لوله بیرون زده از شکم این بیمار، چه چیز را به چه کسی یادآوری می کند ؟ صاحب لوله اعتقاد دارد این شیئی یادآور زیرمیزی دکترش است که او هنوز نتوانسته پرداخت کند، نشان به آن نشان که هر بار می پرسد « بالاخره چه وقت این لوله را از شکمم بیرون می آورید؟» دکتر لبخندی می زند، دستی می کشد روی چانه اش و می گوید « به زودی ... راستی آن 3 و نیم میلیون تومان که قرار بود به خودم بپردازید، چه شد ؟ » این هفته قرار است خانواده بیمار به مطب آن دکتر بروند و زیرمیزی را که طلب کرده بپردازند شاید راضی شد و لوله را از شکم بیمارش بیرون کشید.
پزشک دوم – همکار ما شانس آورده که حالا زنده است اما خبر ندارد. با افتخار تعریف می کند در حالی که از درد آپاندیس به خودش می پیچیده و بدحال بوده است به بیمارستانی خصوصی مراجعه کرده و پزشک اورژانس حدس آپاندیس زده و با جراح تماس گرفته است اما جراح گفته بیمار باید اول 200 هزار تومان به حسابش بریزد و بعد حاضر است به بیمارستان بیاید و جراحی را انجام دهد. همکار ما هم همانطور لنگان لنگان و در حالی که دچار تب شدید و درد بوده از جا برخواسته است و به بیمارستانی دیگر رفته چون نخواسته زیرمیزی بدهد و هنوز نمی داند که ممکن بود به علت تاخیر در خارج کردن آپاندیس عفونی شده اش از بدن، جانش را از دست بدهد؛ جانی که به نظر جراح ، در صورت زیرمیزی ندادن، ناقابل و کم ارزش بوده است.
پزشک سوم – مطب آقای دکتر ... دستکم روزی 20 -25 بیمار دارد. همه آنها اما برای ویزیت شدن نمی آیند. بلکه گروهی به دکتر سر می زنند تا پیش از جراحی حساب و کتاب شان را با دکتر صاف کنند. این متخصص، مثل پزشک شماره دوی این مطلب، ناشی کاری نمی کند و از آنجا که می داند نباید ردی از زیرمیزی گرفتنش باقی بگذارد از بیمارها می خواهد هزینه شان را به مطب بیاورند و به خودش بپردازند.
یک ساعت که در مطبش، در نوبت بمانید و سر درد دل بیماران باز شود می فهمید دکتر، کمتر از 3 میلیون تومان زیرمیزی نمی گیرد و اگر بیماری این هزینه را نداشته باشد، حتی اگر اورژانسی باشد، جراحی اش را نمی پذیرد و به پزشک های دیگر حواله اش می دهد. هیچ کدام از بیماران حاضر نیستند از دکتر بابت زیرمیزی گرفتنش شکایت کنند ، نه این که دل شان راضی باشد، مشکل این است که دکتر در تخصصش ، صاحب نام است و آنها می خواهند جان شان را به بهترین متخصص بسپرند و بنابر این ناگزیرند هزینه را با وجود نارضایتی بپردازند.
هر سه پزشکی که درباره شان گفتیم، دل شان قرص است که قرار نیست گیر بیفتند آنها می دانند که نظارتی بر عملکردشان در کار نیست و اگر سازمان نظام پزشکی و وزارت بهداشت از برخورد با پزشکان کجرو و خلافکار دم می زنند، منظورشان دانه درشت هایی هستند که درآمد ماهانه میلیاردی دارند و گرچه همین زیرمیزی های اندک اندک هم رقم قابل توجهی می شود اما آب گل آلودتر از آن است که کسی حواسش به متخلف های غیرمیلیاردی باشد.
از این گذشته، معمولا ماهیت بیماری و شرایط بحرانی که برای خانواده بیمار ایجاد می کند باعث می شود مردم فرصت شکایت از پزشک متخلف را نداشته باشند و حتی اگر کسانی حاضر باشند با وجود گرفتاری بیماری از پزشک شکایت کنند باید انتظار پیامدهای بعدی این ماجرا را مثل پاپس کشیدن پزشک از ادامه فرایند درمان، داشته باشند.
البته نباید یک طرفه به قاضی رفت. پزشکان زیرمیزی بگیر هم به خیال خودشان برهان قابل قبولی برای کج روی دارند آنها می گویند تعرفه های شان واقعی نیست و حتی آن اندک افزایش قانونی سالانه تعرفه ها هم بی فایده است چون بیمه ها حاضر نیستند بدهی های شان را به بیمارستانها بپردازند و بنابر این دستمزد پزشکان گاهی ماه ها عقب می افتد. با این همه اما هیچکدام از این توجیه ها ، نمی تواند پزشکان را مجاز کند قانون شکنی کنند چون اگر قرار باشد صاحبان هر صنفی که از وضعیت شان راضی نیستند از مردم پول زور بگیرند، امنیت جامعه به خطر می افتد و دست همه آدم ها ، توی جیب هم می رود.
در این میان به نظر می رسد متهم ردیف اول در مشکل زیرمیزی گرفتن پزشکان، سازمان های بیمه گر هستند که از یک سو به شکل پنهانی با واقعی شدن تعرفهها، مخالفت میکنند چون نمیخواهند بیشتر شدن سهم شان را از هزینه های درمان بپذیرند و از سوی دیگر بدهی های شان را به مراکز درمانی نمی پردازند.
همیشه سنجش وقتی ممکن می شود که نمونه ای دیگر برای مقایسه کردن وجود داشته باشد پس بد نیست عملکرد سازمان های بیمه گر ایران را با کشوری مانند اسپانیا که به گفته دولتمردانش در سال های اخیر درگیر بحران های شدید مالی نیز شده است بسنجیم.
در اسپانیا ، بیماران، ابتدا به پزشک خانوادگی شان مراجعه می کنند. در صورتی که مشکل آنها با تجویز دارو حل شود، تنها هزینه ای که باید بپردازند سهمی اندک از قیمت داروهاست و ویزیت پزشک هم رایگان است اما اگر لازم باشد به متخصص ارجاع داده شوند، در حالی که ویزیت پزشک متخصص هم همچنان رایگان است، در یکی از زیرگروه های اورژانسی، اولویت دار و عادی قرار میگیرند و بدون هیچ هزینه ای مراحل درمان را می گذرانند.
تفاوت سه زیرگروهی که به آنها اشاره کردیم این است که اگر بیماری اورژانسی باشد باید به سرعت به وضعیت سلامتش رسیدگی شود اما دو گروه دیگر یعنی اولویت دارها و عادی ها ، باید مدت کوتاهی در نوبت درمان باقی بمانند. با این حال اگر کسی بیمه تکمیلی داشته باشد در هر زیرگروهی که باشد می تواند به سرعت درمان را آغاز کند و در نوبت نماند.
در این کشور ، بیمه ها همه بار هزینه درمان را پذیرفته اند، تعرفه پزشکان واقعی است اما بیماران درگیر آن نیستند چون حقوق پزشکان را بیمه ، به موقع می پردازد، بنابر این نه دامن جامعه پزشکی به زیرمیزی گرفتن آلوده می شود و نه بیماران بی بضاعت به جرم رشوه ندادن به پزشکان، بدون درمان رها می شوند.
حالا که نظام درمان در کشوری دیگر را برای تان توصیف کردیم، احتمالا عمیق تر می توانید نقص عملکرد بیمه ها را در کشور خودمان بررسی کنید و درباره شرایط کنونی درمان در کشورمان، قضاوتی داشته باشید. راستی به گمان شما، نظام درمانی و شیوه رسیدگی به وضعیت سلامت بیماران در کشور ما به توصیه های اسلامی نزدیک تر است یا ...؟
مریم یوشی زاده – خبرنگار جام جم آنلاین
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد
درگفتوگو با رئیس دانشکده الهیات دانشگاه الزهرا ابعاد بیانات رهبر انقلاب درخصوص تقلید زنان از مجتهد زن را بررسی کردهایم
حتما به خاطر دارید كه چند سال پیش در اتوبان قزوین - تهران یك كامیون حاوی سوخت چپ كرده بود و نزدیك به 10 - 15 ساعت مردم در ترافیك قفل شده بودند ، تا جایی كه مجبور شدند گارد ریل وسط اتوبان را باز كنند تا مردم برگردند . من در آن ترافیك بودم ، آن زمانها اگر اشتباه نكنم موز كیلویی 700 تومن یا 1000 تومن بود . موز فروشی را دیدم -خودش هم در ترافیك مانده بود - كه یك وانت موز را دانه ای 1000 تومن به مردم بینوا فروخت و مردم مجبور بودند كه بخرند . آن موز فروش با این پزشك چقدر تفاوت دارند ؟
هیچ كی ندیدم تُو نخت نباشه
انگاری كه باید واست فدا شه
پیر و جوان دارن واست میمیرن
خرد و كلان بهونتو میگیرن
با سوادا دنبال تو بیشترن
مداركو برای تو میخرن
آرزوها برای تو درازه
واسه همین شدی تو بی اندازه
از زیر تو غوغایی عالم بپاست
صاحب تو میگه كه اون حق ماست
اونایی كه از زیر تو رد میشه
برای صاحبت خیلی بد میشه
تو رو دارن بعضی ها میپرستن
داد میزن ولی خدا پرستن
قبله اونها كه فقط تو باشی
نمیكنن دیگه اونا تلاشی
صبح تا غروب فكر اونا تو هستی
شب تا طلوع ذكر اونا تو هستی
برای اینكه تو واسش بمونی
با دشمنش میشه رفیق جونی
نگهداریت خیلی هزینه داره
دور شدن از تو هم كه دق میاره
دولا میشه به پشت تو دمادم
برای هر كی حتی غیر آدم
چاپلوسیِ هر كسی رو میكنه
از هر كسی بجز تو دل میبُره
به زیر دستاشون فقط زور میگن
به صاحب تو همه مزدور میگن
از اونجایی كه حرف حقه، تلخه
مسافتش با انتقاد تا بلخه
قربون تو فدای طول و عرضت
هیچ موقع مُو نمیره لای درزت
پشت تو زیبنده تك سرنشین
صندلی پشت تو بس دلنشین
صاحب تو چه كارا كه نكرده
برای تو با همه در نبرده
مردونگی رو از همه گرفتی
معرفتو پوست كندی تو غِلِفتی
رییس واسش خدای رو زمینه
رسم نگهداری میز همینه
هر چی رییس جون میگه وحی مُنزَل
چشم بگو وگرنه كارا مختل
ارزش آدما دریغ به میزه
واسه اینه كه میزه بس عزیزه
میزه عزیز من وفا نداره
آدم بی میزه، بلا نداره
خلاصه میز بی وفا حسابی
قصه تو شده دو صد كتابی
«مبین» ولی تو دل نده به میزت
وگرنه میز میكنه ریز و میزت
دلت «مبین» دفتر كارت باشه
یاد خدا هیچگاه فراموش نشه
نصرالدین كریمی (مبین) از زیاران /
سه شنبه دوازدهم فروردین ماه 1393/