راننده خودش را از نیروهای محافظ شهر معرفی و طوری وانمود میکند که یعنی من هم پلیسم. در مسیر راه چند جا نگاهم به بچههای شهر حمص میافتد که اسباببازیهایشان هم تفنگ و مسلسل و ادوات جنگی است.
میرسیم به محلهای به نام بابا امر، راننده برایمان توضیح میدهد که اینجا همانجایی است که یک مولوی تکفیری ضد بشار اسد به خبرنگاران گفته بود اگر بشار جرات کند به اینجا بیاید من ریشم را میتراشم و اتفاقا همین چند وقت پیش بشار دلیری کرده، به این محله آمده و با پیرزنی هم صحبت کرده بود و خبرنگار سوال کرده بود از فتوای آن مولوی معروف و بشار هم انگار گفته بود: بگویید به فتوایش عمل کند.
به محل هتل میرسیم. انگار سخنرانیها تمام شده و همه در ماشینها منتظر ما هستند. کمی هم نگران شدهاند. سوار ماشینها میشویم و با اسکورت پلیس به محل ختم بزرگداشت شهدای چند روز اخیر میرویم. مراسم ختم را درست در همان محل انفجار و در وسط خیابان برگزار کردهاند و چادر بزرگی زدهاند و به مردم و مهمانان چای غلیظ عربی میدهند و قهوهای غلیظتر در چند استکانی که اصلا شسته نمیشود و همه از آن چای و قهوه میخورند.
دلم را میزنم به دریا و قهوه را سر میکشم. تلخترین قهوه عمرم را بیشکر میخورم و خدا را شکر میکنم. کمی آن طرفتر محل انفجار است. دو انفجار درست کنار هم. خبرنگارهای ایرانی و خارجی فیلم و عکس میگیرند.
زنان و مردانی که بستگانشان را از دست دادهاند به میان خبرنگاران آمدهاند و هر کدام به شیوهای عمق مظلومیت خود را فریاد میزنند. دختری نوجوان با چشمانی معصوم و زیبا عکس پدر شهیدش را بغل کرده است و فقط نگاهمان میکند.
مردی که معلوم نیست فرزندش زخمی شده یا شهید در کنار زنش فریاد میزند و به اردوغان نفرین میکند و بعد هم از عمق جان به شاه عربستان لعنت میفرستد. کامله مردی است با ریشهای بلند، چشمانی نافذ و صدایی رسا که تا هنوز چهرهاش از خاطرم محو نشدهاست.
کمی آنسوتر زنی داد و قال راه انداخته است که حالا خانه خراب شدهام را چه کسی برایم درست میکند؟ درست چهار روز قبل در این محله ماشینی پر از بمب منفجر میکنند و بیش از 130 شهید و مجروح برجا میگذارد.
بعد از چهار روز هنوز داغها تازه است و شیشههای خانهها، درها و دیوارها ریخته است و بسیاری از مردم این محله با گوشهای زخمی گرد ما جمع شدهاند. 50 متر پایینتر از اینجا هفته قبل انفجار دیگری را تجربه کرده است و آنجا نیز مردم در کنار دیوارهای ریخته دارند زندگیشان را میکنند.
بچهها به دیدار خانوادهای رفتهاند که نیمی از زندگیشان در زیر آوار است و در نیم دیگر نشستهاند و تازه شیرینی هم پختهاند و بچههای ما را مهمان شیرینی هم میکنند.
دکتر علیرضا قزوه - شاعر
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگو با امین شفیعی، دبیر جشنواره «امضای کری تضمین است» بررسی شد
محمد نصرتی در گفتوگو با جامجم مطرح کرد؛