گزیده سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح دوشنبه

پرداخت آب‌ بها در ازای آب‌های آلوده!

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «واگرایی عربی در خلیج فارس»،«آثار منطقه‌ای فتح در یبرود»،«فریاد اعتراض عوامل جاسوسی آمریکا»،«تولید آثار فاخر هنری قاعده نظام اسلامی شود»، «آزادی یبرود مقدمه ای برای آزاد سازی حلب»،«خودروهایی که گران می‌چرخند!»،«چهارشنبه‌سوری کم‌خطر»،«بررسی برخی ابعاد حقوقی چهارشنبه سوری»،«پرداخت آب‌ بها در ازای آب‌های آلوده!»،«بایسته‌ها و نبایسته‌های اقتصاد مقاومتی»و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۶۵۶۵۴۱
پرداخت آب‌ بها در ازای آب‌های آلوده!

خراسان:واگرایی عربی در خلیج فارس

«واگرایی عربی در خلیج فارس»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم علیرضا رضاخواه است که در آن می‌خوانید؛شکاف در شورای همکاری خلیج فارس علنی شده است. شورایی که عربستان خود را آقای سایر کشورهای عضو در آن می داند اندک اندک می رود تا کارآیی سیاسی خود را از دست داده و البته در آستانه فروپاشی عملی هم قرار گیرد. این در حالی است که سعودی ها هنوز در رویای تبدیل شورای همکاری خلیج فارس به یک اتحادیه منطقه ای برای مقابله با موج تغییرات در خاورمیانه هستند. صحبت از اخراج قطر از شورای همکاری خلیج فارس و فروپاشی این بلوک منطقه ای است. عربستان، امارات و بحرین همزمان در اقدامی اعتراض آمیز سفرای خود را از دوحه پایتخت قطر فراخوانده اند. "بلال ساب" تحلیلگر اندیشکده آمریکایی 'شورای آتلانتیک' در این رابطه می نویسد: اتحاد شرکای آمریکا در خلیج فارس به سرعت رو به پایان است و اهمیتی ندارد که عربستان در این راستا چقدر فشار وارد کند. بی جهت نیست که پادشاه اردن از واشنگتن برای میانجی گری میان دوحه و ریاض کمک خواسته است. سه کشور فوق دلیل این حرکت انتحاری خود در برخورد با یک عضو دیگر شورای همکاری را عدم پایبندی دوحه به توافقنامه ای که در نوامبر 2013 به امضای اعضا رسید ، اعلام کرده اند. معترضان به سیاست های منطقه ای دوحه اعتقاد دارند که با وجود اینکه این توافقنامه به امضای تمیم بن حمد آل ثانی، امیر قطر رسیده است اما با گذشت بیش از سه ماه از امضای آن ، قطر هیچ اقدام لازمی برای اجرایی کردن آن اتخاذ نکرده است. از سوی دیگر کویت و سلطان نشین عمان تاکنون بیانیه ای درباره اقدام عربستان سعودی،امارات و بحرین در فرا خوانی سفیران خود از دوحه صادر نکرده اند. ظاهرا سکوت کویت بخشی از نقشه تحرکات برای حل مشکل است.

شکافی تازه و اختلافاتی کهنه

تحلیلگران معتقدند اگر چه شکاف تازه بی سابقه است، اما اختلاف بین کشورهای عربی حوزه خلیج فارس هرگز تازگی ندارد. شورای همکاری خلیج فارس در سال ۱۹۸۱ با هدف مقابله با نفوذ و آنچه تهدید استراتژیک جمهوری اسلامی ایران خوانده می شود، تشکیل شد. جز این هدف، این ۶ کشور که بیش از یک سوم از ذخیره نفتی جهان را در خود دارند، از همان آغاز دچار اختلاف بودند، از جمله اختلافات مرزی که هنوز حل نشده است. با این حال، هیچ گاه اختلافات تا این حد جدی نشده بود که سه کشور عضو شورای همکاری خلیج فارس یک جا سفیران خود را از یک کشور عضو دیگر در اعتراض به سیاست خارجی آن فرا خوانند. عبدالباری عطوان می نویسد: بحران اخیر این شورا را به سه اردوگاه تقسیم کرده است که اردوگاه اول شامل عربستان سعودی، امارات و بحرین است که قوی تر و ثروتمندتر از اردوگاه دوم است که قطر به تنهایی در آن قرار گرفته است. در طرف سوم نیز دو کشور بی طرف قرار دارد، کشور اول عمان است که تصمیم گرفته حضور خود در شورای همکاری را کم کند و به تدریج از آن دور شود و به همین علت با واحد پولی واحد در کشورهای خلیج‌فارس مخالفت کرده و طرح اتحادیه مطرح شده از سوی سعودی ها را نیز رد کرده و روابط قوی خود با ایران را حفظ کرده است. کشور دیگر کویت است که ترجیح داده در بحران کنونی از هیچ طرفی جانبداری نکند تا بتواند نقش میانجی را ایفا کرده و اختلافات موجود در شورا را کاهش دهد، به ویژه اینکه نشست سران عربی در 24 مارس جاری [4 فروردین 1393] در این کشور برگزار خواهد شد و کویت به دنبال ارائه موضع واحد از سوی کشورهای خلیج فارس است. اما چه عاملی باعث شده است تا شکاف میان امیر نشین های حاشیه خلیج فارس این گونه نمایان شود؟

عربستان و مثلث قدرت قطر

ظاهرا پخش سخنرانی تند «یوسف القرضاوی»، پدر معنوی اخوان المسلمین از تلویزیون دولتی قطر به ویژه سخنان وی علیه حاکمان امارات عامل اصلی بایکوت دوحه از سوی عربستان، امارات و بحرین است، اما ریشه این اختلافات عمیق تر از این سخنان یک مفتی مصری است. قطری ها سال هاست که تلاش می کنند در دوران گذار کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس از جوامع قبیله ای به سمت موجودیت های مدرن و امروزی جایگاه عربستان در رهبری بلوک عربی خاورمیانه را از آن خود کنند، آنها هم چون رقیب سعودی شان بر وهابیت و سلفی گری تاکید دارند اما با تفسیری متفاوت. تفاوتی اندک اما آنقدر مهم که بتواند حیات فرزندان سعود را به چالش بکشد. بیداری اسلامی و موج اعتراضات مردمی در کشورهای عربی باعث شد تا در 3 سال گذشته اختلاف میان دوحه و ریاض بیش از پیش نمایان شود. ثروت هنگفت ، شبکه تلویزیونی الجزیره و رابطه نزدیک با رهبران اخوان المسلمین مثلث قدرت قطر در جریان تحولات عربی بوده است. بیش فعالی سیاسی دوحه در این سالها باعث شد تا آل ثانی و آل سعود به دفعات در شرایط تضاد منافع با یکدیگر رو در رو شوند.

رقابت از کابل تا قاهره

قطر حامی اصلی اخوان المسلمین در مصر و دیگر کشورهای خاورمیانه به حساب می آید. وقتی اخوان المسلمین مصر در قدرت بودند، بزرگترین کمک کننده مالی وسیاسی دولت آنها بود. دوحه کودتای نظامی در قاهره را محکوم می کند و همچنان از هواداران مرسی و اخوان المسلمین حمایت می کند. این در حالی است که عربستان حامی نظامیان مصری بوده و جماعت اخوان المسلمین را یک گروه تروریستی می داند. قطر همچنین متهم است که در سوریه از گروه های تندروی پرنفوذ در صحنه، مانند جبهه نصرت که مرتبط با القاعده است، حمایت می کند. این گروه رقیب ارتش آزاد سوریه مورد حمایت عربستان سعودی است. گفته می‌شود اخوان المسلمین سوریه، منظم ترین گروه سیاسی این کشور، هم از حمایت قطر برخوردار است. در برخی رسانه های سعودی حتی این اتهام هم مطرح است که قطر، از حوثی ها در یمن حمایت می کند، آنهایی که بین سالهای ۲۰۰۹ و ۲۰۱۰ با نیروهای سعودی در مرزهای جنوبی این کشور با یمن جنگیدند و در حال حاضر با قبیله حاشد و سلفی های متحد آنها در شمال یمن می جنگند. همچنین آل خلیفه متهم است که از جماعت اخوان در خاک عربستان نیز حمایت مالی و معنوی می کند. پیش از بهار عرب، قطر نقش مهمی در سال ۲۰۰۸ در پایان دادن به ۱۸ ماه اختلافات سیاسی در لبنان ایفا کرد. حمد بن خلیفه، امیر وقت قطر، رهبران سیاسی لبنانی را برای گفت وگو به دوحه دعوت کرد و سرانجام "توافقنامه دوحه" را امضا کردند که به موجب آن میشل سلیمان فرمانده وقت ارتش، رئیس جمهور این کشور شد. در آن زمان هم ریاض و دوحه برای کسب نفوذ در لبنان با هم رقابت داشتند. عربستان از ائتلاف ۱۴ مارس به رهبری سعد حریری حمایت می کرد و قطر در کنار ائتلاف ۸ مارس ایستاده بود. سال گذشته میلادی، قطر به طالبان افغانستان اجازه داد که در دوحه، دفتر باز کنند تا زمینه گفت وگو ها برای دستیابی به صلح درافغانستان، فراهم شود. اگرچه پس از اعتراض شدید دولت افغانستان به افتتاح این دفتر زیر نام "امارت اسلامی افغانستان"، بسته شد. اما گزارش شده که شماری از رهبران طالبان هنوز در قطر زندگی می کنند.

شیخ حمد آل ثانی که قدرت را در تابستان گذشته به فرزندش واگذار کرد، در دو دهه گذشته خود را به قهرمان مقابله با سیاست های عربستان در منطقه تبدیل کرد. با این حال امروز عربستان دیگر نمی خواهد شاهد قطری متمرد باشد و تصمیم گرفته است به نوعی این کشور را تحت فشار سیاسی قابل توجهی قرار دهد. عربستان می خواهد با فشار بر امیر جوان قطر او را به انفصال از سیاست های پدرش وادار کند. اقدامی که همزمان می تواند به فروپاشی شورای همکاری خلیج فارس منتهی شود . حال باید دید که میانجی گری کویتی ها قطار خارج شده از ریل شورای همکاری را به جایگاه اولش باز می گرداند یا واگرایی عربی در خلیج فارس ادامه خواهد یافت.

کیهان:آثار منطقه‌ای فتح در یبرود

«آثار منطقه‌ای فتح در یبرود»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم سعدالله زارعی است که در آن می‌خوانید؛عملیات ارتش در «یبرود» و پاکسازی کامل این منطقه حساس نشان داد که تروریزم یک شکست استراتژیک را در مقابل سوریه پذیرفته است. یبرود بعد از القصیر که در عملیات خرداد ماه گذشته پاکسازی گردید، دومین اقدام مهم به حساب می‌آید هر چند ارتش در فاصله 9 ماه اخیر در اکثر صحنه‌های عملیاتی به موفقیت‌هایی رسیده است ولی عملیات ظفرمند «یبرود» دارای معنای برجسته‌تری است و یک ضربه اساسی به تروریزم در سوریه به حساب می‌آید.

«یبرود» بعد از سقوط القصیر، برای تروریست‌ها یک نقطه حیاتی و منحصر به فرد به حساب می‌آمد و از این‌رو بسیار به سختی این منطقه را ترک کرد و در این‌ راه صدها کشته داد که بعضی از آنها، نیروهای کلیدی داعش به حساب می‌آمدند. یبرود یک نقطه وصل جدید بین سوریه و لبنان و به عبارت دیگر بین مناطق تحت سیطره تروریست‌ها و جهان خارج به حساب می‌آمد و بعد از سقوط القصیر جایگاه ویژه‌ای در عملیات تروریست‌ها بخصوص نیروهای داعش داشت و لذا سقوط یبرود تأثیر جدی بر نیروهای تروریستی و کشورهای حامی آنان خواهد داشت.

یبرود از نظر دو دولت ترکیه و عربستان، نقطه «آزمون نهایی» گروههای مسلح وابسته به این دو کشور در سوریه است و در صورت پیروزی در این نقطه استراتژیک می‌توان به توانایی این گروهها در تغییر فضای کنونی سوریه امید بست و در صورتی که آنان نتوانند این نقطه را که از حمایت ویژه برخوردارند، در دستان خود نگه دارند، نمی‌توانند در صحنه‌های دیگر نیز موقعیت‌های خود را حفظ کنند. یبرود بین القصیر و تلکلخ واقع شده و به مرزهای لبنان و عناصر وهابی متعصب در طرابلس متصل است. تصرف این منطقه مهمترین پل مستقیم ارتباطی تروریست‌ها با مناطق آزاد بری و بحری (لبنان و مدیترانه) را از بین برده است و این آخرین امید ترکیه و عربستان به امکان حفظ تروریست‌ها را به یأس مطلق تبدیل می‌کند. از این رو یک ساعت پس از سقوط یبرود و تسلط ارتش بر آن، باراک اوباما با صراحت گفت «بدون تردید اسد پیروز شده است».با سقوط یبرود، عربستان و ترکیه باید راه حل دیگری در برابر اسد دنبال نمایند. دو روز پیش یکی از رهبران شیعه ترکیه گفت «سیاست دولت ترکیه در مورد سوریه تغییر نکرده ولی متوقف شده است». توقف ماشین سیاسی و نظامی عربستان و ترکیه در سوریه در واقع ریاض و آنکارا را در موضع ضعف قرار داده و آثار این سکته نه فقط در سوریه بلکه در کل منطقه پدیدار خواهد شد و از این رو پذیرفتنی است اگر بگوئیم عربستان و ترکیه باید حتی در انتظار یک سلسله حوادث داخلی ناشی از سرخوردگی اجتماعی از سیاست‌های دولتی باشند.

منطقه قلمون و یبرود منطقه سیطره پیچیده‌ترین و برجسته‌ترین چریکهای گروه‌های تروریستی و بخصوص نیروهای داعش بود. داعش در میان گروه‌های مسلح تروریستی در سوریه برجستگی خاصی دارد چرا که سالهاست تحت تعالیم ابوبکر البغدادی آموزش‌های سخت نظامی و چریکی دیده و تحت عملیات عقیدتی ویژه بوده است و لذا این نیروها در مقایسه با نیروهای جبهه‌النصره و جیش‌الحر از استقامت بسیار بیشتری برخوردار می‌باشند. از این رو وقتی این گروه شکست می‌خورند، برای جبهه النصره و جیش‌الحر جایی باقی نمی‌ماند. احمد الجربا، یک روز پس از شکست تروریست‌ها در یبرود ادعا کرد که عامل اصلی شکست آنان در یبرود اختلاف میان داعش و النصره و ارتش آزاد بوده است و نه قوت ارتش و نیروهای حامی آن. این سخن الجربا چندان دقیق نیست چرا که از یک سو نیروهای عمل کننده در یبرود از زبده‌ترین نیروهای داعش بوده و ارتش حر در آنجا حضور نداشته است تا با دو گروه دیگر اختلاف داشته باشند. کما اینکه هیچ گزارشی از وقوع اختلاف و درگیری بین داعش و جبهه النصره در یبرود منتشر نشده است. بنابراین می‌توان گفت که نیروهای مقاومت سوریه بر پُرقدرت‌ترین جریان تروریستی غلبه کرده است و از منظر دیگر، اگر گروههای تروریستی در سوریه دچار اختلاف شده‌اند، اختلافشان بعد از وقوع شکست از مقاومت در سوریه به وجود آمده است وگرنه چگونه دو گروه که از یک منبع تغذیه شده و برای یک هدف می‌جنگند دچار اختلاف آنهم در مرحله قبل از پیروزی بر دشمن مشترک می‌شوند! داعش و جبهه النصره و ارتش آزاد هر سه بطور مشترک از سوی غرب، کشورهای عربی، رژیم صهیونیستی و ترکیه حمایت شده‌اند و همه برای اسقاط دولت اسد و برچیدن جبهه مقاومت به میدان آمده بودند. آنان، زمانی دچار اختلاف شدند که حزب‌الله لبنان کمر آنان را در القصیر شکست و ارتش سوریه، دمشق را از محاصره آنان خارج کرد.

موقعیت حزب‌الله در لبنان، بعد از موفقیت عملیات جبهه مقاومت در «یبرود» مستحکم‌تر می‌شود. یبرود طی ماههای گذشته منطقه اصلی تجهیز ماشین‌های بمب‌گذاری شده علیه اهداف لبنانی بوده و سامانه شلیک موشک به منطقه بقاء در این منطقه قرار داشته است. در واقع اقدامات تروریستی ضد لبنان توسط فرماندهی القاعده در یبرود در منطقه «عرسال» استان هرمل لبنان طراحی و دنبال می‌شد که با سیطره مقاومت بر یبرود، عرسال نیز تسلیم شده و حزب‌الله لبنان می‌تواند وضع آرامتری در لبنان داشته باشد. شکست تروریزم در یبرود، شکست تروریزم وهابی در طرابلس و شکست تروریزم در صیدا به حساب می‌آید از این رو می‌توان گفت پیروزی در یبرود، چشم‌انداز بهتری را در اختیار حزب‌الله قرار داده و بار دیگر توجه نیروهای اجتماعی لبنان به حزب‌الله و مقاومت جلب می‌شود. می‌توان گفت تحت تاثیر پیروزی یبرود، کمیته وزارتی لبنان مقاومت در برابر خواست حزب‌الله را کنار گذاشت و پذیرفت که سلاح مقاومت یک سلاح استراتژیک برای دفاع از کیان، سرزمین و مردم لبنان در برابر دشمن خارجی است و رئیس‌جمهور لبنان - میشل سلیمان - که در پایان دوره خود قرار دارد، یک گام به عقب برداشت و با صراحت اعلام کرد که حزب‌الله بخشی از واقعیت لبنان است و بدون توجه به آن نمی‌توان به کابینه لبنان شکل داد. این در حالی است که تا دو هفته قبل از اعلام رسمی پیروزی در یبرود، سلیمان، حزب‌الله را به قربانی کردن منافع لبنان در طرح‌های منطقه‌ای متهم کرده بود. بنابراین کاملا واضح است که پیروزی در یبرود، برتری خاصی به موقعیت حزب‌الله در لبنان داده است. به موازات آن، مخالفان حزب‌الله در موقعیت ضعیف‌تری قرار گرفته و تجربه ثابت کرده است که مخالفان در موقع ضعف، انعطاف بیشتری داشته و به حل و فصل مسایل علاقه‌مندتر بوده‌اند.

پیروزی در یبرود، ضمن آنکه استانهای حمص، حما و طرطوس را امن‌تر می‌کند در عین حال راه را برای عملیات ارتش در حلب هموارتر می‌کند چرا که با شکافته شدن جبهه شرقی، جبهه غربی و جبهه شمالی‌ تروریست‌ها در حلب که طی ماههای اخیر روی داد، تروریست‌ها بخصوص در جبهه غربی حلب به کمک فرماندهی مرکزی القاعده در یبرود وابسته بودند، با سقوط یبرود، جبهه غربی حلب سقوط خواهد کرد و کار برای ارتش در بخش‌های شمالی نیز آسان می‌شود. پیروزی ارتش در یبرود اعتماد نفس زیادی به نیروهای نظامی سوریه می‌دهد و هرگونه تردید درباره اینکه می‌توان استانهای آلوده - حلب، ادلب، رقه و دیرالزور- را آزاد کرد، از میان برمی‌دارد و موضع ارتش را در مقابل جبهه تروریزم منسجم‌تر می‌نماید. پیروزی در یبرود، ساکنان حلب را به نفع اسد به حرکت در‌می‌آورد کما اینکه در ماههای گذشته شاهد تظاهراتی به نفع اسد در این شهر حساس بوده‌ایم. حرکت هواداران اسد در حلب، تروریست‌ها را بشدت دچار مشکل می‌کند چرا که حیوان تروریسم بدون داشتن یک «شکم مطمئن» نمی‌تواند به حرکت خود ادامه بدهد. در گذشته و تا همین چند روز پیش داعش هرگونه حرکت هواداری از اسد را با شدت تمام و استفاده از همه ظرفیت‌ نظامی قلع و قمع می‌کرد. همین هفته گذشته تروریست‌ها بیش از 30 نفر از اهالی حلب که در تظاهرات هواداری از اسد شرکت کرده‌بودند را در میدان مرکزی شهر به گلوله بستند این نشان می‌دهد که حرکت مردمی به نفع اسد در حلب، این جریان تروریستی را ریشه‌کن می‌کند. از سوی دیگر آزادی بقیه حلب از سیطره تروریست‌ها سبب شکست نزدیک آنان در رقه، دیرالزور و ادلب خواهد شد چرا که پیروزی اسد در حلب کارکردی نظیر فتح خرمشهر توسط رزمندگان اسلام در سال 1361 خواهد داشت.

پیروزی در یبرود نشان می‌دهد مقاومت تنها جریانی است که می‌تواند فتنه القاعده و وهابیت را خنثی نماید. در واقع نبرد یبرود یک وزن‌کشی واقعی میان جبهه تروریستی وهابی با جبهه مقاومت به حساب می‌آید. از این منظر یبرود تا حد زیادی سرنوشت درگیری این جبهه تروریستی که آشکارا از حمایت همه‌جانبه غربی، عربی، صهیونیستی و ترکی برخوردار می‌باشد را در عراق، سوریه و لبنان مشخص می‌کند و این می‌تواند بازتاب گسترده‌ای در منطقه پیدا کرده و دامنه آن به بحرین و یمن که در معرض توطئه‌های مشابهی هستند، برسد. نبرد یبرود برای صهیونیست‌ها نیز بسیار تلخ بود چرا که اسرائیلی‌ها می‌دانند چریکهای داعش به مراتب از نیروهای ورزیده اسرائیل ورزیده‌تر هستند. پیروزی حزب‌الله در یک جنگ درون شهری با نیروهای ورزیده داعش به این سوال پاسخ می‌دهد که در صورت وقوع درگیری بین حزب‌الله و اسرائیل در منطقه جلیل شمالی، صغد و ... چه کسی در نهایت سرنوشت درگیری را رقم می‌زند؟

جمهوری اسلامی:فریاد اعتراض عوامل جاسوسی آمریکا

«فریاد اعتراض عوامل جاسوسی آمریکا»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی به قلم حسن خیاطی است که در آن می‌خوانید؛مارک زوکربرگ، بنیان‌گذار بزرگترین شبکه اجتماعی ـ مجازی جهان شب شنبه در صفحه فیس‌بوک خود خطاب به باراک اوباما رئیس جمهوری آمریکا نوشت: "جاسوسی دولتی از شهروندان، ما را خسته و درمانده کرده است". این گله‌گذاری بنیان‌گذار فیس‌بوک، از رئیس دولت آمریکا یک روز پس از انتشار گزارشی صورت گرفت که در آن گزارش فاش گردید سازمان امنیت ملی آمریکا موسوم به "ان.اس.ای" از صفحات فیس‌بوک کاربران در ساخت بدافزارهای اینترنتی سود می‌برد و این صفحات را تبدیل به ابزاری برای جاسوسی گسترده از شهروندان و اعضای فراوان این شبکه بزرگ مجازی جهان کرده است.

در یادداشت زوکربرگ، جمله‌ای که بیشتر از سایر بخشهای آن خودنمایی می‌کند این جمله است که می‌گوید: "وقتی مهندسان ما سخت تلاش می‌کنند تا امنیت فیس‌بوک را بالا ببرند، تصور ما این است که داریم از کاربران در برابر "تبهکاران" حفاظت می‌کنیم نه دولت آمریکا(!)، اگر دولت آمریکا شفاف‌تر عمل نکند، مردم بدترین حدس‌ها و گمان‌ها را در این باره متصور خواهند شد." این جمله اوج درماندگی و کلافگی یکی از مهره‌های دستگاه حاکم بر آمریکا را نشان می‌دهد که دستگاه‌ امنیتی این کشور از آنها و دستاوردهای فنی و ابزارهایشان برای جاسوسی در سطح بین‌المللی و در میان قشر گسترده‌ای از مردم جهان که همه روزه با این ابزارها سروکار دارند، سوءاستفاده می‌کند.

هرچند آگاهی از حجم گسترده برنامه‌های سازمان‌های امنیتی آمریکا برای جاسوسی از شهروندان خود و سایر کشورهای جهان قبلاً هم وجود داشت، اما نخستین بار به طور رسمی این فعالیت‌ها با افشاگری‌های ادوارد اسنودن کارمند سابق نهادهای اطلاعاتی آمریکا برملا شد. هزاران مدرک و سند افشا شده توسط اسنودن، فاش ساخت که "ان.اس.ای" از طرق مختلف به حساب‌های کاربران 9 شبکه بزرگ اجتماعی و ارتباطی در اینترنت دسترسی دارد. در اسناد فاش شده از شرکت‌هایی مانند گوگل، فیس‌بوک، یاهو، اسکایپ، ای.اوال، اپل، یوتیوب، پل‌تاک، مایکروسافت، توئیتر، لینکدین و... به عنوان شرکت‌هایی نام برده شده که آمریکا از طریق آنها اقدام به جاسوسی می‌کند. پس از این افشاگری بود که جمعی از شرکت‌های یاد شده به اتفاق، گروهی را تشکیل دادند که مأموریت آن "اصلاحات در نظارت دولتی" تعریف شد و این گروه خواستار تغییرات گسترده و ساختاری در برنامه‌های نظارتی و اطلاعاتی دولت آمریکا شدند.

گذشته از جاسوسی‌های آمریکا از شهروندان عادی سراسر دنیا، براساس افشاگری‌های اسنودن مشخص گردید که دولت واشنگتن از مکالمات حداقل 35 نفر از سران دولت‌های دیگر نیز استراق سمع کرده است که در این راستا حتی از سران دولت‌های متحد با دولت آمریکا نیز غافل نبوده و از صدراعظم آلمان گرفته تا نخست‌وزیر انگلیس و سران سایر کشورها جاسوسی کرده است. بر اساس همین افشاگری‌ها بود که سران کشورهای اروپایی در حاشیه اجلاس بروکسل با صدور بیانیه‌ای از دولت آمریکا خواستند به برقراری اعتماد متقابل روی آورد و به حاکمیت سایر دولت‌ها احترام بگذارد. این بیانیه در حالی صادر گردید که چند هفته بعد مشخص شد آمریکا در جاسوسی‌های خود از امکانات سازمان‌های جاسوسی دولت‌های اروپایی نیز سود می‌برد و در واقع از شرکای جاسوسی خود نیز جاسوسی می‌کند!

با این حال، دولت آمریکا نه تنها به جار و جنجال‌های رسوایی جاسوسی از سران دولت‌ها وقعی ننهاده، بلکه اوباما یک هفته پس از افشای این ماجرا در طرحی که به نظر می‌رسید هدف از ارائه آن کمک به فروکش کردن جاروجنجال ناشی از این رسوایی است، ادعا کرد کنترل بیشتری بر اقدامات نظارت و پایش آژانس امنیت ملی آمریکا اعمال می‌کند اما در عین حال از توانمندی‌های دولت برای جاسوسی الکترونیکی در راستای آنچه "مبارزه با تروریسم" خوانده می‌شود، نخواهد کاست.

هر چند گله‌گذاری بنیان‌گذار فیس‌بوک از دولت آمریکا نشان می‌دهد برنامه‌های جاسوسی واشنگتن تا چه میزان موجب کلافگی و درماندگی گردانندگان شبکه‌های بزرگ اجتماعی شده است، اما همانگونه که "ریچارد فالکنرات" مقام سابق امنیت داخلی آمریکا اذعان کرده، نباید فراموش کرد که شرکت‌هایی مانند فیس‌بوک، گوگل، اپل، یاهو، توئیتر و... عمدتاً در آمریکا مستقر هستند که اساساً با کمک و بودجه دولت این کشور بنیان‌گذاری شده‌اند و از نظر تاریخی و استراتژیک روابط و همکاری بسیار نزدیکی با دولت آمریکا دارند و همین شرکت‌ها هستند که زمینه دسترسی دولت آمریکا به اطلاعات افراد، شرکت‌های اینترنتی، مخابراتی و رایانه‌ای در سراسر جهان را فراهم می‌کنند. شاید این گله‌گذاری از آن جهت باشد که مسئولان این شرکت‌ها تصور نمی‌کردند این چنین مورد سوء‌استفاده قرار گیرند و حجم گسترده درخواست‌های جاسوسی آمریکا، آنها را به درماندگی ناشی از بی‌آبرویی همراهی با دولت واشنگتن گرفتار کند.

آنچه در این میان حائز اهمیت است، اینست که موج اعتراضات در داخل آمریکا و محافل اجتماعی این کشور و همچنین اعتراض مردم سایر کشورها، از جمله اروپایی‌های همپیمان آمریکا که اقدامات جاسوسی این کشور را تجاوز به حقوق فردی خود می‌دانند، در حال افزایش است و این موج افزایش اعتراضات نشان از این واقعیت دارد که ملت‌ها به میزان خطرناک بودن خودسری‌های هیأت حاکمه آمریکا در تعامل با جهان پی برده و دریافته‌اند که شعار دمکراسی‌خواهی دولتمردان آمریکایی که با توسل به آن هرگونه عمل خلاف عرف بین‌المللی و خلاف شأن انسانی را توجیه می‌نمایند، ادعایی توخالی و پوچ است. اکنون همگان دریافته‌اند که جاسوسی آمریکا از سراسر جهان به بهانه "مبارزه با تروریسم" آنهم تحت پوشش برقراری دمکراسی در جهان از نگاه آمریکائیها تنها برای حفاظت از منافع دولتمردان این کشور و لابی صهیونیستی پشت پرده حاکمیت در واشنگتن است.

شعار دمکراسی که آمریکا به بهانه برقراری آن در جهان جاسوسی می‌کند، اشغالگری می‌نماید، جنگ و کشتار به راه می‌اندازد، ملت‌ها را تشویق به قتل عام یکدیگر می‌کند، ثبات سیاسی در سایر کشورها را بر هم می‌زند....، همه و همه ابزارهائی هستند برای بهره‌برداری مورد نظر هیأت حاکمه آمریکا که هدفی جز فراهم نمودن منافع شریک استراتژیک خود یعنی اسرائیل را در پی ندارد.

مفهوم دمکراسی در نظر دولتمردان واشنگتن یعنی پیاده کردن دسیسه‌های امپریالیستی آمریکایی ـ صهیونیستی برای به بندگی درآوردن ملت‌ها. دقیقاً به واسطه همین نگاه است که آمریکائیها به خود اجازه می‌دهند همه اصول انسانی را برای رسیدن به اهدافشان زیرپا بگذارند و کلیه کارهای خلاف خود را چه در داخل آمریکا و چه سطح جامعه بین‌المللی توجیه نمایند.

تردیدی نیست که اگر عوامل و نیروهای تحت نفوذشان نیز از اقدامات آنان به ستوه آمده و آشکارا این درماندگی و خستگی را اعلام می‌نمایند چندان اهمیتی برای آنان نخواهد داشت، چرا که دولت آمریکا نشان داده برای رسیدن به اهداف خود، دوست و دشمن نمی‌شناسد.

قدس:تولید آثار فاخر هنری قاعده نظام اسلامی شود

«تولید آثار فاخر هنری قاعده نظام اسلامی شود»عنوان یادداشت روز روزنامه قدس به قلم دکتر علیرضا پیروزمند است که در آن می‌خوانید؛توسعه فرهنگ به معنای ارتقای باورها، رفتارها و ارزشها مبتنی بر فرهنگ اسلامی است. از آنجا که «دین» خاستگاه فرهنگ ایرانی – اسلامی، است، زمانی توسعه فرهنگی مورد تأیید است که خاستگاه دینی داشته باشد.

هر فرهنگی برای گسترش و توسعه نیازمند ابزاری است و ابزارهای فرهنگی زمانی ارزشمند می‌شوند که در خدمت گسترش و توسعه فرهنگی قرار بگیرند. در همه دنیا از ابزارهای فرهنگی در جهت پیشرفت وارتقای فرهنگ تعریف شده جامعه استفاده می‌کنند.

مهمترین ابزار فرهنگی در دنیای معاصر «هنر» است، هرچند «زبان»، «کتاب» و سایر ابزارهای فرهنگی مانند رسانه های نوپدیدی که در دنیای کنونی حامل پیام فرهنگی هستند، به این جرگه ملحق خواهند بود. اما به نظر می‌رسد، اگر مفهوم هنر را عام در نظر بگیریم؛ زبان، کتاب و... نیز وارد این گود می‌شوند، زیرا زبان و کتابی نافذ هستند که بتواند هنر را به خدمت خویش در آورند. از همین روی می‌توان ادعا کرد، «هنر» ابزار نفوذ فرهنگ در هر جامعه ای است. همچنین هنر در مقیاس بین المللی و جهانی نیز بهترین ابزار برای توسعه فرهنگ می‌باشد. بر همین اساس در بین ابزار های فرهنگی بر «هنر» تأکید فراوان می‌شود. جامعه ما نیز از این قاعده مستثنا نیست، هرچند نسبت به چیستی و چگونگی هنر اسلامی در چند دهه بعد از انقلاب اسلامی کم توجهی شده است.

با این همه، در کشور ما فرزندان متعهدی حضور داشته و دارند و شاهد خلق آثارهنری ماندگار و مؤثر از ناحیه آنها بوده ایم که مورد توجه و استقبال مردم جامعه قرار گرفته است. اما سوالی متوجه جامعه هنری و فرهنگی کشور است که آیا وجود این آثار هنری فاخر، استثناست یا به قاعده ای برای جامعه ایرانی تبدیل شده است؟

ما زمانی می‌توانیم وجود این آثار را حمل به قاعده شدن بنماییم که زیر ساخت دانشی «هنر اسلامی» فراهم و نیروی انسانی، مبتنی بر این دانش، پرورش یابند.

پرسش دیگری که جامعه هنری باید به آن پاسخ دهند، این است که اگر بخواهیم از این جهت جامعه هنری و دانش هنر را ارزیابی کنیم، باید چه نمره ای بدهیم؟

البته واضح است که دستیابی به هنر اسلامی همچون سایر عرصه های علوم انسانی کاری دشوار و زمان بر است و این انتظار که ما توانسته باشیم در این مدت سی ساله به این پرسش پاسخ قطعی داده باشیم، دور از انتظار است. با این همه، اینکه جامعه هنری تا چه اندازه به این موضوع اهمیت داده و آن را جدی گرفته اند، همچنان خبر از غریبی «هنر اسلامی» می‌دهد.

البته اگر بخواهیم بحث زبان، ادبیات و کتاب را جدای از هنر مورد نظر قرار دهیم، انصاف این است که در عرصه کتاب، بویژه بعد از انقلاب اسلامی پیشرفت چشمگیری داشته ایم و صاحبان قلم توانمندی در جامعه ظاهر شدند که در بحث تولید و خلق آثار مکتوب از نظر کمی و کیفی و تنوع موضوعات قابل مقایسه با قبل از انقلاب نیست. این یکی از میدان های موفقیتهای جمهوری اسلامی تلقی می‌شود.

در عرصه کتاب هم اگر توجه کنیم آنچه کتاب را ماندگار می‌کند و به عنوان شاخص کتاب خوب مطرح است، دارای حرف نو بودن، حرف نو را خوب بیان کردن و به مسایل مورد نیاز جامعه پرداختن است. ضرورت دارد بین شاخصهای کتاب خوب، کمیت کتابهای منتشره و کیفیت آثار ستودنی ارزیابی صورت بگیرد و به عرصه فرهنگ در زمینه نشر کتاب امتیاز دهی شود تا ببینیم در مقوله کتاب در چه پله ای ایستاده ایم.

ابزاری دیگری که در توسعه فرهنگی باید به آن توجه ویژه شود، «زبان» است. در زمان رژیم پهلوی زبان و ادبیات فارسی مورد تهاجم زبان و ادبیات غرب و بخصوص زبان انگلیسی قرارگرفت. هرچند پدیده انقلاب اسلامی این روند را کند کرد، اما متأسفانه هنوز برخی از روشنفکران کشور ما از این مسأله غفلت می‌کنند و به پاسداری از زبان فارسی اهتمام کامل ندارند، درحالی که باید به سمتی حرکت کنیم که همانگونه که ایران اسلامی در حال یافتن جایگاه مرجعیت علمی در جهان اسلام، منطقه و جهان است، زبان و ادبیات فارسی نیز به چنین جایگاهی دست پیدا کند. زیرا وقتی ما می‌خواهیم با فرهنگ جهانی آشنا شویم و زبان و ادبیات بیگانه را بشناسیم، باید در یک معادله دو طرفه به معرفی زبان و فرهنگ ایرانی - اسلامی بپردازیم و آن را نیز به جهانیان معرفی کنیم.

فرهنگ و توسعه فرهنگی موضوع محوری انقلاب اسلامی بوده، هست و خواهد بود. به دلیل اینکه پایه و اساس انقلاب «فرهنگ» بوده و آنچه که ضریب نفوذ فرهنگ را بیشتر می‌کند، استفاده هر چه بهتر از ابزارهای فرهنگی و تولید هرچه بهترابزارهای متناسبی است که بتواند حامل «فرهنگ» باشد.

سیاست روز: آزادی یبرود مقدمه ای برای آزاد سازی حلب

«آزادی یبرود مقدمه ای برای آزاد سازی حلب»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم صادق مهدی شکیبایی است که در آن می‌خوانید؛نیروهای ارتش سوریه پس از ۳۲ روز محاصره کامل تروریست‌های مسلح در شهر استراتژیک یبرود واقع در سلسله‌جبال ‌القلمون این شهر را به طور کامل تحت کنترل خود در آوردند.

عملیات گسترده نیروهای ارتش سوریه برای پیشروی به سوی شهر یبرود و پاکسازی آن ۲۳ بهمن آغاز شد، و نیروهای ارتش این کشور پس از تحت کنترل در آوردن شهرها و مناطق و ارتفاعات اطراف این شهر مهم و راهبردی، سرانجام روز دیروز توانستند این شهر را کاملا از وجود گروه‌های تروریستی پاکسازی کنند.
با توجه به اهمیت راهبردی بسیار بالای این شهر، گروه‌های معارض و تروریستی با استقرار تجهیزات و نیروهای فراوان در آن، به شدت تلاش می‌کردند تا مانع از ورود نیروهای ارتش سوریه به این شهر شوند.

"یبرود" شهری تاریخی و قدیمی است که در ۸۰ کیلومتری شمال "دمشق" در منطقه مرتفع "قلمون" و در دل سلسله کوه‌های این منطقه راهبردی قرار دارد. کوه‌های قلمون هم مرز با لبنان است. این شهر که بخشی از استان "ریف دمشق" به شمار می‌آید، در ۸۰ کیلومتری جنوب شهر "حمص" واقع است.

اهمیت باز‌پس‌گیری شهر یبرود از آن روست که پس از بسته شدن مرزهای ترکیه در شمال سوریه به روی تروریست‌های مسلح، بیش از ۲۰ هزار نفر از عناصر گروه‌های معارض با هدف فعال‌سازی جبهه جنوبی سوریه وارد این منطقه شدند. فعال‌سازی جبهه جنوبی سوریه نیز آخرین تلاش گروه‌های تروریستی و حامیان عربی و غربی آنها می‌توانست باشد که با اقدام اخیر ارتش سوریه عملا چشم‌اندازی برای وضعیت گروه‌های تروریستی در سایه اقتدار دولت و نظام سوریه نمی‌توان متصور بود.

شاید بار روانی بازپس‌گیری شهر یبرود در صحنه داخلی و خارجی سوریه بیش از خود عملیات آزاد‌سازی این منطقه حساس و استراتژیک باشد چه اینکه تکمیل زنجیره ناکامی‌های گروه‌های معارض و حامیان آنان را از شمال تا جنوب سوریه در ذهن بیننده تداعی می‌کند.

از دیگر سو همجواری منطقه یبرود در سوریه با مرزهای لبنان خصوصا با شهر لبنانی عرسال که طی دوسال گذشته به پایگاهی برای انتقال تروریست‌ها و تسلیحات تبدیل شده بود بر اهمیت آزاد‌سازی این شهر می‌افزاید. با پاکسازی مناطق حومه یبرود که تا مرزهای لبنان ادامه خواهد داشت بدون شک عقبه حمایتی تروریست‌ها و شریان‌های امدادی آنها قطع و به این ترتیب معادله جدیدی را در صحنه میدانی به نفع ارتش رقم خواهد زد. ضمن آنکه با توجه به فرار تروریست‌ها از طریق سلسله‌جبال ‌القلمون به سمت لبنان این احتمال وجود دارد که در روزهای آتی لبنان به صحنه کینه‌توزی عناصر تروریستی علیه امنیت داخلی این کشور نیز مبدل گردد.

علاوه بر این،‌ با آزادسازی یبرود راه تروریست‌ها به صورت کامل بسته خواهد شد و شرایط را برای نبردهای مهم بعدی و در صدر آن حلب فراهم خواهد کرد. حلب پایتخت اقتصادی سوریه محسوب می‌شود و تقریبا بیش از نیمی از این شهر هم‌اینک در اختیار ارتش سوریه قرار دارد. ضمن آنکه ریف دمشق خاصه منطقه استراتژیک غوطه شرقی نیز با پیروزی ارتش سوریه در نبرد یبرود به زودی شاهد آزاد‌سازی خواهد بود.

به این ترتیب هرچه به برگزاری انتخابات ریاست جمهوری سوریه نزدیک می‌شویم مناطق بیشتری از اشغال تروریست‌ها خارج شده و درصد بیشتری از شهروندان سوری قادر خواهند بود در این انتخابات مشارکت کنند، امری که تا پیش از برگزاری کنفرانس ژنو ۲ در هاله‌ای از ابهام قرار داشت.

تهران امروز:خودروهایی که گران می‌چرخند!

«خودروهایی که گران می‌چرخند!»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم سیدجواد سیدپور است که در آن می‌خوانید؛سوءاستفاده ازبازار ایران این بارتوسط شرکت‌های خارجی؛ گزارش سخنگوی هیات تحقیق و تفحص مجلس از صنعت خودروسازی ایران نشان می‌دهد که متاسفانه شرکت‌های خارجی همدوش شرکت‌های خودروساز ایرانی شریک شده‌اند به جای اینکه به فکرانتقال تکنولوژی مدرن‌تر به ایران باشند و در ازای بازار نسبتا آسان 75 میلیونی که در اختیارآنان قرارگرفته است، کمک حال خودروسازان ایرانی باشند، به فکر سوءاستفاده ازاین بازارمفت و آسان افتاده‌اند و خودروهای تقریبا از رده خارج شده را با گران‌ترین قیمت ممکن به مصرف‌کننده ایرانی می‌فروشند!

اگرچه مقصراصلی دراین زمینه متولیان رسمی صنعت خودرو درایران هستند و دولت به هیچ‌وجه نباید اجازه چنین اجحافی را به مصرف‌کننده ایرانی بدهد، با این حال مسئولیت ازدوش خودروسازان خارجی هم ساقط نیست. چرا که همین خودروسازان تولیدات خود را دراروپا وآمریکا و شرق آسیا با تکنولوژی و کیفیت بسیاربالاتری نسبت به آنچه که دربازار ایران عرضه می‌کنند، می‌فروشند وجالب تراینکه با قیمت کمتر از آن چیزی که در ایران عرضه می‌شود، به فروش می‌رسانند! بگذریم از اینکه همین خودروسازان با انواع تبلیغات و امتیازات ویژه از قبیل وام‌های مختلف و خدمات متعدد پس از فروش و...مصرف‌کننده اروپایی، آمریکایی و شرق آسیایی را به خرید محصولاتشان راغب می‌سازند!

اگر چه انتظار اینکه خودروسازان خارجی در بازار ایران هم همین رفتار را داشته باشند، زیاده از حد به نظر می‌رسد! اما با این حال گمان نمی‌رود رعایت قدری انصاف نسبت به مصرف‌کننده ایرانی خواسته زیادی باشد. ضمن اینکه از دهه هفتاد شمسی که همکاری جدی ایران با خودروسازان خارجی آغاز شد، دو انتظار از آنان می‌رفت اول اینکه تکنولوژی روز دنیا درعرصه خودروسازی را به ایران منتقل کنند و شرکت‌های ایرانی به مونتاژکاران اروپایی تبدیل نشوند و از آن سو هم دست‌کم 30 درصد از تولیدات‌شان در ایران را خارج از ایران بازاریابی کرده و از ایران به کشور ثالث صادر کنند. حال دو دهه پس از آغاز این همکاری نه تنها تکنولوژی روز دنیا به ایران منتقل نشده است و از صادرات محصولات اروپایی تولید شده در ایران خبری نیست که خودروسازان اروپایی به طمع سود بیشتر راه اجحاف به مصرف‌کننده ایرانی را در پیش گرفته‌اند. اجحافی که اگر همین خودروسازان در خاک اصلی خود مرتکب شوند با شدیدترین برخوردها و سنگین‌ترین جریمه‌ها روبه‌رو می‌شوند تا دیگر هوس چنین اجحافی به سرشان نزند.

با این حال به نظر می‌رسد که زمان تجدید نظر اساسی در بخش صنعت خودروسازی کشور فرارسیده و به صلاح تولیدات صنعتی کشور و ایضا مصرف‌کنندگان دست و پا بسته نیست که این شرایط ادامه پیدا کند. حرکت جدی اما تدریجی به سوی آزاد‌سازی صنعت خودروسازی راهکاری است که دیریا زود باید بدان تن بدهیم. تنها یک شرط کوچک دارد: آن هم اینکه خودروسازان داخلی و خارجی آماده خداحافظی با این بازار بهشت‌گونه باشند و چرخ خودروهایشان را درایران دیگر اینقدر گران نچرخانند.

حمایت:بررسی برخی ابعاد حقوقی چهارشنبه سوری

«بررسی برخی ابعاد حقوقی چهارشنبه سوری»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم دکتر مرتضی ناجی است که در آن می‌خوانید؛چهارشنبه آخر سال که طبق رسوم ایرانیان از دیرباز همراه با آیین‌ها و رسوم خاصی برگزار می‌شد، در سال‌های اخیر با تغییراتی همراه شده است، تغییراتی که این اتفاق سنتی و شادی آور را با حوادثی تلخ همراه و گاهی تلخ کامی آن تا پایان عمر همراه یک خانواده است .

در سال‌های اخیر مردم با پریدن از روی آتش این مراسم را جشن نمی‌گیرند و برای ابراز شادی با استفاده از انواع وسایل محترقه، به شکل غیرمتعارف به ابراز شادی می‌پردازند، اتفاقی که پای سودجویان را نیز به این بازار پر هیاهو باز کرده است چرا که در سال‌های اخیر استفاده بی‌رویه از این وسایل توسط افراد به‌خصوص جوانان و نوجوانان باب شده و در مواردی موجب ایجاد اخلال در نظم و امنیت روحی و روانی افراد شده است.

در صورتی که مراسم چهارشنبه سوری منجر به ایجاد اخلال در نظم و آرامش شود، قابل مجازات است. قانون‌گذار در ماده 618 قانون مجازات اسلامی مصوب سال 1375 بخش تعزیرات مقرر می‌‌کند: «هر کس با هیاهو و جنجال یا حرکات غیرمتعارف یا تعرض به افراد موجب اخلال در نظم، آسایش و آرامش عمومی شود یا مردم را از کسب و کار باز دارد، به حبس از سه ماه تا یک سال و تا ( 74 ) ضربه شلاق محکوم خواهد شد.»

البته تقریر این ماده از سوی قانونگذار به صورت کلی و عام صورت گرفته و حتی می‌توان گفت که شاید منظور قانونگذار از این ماده، تعیین مجازات برای اعمالی مانند روز چهارشنبه سوری نبوده است.

اما به طور طبیعی مقنن به تعیین و نوشتن احکام کلی اقدام می‌کند که این احکام می‌تواند در موارد عدیده صادق باشد و در موارد مشابه نیز آن را اعمال کرد.

منظور از «هیاهو و جنجال» در ماده 618 قانون مجازات اسلامی مصوب سال 1375 بخش تعزیرات، ایجاد و تولید صداست. اما عبارت «حرکات غیرمتعارف» کلی‌تر از «هیاهو و جنجال» بوده و اعم از آن است که فرد از خود یا به طریقی دیگر، صدایی تولید کند. «تعرض به افراد» نیز که در این ماده به آن اشاره شده است، می‌توان به تعرض فیزیکی یا جسمی و نیز تعرض به حریم تعبیر کرد.

به این معنا که اگر در مراسم چهارشنبه سوری، فرد استفاده‌کننده از مواد محترقه یا منفجره، به پرتاب این وسایل مقابل فرد یا در نزدیکی او اقدام کرد، این مورد حکم تعرض به افراد را دارد.

اما در صورتی که برگزاری این مراسم به طور مثال موجب شود که کسبه یک محل به تعطیلی مغازه‌های خود اقدام کنند یا شرکت‌ها و ادارات، ساعات کاری خود را در این روز خاص کاهش دهند، نمی‌توان عنوان تعرض به افراد را به کار برد.

همچنین با این اوصاف، نمی‌توان گفت که نفس برگزاری مراسم چهارشنبه سوری مشمول ماده 618 قانون مجازات بخش تعزیرات می‌شود، مگر مواردی که منجر به ایجاد مزاحمت برای افراد، تعرض به آنها و اخلال در نظم و امنیت جانی و نیز مواردی از این دست شود.

از لحاظ حقوق جزا باید تأکید کرد که این قبیل اعمال در این روز خاص، باید به اندازه‌ای باشد که در حقیقت باعث اخلال در نظم، امنیت و آسایش افراد و جامعه نشود .ایجاد صداهای ناهنجار در جریان برگزاری مراسم چهارشنبه آخر سال، البته در حدی که عرف جامعه به پذیرش آن اقدام کند و مخالفتی با آن نداشته باشد، پذیرفتنی است و در این صورت مشمول این ماده نخواهد شد ولی اگر این موارد اخلال در نظم که از سوی مردم در این روز خاص مورد پذیرش قرار گرفته است،از حالت استثنا خارج است و می‌توان به برخورد قانونی با آن اقدام کرد. بنابراین باید بر نقش تعیین‌کننده قبول این وضعیت از سوی افراد جامعه و پذیرش عرفی آن در جرم بودن یا نبودن این اعمال تأکید کرد.

شرق:چهارشنبه‌سوری کم‌خطر

«چهارشنبه‌سوری کم‌خطر»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم محمد بیات است که در آن می‌خوانید؛برخی سازمان‌ها و مراکز با توجه به نزدیک‌شدن به چهارشنبه آخر سال فهرستی از مواد محترقه مجاز و بی‌خطر اعلام کرده‌اند. اول باید متذکر شد از نظر آتش‌نشانی اصولا ماده محترقه ایمن نداریم. طبیعی است که هر ماده‌ای که پتانسیل آتش‌زایی دارد، می‌تواند خطرآفرین باشد کمااینکه بسیاری از آتش‌سوزی‌ها فقط با ته سیگار یا شعله کبریت ایجاد می‌شود اما چون مراسم چهارشنبه‌سوری در فضای باز برگزار می‌شود، ریسک و احتمال خطر کاهش می‌یابد.

همچنین در خصوص مواد کم‌خطر باید توجه داشت در گذشته شاهد این بودیم که استفاده از مواد منفجره قوی حوادث زیادی را به بار می‌آورد و مثلا با تلفات ناشی از انفجار هنگام ساخت ترقه در پستوها و زیرزمین خانه‌ها مواجه بودیم اما در سال‌های اخیر با کارهای فرهنگی، اطلاع‌رسانی رسانه‌ها و اقدامات نیروی انتظامی دیگر شاهد چنین حوادثی نیستیم و مواد منفجره قوی مورد استفاده قرار نمی‌گیرد و بیشتر از ترقه‌های کم‌خطرتر استفاده می‌شود.

اگر بخواهیم حوادث چند ساله اخیر چهارشنبه‌سوری را بررسی کنیم می‌بینیم خسارت کل حوادثی که در این روز در سراسر کشور رخ می‌دهد با یک تصادف ساده برابری می‌کند و حتی کمتر است زیرا مردم خودشان را با نکات ایمنی و استفاده از وسایل کم‌خطر تطبیق داده‌اند و ما نیز باید در همین راستا به آنها کمک کنیم. در حال حاضر سطح ایمنی و آگاهی مردم و مسوولان بالا رفته است و به همین دلیل شاهد کم‌شدن حوادث چهارشنبه‌سوری هستیم. طی سال‌های اخیر در مسیر درستی حرکت کرده‌ایم و باید آن را ادامه بدهیم.

همان‌طور که با فرهنگ‌سازی استفاده از کمربند ایمنی رواج داده شد همین کار می‌تواند درباره چهارشنبه‌سوری نیز صورت بپذیرد تا این مراسم به موضوعی عادی تبدیل شود و مردم بدون آسیب‌دیدگی‌های بزرگ به صورت طبیعی به شادی بپردازند. در مجموع این خود مردم هستند که باید نظارت کافی را داشته باشند تا در این مراسم به خود و دیگری آسیب نزنند. شهروندان باید دستورالعمل‌های ایمنی را رعایت و از خودشان محافظت کنند.

آفرینش:پرداخت آب‌ بها در ازای آب‌های آلوده!

«پرداخت آب‌ بها در ازای آب‌های آلوده!»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن می‌خوانید؛اساس داد و ستد و انجام فعالیت‌های اقتصادی براین روال است که مصرف کننده باید به ازای کالا وخدماتی که دریافت می‌کند، هزینه بپردازد. اما آنچه به عنوان نقطه تعادل دراین گونه فعالیت‌ها مدنظر قرار دارد، همخوانی و سنخیت نرخ قیمت کالاها، با کیفیت آنها می‌باشد.

در حال حاضر آلودگی آب شهر تهران و بسیاری دیگر ازشهرهای کشور، یکی از مهمترین موضوعاتی است که سلامت شهروندان را به خطر انداخته است. البته آلودگی آب هیچ‌گاه ازسوی مسولان پذیرفته نشده، اما مردم به چشمان خود اعتماد دارند و رسوبات و کثیفی‌های پشت فیلتر دستگاه‌های تصفیه آب، رسوبات آهکی درون سماورها و کتری‌ها و حتی تغییر رنگ آب لوله کشی‌ها را مشاهده می‌کنند. این موضوع آن قدر مهم و جدی است که تعدادی از مردم را به خرید آب معدنی واداشته و در این میان بیش از همه اقشار ضعیف و محروم را که توانایی خرید آب‌های تصفیه شده را ندارند نشانه گرفته است.

استفاده ازآبهای زیرزمینی یکی مهمترین منابع تامین آب مصرفی مردم تهران می باشد. اما در سالهای اخیر در بسیاری از مناطق شهرتهران به دلیل استفاده روز افـزون مـواد شـیمیایی محلول و همچنین نشت فاضلابهای خانگی و صنعتی به داخل سفره هـای آب زیرزمینـی کیفیـت آبهـای زیرزمینی به شدت کاهش یافته است . "یون نیترات" از جمله مهمترین آلاینده های منابع آب های زیرزمینـی می باشد و با توجه به حلالیت بالای آن، زدودن آن از آب آشامیدنی بسیار پر هزینه است.

نیترات در اثر ورود فاضلاب انسانی ، مـواد زایـد شـهری و صـنعتی و همچنـین فعالیت هـای کشاورزی وارد منابع آب و خاک شده و اثرات نا مطلوبی بر سلامتی مصرف کنند گان بر جـا مـی گـذارد . سرطان روده ، نارسایی های خونی، بیماری های گوارشی، مسمومیت و... از مهمترین خطراتی است که سلامت مردم را تهدید می کند. عمده ترین مشکلات آلودگی آب تهران به دلایل زیر می باشد:

- مهم‌ترین مشکل آلودگی آب تهران نبود سیستم گسترده فاضلاب شهری است. هرچند اقداماتی در راه اندازی این سیستم شده است اما به هیچ وجه جوابگوی کلان شهرتهران نمی باشد و ازآنجاکه پایتخت پر از چاه‌های جذبی (چاه‌های متداول دستشویی خانه‌ها)است، آلودگی آب های زیرزمینی امر اجتناب ناپذیر است.

- از آنجا که شهر تهران روز به روز گسترده تر شده، به همین جهت حفر چاه و استفاده از آب های زیرزمینی متداول ترین راه برای تامین آب می باشد. استفاده از چاه های کم عمق و نیمه عمیق به دلیل ورود فاضلاب های خانگی و صنعتی از دیگر موارد آلودگی آب تهران می باشد.

- فرسودگی و کمبود امکانات تصفیه آب در تصفیه خانه های تهران از دیگر علل آلودگی آب ها می باشد. به دلیل حجم بالای مصرف در تهران اولا تصفیه خانه ها توانایی تامین آب تصفیه شده مورد نیاز را ندارند. دوما به دلیل افزایش مقدار آلودگی ها در آب، این تجهیزات به سبب قدیمی بودن و گران بودن مراحل تصفیه قادر به جداسازی آلودگی‌ها و تصفیه کامل نیستند.

- مورد بعدی فرسودگی و قدیمی بودن تجهیزات و لوله کشی های انتقال آب در مناطق مختلف شهرتهران می باشد. در اکثر مناطق جنوب تهران سیستم لوله کشی ها عمری بالای 30 سال دارند که این فرسودگی ها خود یکی ازعلل افزایش رسوبات موجود درآب می گردد. ضمن اینکه نزدیک به 30درصد از هدررفت آب ها به خاطرهمین فرسودگی سیستم انتقال می باشد.

- اما یکی دیگر از معضلات آب های تهران ، عدم جداسازی آب شست‌وشو و نظافت از آب نوشیدنی می باشد. امروزه در بسیاری کشورهای دنیا آب نوشیدنی با لوله کشی داخلی در ساختمان ها از آب شست‌وشو و نظافت جدا شده است. این روش تاثیر فراوانی در کاهش آلودگی آب ها، کاهش هزینه های تصفیه، صرفه جویی در مصرف آب نوشیدنی و از همه مهمتر حفظ سلامتی افراد دارد.

متأسفانه مسئولان شهر تهران به علت‌های مختلف و شاید ترس از واقعیت از اعلام آلودگی آب این کلان‌شهر سر باز زده‌اند و به روزمرگی افتاده‌اند و تنها پاسخگوی مسائل روز هستند و چشم‌اندازی برای داشتن آینده‌ای سالم ترسیم نمی‌کنند. با تمام این تفاسیر نتیجه‌ای که می‌توان از این رویه گرفت این است تا اطلاع ثانوی مردم مجبورند قبض‌های سنگین آب را در ازای آب آلوده‌ای که مصرف می کنند، بپردازند!

مردم سالاری:درس کشتی ایرانی برای دیپلماسی ایرانی

«درس کشتی ایرانی برای دیپلماسی ایرانی»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم علی ودایع است که در آن می‌خوانید؛جنگ سنتی بلوک غرب و شرق که پس از فروپاشی اتحادیه جماهیر شوروی برای مدتی فروکش کرده بود با احیای سیستم حکومت اتحادیه جماهیر شوروی و زرق و برق تزاری ولادیمیرپوتین باردیگر نمود پیدا کرده است.از یک سو،جنگ داخلی سوریه که به آوردگاه شبه نظامیان چندملیتی سلفی و کشورهای مختلف تبدیل شده است نمودی از منفعت طلبی‌های رنگا رنگ است که نتیجه ای جز قربانی شدن مردم بی گناه سوریه ندارد. از سوی دیگر،تنش‌ها با پیش روی اتحادیه اروپا به سمت دروازه‌های کرملین برای انقلاب آبی در اوکراین رنگ و لعاب جدیدی به خود گرفت. اوکراین خسته از فساد دولت یانوکوویچ دست به شورش زد و خود روس‌ها فضا را به بهترین شکل ممکن برای احتزاز پرچم اتحادیه اروپا در قلب کی یف فراهم کردند. مستعمره خسته از فسادمالی نارنجی‌های تحت حمایت آمریکا و خشمگین از اقدامات روسیه به سمت ملی گرایی پیش می‌رود.

ولادیمیر پوتین با کسی شوخی ندارد،او هرگاه در هرنقطه ای از جهان منافع فرامرزی کرملین در خطر باشد لحظه ای درنگ نمی‌کند و بر همین اساس فرمان لشگرکشی به شبه جزیره کریمه را صادر شد. امروز رسما با دموکراسی تحت نظر کرملین که بوی ترکمنچای می‌دهد؛شبه جزیره کریمه ضمیمه خاک امپراتوری کرملین می‌شود. مسکو با این اقدام، رسما یک پیام واحد با مخاطبان متفاوت مخابره می‌کند. مجازات تخطی هرکشوری از خطوط قرمز کرملین غیرقابل محاصبه است. نه اتحادیه اروپا و نه ایالات متحده هیچ کاری جز چند تحریم و مانورهای نمایشی انجام نخواهد داد تا کی یف شاهد فروپاشی اوکراین باشد.احتمال الحاق مناطق شرقی اوکراین نیز موضوعی است که نمی‌توان از کنار آن بی‌تفاوت عبور کرد.این سرنوشت مردم هرکشوری است که به حمایت اجنبی جماعت دل خوش کند!

روسیه در مرحله بعد نیم نگاهی به کشورهای مشترک المنافع و کشورگشایی به سمت جنوب دارد. کشورهایی که حیاط خلوت کرملین هستند، احتمالا به زودی قسمت‌هایی از خاک خود را به مسکو پیش کش خواهند کرد. در این میان تبعات استراتژی کشورگشایی ولادیمیرپوتین،می‌تواند منافع ایران اسلامی را نیز شامل شود. رژیم حقوقی دریای خزر هنوز مشخص نشده است و این سردرگمی کهنه می‌تواند برای دریای صلح و دوستی دردسرآفرین شود. روسیه در ظاهر تهران را در مدار رفقای خود می‌بیند. ممانعت از تحویل پدافند اس300، تعویق چندین ساله راه‌اندازی نیروگاه بوشهر یا ناخرسندی پنهان آنها از غنی سازی اورانیوم توسط دانشمندان ایرانی، بی‌اعتمادی پنهان کاخ کرملین را به جمهوری اسلامی پررنگ می‌کند.

روس‌ها به شدت نگران نزدیک شدن واشنگتن به تهران هستند. اگرچه جمهوری اسلامی وامدار هیچ کشوری نیست اما ضمن حفظ استقلال و تمامیت ارضی،ایران می‌تواند و باید در تعامل با جهان غرب توازن را با روس‌ها حفظ کند؛موضوعی که در تعامل با کرملین نیز باید لحاظ شود.

حفظ بی‌طرفی چینی‌ها را باید به نوعی مد نظر قرار داد. ورای تمام آنچه که از جنگ سرد و معادلات درهم تنیده شرق و غرب برای زورآزمایی،دموکراسی غربی با دموکراسی روسی گفته می‌شود. این کشور همیشه مستعمره به نوعی وطن فروشی دچار شده است. از سوی دیگر، در حاشیه جدال‌های سیاسی و در جام جهانی کشتی ، آمریکا با ایران و روسیه با اوکراین سرشاخ شدند. فرزندان انقلاب در قلب لس آنجلس ، ایالات متحده را به زانو در آوردند. روسیه هم از اوکراین عبور کرد تا در فینال مقابل ایرانی‌ها صف آرایی کنند. به دور از هر جناح بندی،قلب همه ما برای ایران می‌تپد و همه چشم انتظار کسب مدال طلا با شکست روس‌ها هستند.

آوردگاه تشک کشتی با میزمذاکرات دیپلمات‌ها تفاوتی ندارد. نتیجه مسابقات جام جهانی هرچه باشد مهم آن است که نوادگان فرزندان سرداران چالدران به رسالت خویش عمل کرده اند و دیپلمات‌های ایرانی بدون واهمه از شرقی‌ها و غربی‌ها برای منافع ملی ملّت از هیچ اقدامی عقب ننشینند.

ابتکار:مرثیه ارسباران

«مرثیه ارسباران»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم هجیر تشکری است که در آن می‌خوانید؛نسیمِ تغییر وزیدن گرفته است و بوی بهار می‌آید. بهار را همه با طبیعتِ طربناکش می‌شناسند! یکی از عناصر و مظاهرِ طبیعت، انبوهِ درختان است. مگر آنکه بتوان بهاری را بدونِ جنگل تصور کرد! «نرم نرمک می‌رسد اینک بهار»، اما آیا برای بخشهایی از زیست بومِ ما هنوز هم می‌توان گفت «خوش به حال روزگار»؟!

تقریباً روزی نیست که در ایران سخن از «بحران محیط زیست» به میان نیاید؛ امّا نظر به اهمیتِ موضوع، این قصه ی پرغصه را از هر زبان که می‌شنویم نامکرر است. خاصه در آستانه ی بهار و با اندک فاصله ای از سپهرِ سیاست. آینده ی این سرزمین و مردمانش در گروِ محیط زیستی سالم و پویاست. حتّا اگر این گزاره از فرطِ تکرار و عمقِ شکاف میانِ دست و زبان! ملال آور بنماید، رواست که با بیست دهان درباره اش سخن گفت. در ماهِ جاری، نگارنده در سفری (توفیقی) اجباری به ضیافتِ آذری‌های مهربان در مرزِ ایران و آذربایجان رفته بود.

به دعوت دوستی، لختی را هم در کنارِ رودِ ارس به تماشای جنگلهای ارسباران گذراندیم. تجربه ای بود تلخ و تیره! «تو را آن به که چشم فرو پوشیده باشی». در جوارِ شهرِ «پارس آباد مغان» و کنارِ رودِ ارس، تیشه ی بی رحمِ تخریب بر تنِ جنگلِ ارسباران نشسته و شاخه‌های سالخورده و ساقه‌های خردسال آن را در هم شکسته بود. هیولایی زردرنگ (بیل مکانیکی) در میانه ی جنگل، فاتحانه و خسته از رزمی نابرابر، «داستان از میوه‌های سر به گردون سای اینک خفته در تابوتِ پست خاک» می‌گفت. نگهبانانِ مست و مسخِ هیولا نیز از تلاش برای ساختنِ سد و جاده در قلبِ زخمی ارسباران به خود می‌بالیدند! فاضلابِ شهرِ پارس آباد با بی تدبیری آشکاری، چونان اژدهایی خفته، آرام و هراسناک، در دلِ جنگل بوی تعفنِ خود را به رهگذران هدیه می‌داد. فاضلابی که سرانجام به ارس می‌ریزد تا علاوه بر جنگل، رود را هم به منجلابی بدل کرده باشد. آلیاژی از لجن و ویرانی و سهل انگاری و بی مبالاتی انسانِ ایرانی؛ اعم از مسؤول و مأمور و معذور! قلبِ ارس (آنگونه که کدکنی سرود) از تپیدن بازمانده بود.

ارس به وضوح سوگوار بود؛ هم برای پسمانده‌های آدمیان که وجودش را می‌آلاید، و هم برای جنگلی که در کنارش دمادم از زخمِ تیغ و تبر به خود می‌پیچد. ارس روزگارانی به دور از فضولات و فاضلابِ انسانی، چون ماری مست (به بیان ابتهاج) در نشیبِ دره سر به سنگ می‌زد و رونده بود. زنده بود. اینک امّا رهآوردِ ما آدمیانِ مدرن حرکت را از او ستانده است. ارسبارانِ زیبا، کهنسال و خیال انگیز نیز «...سر در گریبان در پسِ زانو نشسته / ابرو گره افکنده چشم از درد بسته»؛ و به انتظارِ اعتدالِ دولت و مراعاتِ عوام و مساعدتِ خواص و ابتکارِ سازمانِ محیط زیست، «در پرده‌های اشک پنهان کرده بالین.»

پارس آباد اردبیل در دشتِ پر از زرِ مغان از دیدنیهای ایران است. منابعِ فراوان، زیستگاههای زیبا، کوههای کم نظیر، اماکنِ تاریخی، چشم اندازهای دلفریب، چشمه‌های جوشان، نهرهای خروشان، تنوعِ گیاهانِ دارویی، گونه‌های نادرِ پرندگان، موقعیتِ مرزی، و مردمانی غالباً باهوش و آرام. این همه، ظرفیتِ توریستی کم هزینه ای را در اختیارِ کشور قرار می‌دهد. و البته تماشای چنان تصویری، در اقلیمی که چنین پتانسیلی را دارد، به غایت آزاردهنده است. نکته ی مهم امّا، نوعِ تخریبِ ارسباران بود: مشکوک و مسأله دار! گویا اندک سوداگرانی با نیاتی خاص همچون گسترش اراضی مزروعی (به غیر از سد و جاده و...)، و یا حتّا از سرِ ناداری و «بیکاری» چنین کرده باشند.

به گونه ای که مشاهده ی درختان، نوعی ویرانی سیستماتیک! را به ذهن متبادر می‌کرد. به رغم اینکه «جنگل‌های ارسباران یک منطقه ی حفاظتی است و یونسکو آن را به عنوان..... ذخیره گاه بیوسفر (ژنتیکی) در کره ی زمین معرفی کرده است»، و در حالی که قرار بر افزایشِ سرانه ی جنگل در این منطقه بود، امّا در تمامِ سالیانِ موسوم به مهرورزی بیش از پیش هزاران هکتار از این جنگلها دود شده و به هوا رفته است! بدونِ شک ادامه ی این تخریب، زیست بومِ آن اقلیم را با خطراتِ جبران ناپذیری مواجه خواهد کرد، و بر دامنه ی بحرانِ یادشده خواهد افزود. تا آنجا که مشاهده ی راقم اجازه می‌دهد می‌توانم گفت: «صحبت از پژمردن یک برگ نیست»؛ بلکه سخن بر سرِ بیابان زایی بولدوزرمأبانه در کوتاه مدت است.

آری، اگر این روندِ نامیمون ادامه یابد، دیری نخواهد پایید که از آن جنگلِ ریشه در ریشه همه پیوند و شاخه در شاخه همه آغوش، (با اجازه ی ابتهاج) جز اندکی درختانِ تنها چیزی نخواهد ماند.
به راستی، ما تا کی می‌بایست با قدرناشناسی محیرالعقولِ خود، چوبِ حراج و تاراج بر داشته‌ها و کاشته‌های خود بزنیم؟! دولتِ امید، (اخلاقاً و قانوناً) می‌بایست هر چه زودتر تدبیر کند و فرصتِ تخریب را از «تبار تبرها» بستاند. تبدیلِ این منطقه به «منطقه ی آزاد»، یکی از بهترین راهِ حل هاست.
ای صبا گر بگذری بر ساحل رود ارس / بوسه زن بر خاک آن وادی و مشکین کن نفس

آرمان:چرا به بیت امام تهمت می‌زنند؟

«چرا به بیت امام تهمت می‌زنند؟»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم آیت‌ا... موسوی‌تبریزی است که در آن می‌خوانید؛در مورد مخالفت‌هایی که با موسسه نشر آثار امام صورت می‌گیرد، باید تاکید داشت زمانی که خود حضرت امام(ره) هم حضور داشتند، برخی این مسائل را در برنامه‌های خود داشتند و گاهی در زمان خود امام هم‌ نامه‌پراکنی‌هایی از سوی برخی گروه‌ها صورت می‌گرفت که بعد از فوت ایشان این مخالفت‌ها شدت بیشتری پیدا کرد تا جایی که بیت و خط امام مانند سابق در صحنه نماند. قطعا در این زمینه اغراض مختلفی هم وجود داشته است.

بالاخره این افراد آنچه را خود می‌پسندند، می‌خواهند از زبان امام(ره) بیان کنند و آنچه را که واقعیت است یا دیگران مشتاقند بیان شود، مایل نیستند به هیچ عنوان مطرح شود بنابراین از بیت امام(ره) و موسسه نشر آثار امام این انتظار را دارند تنها آنچه با معیار و عقاید این افراد مطابق است، معرفی شود و تبلیغ نماید. درحالی که موسسه نشر آثار امام(ره) یک وظیفه اصلی دارد و آن هم حفظ آثار امام است. آثار امام همانطور که هست، باید بیان شود ولو آنکه ما نپسندیم. وقتی حضرت امام خیلی از مسائل را بیان می‌کردند که به گروهی یا افرادی گفته شود، حاج احمدآقا خودشان مطرح کردند که به حضرت امام می‌گفتم عین فرمایش را بنویسند تا خود نوشته را به این افراد نشان دهم.

در یکی دو جلسه من شخصا دیدم که درمورد مساله‌ای که بین مسئولان محل اختلاف بود، حاج احمدآقا رفتند حضور امام و برگشتند و گفتند عین نوشته امام را برای شما می‌خوانم و عین نوشته را خواند که من خطاب به ایشان گفتم لازم به خواندن از روی نوشته نبود و شما نقل می‌کردید. ایشان در پاسخ گفتند که من به امام گفته‌ام که فرمایشاتشان را بنویسند تا من عین نوشته را برای شما بخوانم که موجب اختلاف نشود و کسی نگوید که من از خودم کم یا زیاد می‌کنم.

بنابراین در همان زمان هم این تهمت‌ها از سوی افرادی که امروز هم زبان دراز و قدرت زیادی در رابطه با بعضی مدیریت‌ها دارند، نسبت به بیت امام مطرح می‌کردند و حتی می‌گفتند همه چیز دست حاج احمدآقاست و ایشان همه چیز را درست می‌کند. علی‌ایحال بیت امام(ره) دارد خسارتی را به خاطر حفظ آثار و اندیشه امام(ره) تحمل می‌کند که نباید متحمل آن باشد که ان‌شاءا... خداوند قدرت به آنها می‌دهد و در برابر این ناملایمات ایستادگی می‌کنند و این تهمت‌ها موثر واقع نمی‌شود. با وجود چنین هجمه مخالفت‌ها و گاه تندروی‌ها نسبت به موسسه نشرآثار امام(ره) و همچنین بیت ایشان می‌بینیم که این تندروی‌ها و مخالفت‌ها در نظر افکار عمومی موثر نمی‌افتد.

پشت تمام این مخالفت‌ها و تهمت‌ها استدلال و منطق نیست و مردم هم منطق را به‌خوبی می‌فهمند و به‌خوبی دنبال آن هستند. در این راستا یک نامه منتشرنشده از امام(ره) وجود دارد که موسسه نشر آثار امام منتشر نکرده است که اشاره می‌کند به گروهی که اتفاقا افراد مسنی هم در آن حضور دارند و به آنها می‌نویسند که چطور شده است من که سنم از شما بیشتر است، جوان‌ها منطق مرا درک می‌کنند و حرف من را می‌پذیرند اما حرف شما را نمی‌پذیرند و به دنبال شما نمی‌آیند و ببینید کجای کار اشکال دارد.

واقعیت این است برخی به‌دنبال این هستند که آنچه را خود می‌گویند همه بپسندند و به آن عمل کنند اما غافل از اینکه امام(ره) اینچنین نبود و ایشان در زمان خود مطالبی را می‌فرمودند که دانشگاهیان و جوان‌ها می‌پسندیدند و دنبال آن می‌رفتند. بنابراین اگر در پس این تهمت‌ها منطق وجود می‌داشت، قطعا می‌توانستند در این عرصه پیش بروند و در اذهان مردم تاثیر بگذارند اما چون منطق و استدلالی ندارند تا به حال نتوانستند در این عرصه موفق عمل کنند. این حرکت‌ها و رفتارها برای این افراد ثمره‌ای ندارد و تنها ضررش متوجه برنامه‌ریزی‌های مدیریتی دولت خواهد شد.

دنیای اقتصاد: بایسته‌ها و نبایسته‌های اقتصاد مقاومتی

«بایسته‌ها و نبایسته‌های اقتصاد مقاومتی»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم رضا بخشیانی است که در آن می‌خوانید؛بحث اقتصاد مقاومتی طی چند سال گذشته به طور مکرر مورد تاکید رهبر معظم انقلاب قرار گرفته است. تدوین سیاست‌های کلی اقتصاد مقاومتی در مجمع تشخیص مصلحت نظام و ابلاغ آن از سوی مقام معظم رهبری در سی‌ام بهمن سال جاری، باب جدیدی را برای بررسی مشکلات و معضلات اقتصادی کشور گشوده است.

اما به راستی اقتصاد مقاومتی چیست و بایسته‌ها و نبایسته‌های آن کدام است؟ طی هفته‌های اخیر موجی از دیدگاه‌ها و نظرات متفاوت و بعضا متناقض درخصوص عنوان «اقتصاد مقاومتی» از سوی صاحب‌نظران مختلف ارائه شده است. برخی بیشتر به تعاریف و مبانی پرداخته و برخی نیز توجه خود را معطوف به سیاست‌ها و راهکارهای اجرایی کرده‌اند. از آنجا که «اقتصاد مقاومتی» الگویی ارزشی و هنجاری از چشم‌انداز، اهداف و راهبردهای اقتصادی نظام جمهوری اسلامی در شرایط فعلی است، به طور منطقی این الگو دارای بایدها و نبایدهایی است که می‌تواند چارچوب آن را شکل داده و از پراکندگی دیدگاه‌ها و نظرات جلوگیری کند. نگارنده در ادامه بر آن است تا برخی از این بایسته‌ها و نبایسته‌ها را تبیین و تشریح کند.

اقتصاد مقاومتی نمی‌تواند اقتصادی بسته و منزوی باشد
بر خلاف تصور برخی صاحب‌نظران، شکل‌گیری اقتصاد مقاومتی بدون شکل‌دهی زنجیره‌‌ای از ارتباطات اقتصادی منطقه‌ای و بین‌المللی امکان‌پذیر نیست. نیم قرن گذشته و به ویژه دو دهه اخیر شاهد افزایش حجم تعاملات اقتصادی در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی است؛ به‌‌گونه‌ای که امروز بسیاری از کشورها از جهات مختلف اقتصادی به یکدیگر وابسته شده‌اند. البته این وابستگی از جهت مفهومی متفاوت با وابستگی است که در گذشته شاهد آن بودیم. در دو دهه اخیر نوع جدیدی از وابستگی بین کشورهای مختلف شکل گرفته که از آن با عنوان «وابستگی متقابل» یاد می‌‌شود. در این نوع وابستگی کشورها از جهات مختلف اقتصادی به یکدیگر وابسته‌اند. برای مثال اگر از یک طرف رشد اقتصادی چین مرهون حجم بالای سرمایه‌گذاری شرکت‌های اروپایی و آمریکایی است و اقتصاد چین از این جهت اقتصادی وابسته به اروپا و آمریکا ارزیابی می‌شود، از طرف دیگر بخش قابل‌توجهی از رفاه مردم کشورهای اروپایی و آمریکا مرهون کالاهای تولیدی چین است که به این کشورها صادر می‌شود. پس هرگونه خلل در ثبات اقتصادی کشوری مانند چین می‌تواند بر کیفیت و رفاه مردم این کشورها تاثیر جدی بگذارد. از همین رو بسته و منزوی بودن یک اقتصاد در دنیای امروز نه تنها به معنای استقلال بیشتر اقتصادی نیست، بلکه به معنای عدم وابستگی اقتصادی سایر کشورها به چنین اقتصادی ارزیابی می‌شود.

به زبان ساده، ثبات و رشد پایدار چنین اقتصادی برای سایر کشورها محلی از اعتنا نداشته و در دنیایی که زنجیره‌ای از وابستگی‌های متقابل اقتصادی شکل گرفته است، اقتصادی که بسته تر و منزوی‌تر باشد، ناپایدارتر و در نتیجه نامقاوم‌تر نیز خواهد بود.چ

اقتصاد مقاومتی نمی‌تواند اقتصادی ریاضتی باشد
برخی صاحب‌نظران عنوان داشته‌اند که اقتصاد مقاومتی تعبیر دیگری از اقتصاد ریاضتی و درواقع همان سیاست ریاضت اقتصادی است. در سیاست‌های مبتنی بر ریاضت اقتصادی، دولت‌ها با کاهش مخارج عمومی و افزایش مالیات‌ها، سعی می‌کنند کسری بودجه و بدهی‌های خود را در شرایط بحران اقتصادی کاهش دهند. در این حالت مردم به‌رغم دریافت خدمات کمتر- مانند خدمات بهداشتی، آموزشی و...- مالیات بیشتری می‌پردازند. این درحالی است که در ابلاغیه سیاست‌های کلی اقتصاد مقاومتی، هیچ سیاست یا رویکردی که نشان‌دهنده توصیه و تاکید بر سیاست‌های ریاضت اقتصادی باشد به چشم نمی‌خورد. در مقابل، در بند اول سیاست‌ها بر «تامین شرایط و فعال‌سازی کلیه امکانات و منابع مالی و سرمایه‌های انسانی و علمی کشور به منظور توسعه کارآفرینی و به حداکثر رساندن مشارکت آحاد جامعه در فعالیت‌های اقتصادی با تسهیل و تشویق همکاری‌های جمعی و تاکید بر ارتقای درآمد و نقش طبقات کم‌درآمد و متوسط» تاکید شده است. بنابراین نمی‌توان اقتصاد مقاومتی را اقتصادی ریاضتی دانست.

اقتصاد مقاومتی، نمی‌تواند اقتصادی دولتی باشد
برخی صاحب‌نظران اقتصاد مقاومتی را اقتصادی دانسته‌اند که دولت در آن از بیشترین نقش و سهم برخوردار است. این نگاه سبب می‌شود تا همچنان حجمی بزرگی از مداخلات تصدی‌گرایانه دولت در اقتصاد ایران به بهانه اقتصاد مقامتی، تشدید تحریم‌ها و... توجیه شود. همان‌طور که اشاره شد با مطالعه اجمالی سیاست‌های کلی اقتصاد مقاومتی می‌توان دریافت که بخش قابل‌توجهی از این سیاست‌ها متوجه فعالیت‌های دولت است، اما نه متوجه فعالیت‌های تصدی‌گرایانه دولت، بلکه متوجه فعالیت‌های عرصه سیاست‌گذاری دولت. کاهش حضور اجرایی و تصدی‌گرایانه دولت در اقتصاد، فراهم‌سازی حضور بیشتر بخش خصوصی و غیردولتی، کاهش انحصار شرکت‌های دولتی و شبه دولتی، اصلاح نظام اداری، تحقق دولت الکترونیک و... همگی از جمله سرفصل‌های مهم عرصه سیاست‌گذاری است که دولت متولی آن است. شاید به همین دلیل باشد که رهبر معظم انقلاب سیاست‌های کلی اقتصاد مقاومتی را «در ادامه و تکمیل سیاست‌های گذشته، خصوصا سیاست‌های کلی اصل 44 قانون اساسی» ارزیابی کرده‌اند. بنابراین اقتصاد مقاومتی نمی‌تواند اقتصادی دولتی، غیرفعال، کند و دست و پاگیر باشد. اقتصاد مقاومتی اقتصادی است که سهم اصلی فعالیت‌های اقتصادی در آن متعلق به بخش خصوصی و غیردولتی خلاق، کارآفرین و نوآور است. در چنین اقتصادی دولت بیشتر بر نقش‌های پشتیبانی، هدایت و نظارت تکیه خواهد داشت.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها