ایرانگردی روی صندلی چرخدار

واقعیت تلخی بر گردشگری ایران حاکم است و آن بی‌توجهی به گردشگران معلول و مناسب سازی اماکن تفریحی و اقامتی کشور برای آنان است. با وجود جانبازان بسیاری که برای کشور فداکاری‌ها کرده‌اند، هنوز برای این قشر مهم از جامعه تسهیلات ویژه برای گردشگری ایجاد نشده است. متاسفانه آمار بسیاری از آسیب دیدن گردشگران معلول در طول سفر در نقاط مختلف کشور گزارش می‌شود.
کد خبر: ۶۶۸۶۹۹
ایرانگردی روی صندلی چرخدار

آمار ورودی گردشگران خارجی بسیار پایین است. تبلیغات منفی رسانه‌های جمعی پیرامون ناامن جلوه دادن ایران مانع ایجاد انگیزه لازم برای سفر خارجی‌ها می‌شود. اما همان تعداد انگشت شماری که به ایران سفر می‌کنند، با تبلیغات دهان به دهان به سفیران تبلیغاتی کشورمان بدل شده‌اند. یکی از این گردشگران میرکو توماسونی است. این جوان سان مارینویی، در سال 2002 (1381) در حرکت جالبی تصمیم گرفت به ایران سفر کند و البته ماه‌عسلش را همراه همسرش زیومارا در ایران سپری کند. میرکو معلول حرکتی است و روی صندلی چرخدار می‌نشیند. او با وجود آگاهی از مشکلاتی که برای سفر معلولان در ایران وجود دارد، اقدام به این سفر کرده است. آنچه در اینجا می‌خوانید گزیده‌ای از خاطرات اوست که در چند سایت معتبر منتشر شده است:

***

ایران کشور باستانی پارس است و البته نخستین کشوری که صاحب جمهوری اسلامی در جهان شد. کشوری با این موقعیت استراتژیک مهم اما همیشه با راز و رمزهای فراوانی همراه بوده است. بسیاری پیش از سفر قصد منصرف کردن من را داشتند و می‌گفتند خاورمیانه تسهیلات لازم برای گردشگری معلولان را ندارد. مهم‌ترین دغدغه من پس از مشکلات احتمالی معلولان ویلچری، مشکل زبان بود. فقط به انگلیسی تسلط داشتم و تنها واژه فارسی که می‌دانستم «ببخشید» بود! نگرانی من این بود که نتوانم با ایرانی‌ها به‌دلیل ندانستن زبانشان ارتباط برقرار کنم.

ماه عسل در ایران

من و همسرم تصمیم گرفتیم ماه عسلمان را در ایران سپری کنیم. سفر ما از شهر رم و فرودگاه بین‌المللی فومیچینو آغاز شد. جایی که همسرم زیومارا برای خود یک روسری خرید تا موهایش را بپوشاند و یک پیراهن بلند آستین‌دار پوشید. پس از 4/5 ساعت پرواز، ما به فرودگاه مهرآباد تهران رسیدیم. در فرودگاه مشکلی برایمان به‌عنوان یک غربی پیش نیامد. آنها پس از پرسیدن انگیزه سفر و محل اقامتی که در تهران در نظر داریم، به ما اجازه ورود به خاک ایران را دادند. نخستین چیزی که در تهران جلب نظر می‌کرد، ترافیک وحشتناک آن بود، اما نکته جالب این بود که گویی تمامی ایرانی‌ها به این ترافیک و نحوه رانندگی عادت دارند، زیرا همگی همچون راننده تاکسی که ما را سوار کرده بود، به آسانی از میان خیل عظیم خودرو‌ها و افراد پیاده عبور می‌کردند.

دومین نکته جالب درباره ایرانی‌ها، ادبشان است. ما در هر جایی از ایران که بودیم، در صورت مواجهه با مشکل سریعا توسط ایرانی‌ها کمک می‌شدیم. به‌عنوان مثال هر جا که پله داشت و رمپ برای عبور من با صندلی چرخدار وجود نداشت، مردمانی حضور داشتند که داوطلبانه کمک کرده و راهم را هموار می‌ساختند.‌ شعارهای انقلابی همچنان روی دیوارهای شهر دیده می‌شود و به شهر تهران چهره‌ای انقلابی داده‌ است. بیشتر خودرو‌ها مدل پایین و از نوع پیکان ساخت ایران است. به همین دلیل آلودگی هوا در مرکز و جنوب تهران زیاد است. اما سطح خیابان‌ها تمیز است و آب لوله‌کشی تهران یکی از خالص‌ترین آب‌های لوله‌کشی در دنیاست. به گمان من مهم‌ترین مشکل اجتماعی اکنون ایران، شغل‌های نامناسب و درآمدهای پایین افراد تحصیلکرده است که سبب پایین آمدن انگیزه‌های جوان‌ترها برای ورود به دانشگاه و ادامه تحصیل است. گویا کار کردن در بازار بدون داشتن مهارت یا تحصیلات خاصی بسیار سودآورتر از تحصیل در رشته‌های کاربردی مانند مدیریت بازرگانی، حسابداری و حقوق است!

ما از سوی دختری جوان و خانواده‌اش به ایران دعوت شده بودیم. خانه آنها خوشبختانه در شمال شهر تهران و نزدیک به رشته کوه البرز بود و هوای دل‌انگیزی داشت. اقامت در خانه یک ایرانی مهمان‌نواز فواید دیگری هم داشت که شاید مهم‌ترین آن خوردن خوراک‌های سنتی ایرانی‌ها بود. «فسنجان» خوراکی که با مرغ، گردو، انار و برنج بود، توپ‌های گردی از برنج و سبزیجات به نام «کوفته»، «بستنی سنتی» که با عطر گل رز (منظور نویسنده گلاب است) درست می‌شد، «کباب» که بسیار متنوع و از گوشت یا مرغ یا ترکیبی از هر دو بود، همه و همه بسیار لذیذ بود. در تهران حتی فست‌فودها هم لذیذتر و حجیم‌تر بود. تقریبا فست‌فودهای ایرانی به فست‌فودهای آمریکایی شباهت دارد.

تهران، پایتخت مدرن ایران

تهران شهر مدرنی است: مراکز خرید بزرگ، پارک‌ها و بوستان‌های بسیار، میدان‌های اصلی با طراحی شهری زیبا، انواع و اقسام معماری‌های متوازن و نامتوازن مدرن، رستوران‌های کوچک و بزرگ بسیار و از همه هیجان‌انگیزتر سفره‌خانه‌هایی که می‌توان در آن قلیان‌هایی با طعم‌های متنوعی چون سیب و هلو کشید!

شب جمعه‌ها و تهرانگردی در طول آن بسیار معروف است. سنت‌های زیبایی هم در تهران برقرار است. با وجود آن‌که تهران کلانشهری است که پایتخت نیز محسوب می‌شود، اما همچنان در آن آداب سنتی بسیاری را می‌توان دید. برای مثال در روزهای تعطیل و آخر هفته‌ها مردم همراه دوستان یا خانواده‌شان از صبح یا ظهر تا نیمه‌های شب به پیک‌نیک می‌روند. با وجود آن‌که تهران به سبب ویژگی‌هایی چون ابرشهر‌بودنش با خشونت و دزدی دست به گریبان است، اما مردم در طول مدت تفریحشان بسیار آرام هستند. البته منظورم از آرام بودن، احساس امنیت داشتن نیست. اما آنها با وجود مشکلات متعدد به زندگی خود ادامه می‌دهند و برنامه‌هایشان را متوقف نمی‌کنند.

سفر به شیراز به بهانه یک عکس

ما با دیدن عکسی از باغ ارم شیراز تصمیم گرفتیم 900 کیلومتر را طی کنیم و خود را به مرکز ایران و شهری برسانیم که به شهر عشق در این کشور مشهور است. شیراز یک شهر توریستی محسوب می‌شود و شهرتش را به‌واسطه معماری مسجدهایش، بازار وکیل، چایخانه‌ها، باغ ارم و آرامگاه شاعران مشهوری چون حافظ و سعدی دارد.

شیراز نسبت به تهران شهر ارزان‌تری است، خاصه هزینه تاکسی‌هایش. ما از شیراز به پرسپولیس رفتیم تا از کاخ تابستانی شاهان امپراتوری هخامنشی دیدن کنیم. یکی از این کاخ‌ها «آپادانا» نام داشت؛ کاخی که داریوش بزرگ (اول) در آن با نمایندگان دیگر ملل دیدار کرده و هدایایشان را پذیرا می‌شد. دیدن تخت‌جمشید ارزش و اقتدار ایران باستان را به من فهماند و درک کردم که این کشور در طول دوران باستان چه میزان قدرت داشته و چرا توانسته نخستین امپراتوری ایران لقب گیرد و مرزهایش را تا دوردست‌ها گسترش دهد.‌ ما در طول اقامتمان در شیراز از پاسارگاد نیز دیدن کردیم. اهمیت پاسارگاد به‌واسطه وجود آرامگاه کورش بزرگ است؛ فردی که او را بنیانگذار سلسله هخامنشی می‌دانند. کورش برای تمام جهان به‌عنوان یک آزاداندیش مورد احترام است، زیرا نخستین منشور حقوق بشر در جهان را او تدوین کرده است. در کل منطقه پاسارگاد شکوه و عظمت تخت جمشید را ندارد؛ اما به همه کسانی که به ایران و شیراز سفر می‌کنند، توصیه می‌کنم اگر زمان کافی دارند حتما از پاسارگاد نیز دیدن کنند.‌ ما در شیراز در هتلی سه ستاره با فاصله 20 دقیقه‌ای از فرودگاه اقامت داشتیم. اتاق خوبی با تلویزیون و حتی چند کانال خبری ماهواره‌ای داشتیم که بسیار هم تمیز و مناسب بود. تنها مشکلم شش پله در ورودی هتل بود که با کمک دربان هر بار از آنجا بسختی گذر می‌کردم. پس از سه روز فراموش‌نشدنی و خاطره‌انگیز از شیراز به تهران بازگشتیم./ ضمیمه چمدان

مترجم: آیسا اسدی

منبع: www.geocities.ws

www.globalaccessnews.com

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها