انتخابات عمومی خلق شده باشد...»
«منافع» نهفته در این نگاه غیردموکراتیک و سلطهجویانه، واقعیتی است که در این بین برای پیروان و خالقان چنین تفکراتی اصل و زیربنا محسوب میشود.
نتیجه دموکراسی منهای دین و اخلاق میشود آنچه امروز در اروپا، سوریه، اوکراین و مصر میگذرد. در غیر اینصورت، از این واژه جذاب اینگونه استفاده ابزاری نمیشد. غرب هر جا منافعی داشته باشد از دموکراسی حمایت و جایی که بر خلاف منافعش باشد، دموکراسی را ذبح کرده با دیکتاتورترینها حشر و نشر میکند. کسب منافع غرب میتواند حتی در دفاع از تروریستهای وحشی سوری باشد.
جمهوری اسلامی:تحلیل سیاسی هفته
«تحلیل سیاسی هفته»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛امروز در واپسین روز ماه پرفضیلت رجب و در آستانه حلول ماه منسوب به پیامبر اکرم(ص)، شعبان المعظم و موالید شریف و مائدههای آسمانی و جشنهای بزرگ شعبانیه قرار داریم. فضای خلقت در این روزها غرق در شادی و سرور است و عرشیان و فرشیان و انسانهای طالب کمال که به دنبال کسب برکات و بهرهگیری از لحظات معنوی و قرب الیالله هستند، فرصت ماه شعبان را که در آستانه ماه رمضان قرار دارد، مغتنم میشمارند.
به فرموده امام رضا علیه السلام و به نقل از جد بزرگوارشان پیامبر اکرم، "رجب ماه بارش رحمت الهی است، خداوند در این ماه رحمت خود را بر بندگانش فرو میریزد." اکنون که در آخرین روز این ماه قرار گرفته ایم، فرصت را غنیمت شمرده و اگر تاکنون خود را مشمول غفران الهی نیافتهایم، با توسل به ذیل عنایت اهل بیت از این دریای رحمت الهی بیبهره نمائیم. البته مبعث فخر کائنات و سرور موجودات حضرت محمد مصطفی(ص) به این هفته شرافت و معنویت خاصی بخشید، هر چند که شهادت حضرت موسی بن جعفر نیز در آن واقع بود.
خداوند فیاض در رستاخیز بزرگ خلقت، پیامبر رحمت را برای هدایت بشریت مبعوث کرد تا واسطه فیض و ابلاغ هدایت باشند و اسلام را برای بشریت عرضه کنند؛ اسلامی که به فرموده آن حضرت، مبتنی بر مکارم اخلاق، احیای فضائل و حسن معاشرت است. پس شاید بهترین بهرهمندی از این رستاخیز بزرگ الهی که شرارههای بلند آن تاریخ را منور کرده برای ما مسلمانان این باشد که با برخورد نیکو و حسن خلق، این دین الهی را به بشریت معرفی کرده و جامعه امروز را که سخت به این تعالیم حیاتبخش محتاج است، با آن آشنا کنیم.
در این هفته به مناسبت مبعث رسول گرامی اسلام رهبر معظم انقلاب در دیدار با مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی، بر مهمترین نیاز جهان اسلام انگشت گذاشته و آحاد مسلمانان را به روی آوردن به اندیشه و بصیرت و شناخت حقیقی دشمنان امت اسلامی فراخوانده و اختلافات طایفهای را سم مهلکی دانستند که توسط دشمنان برای انحراف و سرکوب احساس هویت اسلامی درمیان مسلمانان تزریق میشود.
رهبر انقلاب اسلامی به یکی از نمونههای بکار گرفته نشدن نیروی فکر و اندیشه در شرایط کنونی دنیای اسلام اشاره کرده و افزودند: "امروز دشمنان به مقابله علنی با اسلام روی آوردهاند و مهمترین وسیله آنها، ایجاد اختلافهای عقیدتی و جنگ شیعه و سنی است که اگر نیروی خرد و اندیشه بکار گرفته شود، میتوان دست دشمن و انگیزههای او را دید و در مسیر اهداف بدخواهان اسلام قرار نگرفت."
حضرت آیتالله خامنهای اتحاد و تشکیل امت واحده را یکی دیگر از نیازهای ضروری دنیای اسلام برشمرده و با تاکید بر اینکه یکی از اهداف اصلی ایجاد اختلاف میان مسلمانان و ترویج "شیعه هراسی" و "ایران هراسی"، سرپوش گذاشتن جبهه استکبار بر مشکلات خود و حفاظت از رژیم غاصب صهیونیستی است، افزودند: "انتظار از ملتهای مسلمان بویژه زبدگان و نخبگان امت اسلامی این است که با تدبر و بصیرت، شناخت صحیحی از جبهه دشمنان امت اسلامی پیدا کنند و این حقایق روشن را بخوبی متوجه شوند."
در هفته جاری که دکتر محمد جواد ظریف وزیر خارجه کشورمان عازم شرکت در اجلاس وزرای خارجه کشورهای عضو جنبش تعهد در الجزیره بود، به دعوت کاترین اشتون مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا توقفی در اسلامبول داشت و مذاکراتی درباره روند مذاکرات ایران و گروه 1+5 برگزار شد. در پایان این گفتگو وزیر خارجه کشورمان با ابراز رضایت از مذاکرات گفت: "بحثهای خوبی درخصوص بررسی نگرشهای طرفین داشتیم و برای ادامه مذاکرات هم توافق خوبی حاصل شد و قرار گردید نشست بعدی ایران و 1+5 از 26 تا 30 خرداد در وین برگزار شود." این درحالیست که عدهای در داخل و خارج از اینکه مذاکرات به شکست بیانجامد و فشار و تحریم بر ایران ادامه یابد خوشحال بوده و نمیتوانند شادی خود را پنهان کرده، از این رو از هر وسیله ممکن برای تخریب و کارشکنی استفاده میکنند.
در موضوعات خارجی هفته، به سه انتخابات در اوکراین، مصر و پارلمان اروپا و همچنین سفر سرزده اوباما به افغانستان، به عنوان اهم رویدادهای بینالمللی میپردازیم.
انتخابات در اوکراین برگزار شد و "پوروشنکو"، سرمایهدار مشهور این کشور، موسوم به "سلطان شکلات" اکثریت لازم را به دست آورد و در همان دور اول به کاخ ریاست جمهوری راه یافت. پیروزی یک سرمایهدار در اوکراین یک مفهوم مشخصی دارد و آن، اینست که جامعه اوکراین شدیداً از وخامت اقتصادی رنج میبرد و با امید گشایش در آن، به یک تاجر روی آورده است.
پوروشنکو، تاجر 48 ساله، که گفته میشود بیش از 5/1 میلیارد دلار ثروت دارد، علاوه بر معضل بزرگ اقتصادی، با چالش مهم دیگری نیز روبروست و آن اوضاع به شدت آشفته سیاسی و امنیتی اوکراین است. آشفتگی وضعیت تا به آن حد است که در بخشهایی از شرق اوکراین نه تنها امکان برگزاری انتخابات فراهم نشد بلکه درگیریهایی نیز رخ داد که دهها کشته برجای گذاشت.
غرب، به انتخابات ریاست جمهوری اوکراین بسیار امید بسته بود، به خصوص پس از ضرباتی که در "کریمه" از روسیه متحمل شد. اکنون نیز مسلم است که غربیها با تمام توان به پشتیبانی از پوروشنکو برخواهند خاست تا بلکه بتوانند موقعیت وخیم خود را در اوکراین بهبود بخشند و اعتبار خود را ترمیم نمایند. با اینحال، بعید به نظر میرسد که رئیسجمهور جدید بتواند بر این حجم از مشکلاتی که اوکراین با آن دست به گریبان است غلبه کند، به ویژه اینکه با بزرگترین و مهمترین همسایه خود، یعنی روسیه نیز اختلافات ریشهای دارد و این موانع کار را برای رئیسجمهور تازه دشوار خواهد نمود.
این هفته مصر نیز شاهد برگزاری انتخابات بود. در این انتخابات بنا بود تا رئیسجمهور جدید کشور تعیین شود. این درحالی است که از ابتدا رئیسجمهور شدن ژنرال سیسی کاملاً محرز بود و همین مسئله بر نمایشی بودن انتخابات تاکید میگذاشت. حاکمان نظامی که تابستان گذشته با کودتا، محمد مرسی، رئیسجمهور منتخب را برکنار کردند با ترتیب دادن صحنهسازی انتخاباتی تلاش کردهاند تا برای خود مشروعیت مردمی کسب کنند و ماسک دمکراسی بر چهره خود قرار دهند.
با اینحال، گزارشهای رسیده حاکی است که اکثریت مردم مصر وارد این نمایش نظامیها نشدند و استقبال مردمی از این انتخابات در حد انتظار نظامیان نبوده است. کودتاچیان حتی دو روز از هفته کاری را تعطیل کردند با این امید که بتوانند درصد شرکت کنندگان را به رقم آبرومندی برسانند ولی موفق نشدند.
این هفته انتخابات دیگری نیز در پارلمان اروپا برگزار شد که به نوبه خود مهم بود و نتایج غیرمنتظرهای به دنبال داشت. پارلمان اروپا که مرکز تصمیم گیری اتحادیه اروپا محسوب میشود دارای 751 نماینده از 28 کشور اروپایی است. در انتخابات اخیر، گروههای مخالف اتحادیه اروپا توانستند یک پنجم کرسیهای پارلمان اروپا را به دست آورند که حادثه غیرمنتظره و کم سابقهای میباشد و اکثر ناظران سیاسی از آن به عنوان "زلزله سیاسی" یاد کردند.
پیروزی احزاب مخالف موجودیت اتحادیه اروپا در انتخابات اخیر پارلمان اروپا، چند نکته مهم را در خود مستتر داشت. نخست آنکه، مردم اروپا به خصوص مردم کشورهای بزرگتر، دیگر به اتحادیه اروپا اعتماد و امیدی ندارند و آنرا یک تشکیلات تحمیلی میدانند. رأی دهندگان مخالف اتحادیه اروپا، در عین حال به سیاستهای اتحادیه اروپا معترض هستند که با صرف هزینههای بسیار بالا از منبع مالیاتهای مردم اروپا، سیاستهای ماجراجویانه و غیرسازنده در پیش گرفته است که بیشتر از آنکه به نفع مردم اروپا باشد در چارچوب بازی قدرتهای بینالمللی است.
اکنون با ترکیب جدید پارلمان اروپا، سیاستگذاران اصلی این تشکیلات مجبور هستند در جهتگیریها، برنامهها و سیاستهای این اتحادیه تغییر ایجاد کنند چرا که در غیر اینصورت، باید منتظر شرایط بدتری باشند.
این هفته، اوباما رئیس جمهوری آمریکا در یک سفر سرزده و بدون اینکه دولت افغانستان را در جریان قرار بدهد وارد افغانستان شد و به پایگاه هوایی بگرام، محل استقرار نظامیان آمریکایی رفت. اوباما در محل این پایگاه از حامد کرزای رئیسجمهور افغانستان خواست تا با حضور در پایگاه نظامی بگرام با وی دیدار کند. با اینحال، کرزای این خواست را رد کرد و اعلام نمود که حاضر است با وی فقط در کاخ ریاست جمهوری دیدار کند.
منابع دولت افغانستان سفر مخفیانه و غیرقانونی اوباما به افغانستان را توهین آمیز خواندند و آنرا نقض حاکمیت ملی این کشور اعلام کردند. این رخداد، علاوه بر اینکه رفتار متکبرانه و مداخله گرانه آمریکاییها را مورد تاکید قرار میدهد در عین حال نشانگر وجود اختلاف شدید میان واشنگتن و کابل است. واقعیت این است که آمریکائیها از دولت حامد کرزای به دلیل امتناع از امضا کردن پیمان امنیتی دوجانبه، عصبانی هستند. حامد کرزای که روزهای پایانی ریاست جمهوری را سپری میکند، با درخواست آمریکا برای امضای پیمان امنیتی مخالفت کرده و خواستار اصلاحات در چند بند آن شده است ولی آمریکائیها آن را نپذیرفتهاند. آمریکاییها برای امضای این پیمان امنیتی به رئیسجمهور جدید این کشور چشم دوختهاند که به احتمال زیاد، "عبدالله عبدالله" باشد.
رسالت:روزهای سیاه در قاره سبز
«روزهای سیاه در قاره سبز»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم حنیف غفاری است که در آن میخوانید؛"پیروزی احزاب افراطی ، منتقدان و مخالفان اتحادیه اروپا بیانگر دور و غیرقابل درک شدن اتحادیه اروپا برای شهروندان کشورهای عضو این اتحادیه است.این وضع نمیتواند ادامه یابد. اروپا باید ساده باشد روشن باشد در جایی که نیاز است موثر باشد و جایی که نیاز نیست خود را کنار بکشد.»
شاید در ابتدا تصور شود که این جمله متعلق به یکی از مخالفان اتحادیه اروپا ست، اما زمانی که در می یابیم "فرانسوا اولاند" رئیس جمهور سوسیالیست فرانسه این جملات را بر زبان آورده است به طور طبیعی متوجه جدی بودن زلزله سیاسی اخیر در اروپای واحد خواهیم شد. ساختار سیاسی اروپا بر هم ریخته است:
نخست وزیر بلژیک به دلیل پیروزی استقلال طلبهای "فلامان" ناچار شد استعفای خود را تقدیم پادشاه کند.در فرانسه حزب راستگرای افراطی جبهه ملی (FN) به رهبری مارین لوپن با کسب 25 درصد آرا شوک سختی به اروپای واحد وارد کرد و در مقابل سوسیالیستها به عنوان کلیدداران کاخ الیزه با کسب 14 درصد آرا شکست سختی را در کارنامه خود رقم زدند. در انگلیس حزب استقلال توانست با کسب 24 کرسی پارلمان اروپا مانور خوفناکی را در برابر دیدگان طرفداران بقای انگلیس در اروپا به اجرا بگذارد و پروسه خروج لندن از اروپای واحد را استارت بزند.در اتریش ، دانمارک و فنلاند و سوئد، راستگرایان افراطی که در سالهای نه چندان دور اساسا حضور در پارلمان اروپا را یک احتمال ناممکن می دانستند، چمدانهای خود را برای پرواز به بروکسل ( میدان شومان) بسته اند .در یونان ( کانون اصلی بحران اقتصادی اروپا ) حزب چپ افراطی «سیریزا» برای نخستین بار در تاریخ این کشور توانست در یک انتخابات سراسری پیروز شود .
حزبی که رویکرد ضد اروپایی و ضد ریاضتی آن زبانزد خاص و عام است. ضمن آنکه نئو نازی ها نیز توانستند دو کرسی پارلمان اروپا را به خود اختصاص دهند تا نگرانی ناظران اروپایی انتخابات یونان تکمیل شود.
نگارنده سال گذشته در همین روزها در مطلبی تحت عنوان "پروتستانتیسم نوین در اروپا" ( سرمقاله روزنامه رسالت-سوم خرداد ماه 1392) تاکید داشتم که در سایه بی درایتی و محاسبه نادرست مقامات ارشد اروپایی، گسلهای امنیتی و سیاسی این مجموعه جابه جا شده است. جابه جایی این گسلها سبب شده است تا مفاهیم و متعاقبا مصادیق "امنیت اجتماعی"و "رضایت جمعی" در اروپا به چالش کشیده شود.
آنچه در انتخابات پارلمانی اروپا رخ داد نقطه آشکار ساز جدایی شهروندان اروپایی از اتحادیه اروپاست. مشارکت 43 درصدی شهروندان اروپایی در انتخابات از یک سو و راهیابی احزاب راست و چپ افراطی به پارلمان اروپا از سوی دیگر نشان می دهد "اضمحلال اروپای واحد" با گذشت زمان رنگ و بوی واقعی تری به خود می گیرد. در این میان ، نه تنها سازمانهای غیر دولتی مردم نهاد، بلکه بسیاری از شهروندان اروپایی به این نتیجه رسیده اند که "هزینه " اتحاد در اروپا از "فایده" آن بیشتر شده است. بی دلیل نیست که مقامات اروپایی از همه پرسی و انتخابات در قاره سبز همیشه هراسان بوده اند. شهروندان اروپایی در جریان انتخابات اخیر در وهله اول پارلمان اروپا را تنبیه کرده و در مرحله دوم استارت گذار از اروپای واحد را زده اند. نقش "پارلمان" در اکثر کشورهای اروپایی نقشی منفی و بازدارنده است. در جریان تصویب پیمان لیسبون( پیمان جمعی اتحادیه اروپا) در سال 2008 میلادی، مقامات اتحادیه اروپا به دلیل آگاهی نسبت به رای منفی و مخالف شهروندانشان با این پیمان جمعی، تصویب آن را به پارلمانهای کشورهای اروپایی سپردند تا از برگزاری همه پرسی در این خصوص جلوگیری شود.
به عنوان مثال در کشور فرانسه، 66 درصد از شهروندان در نظرسنجی های مختلف مخالفت خود را با انعقاد پیمان لیسبون اعلام کرده بودند اما دولت وقت فرانسه از پارلمان خواست تا به جای شهروندان رای مثبت خود را در خصوص پیمان جمعی اروپا اعلام کند. نکته تاسفبار اینکه اتحادیه اروپا جهت حفظ ظواهر دموکراتیک، تنها در کشور ایرلند اجازه برگزاری همه پرسی مردمی را در خصوص پیمان لیسبون داد. رای منفی شهروندان ایرلندی در همه پرسی مربوط به پیمان لیسبون سبب شد تا مقامات اتحادیه اروپا به جای ابطال این پیمان، با تهدید ضمنی شهروندان ایرلندی از آنها بخواهند تا پیمان لیسبون را در یک انتخابات فرمایشی دوباره به تصویب برسانند. این در حالی بود که به قول واسلاو کلاوس رئیس جمهور سابق جمهوری چک، پیمان لیسبون عملا پس از رای منفی شهروندان ایرلندی در یک همه پرسی رسمی مرده بود.
در سال 2012 میلادی نیز این فاجعه تکرار شد. در حالی که شهروندان یونانی خود را برای رای دادن به احزاب و گروههای ضد اتحادیه اروپا در انتخابات سراسری آماده می کردند، سران کشورهای اروپایی به صورت غیر مستقیم مردم این کشور را نسبت به اعمال فشار اقتصادی از طریق "مطالبه بدهی های عمومی یونان" تهدید کردند. در چنین شرایطی بسیاری از شهروندان یونانی ناچار شدند رای خود را به سود احزاب هم پیمان با اروپای واحد تغییر دهند.
انتخابات اخیر پارلمان اروپا نشان داد که مرزبندی سیاسی میان "شهروندان اروپایی" و "اروپای واحد" پررنگ تر شده است. نتایج انتخابات پارلمانی اخیر در اروپا پرده برداری از پروتستانتیسم نوینی است که افرادی مانند آنگلا مرکل، خوزه مانوئل باروسو و حتی ژان کلاود یانکر( که احتمالا جایگزین باروسو خواهد شد) طی سالهای اخیر همواره چشمانشان را بر روی آن بسته بودند.
چندی پیش فرانسوا اولاند در اظهاراتی غیر منتظره، نه تنها نسبت به فروپاشی منطقه یورو، بلکه نسبت به پاک شدن اروپا از روی نقشه هشدار داد. هشداری که اروپای واحد را در شوکی سخت فرو برد.این سیگنال هشدار آمیز در حالی مخابره شد که طی یک دهه اخیر وجه مشترک مقامات اروپایی، اعم از راستگرا و چپگرای میانه، پرهیز از غیر عادی نشان دادن شرایط بحرانی اروپا بوده است. امروز حدود یک سال پس از هشدار اولاند در خصوص محو اروپا از سوی نقشه ،اولاند بر لزوم کاهش نقش آفرینی اتحادیه اروپا در زندگی روزمره افراد سخن می گوید. با این حال به نظر می رسد آنگلا مرکل صدر اعظم آلمان به عنوان یک دموکرات مسیحی سرسخت، همچنان با ایجاد تحولی بنیادین در ساختار بوروکراتیک و در نتیجه تغییر در وظایف اصلی و فرعی اتحادیه اروپا مخالفت کند. در هر حال، شرایط اروپای واحد به اندازه ای بحرانی است که دیگر نمی توان آن را تابعی از دیالکتیک تفکرات راست و چپ میانه دانست!
شاید در این خصوص لازم باشد مثالی گویاتر بزنیم. زمانی که بحران اقتصادی در اروپا آغاز شد، مقامات اروپایی تا مدتها درگیر "توصیف بحران مالی" بودند. به عبارت بهتر، عدم وجود درک مشترک اعضای اتحادیه اروپا در خصوص بحران مالی سبب شد تا بخش اعظمی از انرژی و هزینه اروپای واحد صرف "همسان سازی توصیفی" سران کشورهای اروپایی نسبت به بحران یونان و دیگر کشورهای عضو منطقه یورو و اتحادیه اروپا شود. پس از آن نیز سران اروپای واحد در مرحله "ارائه راهکار" برای حل بحران یورو به جدالی آشکار با یکدیگر برخاستند.می توان به جرات ادعا کرد که این بار بحرانی به مراتب سخت تر از "بحران یورو" در اروپای واحد رخ داده است! راهیابی راستگرایان و چپگرایان افراطی به پارلمان اروپا و قهر 57 درصدی شهروندان اکثر کشورها با صندوق معتبرترین نهاد قانونگذاری اروپا نه تنها نشان از نوعی "اعتراض" بلکه نشان از نوعی "گذار" است.
تلقی و نگاه "شهروند اروپایی" نسبت به مفهوم "اعتراض" دستخوش تحولی اساسی شده است. این اعتراض در جریان بحران یورو خود را در میدان خورشید شهر مادرید یا خیابانهای اصلی آتن نشان می داد اما این بار این اعتراض عمومی خود را در صندوقهای رای نشان می دهد. اگر راستگرایان و چپگرایان افراطی مخالف اروپا قبلا تنها مامن خود را در میان اعتراضات خیابانی جستجو می کردند، اکنون می توانند با کارت و اتیکت "نماینده پارلمان اروپا" و در صحن پارلمان چنین اعتراضی را بیان کنند. شاید از زاویه ای دیگر نیز بتوان جدال میان شهروندان اروپایی و اتحادیه اروپا را دیالکتیک میان "افراد پست مدرن" و "نهادهای مدرن" دانست. اگرچه اتحادیه اروپا به لحاظ زمانی عملا به عصر پست مدرن تعلق دارد اما برای بسیاری از شهروندان اروپایی نماد "جبر" ، "کهنگی" و "بازدارندگی" است.
ژاک دریدا فیلسوف پست مدرن با طرح و تشریح مفهوم "تخریب و بازسازی دوباره الگوها" نقش بسزایی در تکمیل اندیشه پست مدرنیسم ایفا کرده است. دریدا معتقد است تخریب و بازسازی الگوها، انگاره ها و مولفه های تشکیل دهنده یک ساختار باید توسط خود پیروان آن صورت گیرد.به عبارت بهتر، سران اتحادیه اروپا عملا چاره ای جز تخریب و بازسازی ساختاری که خود بنا نهاده اند ندارند. اگرچه این اقدام مصداقی عینی از یک انتحار سیاسی محسوب می شود اما نباید فراموش کرد که در راستای عدم قبضه شدن پارلمان اروپا در دستان ملی گرایان و راستگرایان افراطی و چپگرایان تندر، چنین انتحاری "غیر قابل اجتناب" خواهد بود. آیا راستگرایان و چپگرایان میانه رو چنین حقیقتی را درک خواهند کرد؟! آیا مرکل و همفکرانش می خواهند پس از خروج انگلیس از اتحادیه اروپا و بازگشت اروپا به دوران قبل از انعقاد پیمان ماستریخت ( 1993) متوجه گذار شهروندان اروپایی به دوران پر فراز و نشیب "پروتستانتیسم نوین" شوند؟!
سیاست روز:ناکامی دوباره منفورترین رئیسجمهور
«ناکامی دوباره منفورترین رئیسجمهور»عنوان یادداشت روز روزنامه سیاست روز به قلم فرامرز اصغری است که در آن میخوانید؛نتایج انتخابات پارلمانی اروپا در حالی اعلام شد که مجموع آراء نشانگر ناکامی جریانهای پایبند به اتحادیه اروپا و برتری جریانهای مخالف استمرار فعالیت اتحادیه بود. نتایجی که شاید اگر در شرایطی به جز شرایط بحرانی کنونی گرفتاری اروپا در تحولاتی مانند مقابله با روسیه رقم میخورد، فروپاشی اتحادیه را به همراه داشت. آنچه در میان این تحولات قابل توجه است نتایج انتخابات در فرانسه میباشد.
براساس گزارشهای منتشره جریانهای، راستگرا به ریاست «ماریا لوپن» توانست اکثریت کرسیهای پارلمانی را کسب نماید و حزب سوسیالیست به ریاست اولاند رئیسجمهور کنونی فرانسه نتوانست به جایگاه مناسبی دست یابد به گونهای که حتی بسیاری خواستار استعفاء وی شدند.
این ناکامی برای اولاند در حالی رقم خورد که پیش از این نیز حزب وی در انتخابات منطقهای فرانسه با شکست همراه شده بود. حال این سوال مطرح است که چرا مردم فرانسه با این شدت از اولاند انتقام میگیرند و ریشه نارضایتی مردمی از وی چیست؟ مهمترین مسالهها که در مطالبات مردم فرانسه مشاهده میشود مساله اقتصاد میباشد بحران اقتصادی و اجرای طرحهای ریاضتی سبب شده تا فرانسه صحنه تظاهرات ضد دولتی باشد.
حال آنکه اولاند عملا در مقابله با این مسئله ناتوان بوده است نکتهای که این نارضایتی را تشدید ساخته رویکردهای نژادپرستانه دولت فرانسه به ویژه علیه اقلیتهای نژادی و دینی است میلیونها مسلمان و رنگین پوست و مهاجر ساکن فرانسه رفتارهای دولت را نماد نژادپرستی دانسته و به حمایت از جریانهای مخالف دولت میپردازند. بحث سیاست خارجی از دیگر محورهای اصلی اعتراضهای مردم فرانسه است. جریان سوسیالیست در پارلمان اروپا بیشتر در چارچوب رفتاری آلمان و بعضا انگلیس رفتار کرده و دارای استقلال مورد نظر مردم فرانسه نمیباشد بگونهای که در سالهای اخیر فرانسه به قدرت درجه دوم اروپا مبدل شده است.
سیاست جنگافروزانه اولاند در جهان از جمله لشکرکشی به آفریقا و غرب آسیا (خاورمیانه) و افشای نقش پاریس در کشتار هزاران انسان بیگناه از جمله در سوریه نگرانی مردم از تخریب جایگاه جهانی ایشان را به همراه داشته است. رویکرد اولاند به همگرایی با آمریکا که مغایر با سیاستهای تاریخی فرانسه است براین امر دامن زده است.
بسیاری از فرانسویها تاکید دارند که کشورشان بیش از اینکه در عرصه اقتصاد و سیاست جهان ایفای نقش داشته باشد به عنوان مهرهای برای آمریکا فعالیت دارد که محور آن را نیز بحرانسازی در جهان و کشتار هزاران انسان بیگناه تشکیل میدهد حال آنکه آمریکا پشت چهره فرانسه پنهان شده و با تخریب چهره این کشور بر جنایات خود سرپوش میگذارد.
با این شرایط است که مردم فرانسه از هر فرصتی به ویژه فرصتهای انتخاباتی برای انتقامگیری از اولاند بهره میگیرند چنانکه نظرسنجیها نیز نشان میدهد که محبوبیت مردمی وی به زیر ۱۸ درصد رسیده است.
وطن امروز:طرح نوین تمدن اسلامی
«طرح نوین تمدن اسلامی»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم حسین بابازادهمقدم است که در آن میخوانید؛ رهبر حکیم انقلاب اسلامی طی سخنرانی مهمی در دانشگاه افسری امام حسین(ع) بخش قابل توجه و بسیار کلیدی از گفتمان انقلاب اسلامی را مورد اشاره قرار داده و ضمن ترسیم منطق رفتار دشمنان جمهوری اسلامی ایران، پیامهای مهمی را در اختیار مخاطبان داخلی و خارجی قرار دادند.
ایستادن جمهوری اسلامی ایران بر دروازه طراحی تمدن اسلامی نکته اساسی فرمایشات معظمله به شمار میآید که به صورت غیرقابل تردیدی در پیوند با «سبک زندگی اسلامی»، «تهاجم و فشار اقتصادی بر جمهوری اسلامی» و همچنین تلاشهای چند قدرت زورگو در جامعه به دروغ «جهانی» است که ترکیب آن را ولی امر مسلمین جهان بهخوبی افشا و بر شاخصههای غیرجهانی این بهاصطلاح جامعه جهانی تاکید کردند.
حالا گروهی که در داخل کشور و طی سالیان گذشته در برخی مراکز مطالعاتی و پژوهشی سعی میکردند به بدنه تصمیمساز کشور القا کنند «اساسا چیزی با عنوان تمدن اسلامی وجود ندارد» نهتنها فاصلهای کیلومتری با فهم سیاسی در کشور دارند، بلکه عملا نفوذیهای دشمن برای جلوگیری از آن تحول بسیار مهم و بسیار بزرگ یعنی درانداختن طرحهایی برای تحقق تمدن اسلامی هستند.
غرب که سالهای مدید تصور میکرد تنها گفتمان رقیب لیبرال- دموکراسی، کمونیسم بوده و جز روسیه یا به عبارتی شوروی سابق ستیزهجو و سلطهطلب رقیبی ندارد، هیچگاه برآورد نکرده بود روزی یک نظام سیاسی که نه سلطهجو است و نه سلطهپذیر، ابعاد تازهای از یک نظام تمدنی را ترسیم کند، یک نظام تمدنی با پشتوانهای خیرهکننده و بسیار باشکوه از منظر علمی و فرهنگی که در واقع احیاگر اقتدار علمی و دانش و همچنین فرهنگی مسلمین در سرزمینهای اسلامی و سپس تسری بخشیدن به آن تا قلب اروپا و غرب است.
جمهوری اسلامی منادی احیای قرون شکوه تمدن اسلامی است، تمدنی که توام با رشد دانش، احترام به عدالت، حفظ و ارتقای شئون انسانی و همچنین ناظر بر تعالی و دیگرخواهی بهجای تمدن خودخواه و چپاولگر برآمده از پیشینه تمدنی غرب است. این تمدن بخش تازه و طرح جدید اما ریشهداری است که از ابتدای انقلاب اسلامی حضور داشته ولی بنابر دلایلی تا امروز با این صراحت قابل ترسیم نبود چرا که دشمنان ایران اسلامی را به موضع رفتارهای به مراتب سختتری وادار میکرد ضمن اینکه موفقیتهای جمهوری اسلامی در رشد و شکوفایی نیز یکی از پیشنیازهای آن به شمار میآمد اما حالا دیگر نیاز به پنهان کردن ابعاد ماجرا نیست زیرا تمام نشانهها حکایت از هراس غیرقابل تصور غرب از پیروزی جمهوری اسلامی در حوزه تمدنسازی است.
آن بزنگاه و پیچ تاریخی مهمی که قبل از این در بیانات رهبر معظم انقلاب پیرامون آن اشاراتی شده بود نیز تا حد بسیار قابل ملاحظهای ناظر بر همین معنای احیای تمدن اسلامی است و دشمنان ایران به خوبی دریافتهاند برای مبارزه با تحقق این گفتمان در سطح جهان بهترین نقطه فشار صرفنظر از اقدامات پراکنده در راستای اسلامستیزی و بویژه مقابله با اسلام انقلابی، نظام جمهوری اسلامی است.
پیام اینکه تمدن اسلامی چرا در دانشگاه افسری مطرح میشود، این است که رهبری بهخوبی الزامات تمدنسازی را شناختهاند و همچنان در صدر مفصلبندیهای تولید و پمپاژ گفتمان در کشور، از محلی که باید سمبل نظم، انضباط و اقتدار سیاسی و نظامی باشد، این پیام را به جهان مخابره میکنند چرا که قدرت انسانی و قدرت نظامی در ارتباط است با میزان پیشروی تمدنی. این پیشروی مبتنی بر سلطهجویی و سلطهپذیری نیست و توام است با اقتدار نظامی در موضع دفاع و صیانت از کشورهای اسلامی که با بیداری اسلامی عملا بخشی از پیام انقلاب را دریافته و مسیری را طی کردهاند که فصل شکوفایی آن شکلگیری تمدن اسلامی است.
کنار گذاشتن دستپروردههای آمریکا، انگلیس و فرانسه در سرزمینهای اسلامی در واقع آن حادثه عظیمی بود که به غربیها هشدار داد در آستانه رویارویی عظیم با اسلام انقلابی هستند، اسلام انقلابی که طبیعتا مکتب شیعه شاخصههای کلان آن را ترسیم میکرد، چرا که در نظام فکری و اندیشه سیاسی اهل سنت اصولا شاخصی برای درانداختن طرحهای تحولآفرین سیاسی موجود نیست و اصل بر حفظ وضعیت موجود است.
تمدن اسلامی به عنوان بخش تازه رونمایی شده از گفتمان سیاسی جمهوری اسلامی، شکل پیشرفتهای با الزامهای یک نظام تثبیتیافته سیاسی است چرا که نظام جمهوری اسلامی ضمن عبور از مرحله تثبیت انقلاب وارد حیطه بازیگری فعال به عنوان هژمون منطقهای شده و در آیندهای نزدیک به یک هژمون سیاسی و اندیشهای در سطح جهان بدل خواهد شد.
تمدن اسلامی، نوع به رشد رسیدهای از ایده اولیه صدور انقلاب است چرا که صدور انقلاب اسلامی عملا تحققیافته و تا قلب سرزمینهای اروپایی به پیش رفته است، حالا فرصت تازهای است برای آنکه دغدغه غربیها برای رویارویی با یک منظومه گفتمانی هراسانگیز افشا شده و علت اصلی مقابله غرب با جمهوری اسلامی در اختیار افکار عمومی جهانیان قرار داده شود. همه تقلاهای سیاسی و دیپلماتیک و اقتصادی چند قدرت سلطهجو و زورگو که به دروغ خود را جامعه جهانی معرفی میکنند در کنار تلاشهای گهگاه کودکانه این جریان برای مقابله با رواج و رشد فرهنگ اسلامی بویژه اسلام انقلابی با روایت جمهوری اسلامی ایران دایر بر همین نگرانی است. همین نگرانیها موجب شد ترکیه روایتی از اسلام بدون شمشیر را در کشورهای خاورمیانه فرهنگسازی کرده و به دنبال نهادینهسازی آن باشد، همین نگرانی باعث میشود در کشورهای حوزه دریای خزر به حکام توصیه شود از ورود دختران و پسران کمتر از 18 سال به مساجد جلوگیری شده و حتی برای والدین این افراد مجازات زندان طراحی شود و همین منظومه از نگرانیها موجب میشود دانشجوی دختری در فرانسه به دلیل نخوردن گوشت خوک در سلف اخراج شود. مجموعه تلاشهای غربیها در حوزه دگرگونی سبک زندگی در ایران و سایر کشورهای اسلامی، وارد شدن بیمحابا و بسیار پرشتاب به حوزه زنان و آزادیهای نامتعارف این بخش از جوامع، اقدام علیه بنیان خانواده، تدارک نبرد رسانهای گسترده توسط سرخوردههای سیاسی و اجتماعی علیه نظامها و... در واقع یکی از سه ضلع مبارزه با تمدن اسلامی است که دو ضلع دیگر آن دیپلماسی و فشار اقتصادی به شمار میآید. در واقع برخلاف آنچه دیگران تصور میکنند، دشمنان گفتمان انقلاب اسلامی در موضع تدافعی قرار داشته و ناچارند تدابیر زورگویانه و غیرقانونی و نامشروع بسیار گستردهای را در پیش بگیرند تا همچنان که رئیس سرویس اطلاعاتی انگلیس سالها قبل پیشبینی کرده بود با احتساب روی آوردن جامعه انگلیس به اسلام، ظرف سالهای آینده اکثریت عددی به نفع مسلمانان در این کشور تغییر خواهد یافت.
اما الزامهای این تمدن اسلامی عبارت است از خدمت به مردم و درست به همین دلیل بود که معظمله سالها قبل در دیدار با مسؤولان کشور تاکید کردند، اگر میخواهید با آمریکا مبارزه کنید، باید به مردم خدمت کنید، چرا که لازمه یک نظام تمدنی پیشرو بهرهمندی از یک پشتوانه منسجم ملی مرکب از جامعهای است که از مشکلات اولیه مورد آسیب قرار نگرفته و امکان جهانی فکر کردن را داشته باشند.
نمیشود انتظار تحقق تمدن اسلامی را در جهان و به رهبری جمهوری اسلامی داشت در حالی که مشکلات معیشتی و البته فرهنگی گریبانگیر بخشهایی از کشور است و حل و فصل این مشکلات در ارتباط با زد و بند با قدرتهای زورگوی غربی نیست چرا که آنان بهخوبی میدانند برداشتن فشار از روی جمهوری اسلامی معادل است با دستیابی به پیروزیهای بیشتر نظام در جبهه جهانی مقابله با لیبرال- دموکراسی. حل این مشکل نیازمند یک تدبیر واقعی سیاسی است. یکی از الزامهای این تدبیر، تجدیدنظر در بخشهایی است که باید گفتمان انقلاب اسلامی در آینده را تعقیب کرده و توسعه دهند. این گروه که پیشبرندههای تمدن اسلامی هستند، اولین ماموریتشان در داخل مرزهای کشور کمک به برنامهریزی برای حل مشکلات معیشتی مردم به شمار میآید. غربیها به هیچ عنوان دوست ندارند تا پایان دولت کنونی مشکلات معیشتی در ایران کاهش یابد چرا که ادامه یافتن این مسائل را به عنوان حربهای موثر در متقاعد کردن دولت برای ادامه مذاکرات ارزیابی میکنند. شاید روحیه درک وضعیت تمدنی نیز در برخی عناصر مذاکرهکننده وجود نداشته باشد، این وظیفه اصولگرایان است که در آینده نزدیک با حضور در مراکز قدرت سیاسی به وسیله تفوق پارلمانی ابعاد تازه این نظام اندیشهای را تعقیب کنند.
این نظام اندیشهای مبتنی بر تحقق تمدن اسلامی بنابر تعابیر دیگر مقام معظم رهبری درون جوش و ناظر بر استقامت در برابر فشارهاست، فشارهایی که با تعطیلی چند فعالیت اتمی در ایران پایان نمیپذیرد و وارد مراحل دیگری خواهد شد، حداقل غربیها با طرح مسائل فرعی در جریان مذاکرات هستهای مانند مباحث مربوط به سوریه و موشکهای بالستیک اثبات کردهاند مساله اصلی آنان موفقیتهای گفتمانی جمهوری اسلامی در سطح جهان است و محدود به چند فعالیت علمی نمیشود. ثبات سیاسی در کشور و حفظ میزان و محدوده مشروعیت سیاسی در ارتباط با میزان توجه مسؤولان اجرایی کشور به مسائل داخلی و توجه به ظرفیتهای داخلی است و دوختن چشم امید به فراسوی مرزها برای رفع و رجوع مسائل کشور، اندیشهای برآمده از عقلانیت سیاسی نمیتواند به شمار آید. همین عقلانیت سیاسی مورد تاکید که قرار است بخشی از گفتمان یا شاید شعار دولت باشد باید ناظر بر درک واقعیتهای ایران و جهان باشد؛ واقعیتهایی که باید ملاک فهم آن، خوشبینی و توجه به اقتدار و قدرت منطقهای جمهوری اسلامی باشد.
حمایت:تلاش غرب برای کمرنگ کردن انتخابات سوریه
«تلاش غرب برای کمرنگ کردن انتخابات سوریه»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم قاسم غفوری است که در آن میخوانید؛ انتخابات ریاست جمهوری اوکراین در حالی برگزار شد که برخی محافل رسانهای و سیاسی غرب موضع روسیه در قبال این انتخابات را نوعی معامله میان مسکو و غرب عنوان کردهاند. پوتین یک روز مانده به انتخابات اوکراین از به رسمیت شناختن رای مردم سخن گفت. این موضعگیری به دلیل تقابلهای روسیه با اوکراین و غرب دور از انتظار مینمود و در حالی اتخاذ شد که غربیها تلاش کردند تا آن را معاملهای برای پذیرش نتایج انتخابات سوریه از سوی غرب عنوان کردند. آنها چنان القا کردهاند که روسیه به دنبال آن است تا در ازای پذیرش انتخابات اوکراین، غربیها نیز نتایج انتخابات 13 خرداد و سوریه را بپذیرند.
این ادعا در حالی مطرح شده است که در باب رفتار روسیه یک نکته مطرح است و آن موقعیت مسکو در قبال انتخابات ریاست جمهوری اوکراین است. این انتخابات در حالی برگزار شد که از یک سو منطقه کریمه و شرق اوکراین که قبلا در همهپرسی جدایی از اوکراین شرکت کرده بودند، این انتخابات را تحریم کردند لذا این انتخابات صرفاً در مناطق غربی برگزار شد. از سوی دیگر غرب به دلیل سلطه بر کییف و مناطق غرب اوکراین تلاش داشت تا نتایج انتخابات را رای منفی مردم به روسیه و تمایل آنها به غرب عنوان دارند.
مخالفت روسیه با این انتخابات برابر بود با تقویت موقعیت غرب برای محکومسازی و حتی بیان ادعای شکست روسیه در برابر اقدامات غرب در اوکراین.با توجه به این شرایط مسکو در اقدامی پیشدستانه با پذیرش نتایج انتخابات اوکراین دو تاکتیک را در پیش گرفته است: نخست آنکه با طرح غرب مبنی بر معرفی روسیه به عنوان بازنده انتخابات اوکراین مقابله کرده است دوم آنکه عدم مشارکت منطقه کریمه و شرق اوکراین در انتخابات این دستاورد را برای روسیه داشته که عدم تمایل مردم اوکراین به غرب را برجسته سازد.
اقدام مسکو در پذیرش انتخابات اوکراین در نهایت زمینهساز پیروزی روسیه در برابر غرب در این انتخابات بوده هر چند که نتایج ظاهری انتخابات از برتری غرب حکایت دارد. با توجه به این شرایط میتوان گفت که ادعاهای محافل رسانهای غرب مبنی بر معامله روسیه با غرب درباره انتخاباتهای اوکراین و سوریه از یک سو اقدامی برای سرپوش نهادن بر شکست غرب در انتخابات اوکراین بوده و از سوی دیگر طرحی برای اهمیتزدایی از مشارکت گسترده مردم سوریه در عرصه انتخابات است.
آنها میخواهند با برجستهسازی نام روسیه و غرب در انتخابات سوریه، این انتخابات را برگرفته از معاملات خارجی معرفی کنند حال آنکه مردم سوریه در هفتههای اخیر نشان دادهاند که افزون بر مخالفت با دخالت خارجی در امور کشورشان بر برگزاری انتخابات و حضور گسترده در آن تاکید کردهاند چرا که آن را گاهی موسوم برای تعیین سرنوشتشان و مقابله با طرحهای دشمنان کشورشان و مقاومت میدانند؛ امری که نمود آن را در مشارکت گسترده سوریهای خارج از کشور در انتخابات میتوان مشاهده کرد.
آفرینش:ساماندهی امکانات رفاهی شهر برای تابستان
«ساماندهی امکانات رفاهی شهر برای تابستان»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛درآستانه پایان فعالیت مراکز آموزشی و آغاز تعطیلات تابستانی قرار گرفتهایم. اگرچه از این ایام به عنوان "تعطیلات" یاد میشود، اما درحقیقت بیشترین برنامههای علمی، هنری، ورزشی، تفریحی و بسیاری از مهارتهای دیگری که در رشد نوجوانان و جوانان موثر است دراین ایام مد نظر قرار گرفته میشود.
درمیان این فعالیتها امکانات رفاهی و تفریحی برای جامعه الویت بیشتری پیدا میکند و این فرصت برای خانوادهها بیشتر فراهم است که به طور دست جمعی به تفریح و تفرجگاههای مختلف بروند. پارکها و شهربازیها اولین انتخاب خانوادهها میباشد و استفاده از فضای سبز و سایه درختان مایه آرامش جسم و روح آنها می گردد.
در طی این چند سال هرچند که ساخت واحداث بوستانها، پارک موزهها و شهربازیها رشد نسبی داشتهاند، اما به هیچ وجه پاسخگوی نیاز شهروندان نمیباشند. جدای از آن امکانات رفاهی این فضاها نیز درحد استانداردهای واقعی نیستند. بسیاری از این پارکها از داشتن سرویس بهداشتی محرومند و یا به اندازه کافی وجود ندارد ویا خرابند!.
ما ازدید جامعه خود و از باب فراهم سازی امکانات رفاهی برای فصل تابستان به مسئله نگاه میکنیم و این معضلات را برمی شماریم، اما از دید آن توریستی که به پایتخت و دیگر شهرهای کشور سفر کرده است، این کمبودها به منزله فرهنگ پایین ایرانیان تلقی میگردد.
اما شهربازیها گزینه دیگری است که از سوی خانوادهها برای تفریح فرزندان انتخاب میشود. درمورد شهربازیها دو نکته بسیار مهم ضروریست تا به آن توجه کرد. ابتدا هزینههای بسیار سنگین استفاده از امکانات و وسایل تفریحی میباشد که این امکان را به همه خانوادهها نمیدهد تا بتوانند ازاین فضای موجود استفاده کنند. سرپرست خانواده برای یک شب حضور در شهربازی و احتمالا صرف یک شام مختصر باید حداقل مبلغی درحدود 200 تا 300 هزار تومان هزینه نماید و این امر دخل و خرج خانوار را برهم می زند. لذا استفاده از این اماکن تفریحی برای عامه مردم میسر و به صرفه نیست.
نکته دیگری که درمورد شهربازیها مطرح است، بحث امنیت جانی و عدم استاندارد بودن وسیلههای بازی است که تا کنون شاهد حوادث دلخراش مختلفی بودهایم که به مرگ کودکان و جوانان ختم شده است. اینکه مسولین سازمان استاندارد پس از هر حادثه در محل حاضر شوند و از تستهای مختلف دستگاهها صحبت کنند، دردی از مردم دوا نمیکند.
بلکه این توقع وجود دارد که پیوسته این دستگاهها مورد تستهای استاندارد قرار گیرند تا حادثه آفرینی آنها موجب بی اعتمادی و دلهره خانوادهها برای آمدن به این اماکن تفریحی نگردد.
جدای از این موارد از مسولان شهری و نهادهای مرتبط با امور رفاهی جامعه این انتظار میرود که در صدد و تدارک برنامههای شاد و مفرح و بدون هزینه برای کودکان و نوجوانان و خانواده ها باشند. نقش فرهنگسراها و کانونهای فکری در این حیطه بسیار مهم و تاثیر گذار است. خانوادهها میتوانند با اعتماد و بهرهگیری از توان این مراکز برنامههای مختلف آموزشی، هنری، ورزشی و تفریحی را برای فرزندان خود درنظر بگیرند. اما افسوس که تعداد این فرهنگسراها به تعداد کافی نیست و یا در بعضی از شهرها اصلا وجود ندارند و دسترسی همه مردم به آنها میسر نیست.
اما بازخورد این کمبودها و نقصانها خود را در بطالت و هرز رفتن وقت و عمر جوانان نمایان خواهد ساخت. سرگردانی در کوچهها و محلهها، بازی در خیابانها، ایجاد آزار و اذیت برای دیگران، آشنا شدن و گرایش پیدا کردن به سمت دخانیات و احتمالا اعتیاد زودرس، فراگیری ناهنجاریهای فرهنگی و رفتاری و... ازجمله مفسدههایی است که به یمن نبود برنامه و امکانات گریبانگیر خانوادهها خواهد شد.
قدس:آینده مناسبات هند و پاکستان
«آینده مناسبات هند و پاکستان»عنوان یادداشت روز روزنامه قدس به قلم پیرمحمد ملازهی است که در آن میخوانید؛دعوت از نوازشریف، نخست وزیر پاکستان برای شرکت در مراسم ادای سوگند «نارندرا مودی» نخست وزیر جدید هند از حزب «بهاراتیا جاناتا» و پذیرش این دعوت از طرف نوازشریف بحثهای جدیدی در ارتباط با مناسبات پیچیده هند و پاکستان مطرح کرده است.
پرسش اکنون این است که پیروزی «مودی» راستگرای هندو مذهب که در گذشته احساسات ضد اسلامی خود را پنهان نمیکرده است تا چه اندازه میتواند در مناسبات پاکستان و هندوستان تأثیرگذار شود.
در ظاهر امر انتظار تشدید اختلافات سنتی هند و پاکستان پیرامون محوریت مسأله کشمیر میرود، ولی دعوت از نوازشریف برای سفر به هند و دعوت متقابل از «مودی» برای سفر به پاکستان خلاف چنین انتظاری است. اکنون این احتمال وجود دارد که به رغم برداشتهای اولیه منفی از پیروزی حزب «بهاراتیا جاناتا» در شانزدهمین دور انتخابات مجلس ملی هند «لوک سابا» مناسبات هند و پاکستان بجای تشدید اختلافات، بطرف نوعی همکاری منطقهای گرایش بیابد. دلیل اصلی چنین برداشتی آن است که در دوره قبلی حکومت حزب مسلم لیگ نواز در پاکستان و حزب «بهاراتیاجاناتا» در دهه نود، هند و پاکستان بطرف بهبود مناسبات حرکت کردند و آقای «اتل بهاری واجیائی» نخست وزیر وقت هند به لاهور سفر کرد و مذاکرات سازنده و مهمی با نواز شریف، نخست وزیر وقت و فعلی پاکستان انجام داد.
این سابقه در حقیقت مؤید این نظر است که سیاستهای راهبردی هند و پاکستان در قبال کشمیر تفاوتی نکرده، اما این دو کشور بتدریج بمرحلهای رسیدهاند که بتوانند موضوع کشمیر را از سایر موضوعات جدا و مناسبات خود را از نو سازماندهی نمایند. در این برداشت روی این موضوع تأکید میشود که در پاکستان حزب مسلم لیگ به توسعه اقتصادی و تجاری در مجموعه «سارک» میاندیشد که هندوستان در محور آن قرار میگیرد. در مقابل سیاست هندوستان نیز تقویت «سارک» و توسعه مناسبات تجاری و اقتصادی است.
این میتواند فصل مشترک سازماندهی مناسبات جدیدی در جنوب آسیا شود. از سوی دیگر یک موضوع مهمتر در پاکستان در حال وقوع تدریجی است و آن ضرورت تجدیدنظر درسیاست جهادی ارتش پاکستان است که اصلیترین عامل در اختلافات هند و پاکستان بوده است. دولت حزب مسلم لیگ نواز بر این باور است که سیاست جهادی ارتش که با هدف تجزیه کشمیر از هند و الحاق آن به پاکستان طراحی شده بود، اکنون به ضد خود تبدیل شده و امنیت ملی این کشور را مخدوش کرده است.
افزون بر این با تحولاتی که در افغانستان روی داده و سبب گسترش نفوذ هند شده، پاکستان را بشدت تحت فشار هند و محاصره این کشور از دو سوی قرار داده است. بویژه آنکه شایعاتی مبنی بر تمایل دستگاههای امنیتی هند ، برای نوعی مقابله به مثل با سیاست جهادی ارتش پاکستان شکل گرفته است. طبق این گونه برداشتها هند و افغانستان بطرف حمایت از جدایی طلبان در ایالت بلوچستان پاکستان و گروه تحریک طالبان پشتون در مناطق قبایلی گرایش یافتهاند که هدف اصلی خود را اسلامی کردن قدرت در اسلامآباد تعیین کردهاند.
در چنین فضایی از واقعیتهاست که دولتها در هند و پاکستان مجبور میشوند به طرف توسعه همکاریها و کاهش تضادهای سنتی تمایل پیدا نمایند و این به رغم آن است که آقای «مودی»، نخست وزیر جدید هند از حزب «بهاراتیا جاناتا» یکی از شخصیتهای رادیکال مذهب هندوست که در کشتار سال 2001 در ایالت گجرات هند مظنون اصلی تصور شده است. بنابراین قابل تصور است که هند و پاکستان اختلافات خود را در قبال کشمیر حفظ کنند، ولی اجازه ندهند این مشکل مناسبات در حوزههای دیگر سیاسی، اقتصادی و تجاری را تحت تأثیر قرار دهد. اما اینکه رادیکالهای ضد مسلمانان هندو مذهب و رادیکال باورمند به جهاد علیه هند که از حمایت بخش امنیتی ارتش پاکستان هم برخوردارند، چنین اجازهای را به نواز شریف و مودی بدهند، جای بحث خواهد داشت.
مردم سالاری:دولت روحانی و مساله توسعه سیاسی
«دولت روحانی و مساله توسعه سیاسی»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم جواد گیاهشناس است که در آن میخوانید؛در حالی دوم خرداد را پشت سر نهادیم که مابین دوم خرداد 1376 و 24 خرداد 1392 از منظر تمرکز و توجه فوقالعاده به موضوع کارآمدی سیاسی و توسعه سیاسی ربط وثیقی وجود دارد. اگر خاتمی با شعار ایران برای همه ایرانیان و روحانی با عنوان دولت تدبیر و امید روی کار آمدند برخلاف این دو، دولت احمدینژاد محوریترین موضوع خود را بر عدالت اجتماعی و کاهش فاصله فقیر و غنی در جامعه قرار داده بود. در هر دوی این تحولات موضوع توسعه سیاسی تجلی قابل ملاحظهای یافته و به عنوان مولفه بنیادین دولتهای خاتمی و روحانی مورد توجه آنها قرار گرفته است اما تفاوتی نیز بین این مولفه در عمل در مقایسه دولت روحانی و خاتمی قابل بررسی است: دولت خاتمی بخش مهمی از فعالیتهای خویش را بر شکل دهی جامعه مدنی و توسعه سیاسی متمرکز نمود ولی دولت روحانی علی الاصول چنین داعیهای را به عنوان محوریترین زمینه فعالیت خویش مورد نظر قرار نداده است.
این موضوع ناشی از دو وضعیت در جامعه کنونی ایران و اوضاع و احوال حاکم بر دولت میباشد. این دولت شاید باتوجه به شرایط و منطق کنونی حاکم بر اوضاع سیاست خارجی و جامعه بینالمللی و ساختار ناشی از تحریمها و بخش زیادی از ساختارهای نامطلوب اقتصادی در داخل توان خویش را بر جنبههای خارجی و همچنین اقتصاد منسجم و اصلاح رویههای اقتصادی متمرکز نموده است. این در حالی است که انتخابات 24 خرداد با تمام فراز و فرودهایش خود تجلی توسعه سیاسی شکنندهای بود که نیروهای معتدل و اصلاحطلب را در رقابت با جریانهای رقیب پیروز میدان ساخت اما مهمترین مساله در این فرایند موضوع توسعه سیاسی در شرایط کنونی ایران امروز است؛ این مهمترین موضوعی است که میتواند گردش جریانهای سیاسی و آینده حاکم بر آنان را تحت تاثیر قرار دهد و دارای آنچنان اهمیتی است که میتواند در آینده نیز چالشهایی را فرا روی دولت تدبیر و امید فراهم سازد.
همگان نیک میدانیم که دولت امروز در سختیهای بسیاری است، تنگناهای ناشی از مطالبات تجمیع شده پیمانکاران، مسائل مالی و ارزی دولت، حجم سرسام آور انباشت نقدینگی، تلاش برای مهار تورم، گام دوم هدفمندی یارانهها و.... همه مطالبات افزودهای است که دولت روحانی با آن مواجه است اما مردم بخوبی همراه و با تعامل مشترک دولت را برای گذار از بزنگاههای حساس یاری میرسانند موضوعی که شاید دولت را نیز تا حدی در شوک عدم شناخت رفتارهای مردم قرار داده است به طوریکه علیرغم آزادسازی قیمتها به صورت شوک بزرگ اقتصادی دولت کمترین رفتار منفی را از جانب مردم شاهد نبود شاید بتوان مهمترین دلیل را در حصول مردم در توسعه سیاسی ناشی از انتخابات خرداد 92 تحلیل و ارزیابی نمود. با این حال عدم توجه دولت روحانی به محورهای توسعه سیاسی و جامعه مدنی و مشارکت مدنی و پتانسیلهای سازنده اعتماد عمومی و سرمایه اجتماعی میتواند مردمی را که در یک سونامی سیاسی دولت را کمک نمودند در مسیر دیگری قرار دهد مسیری که دولت اشل و نمودار آن را تعیین مینماید.
بسیاری از تحلیلگران معتقدند که اگر خدای ناخواسته دولت با چنین عقبگردی مواجه شود ممکن است جریان احمدینژاد دوباره قدرت را بدست گیرد و یا اینکه برخی نیز معتقدند دولت قبلی در برابر بسیاری از هجمهها و انتقادات ضعف کارکردی خود سکوت کرده تا بتواند در گلوگاه بنبست تدبیر و امید دوباره آرای مردم را به خود بازگرداند. تجربه تاریخی دولتها نشان داده که هرچند میتوان انتظار داشت جریانهای سیاسی از دل دولتهای حاکم بیرون آید اما بازگشت به عقب و بازگشت به دولتی چون محمود احمدینژاد اساسا ً غیر قابل تصور است. چه اینکه از دل نگرشهای اثباتگرایانه تیم توسعهای دولت خاتمی هرگز تجربه توسعه اقتصادیهاشمی تکرار نگردید.
بنابراین ممکن است در شرایطی که بهار اصولگرایان یعنی پایین آمدن مشارکت مردم و استقرار موج پایدار یاس و ناامیدی در بدنه مردمی شکل گیرد، شاهد شکلگیری جریانهای افراطیتری باشیم که با پیوند منافع گروهی و مصالح جمعی خویش با انگارههای مذهبی موجی از شکلگیری نگرشهای افراطی را در سامانه و سپهر سیاسی آینده کشور بازگشایی و پیگیری نمایند. هرچند امروز درگیری دولت به مسائل اقتصادی و معیشت مردم همراه با شکست دادن اجماع جهانی بر انزوای ایران متمرکز گردیده است اما این موضوعات نمیبایست باعث شود تا دولت از توسعه سیاسی غفلت نماید.
گسترش مشارکت، توجه به نقش احزاب سیاسی در گردش نخبگان، گسترش تشکلهای مردم نهاد و اهمیت بیش از پیش نهادهای واسطهای دولت و مردم صورت پذیرد. بنابراین عقلانیت معطوف به اعتدال دولت روحانی میبایست بسترهای مشارکت و نفوذ این پتانسیلها را در جامعه مورد ابرام و توجه ویژه قرار دهد و تصور اینکه جریانهای موافق همواره بادهای موافقاند وهمچون کمباینهای جمعآوری آراء مردم در اثنای انتخابات عمل میکنند و حرکت آنان همواره بصورت مکانیکی در انتخابات آینده نیز میتواند خواست دولت را در شکلدهی جریانی همسو فراهم سازد تصوری باطل و اشتباه است. ماحصل آنچه بیان شد را میتوان در این جمله خلاصه کرد که موضوع توسعه سیاسی و بسترهای موثر آن در یک حرکت موازی مورد توجه دولت تدبیر و امید قرار گیرد.
شرق:رمز موفقیت مالکی
«رمز موفقیت مالکی»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم صادق خرازی است که در آن میخوانید؛انتخابات عراق اینروزها در صدر اخبار و تحلیلهای منطقه و جهان قرار گرفته است. یکی از شگفتیهای این انتخابات پیشیگرفتن رای ائتلاف دولت قانون به رهبری نوریالمالکی بود که معادلات جبهه شیعی - سنی - کردی را برهم زد و توانست موقعیت مستحکمتری را عملا برای آینده دولت نوریالمالکی پدید آورد. سماجت و قدرت یکی از مولفههای توجه مردم در رایدادن به دولت قانون شد.
نوریالمالکی در این برهه از انتخابات با اتکا به تواناییهای خود توانست رای مردم را کسب کند و این در حالی بود که مرجعیت و بخش عمدهای از احزاب و جریانهای شیعه از پیش نسبت به عملکرد دولت قانون و شخصیت فردی آقای المالکی اعتراض شدید داشتند و برخی مراجع نجف به صورت آشکارا از حمایت وی دست برداشتند. مجلس اعلا و گروه وابسته به مقتدی صدر هم نتوانستند در مقابل دولت نوریالمالکی و ائتلاف دولت قانون موقعیت بازدارندهای به دست آورند. در نهایت المالکی موفقیت بزرگی به دست آورد که به اعتراف بسیاری از صاحبنظران این موفقیت ماحصل اقتدار و مقاومت و ایستادگی او بود.
تداوم حضور المالکی در پست نخستوزیری میتواند سیاست دولت قانون را برای یک دوره دیگر تضمین کند، از اینرو انتظار میرود که سیاست خارجی دولت عراق در آیندهای نزدیک تغییرات محسوسی نداشته باشد و محور ایران، سوریه، عراق و حزبالله قدرتمندتر از پیش عمل کند و در مقابل عربستانسعودی و ترکیه بیش از پیش در منطقه منزوی شوند. نوریالمالکی برای تشکیل دولت خود نیازمند ائتلاف جدی است. از هم اکنون میتوان گمانهزنی کرد که مشکلات او کمتر از گذشته باشد و وی بتواند برای ائتلاف با طالبانی و برخی از گروههای سنی و کرد به نتایج ملموسی برسد. برخی از سیاستمداران کهنهکار عراق بر این باورند که حضور آقای المالکی در پست نخستوزیری ثبات و قدرت و اقتدار دولت را بههمراه خواهد داشت.
ادامه حمایت ایران از المالکی نیز بر افزایش قدرت او تاثیر بسیار زیادی خواهد گذاشت. اگرچه انتظار میرود که او در جبهه داخلی با ایاد علاوی، مجلس اعلا، گروه صدر و برخی از اکراد و سنیها چالشهای جدی را تجربه کند و در صحنه خارجی نیز دشمنان قدیمی همچنان به دشمنی خود با او ادامه دهند. تا به امروز عربستانسعودی، قطر و ترکیه نهتنها نخستوزیری وی را برنتافتهاند بلکه تا جایی که توانستهاند موانع سنگینی در مسیر راه صعب و دشوار او ایجاد کردهاند. پیشبینی میشود که این خصومتورزی همچنان ادامه یابد. ناآرامنگهداشتن استان الانبار که به ادعای صریح مقامهای امنیتی اردنی و عراقی دستهای عربستانیها در آن مشهود است یا تلاش ترکیه بر تحریک کردها برای مقابله با دولت مرکزی با بهرهبرداری از تواناییهای اقتصادی و انرژی منطقه کردستان دلایلی روشن برای این ادعاست.
نتایج انتخابات عراق بهخوبی نشان داد که سیاستمداران سنتی عراق به دلیل وابستگیهای عربی و غربی نتوانستند در برابر المالکی قدرت خود را تحکیم کنند. این در حالی بود که المالکی در این انتخابات، در این چالش رودررو با جبهه طرفداران غرب و عربی، در میان اهل شیعه، علاوی، اکراد، بارزانی و اهل سنت موفقیتهای نسبی و چشمگیرتری به دست آورد. بسیاری از رقبای المالکی در آرزوی تصرف قدرت نخستوزیری در سودای دستیافتن به منابع مالی هستند. حتی حمایت سنگین کشورهای عربستانسعودی، ترکیه، قطر، امارات عربی متحده و اردن از رقبای المالکی، هم در جبهه شیعی و هم در جبهه کردی- سنی، نتوانست از قدرت وی بکاهد. به صراحت میتوان گفت یکی از دلایل ناکامی کشورهای عربستانسعودی، ترکیه و قطر در ماجرای جنگ داخلی سوریه، شخصیت مستحکم نوریالمالکی بود که نتوانستند در دوران صدراعظمی وی اعمال نفوذ کنند و در رسیدن به اهدافشان در سوریه شکست خوردند.
درک نوریالمالکی از وقایع تلخ جبهه تروریستی در سوریه، جایگاه سیدحسن نصرالله، رهبر حزبالله و ایران درکی واقعبینانه بود. از سوی دیگر جبهههای شیعه در عراق مانند مرجعیت، مجلس اعلا، گروههای صدر، حزب فضیلت و چهرههایی چون چلبی و ابراهیم جعفری خواهان سهم بیشتری در قدرت هستند. بهروشنی میتوان دید که المالکی در هنگام تصدی مسوولیت نخستوزیری توانست با مهار جبهه سنی، کردی و رقیبان و رفیقان شیعه، تعلقخاطر ملی خود به عراق و توجه به ناسیونالیسم عراقی را به منصهظهور برساند. اکنون المالکی در موقعیتی کاملا برتر نسبت به همه جریانات داخلی و منطقهای عراق ایستاده و با حمایت نسبی آمریکا و اتحاد استراتژیک با دولتهای ایران و سوریه در تنظیم موقعیت و شرایط جدید خود با مشکلات کمتری نسبت به دور قبل روبهرو است. وی بیتردید میتواند با ائتلافهای جدید، دولتی قویتر از دولت پیشین تشکیل دهد، موفقیتهای نسبی بیشتری در کنترل ناامنی و تروریسم کسب کند و همچنین توسعه و سازندگی در عراق را ساماندهی کند.
ابتکار: چند پیام از ماجرای کلیپ هپی
«چند پیام از ماجرای کلیپ هپی»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم آرزو غلامی گنجه است که در آن میخوانید؛بی تردید با انتشار گسترده خبر دستگیری سازندگان ایرانی کلیپ «هپی» هر کس که تا کنون این کلیپ ساخته شده در ایران یا نسخه اصلی آن را ندیده باشد سری به شبکههای اجتماعی و یوتیوپ زده و کلیپ مورد بحث با حواشیهایش را به تماشا نشسته است. ماجرا از اینقرار است که طی چند روز اخیر در گزارشی از صدا و سیما با عنوان «آبرویی که در سراب تست بازیگری ریخته شد» چند دختر و پسر جوان به علت ساخت یک موزیک ویدئو با عنوان شادی بازداشت شدند. بازداشت شدگانی که چهرههای آنها مشخص نیست می گویند به این دلیل که قرار بود برای فیلم سینمایی مجازی از آنها تست بازیگری گرفته شود موزیک ویدئو هپی را ساختهاند.«حسین ساجدی نیا»، فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ نیز ضمن تائید بازداشت این افراد گفته بود که این دختران و پسران طی دو ساعت شناسایی و ظرف شش ساعت همه دستگیر شدند.شخصاً اگر چه به لطف تعدد و گستردگی شبکههای ارتباطی کلیپ «هپی» ساخته «فرل ویلیامز» خواننده آمریکایی را دیده بودم، ولی از وجود نسخههای ساخته شده توسط افراد عادی، اطلاع نداشتم. ساخت کلیپ ایرانی «هپی» هم جزو چندصد نسخه دیگر ساخته شده از جمله کلیپ «مسلمانهای خوشحال بریتانیا» امری عادی تلقی میشد. ولی با دستگیری جوانهای ایرانی و مصاحبه فرمانده نیروی انتظامی مبنی بر دستگیری سریع و ضربالاجلی این جوانها در مدت شش ساعت و در بوق و کرنا کردن این خبر، چهره سازندگان کلیپ «هپی» در ایران چهرهای جهانی شد. به عنوان مثال واکنش «فرل ویلیامز»، سازنده و خواننده آمریکایی این آهنگ را در پی داشت. او در فیسبوک و توئیتر خود نوشت: «بازداشت این بچهها فقط به خاطر تلاش برای پراکندن شادی از غمانگیز هم غمانگیزتر است.»اما در کنار واکنشهای داخلی و بینالمللی چند نکته مورد توجه است که نباید به سادگی از کنار آنها گذشت.
-هپی به معنی شاد
از قضا مضمون ترانهای که مورد بازسازی قرار گرفته است ابراز شادی و نمایش آن است. شادی در تقسیمبندیهای فلسفی، علمی حضوری تلقی میشود.
در این جایگاه علوم به دو دسته علم حصولی و علم حضوری تقسیم میشود. علم حصولی به معنی لغوی علمی است که از خارج حاصل میشود. مانند علم ریاضیات. ولی در تعریف علم حضوری مانند شادی، غم یا آگاهی، انسان واقعیت را در درون درک میکند. اگرچه متعلقِ شناسایی افراد در خارج باشد. ولی شادی در درون وجود انسان اتفاق میافتد. بخشی از خواستگاه انسان در زندگی است و بهتر آن است که در پی شادی باشد، نه اینکه برای شادی دلیل بیاورد.
اما اینکه به نمایش گذاشتن شادی باید طی چه چهارچوب و اصولی باشد قانونی تدوین نشده است. در ایران در عمده مراسمهایی مانند عقد و عروسی یا جشنهای خصوصی، برپایی ساز و بزم و آنچه حرکات موزون نامیده میشود امری معمول است. در شادیهای مذهبی در میان بانوان با عنوان مولودی نیز، ابراز شادی با حرکات موزون و ساز و آواز است! اقوام ایرانی هر یک رقصهای منحصر به خود را دارند که چه به آن عنوان رقص بدهیم و چه حرکات موزون بخشی از فرهنگ ملی تلقی میشود. بیتردید دستگیری چند جوان بدون قصد و سوءنیت بهخاطر ساختن موزیک ویدئویی در وصف شادی واکنش جهانی متفاوتی دارد تا مثلاً ساختن یک ویدئو به قصد ضربه زدن به ساختار سیاسی و اجتماعی یک کشور یا تخریب یکی ازچهرههای رسمی کشور.
- فقط شش ساعت!
دستگیری این چند دختر و پسر برای ایرانیها که این روزها اخبار متعددی از اختلاسهای میلیاردی و تخلفهای اداری و انتظامی از مسئولان رده بالا میشنوند، موضوع این دستگیری را عجیبتر میکند. اگرچه در مورد زحمت شبانهروزی نیروهای انتظامی تردیدی نیست و گاهی در عملیاتهای نظامی ماموران جانشان را نیز فدا میکنند. اما تاکید و اعلام شناسایی چند جوان در مدت دو ساعت و دستگیری آنها در کمتر از شش ساعت این پرسش را بهوجود میآورد که آیا در شناسایی عوامل قاچاق، حمل و فروش مواد مخدر هم این سرعت عمل وجود دارد؟ یا در دستگیری سارقان که گاهی با دزدیدن یک ماشین، دار و ندار یک خانواده را از او میستانند نیز این ضربالاجل دیده میشود؟ آیا پایان بخشیدن به رعب و وحشتی که این روزها به بهانه حضور متجاوزانی با نام خفاش شب در میان خانوادهها وجود دارد نیز در مدت کمتر از شش ساعت امکانپذیر است؟ در ریشهکن کردن رشوه و اختلاس و ربا هم این حساسیت در عمل به چشم میخورد؟ اتفاقاً برای مجازات مرتکبان تمامی این جرایم، قانون جامع و کامل نگاشته شده است. و این پرسش را به وجود نمیآورد که دستگیری چند جوان برای اجرای یک موزیک ویدئو که بیشتر نیز مصرف خارجی دارد، دقیقاً چه اثر بازدارنده ی فرهنگی و یا اجتماعی می تواند داشته باشد!؟
- چه بخواهیم و چه نخواهیم دنیا ما را قضاوت میکند
ما نمیتوانیم کشورمان را خارج از دهکده جهانی تصور کنیم. اخبار و وقایع درون کشور در زمانی کمتر از چند ثانیه به محض درز پیدا کردن در جهان مخابره میشود. نمیتوانیم ادعا کنیم که کاری به قضاوت دنیا نداریم. نمیتوان تصور کرد که به صنعت توریسم احتیاج نداریم. لزومی ندارد که چهرهای رعبآور از ایران بسازیم. سالانه صدها میلیارد تومان توسط ایرانیان مشتاق مسافرت به کشورهای دوبی، ترکیه و امارات و عراق از کشور خارج میشود.
نه به این دلیل که ایرانیها جاذبههای طبیعی یا تاریخی آن کشورها را ببینند. بلکه بیشتر برای رفتن به کنسرتها و دیدن حرکات موزون و انجام ممنوعیتهای دیگر. ذهنیت فردی که در ایران زندگی نکرده است با اینگونه خبرها شکل میگیرد. اینکه در ایران به استناد گزارشی از صدا و سیمای جمهوری اسلامی چند جوان بهدلیل اجرای کلیپی که در بسیاری از کشورهای دیگر نیز بازسازی شده است به صورت کاملا ساختارمند و حرفهای شناسایی و در کمتر از شش ساعت دستگیر شدند. هموطنانمان نیز اگر چنین خبری را در مورد مثلاً کشور ترکیه بشنوند نسبت به مسافرت به آن کشور تجدیدنظر میکنند.
-دولتمردان ناچارند تغییرات را بپذیرند
بازسازی موزیک ویدئوهای معروف و ظهور اتفاقهایی از این دست در فضای مجازی یک پدیده اجتماعی رایج تلقی میشود که الزاماً بد نیست و راه مقابله با آن هم فشار و ارعاب و زندان نمیتواند باشد. در این مورد خاص همانطور که پیشتر گفته شد از چند جوان ناشناس، ستاره میسازد که معمولاً اگر تمکن مالی داشته باشند بازداشت شدنشان فرصتی فراهم میکند که به جمع مهاجران بپیوندند و از کشور خارج شوند. به نظر نمی رسد پخش اعتراف آنها و اعلام سرعت پلیس در دستگیریشان از رسانه ملی، سبب بازدارندگی در موارد مشابه باشد. جوانهای امروز با هم سن و سالهای خود در کشورهای مختلف اشتراکات زیادی دارند. خاستگاههای یکسان و علایق مشترک دارند. انکار این امر جز ایجاد شکاف ثمری ندارد.
جامعه ی ایران در مسیری حرکت می کند که با تلقی برخی از مسئولان از قوانینِ وضع شده و بینشِ جامعه شناسانه ی آنها راهی جدا دارد. اقتضای جامعهای جوان و امیدوار به زندگی، ابراز شادی در چارچوب قوانین موضوعه کشور است و نباید انتظار داشت همیشه راه نشان دادن شادی کف و دست زدن باشد. حال باید دید هزینه ی کدام سنگین تر است، اجبار جامعه به انحراف از مسیر طبیعی اش یا پذیرش تغییرات و درک جوان تر ها البته در چهارچوب قوانین موضوعه کشور!
آرمان:بورس رندان سوداگر!
«بورس رندان سوداگر!»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم دکتر احمد شیرزاد است که در آن میخوانید؛بورسیه دانشجویان به خارج از کشور همواره حاشیهساز بوده است. چون افرادی مقادیر قابل توجهی ارز برایشان مصرف میشود و به خارج از کشور میروند و از نظارت دانشگاه و افکار عمومی هم خارج هستند و در اقصی نقاط دنیا پخش میشوند. معمولا کسانی که به آنها بورسیه نابجا تعلق گرفته به دانشگاههای معروف و معتبر نمیروند و در یک کالج غیراستاندارد و سطح پایین پیگیر مدرک خود میشوند.
هر چند نخبگان استقبال نمیکنند اما این کار برای یک جماعت کثیر که به دنبال رانت بادآورده هستند، جذاب است. نگاه دولت سابق این بود که در دانشگاه نسل جدیدی از دانشآموختگان را استخدام کند که در خط دولت گذشته باشند و با این روش به سرعت دانشگاه را موردتوجه قرارداد. دولت قصد داشت نیروی انسانی را در دانشگاههای بزرگ و کوچک با کسانی که به نوعی به تصور آن دولت با آنها همفکر بودند جایگزین کند اما این روش در عمل با موفقیتی همراه نبود. چون پیدا کردن وفادار کار سادهای نیست و در این بین «رند سوداگر» زیاد است و قادرند مطابق میل هر دولتی رنگ عوض کنند و افراد فرصتطلب و سودجو از این نمد کلاهی برای خود دوختند. این داستان نه تنها در بورس خارج از کشور که در اوضاع استخدامی داخل هم گاه دیده شد و دولت را با تورم نیروها مواجه کرد.
ظاهرا در 8سال گذشته کارمندان دولت دو برابر شدهاند اما این رفتار به این معنا نیست که همه افرادی که به این شیوه استخدام شدند، سینه چاکان دولت قبل بودند بلکه افرادی که توانایی دارند از هر گزینشی عبور کنند و به همان رنگ مورد نظر دربیایند بیش از سایرین موفق شدند از سد گزینش عبور کنند. البته همیشه تعدادی افراد لایق و صاحب صلاحیت نیز از این فرصتها بهره میبرند اما وقتی کار بیحساب و کتاب باشد و در دروازه باز باشد بیشتر، رندان سوداگر هستند که از آن عبور میکنند.
دولت جدید که شاهد حیف و میلی در بورسیه خارج از کشور بوده خواستار توقف این روند شده است. چون وقتی رشتهای در داخل کشور وجود داشته باشد فرستادن دانشجو برای تحصیل در همان رشته به کشوری دیگرمعقول نیست و شایسته است انتخاب این دانشجویان و رشتهها با وسواس مجامع علمی و دانشگاهی انجام شود. متاسفانه در این سالها رفتار اشتباه دیگری را هم شاهد بودیم که کسانی با استفاده از بورس رانتی پذیرش دانشگاههای خارج از کشور را میگرفتند و به این دانشگاهها نمیرفتند و با ارتباطاتی که داشتند پذیرش خود را بدل به پذیرش در یک دانشگاه داخلی میکردند و به این ترتیب پروسه سخت قبولی در دانشگاههای داخلی را ساده میکردند! در این رفتار نیز نوع دیگری از فساد اداری دیده میشد که با ظاهری موجه تحت عنوان تبدیل بورس خارج به داخل کشور رخ داده بود. البته در برابر این اقدام دولت، عصبانیت برخی طبیعی است.
قاعدتا دولت روحانی وظیفه دارد وضعیت عادلانه را در کشور به وجود بیاورد و به رانتخواری و ویژهخواری پایان دهد. در این میان برخی آقایان احساس خطر و ضرر برای دوستان خود کردند و فریاد اعتراضشان بلند شده و اینبار به سوی دکترجعفر توفیقی نشانه رفته است. این روندی اداری است و گزارش دکتر صدیقی درباره این بورسها نیز گزارشی کاملا اداری بود و نه سیاسی.
دنیای اقتصاد:فساد فریبنده
«فساد فریبند»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکترعلی دادپی است که در آن میخوانید؛فساد اداری میتواند به انتظارات و توقعات دامن بزند و عملا مدیریت خواستههای نامحدود را غیرممکن کند. کاهش کارآیی مقررات تنها یکی از تبعات فساد اداری است، افزایش نارضایتی عمومی و باور به اینکه میتوان همیشه همه چیز را دور زد یکی دیگر از تبعات جبرانناپذیر فساد اداری است. هدف این نوشته اظهارنظر درباره سطح فساد اداری در ایران نیست. اگر در ایران کار اقتصادی کرده باشید شما تجربه خاص خودتان را در اینباره دارید و نظرتان را درباره میزان فساد اداری و کارکردهای آن. هدف، قضاوت درباره گستردگی یک پدیده اسفبار نیست، بلکه نیت تحلیل عواقب آن و تغییرات ساختاری ناشی از این پدیده است.
یکی از نکات تعجبآور در ایران، افرادی هستند که با تاکید یادآوری میکنند: «در این کشور همه چیز بر پایه روابط و پول ممکن است.» این پیشفرض بزرگ و خطرناکی است. مثالهایی که گویندگان برای اثبات ادعای خود بهکار میبرند بیشمار است: از ورزشکار سرشناسی که توانسته است از تمام خطوط قرمز نهادهای دولتی و شهری عبور کند و مجوز کسب مخصوص به خود را دریافت کند تا آن تجارت پیشهای که 9 هزار میلیارد تومان به دولت ایران بدهکار است. وضعیت بهگونهای شده است که انگار تواناییها و شایستگیهای فردی هیچ کس در موفقیت کسبوکار یا پروژهاش نقشی ندارند. چنین القا میشود که افراد در کارشان موفق هستند چون وابسته به نهاد یا شخصیت سیاسی – اجتماعی خاصی هستند.
روی دیگر این سکه پیشفرضی است که در ناخودآگاه جامعه درباره دستگاههای اداری، نهادهای دولتی و عمومی جامعه شکل گرفته است. اگر افراد فقط بهواسطه ارتباطات و قدرت پول موفق هستند، پس دستگاههای اداری فقط برای کسانی قدم برمیدارند که دارای این ارتباطات هستند. توجه داشته باشید که در این طرز فکر «قانونمند» بودن و «محق بودن» جایی ندارد؛ بلکه قدرتمند بودن و دارای ارتباط بودن است که مهم است. دستگاه اداری که با این پیشفرضها کار میکند در حال بهینهسازی تخصیص منابع یا تضمین پیوستگی روند توسعه نیست، بلکه در خدمت منافع گروه کوچکی از جامعه قرار میگیرد. هر چقدر هم گستره فعالیتهای اقتصادی این گروه کوچک، بزرگ باشد، منافع آنها تنها درصدی از منافع ملی را تامین میکند و مازاد تولید شده توسط آنها تنها عشری از مازادی است که کل جامعه توان تولیدش را دارند.
حالا با این پیشفرضها وارد بستر جامعه بشوید و نگاهی به انتظارات و توقعاتی بیندازید که در میان توده مردم و خیل فعالان اقتصادی و اجتماعی شکل میگیرد. زمانی که ما شایستگیها و تواناییهای افراد را از معادله موفقیت آنها حذف میکنیم دیگر کسی مسوول شکست و عدم توفیق درکسبوکارش نیست. همه قربانی و مظلوم میشوند.
کاسب ورشکست نشده است چون مدل اشتباهی را برگزیده و کالایش به فروش نرفته است، او ورشکست میشود «چون آشنا نداشته تا بانک کمکش کند.» اینجا افراد دیگر مسوول نتیجه کارهایشان نیستند؛ بلکه دیگران و معمولا «آنها» مسوول قلمداد میشوند. قانونمند بودن و تابع ارزشها بودن دیگر ضامن موفقیت و دریافت حمایتهای دولتی و محافظت توسط نهادهای رسمی نیست؛ بلکه روابط این خدمات را میسر میکنند. اینجا است که حتی خلافکارترین افراد و شرکتها حتی یک تنبیه مختصر را ظلم بزرگی میدانند، چون همیشه یک دیگری وجود دارد که جرمش از نظر آنها سنگینتر بوده و از دام قانون رسته است.
شاید باور نکنید، ولی فساد اداری موجود در اقتصاد ما مدتها است که تصویر ذهنی افراد از خود و جامعه و واقعیت فعالیتهای اقتصادی را تغییر داده است. این یک تغییر گذرا نیست، بلکه یک شیفت ساختاری درفرهنگ کسبوکارما است. فساد تصویر فریبندهای از آسانی فعالیت اقتصادی در جامعه بهشرط داشتن روابط و قدرت لازم برای دور زدن موانع قانونی ترسیم میکند که مشوق فعالیتهای رانت خوارانه است. این باور که «میشود اگر فلانی بخواهد» برخلاف تمام اصول اولیه داشتن یک فضای سالم برای فعالیتهای اقتصادی است. در این فضا منابع صرف ساختن زیرساختها و گسترش بازارها نمیشوند؛ بلکه صرف گسترش شبکه ارتباطی و تاسیس پایه قدرتی میشوند که بتواند همیشه موانع قانونی را دور بزند. در این شرایط سرمایهگذاری نه معقول است و نه ممکن چون هزینهها زیر پرده فساد اداری پنهان شدهاند و درباره منافع احتمالی اغراق میشود، ضمن آنکه ریسک فعالیتهای اقتصادی بهواسطه گسترش فرهنگ قربانی دانستن خود در جامعه افزایش پیدا میکند.
تلخ است، ولی بدترین صدمه گسترش فریب و فساد این است که دیگر نه کسی حرف راست را باور میکند و نه آماده پرداخت هزینه انتخابهایش است و این واقعیتی نگرانکننده است.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد