2 متهم به قتل یکدیگر را مقصر می دانند

دلارهای خونین

مرد صراف وقتی وارد خانه داوود شد، فکر می‌کرد قرار است دلار معامله کند. نمی‌دانست داوود و کاظم دلارها را با جان او معامله خواهند کرد. او به کاظم اعتماد و قبول کرد به خانه دوستش برود و همین اعتماد هم به قیمت جانش تمام شد. حالا داوود و کاظم یکدیگر را به قتل متهم می‌کنند. متهمان که دو هفته قبل در شعبه 71 دادگاه کیفری ‌استان تهران پای میز محاکمه رفتند، ناگفته‌های زیادی از این قتل داشتند.
کد خبر: ۶۷۳۷۱۲
دلارهای خونین
ثقوری، نماینده دادستان تهران درباره کیفرخواست صادره می‌گوید: دو متهم پرونده که کاظم و داوود نام ‌دارند، یک سال قبل جوانی به نام شهرام را کشتند و اموالش را سرقت کردند.

او درباره نحوه کشف جسد و بازداشت متهمان می‌گوید: ماموران پلیس از طریق تماس مردی متوجه شدند یک کارتن که بوی تعفن می‌دهد و بسیار سنگین است، در خیابانی حوالی بازار تهران رها شده‌ است. وقتی ماموران به محل رفتند و کارتن را بررسی کردند، متوجه شدند، داخل آن یک جسد قرار دارد که در حال از بین رفتن است. به دستور بازپرس جنایی تهران، جسد به پزشکی قانونی منتقل و مدارک و اسناد به جا مانده در صحنه کشف جسد نیز جمع‌آوری شد. با این که هویت جسد مشخص نبود و هیچ ‌کارت شناسایی یا مدرکی همراه آن نبود، تلاش برای مشخص شدن واقعیت آغاز شد.

ماموران فهمیدند در اطراف جایی که جسد رها شده‌، دوربین حفاظتی یک پاساژ وجود دارد. آنها فیلم‌های دوربین را بررسی کردند و تصویر مردی که کارتن حاوی جسد را به محل آورده‌ بود، پیدا کردند. در نهایت ماموران متوجه شدند فیلم ضبط شده، سرایدار ساختمانی در همان نزدیکی را در حال حمل جنازه نشان می‌دهد. به این ترتیب متهم به نام داوود بازداشت شد. او در تحقیقات قتل مرد جوان را قبول کرد و توضیح داد با همدستی شخصی به نام کاظم، برای سرقت طلا و دلارهای مرد جوان، او را به قتل رسانده است. با بازداشت کاظم مشخص شد او در قتل شرکت نداشته، اما شرایط ارتکاب قتل را فراهم کرده ‌است بنابراین با توجه به مدارک موجود در پرونده، اعترافات صریح متهمان و همچنین شناسایی اولیای‌دم، بازسازی صحنه قتل و فیلم دوربین مدار بسته، از دادگاه درخواست رسیدگی و صدور حکم مقتضی در این زمینه را کرده‌ایم.

نماینده دادستان درباره اتهام هر یک از متهمان توضیح می‌دهد: از نظر دادسرا داوود به مباشرت در قتل و سرقت و کاظم به معاونت در قتل متهم است. مدارک کامل و قابل استناد نیز در این باره ارائه شده‌ است.

قتل کار من نبود

داوود می‌گوید قتل کار او نبوده و از ترس اعتراف کرده است. او می‌گوید: صراف دوره‌گرد را اصلا نمی‌شناختم. یک روز کاظم به من گفت صرافی را می‌شناسد که سال‌هاست به صورت دوره‌گردی دلار و طلا می‌فروشد. کاظم گفت اگر بتوانیم او را به خانه تو بکشانیم و اموالش را سرقت کنیم، خیلی خوب می‌شود. قرار شد کاظم آن مرد را به خانه ما دعوت کند. سپس ما طبق نقشه پول‌ها را سرقت کنیم. اصلا قرار نبود کسی کشته ‌شود. آن روز وقتی مرد صراف با کاظم به خانه من آمدند، آنها با هم درگیر شدند. البته من اصلا متوجه نشدم به هم چه گفتند و چطور درگیری آنها شدت گرفت، اما یادم می‌آید وقتی دیدم او می‌خواهد کاظم را بزند، به حمایت از دوستم وارد شدم و یک میله‌ آهنی را که آنجا بود، به سرش کوبیدم، اما قتل مرد صراف کار کاظم بود و به من ربطی نداشت.

او درباره این که اگر مرتکب قتل نشده چرا به این جرم اعتراف کرده‌ است، می‌گوید: ماموران اول مرا بازداشت کردند؛ چون سندی علیه من داشتند و آن، فیلم دوربین‌های مدار بسته بود. خیلی ترسیده ‌بودم، نمی‌دانستم چکار کنم به همین دلیل در بازجویی تصمیم گرفتم اعتراف کنم. فکر می‌کردم واقعیت‌ بعدها مشخص خواهد شد، اما اشتباه می‌کردم. حالا همان اعتراف دامنگیر خودم شده ‌است.

او درباره اموال مسروقه نیز می‌گوید: قبول دارم پول‌ها را سرقت و تقسیم کردیم چند میلیون تومانی به من رسید، اما بیشتر سهم را کاظم برداشت.

داوود بعد از قتل، جسد را به بیرون از محل سکونتش منتقل کرد. خودش مدعی است در آن موقع کاظم هم آنجا بود، اما دوربین فیلم او را نگرفته ‌است: «حال کاظم بعد از قتل بد شد. به همین دلیل هم جسد را در کارتن گذاشتیم و آن را از خانه خارج کردیم. او در همه مراحل همراه من بود، اما حالا که فهمیده با مجازات قصاص روبه‌‌روست همه چیز را انکار می‌کند البته او حرفه‌ای‌تر از من بود و طوری اعتراف کرد که خیلی به ضررش نباشد.»

همدستم دروغ می‌گوید

کاظم می‌گوید در قتل نقشی نداشت. او روایت دیگری را مطرح می‌کند: داوود درست می‌گوید که مرد صراف را من معرفی کردم. داوود سرایدار یک مجتمع بود و هر دو مشکل مالی داشتیم به او پیشنهاد کردم صراف دوره‌گردی را که می‌شناسم، به خانه او بکشیم و به قتل برسانیم و بعد پول‌هایش را تقسیم کنیم که او هم این پیشنهاد را پذیرفت. سپس با صراف قرار گذاشتم. از آنجا که او با غریبه‌ها معامله نمی‌کرد و به آنها دلار نمی‌داد، گفتم داوود دوست من است و قرار است این دلارها را با هم بخریم و بعد هم نشانی خانه داوود را دادم. از کاری که کرده ‌بودم، می‌ترسیدم. داوود خیلی با من صحبت کرد. او گفت اصلا نباید بترسم و باید همراهی‌اش کنم، پشیمان شده ‌بودم و می‌خواستم قرار را به هم بزنم، اما داوود مخالفت کرد.

روز قرار از ترسم نرفتم و تلفن همراهم را هم خاموش کردم بعد از چند ساعت که تلفنم را روشن کردم، داوود به من زنگ زد و گفت جوان صراف را به قتل رسانده‌ و باید جسدش را از خانه‌اش خارج کند او گفت چند میلیون تومان پول هم از او سرقت کرده‌ است. من خیلی ترسیده ‌بودم. گفتم نمی‌آیم و اصلا در این کار دخالت نمی‌کنم، اما داوود مجبورم کرد بروم. وقتی به آنجا رسیدم، داوود حتی جسد را از خانه بیرون برده‌ بود.

این متهم می‌گوید از کاری که کرده پشیمان است: راستش من خیلی اشتباه کردم نباید اصلا موضوع را به داوود می‌گفتم و حتی نباید درباره سرقت با او صحبت می‌کردم. من فقط پیشنهاد سرقت را مطرح کرده بودم و نمی‌خواستم کسی کشته‌ شود. نمی‌دانستم داوود این طوری می‌کند.

متهم درباره ادعاهای هم‌جرمش می‌گوید: هر چه درباره من می‌گوید، دروغ است روز حادثه از ترسم اصلا خانه او نرفتم. البته اتهامات خود را قبول می‌کنم. من مرد صراف را به او معرفی کردم و من بودم که گفتم او مقدار زیادی دلار همراهش است. به علت این کارهایی که کردم، از اولیای‌دم درخواست بخشش دارم. اولیای‌دم هم حق دارند ناراحت باشند و برای ما درخواست مجازات بکنند.

کاظم مدت‌هاست به دلیل اشتباهش از خانواده‌اش دور شده‌ است. او می‌گوید فقط یکی از اعضای خانواده‌اش به دیدنش می‌روند: وقتی خانواده‌ام موضوع را فهمیدند، تا مدت‌ها اصلا حاضر نبودند مرا ببینند. واقعا سختی می‌کشیدم بعد که متوجه شدند من قاتل نبودم، کمی با من بهتر شدند و حالا فقط مادرم به دیدنم می‌آید و بقیه اصلا به ملاقات من نمی‌آیند. از این بابت خیلی ناراحتم. اگر این حرف‌های خصوصی را می‌گویم، برای این است که اولیای‌دم هم بدانند با این که من مرتکب قتل نشدم، اما چقدر به علت این اتفاق ناراحت هستم و حتی خانواده‌ام هم مرا مجازات می‌کنند، اما قاتل واقعی داوود است. خواهش می‌کنم مرا به دلیل دخالت در این آشنایی ببخشند. به خانواده‌ام رحم کنند و رضایت دهند./ ضمیمه تپش

مرجان لقایی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها