در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
برخی کوروش را منادی صلح و آزادی میدانند. سازمان ملل متحد، منشور او را به عنوان یکی از عالیترین فرامین حکومتی جهان بر دیوار تالارهای معروفش نصب کرده تا همواره در مقابل چشم نمایندگان ملل متحد باشد. شیوه حکومتداری کوروش از چند جهت قابل تامل و بررسی است.
1ـ اینکه شیوههای رفتاری او در صحنه سیاسی بینالمللی جهان قدیم، نمونهای کامل از یک دیپلماسی موفق بود که با اتکا به شرایط زمانی و مکانی، تحلیلهای دقیقی ارائه میکرد. کوروش در عین اقتدار، نیک میدانست قدرت نظامی همیشگی و جاودانی نیست و آنچه مردم یک سرزمین را به متابعتی قلبی و دائمی وامیدارد، احترام به عقاید آنان، برخوردی از سر مهر و بدون تبعیض است. بر همین مبنا او هنگام ورود به هر سرزمینی که فتح میشد، خود را نماینده خدای بزرگی معرفی میکرد که مردم آن سرزمین به آن معتقد بودند. او مراسم پادشاهی خود را در بابل به سبک بابلیان و در معبد مردوک انجام داد. او با شناخت کاملی که از اختلاف کاهنان مذهبی با نبونید پادشاه بابل داشت، در اول قدم، خدایانی که نبونید از شهرهای مختلف به بابل آورده بود، به معابدشان بازگرداند. معابد خراب آنها را از نو بنا و تعمیر و خود را نه پادشاه که نماینده مردوک برای رهایی مردم معرفی کرد. او به جنگ قدرت با کاهنان نپرداخت و قدرت آنان را تقلیل نداد. او، خود را نماینده خدای یهوه معرفی کرد که برای رهایی اقوام از اسارت، اقدام به تصرف بابل کرده است. این گفته با اتکا به حرفهای اشعیا پیامبر بود که به مردم وعده داد: «... بیدار باشید خداوند بزرگ با دستی نیرومند خواهد رسید و بازوی او به نام او حکومت خواهد کرد....» «خداوند چنین میگوید: من از کوروش گفتوگو میکنم؛ او چوپان من است و مجری اراده من خواهد بود. خداوند با برگزیده خود کوروش چنین سخن میگوید و دست او را برای بر زمین کوبیدن ملل میگیرد.
کوروش هیچگاه درصدد تحمیل اعتقادات خود برملل مغلوب برنیامد و آنها را در اتخاذ شیوههای مناسب و دلخواهشان آزاد گذارد.
او اقوام و پیروان ادیان دیگر را برای عبادت و اجرای مناسب و مراسم دینی خود آزاد و اموالی که از آنان به غارت رفته بود به آنان بازگرداند.
وقتی صحبت از اقتدار کوروش میشود، باید دانست که او تربیت شده سرزمینی بود که فرهنگ دروغ، ریا و بدعهدی در آن راهی نداشت و در عین جنگاوری، مردم متعهد به عهد و پیمان بودند.
سازمان حکومتی کوروش بدین جهت مقتدرانه عمل میکرد که دستگاه سیاسی حکومت بر اطلاعات دقیقی که از سازمان بازرسی و خبرچینان میگرفت، اشراف کاملی بر اوضاع کشور و احوال مردم داشت. آنها حتی از نظریات مردم در دورافتادهترین مناطق تحت فرمان آگاهی داشتند. آگاهی که سریعا توسط خبرچینان با پیکهایی دقیق و سریع که در سراسر کشور ایجاد شده بود، اخبار را به دربار میرساندند.
سازمان اطلاعاتی او با ناراضیان کشورهای دشمن ارتباطی دقیق داشتند و از علل عدم رضایت آنان آگاه بودند. مواردی که به کوروش کمک میکرد تا در وقت ورود بداند با چه کسی طرف است، ملت مغلوب چه میخواهد و او باید چه بگوید تا آنان را راضی، آرام و تابع نگه دارد.
در برابر حاکمان و پادشاهانی که در مقابلش جنگیدند رفتار جوانمردانهای را اتخاذ کرد چرا که به وجود یک دشمن کمتر اعتقاد داشت. نماینده مخصوص او که لقب چشم پادشاه را داشت به بازرسی ایالات امپراتوری میپرداخت تا طرز اداره امور کشور را در محل مشاهده کند و به او گزارش بدهد.
کوروش افراد عالیمقام دربار و سپاهش را گرامی میداشت و به همین علت وفاداری دائمی آنها را به عنوان پشتوانههایی همراه داشت. او امپراتوری را هویت بخشید که 2 قرن تمام بر نیمی از جهان حکومت کرد.
کوروش به عنوان یک ایرانی شریف، الگویی برای صلح و صفایی است که بعد از او توسط کمتر حکومتگری گرامی داشته شد.
یکی دیگر از شاهان هخامنشی، داریوش بود. از مهمترین اقدامات او ایجاد سازمان قضایی کارآمدی بود که در نوع خود در برقراری دادگری و فراهم آمدن شرایط عدالتخواهی در آن دوره موفق بود. او برای انجام این مهم از دادرسان ویژه مسائل دشوار حقوقی یاری میجست. او قانون اساسی کشور را بر مبنای بردباری دینی و رعایت حقوق اقلیتهای مذهبی تدوین کرده بود و در نگارش این قانون، آداب ورسوم وسنتها و قوانین و مقرارت ملل مغلوب را تا جایی که به کیان امپراتوری هخامنشی لطمه نمیزد، لحاظ کرده بود. او برای اجرای هر چه بهتر قانون اساسی، شورایی متشکل از دادرسان خانواده شاهنشاهی و موبدان را مسؤول نظارت بر اجرای قانون قرار داده بود. این شورا، گزارشهایی را که ازشهربانان و ایالتهای امپراتوری اخذ میکرد به اطلاع پادشاه میرسانید. به این ترتیب راه بر هر گونه اعمال تبعیض نژادی مذهبی، بسته میشد و کلیه ملل مغلوب با وجود تفاوتهای نژادی، مذهبی، زبانی و... که با هم داشتند، تحت لوای امپراتوری هخامنشی، در صلح و صفا به سر میبردند و این مرهون سیاست تبعیضزدایی حکمرانان وقت بوده است. قرنها بعد است که در اعلامیه حقوق بشر، چنین حقی برای انسانها به رسمیت شناخته شدهاست.
در ماده دوم این اعلامیه آمده است:‹‹ هر کس میتواند بدون هیچ گونه تمایز، مخصوصا از حیث نژاد، رنگ، جنس، زبان، مذهب، عقیده سیاسی یا هر عقیده دیگر و همچنین ملیت، وضع اجتماعی، ثروت، ولادت یا هر موقعیت دیگر از تمام حقوق وکلیه آزادیهایی که در اعلامیه حاضر ذکر شدهاست، بهرهمند گردد. به علاوه هیچ تبعیضی به عمل نخواهد آمد که مبتنی بر وضع سیاسی، اداری، قضایی یا بینالملل کشور یا سرزمینی باشد که شخص به آن تعلق دارد. خواه این کشور، مستقل، تحت قیمومت یا غیر خودمختار بوده یا حاکمیت آن به شکلی محدود شده باشد.
در عصر هخامنشی، حق پناهندگی افراد به کشورها، مراعات میشد. ماجرای پناهندگی «تمیستوکل» سردار بزرگ یونانی به دربار اردشیر هخامنشی نمونهای از اعمال اصل رعایت حق پناهندگی اتباع کشورهای بیگانه است که درماده 14 اعلامیه جهانی حقوق بشر برآن تأکید شده است:
«هر کس حق دارد در برابر تعقیب، پناهندگی جست وجو کند و درکشورهای دیگر، پناه اختیار کند.»
رعایت حقوق اجتماعی افراد، یکی دیگر از نمونههای تضمینی حقوق فطری انسانها و توجه به حقوق بشر در این دوران است. در اسناد بهدست آمده از تخت جمشید در لوحهای معروف به الواح گنجینه، پرداخت مزد کارگران که در املاک شاهنشاهی کار میکردهاند، ذکر شده است وحتی برای کارگران، تسیهلات ویژهای مانند مرخصی زایمان وجود داشته داشتند و حتی برخی مشاغل مانند کارگاههای خیاطی، زنان سرگروه کارگران مرد و زن بودهاند. قرنها بعد است که در ماده 23 اعلامیه جهانی حقوق بشر، بر شرایط منصفانه و رضایتبخش برای کار و رفع تبعیض افراد در اخذ اجرت مساوی در مقابل کار برابر، تأکید شده است.
در زمان اشکانیان نیز بر حق اساسی مردم در تعیین سرنوشت سیاسی و اجتماعیشان، توجه میشده است. در این زمان، 2 مجلس شورا وجود داشته است که یکی شامل شاهزادگان بود و دیگری از گردهم آمدن بزرگان قوم و مغان تشکیل میشد. مجلس موسسان که حاصل جلسات مشترک این دو مجلس بود، وظیفه عزل و نصب پادشاه را به عهده داشت. انتخاب حکام ولایات و سرداران نظامی بر عهده مجلس شاهزادگان بود. بنابراین حکومت اشکانی مبتنی بر تمرکززدایی بود و بر مشارکت مردم در اداره امور کشور تأکید داشت. این امر در ماده 21 اعلامیه جهانی حقوق بشر نیز ذکر شده است. این ماده، بر مشارکت مردم در اداره امور کشور به طور مستقیم یا از طریق نمایندگان منتخب تأکید کرده است. همچنین اصل تساوی حقوق زوجین که در ماده 16 اعلامیه جهانی بشرتصریح شده، در عصر اشکانی مراعات میشده است در این دوره زن و مرد حق طلاق داشتند و در صورتی که زن از افکار همسر خود ناخشنود بود و پاکدامنی خود را ثابت میکرد، میتوانست از مرد طلاق بگیرد. برای مرد نیز تنها در صورتی که زن نازا بود یا فاقد بکارت اخلاقی بود و یا به جادوگری میپرداخت، حق طلاق منظور میشد.
در دوران ساسانیان نیز زن و مرد، بهطور مساوی از حقوق اجتماعی و سیاسی برخوردار بودهاند. در این دوره، زنان نیز مانند مردان حق آموزش و پرورش، انجام مراسم دینی و مذهبی و حتی داوری و قضاوت را عهدهدار بودهاند. حق طلاق برای آنها وجود داشت. در این دوره، حق فعالیتهای اقتصادی و سیاسی که بیشتر زنان جهان تا چندین سال پیش از آن محروم بودهاند، منظور میشد و در امور سیاسی برخی زنان به مقامات بالای سیاسی دست یافتند. در زمینه علوم مذهبی نیز زنانی وجود داشتند که در آیین زردشت، حتی از مردان نیز متبحرتر بودند.
در این دوره، کودکان نیز حقوق مخصوصی داشتند. اطفال 7 تا 8 سال مسوولیت جزایی نداشتند و از 8 سال تا 16 ساله به مجازات تأدیبی میرسیدند.
احترام به کرامت انسانها و حقوق نخستین آنان نظیر آزادی دین، تابعیت، ملیت، بیان، احترام به حقوق زنان، تساوی جنسیتی و ممنوعیتبردهداری که در اعلامیه جهانی حقوق بشر به آنها اشاره شده، همه در ایران باستان مورد حمایت بودهاند.
حکیم ملک محمدی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد