روزنامه خندان

آجر

طنز در روزنامه های کشور کم پیدا می شود و این یعنی روزنامه ها کم لبخند می‌زنند و آنها که روزنامه می‌خوانند هم به تبعیت از رسانه محبوب شان کمتر می خندند. حکمت ستون روزنامه خندان، در این است که طنز همه روزنامه های کشور را جمع کنیم و در جام جم آنلاین برسانیم به دست تان تا هر صبح، دستکم در اینترنت گردی روزانه، لبخندی روی لب تان بنشیند.
کد خبر: ۶۴۵۶۴۹
آجر

کیهان: آجر (گفت و شنود)

گفت: اوباما شرکت‌هایی را که قصد رابطه تجاری با ایران دارند تهدید کرده و گفته است؛ مانند یک تن آجر روی سرتان خراب می‌شویم!
گفتم: معلوم است که هنوز از حال و هوای گاوچرانی بیرون نیامده است.

گفت: ولی الان چند سال است که اوباما همه را تهدید می‌کند، پس چرا تا حالا هیچ غلطی نکرده است؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! وزیر خزانه‌داری آمریکا گفته است هزاران شرکت آمریکایی و اروپایی با ارائه اطلاعات غلط تحریم‌ها را دور زده‌اند.

گفت: اگر یک هزارم تهدیدها را عملی کرده بود، الان در آمریکا و اروپا هیچ شرکتی وجود نداشت.
گفتم: یارو 3 سال بود که در یکی از میدان‌های تهران گدایی می‌کرد و می‌گفت؛ پول کرایه ماشین برای رفتن به کرج را ندارم! یکی بهش گفت؛ مردک در این 3 سال اگر پیاده رفته بودی تا حالا از قطب شمال هم رد شده بودی!

سیاست روز: عزتمندانه!

وزیر کشور: اگر درک عمیقی از مواد مخدر داشته باشیم، آن وقت می‌توانیم جایگاه خود را در این حوزه بشناسیم.
منظور از «درک عمیق» در جمله فوق چیست؟
الف) خودمان یک «پک» بزنیم ببینیم چی به چی هست!
ب) روزی یک «حب» بالا بیندازیم تا ببینیم دنیا دست کیست!
ج) هفته ای یک بار «تزریق» کنیم تا جایگاه‌مان را در این حوزه بیشتر بشناسیم.
د) هر سه مورد بالا صحیح است.

علی لاریجانی: دموکراسی در گرداب مرگ کاذب خود،‌ در بی‌حسی کامل نابود می‌شود و جامعه غربی مومیایی زیر بار مدح و ثنای خود به معنای واقعی کلمه خفه شده است.
عبارت فوق در کدام یک از علوم زیر کاربرد دارد؟
الف) علم ریاضی – برای حل مسئله فیثاغورث
ب) علم نجوم – برای اکتشاف ستاره‌های جدید
ج) علم رمل و اسطرلاب – برای کشف مسائل نامکشوفه طبیعت
د) علم پزشکی – برای استفاده از جوشانده این جملات و درمان ریزش مو

جراید: سخنگوی فدراسیون کشتی به یک خبرنگار ...زد.
نقطه چین بالا را با یکی از گزینه‌های زیر پر کنید.
الف) فن فیتیله پیچ
ب) فن سر زیر بغل
ج) فن پیچ پیچک
د) سیلی

در کدام یک از جملات زیر واژه «عزتمندانه» وجود دارد؟
الف) مرحله جدید توزیع «سبد کالا» به زودی آغاز می‌شود.
ب) سازمان هدفمندی : زمان پرداخت یارانه‌ها مشخص نیست.
ج) وزیر کار: بازنشسته‌ها امشب دویست و پنجاه هزار تومان می‌گیرند.
د) یک نماینده مجلس: اظهارات وزیر امور خارجه عزتمندانه نیست.

شرق: شهرداری از نردبان شکایت کرد

شهرداری (با مسوولیت محدود) گزارش زیر را از خودش بروز داد. مطالب توی پرانتز کار ما و باقی مطالب کار طنزنویسان شهرداری است:

به‌دنبال حادثه تاسف‌بار حریق در ساختمان 117 خیابان جمهوری اسلامی و مصاحبه شهردار تهران مبنی بر رسیدگی دقیق و فنی به موضوع (الان با دقیق و فنی آشنا می‌شویم) و یافته‌های تیم‌های بازرسی به شرح زیر است:

1- مجددا ضایعه درگذشت دونفر از شهروندان را در این حادثه تسلیت عرض کرده و مراتب همدردی خود را با خانواده این عزیزان و مردم تهران اعلام می‌کنیم. (مجددا نه. چون نمی‌دانیم کجا تسلیت گفتند. مجلس ختم هم که نرفته بودند. پس لابد منظورشان از مجددا همان جدیدا است.)

2- بررسی‌های انجام‌شده حاکی از آن است که فرماندهی عملیات امداد و نجات در صحنه با جسارت و مهارت کامل انجام گرفته است. (از شهروندان تقاضا می‌شود برای اینکه مدیران، مسوولان، سخنگویان و فرماندهی عملیات که با جسارت و مهارت کامل قضیه را فرماندهی کرده‌اند، چشم نخورند، یک مشت اسفند دود کنید. همین الان و سریع، چون مدیران ما در خطر چشم‌خوردن هستند.)
3- آنچه تاکنون به‌عنوان جمع‌بندی‌های اولیه به دست آمده حاکی از تاثیرگذاری منفی دو مساله عدم عملیاتی‌شدن نردبان اول و شلوغی و ازدحام صحنه حادثه است. (پس متوجه شدیم تقصیر مردم است که صحنه حادثه را شلوغ کردند. لطفا مردم از مسوولان که جسارت و مهارت کامل دارند، عذرخواهی کنند و قول بدهند دیگر شلوغی نمی‌کنند.)

4- ... وجود مقادیر معتنابهی از وسایل و اشیای قابل‌حریق مثل نخ، البسه و پشم‌شیشه در مسیر پله‌ها از دیگر عوامل اصلی این حادثه بوده است. (کجای دنیا در کارگاه دوزندگی نخ و البسه و پشم‌شیشه وجود دارد؟ دوزندگان عزیز برای پیشگیری از آتش‌سوزی لطفا جای نخ و سوزن و پشم‌شیشه، از آجر، بلوک سیمانی، تیرآهن و شترگلو استفاده کنند. ممنون.)

5- بررسی عملکرد عملیات نجات سال‌های گذشته توسط آتش‌نشانی، نشانگر افزایش مهارت و استفاده بهینه از ابزار و امکانات موجود در سازمان است. (بله. مردم در این فاصله رفته‌اند باشگاه و تمرین کرده‌اند که در «استقرار مستحکم خود لب پنجره» ناتوانی نداشته باشند.)

6- در خاتمه متذکر می‌شویم شهرداری تهران همچنان خود را آماده خدمت‌رسانی به مردم در حوادث احتمالی پیش‌رو دانسته و... (خب. مردم توجه کنند که شهرداری اعلام آمادگی کرده خدمت مردم برسد. یعنی خدمت‌رسانی کند. برای همین زیر پل مراقب ریختن پل، در تونل مترو مراقب سیلاب، در ایستگاه مترو مراقب دستفروش‌ها که خودشان را پرت نکنند پایین و در هنگام آتش‌سوزی مراقب لب پنجره باشند.)

پایان‌بندی

بعد از نزدیک به یک‌ماه انشای بالا را شهرداری منتشر کرده و دریغ از دوخط ابراز تاسف یا قبول مسوولیت. ما متوجه شدیم بنا بر نامه بالا، مقصر اصلی نردبان بوده و بدهی 430میلیونی شهرداری به شرکت یویکو ماگیروسو، ضعف مدیریت و چه‌وچه ربطی به هیچ‌چیز دیگر نداشته است.

نتیجه‌گیری

نتیجه می‌گیریم در اینجا همیشه اشیای بی‌جان مقصر هستند.

آرمان: اسم فیلمت رو می‌ذاشتی عصبانی هستم!

دیشب به محض خوابیدن وارد اختتامیه جشنواره فیلم فجر شدم، به محض ورود یک نفر یقه‌ام را گرفت و گفت «هرچی قراره خواب ببینی همین الان با خودم هماهنگ کن!» جواب دادم «آخه من که الان نمی‌دونم چی قراره خواب ببینم که برای جنابعالی تعریف کنم» ایشان در حالیکه ول کن یقه نبود گفت «چه فرقی می‌کنه؟ می‌خوای من تعریف کنم چه خوابی ببینی؟!» سرم را به نشانه تایید در‌‌ همان شرایط تکان دادم، ایشان یقه را شل کرد، لباسش را مرتب و صدایش را صاف کرد و گفت «جایزه بهترین فیلم از نگاه داوران محترم جشنواره متشکل از آقایان عباسی، سلحشور، شمقدری، رابرت دونیرو (!) و بازهم آقای عباسی به فیلم معراجی‌ها تعلق می‌گیره» جواب دادم «به به!» ایشان بدون توجه به من در حالیکه به افق نگاه می‌کرد ادامه داد «جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد به سید جواد هاشمی بخاطر بازی در فیلم اخراجی‌های ۱ و همچنین جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل مرد به جناب آقای سید جواد هاشمی بخاطر بازی در فیلم اخراجی‌های ۲، جایزه بهترین جلوه‌های ویژه ضمن تشکر از فیلم «چ» ساخته ابراهیم حاتمی کیا به معراجی‌ها می‌رسه چون جلوه‌های ویژه‌اش دیگه انصافا خیلی ویژه بود و بازیگران و بدلکاران بازی خودشان را در شرایط واقعی انجام می‌دادند؛ جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن...» در این لحظه ایشان کمی مکث کرد و سپس نگاهی به من کرد و ناگهان با پشت دست سه بار به پشت دهانم زد و ادامه داد «جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل زن...» مجددا مکث کرد و این بار هم بدون کوچک‌ترین نوآوری‌‌ همان عمل قبل را به‌‌ همان میزان تکرار کرد و صحبت‌هایشان را ادامه داد «جایزه بهترین کارگردانی و فیلمنامه به آقای شورجه بخاطر فیلم بعدی ایشان تعلق می‌گیره که هنوز در مرحله پیش تولید است منتهی چون ما عاشق سینمای شورجه هستیم پیش بینی می‌کنیم این فیلم بهترین فیلم امسال خواهد بود، جایزه بهترین صدا برداری به خودم چون انصافا با صدا حال می‌کنی یا نه؟! جایزه بهترین چهره‌پردازی هم دیگه برخلاف میل باطنی‌ام به خودم تعلق می‌گیره، آهان...! داشت یادم می‌رفت، جایزه بهترین فیلمبردای هم به ماهاتما کاپور بخاطر فیلم شعله و سکانس خاطره انگیزه حمله جبارسینگ به دهکده آمیتا پاچان اینا تعلق می‌گیره!» جواب دادم «این فیلم که خیلی قدیمیه، ربطی به جشنواره امسال نداره!» در همین حین رضا درمیشیان وارد خوابم شد و گفت «من از اینکه انصراف فیلم خودم را اعلام کردم، اصلا عصبانی نیستم!» درحالیکه ایشان هق هق گریه می‌کرد، جواب دادم «تقصیر خودت بود رضا جان، اگر اسم فیلمت رو عصبانی هستم یا دستتو بکش بینیم بابا، با من کل کل نکن داداش می‌ذاشتی مطمئن باش مجبور نمی‌شدی کناره گیری کنی، حالا همه اینا برای آدم تجربه می‌شه، انشاا... جشنواره‌های آینده با برنامه ریزی درست‌تری شرکت می‌کنی و کنار نمی‌کشی» و از خواب بیدار شدم!

قدس: مش غضنفر و سگ های ولگرد

مو فِکِر مِکِردُم اگِر ای سِبد کالا رِ بِزِما بِدَن دِگه هَمّه مشکلاتِما حل مِره ولی نِرفت؛ ...

بِرِیهمی هَم هرشب مُرُم با پیکان خُوسُرُم مسافرکیشی مُکُنُم. دیشب آخِرایِ شب یَک مسافر بِزِم خورد که مِرفت طِرفای پایین شهر. مویَم بُردُمِشُ وَختی وَرمِگِشتُم ناسَن پیکانِ چَنتا جُلّ خوردُ خاموش رَفت.

هَم آمدُم پایین بیبینُم چیکارِش رِفته ناسَن یَک چیزی هَمچه ساق پام رِ کَلَف زد که دادُم به هوا رَفت. وَرگِشتُم دیدُم یَک کُچّه سَگیه که مَلوم بود ایقذَر گُشنه یِ که لِنگایِ سیخَکیِ مو رِ با اُستُقون اِشتبا گیریفته.

هَموجور که از دردِ کَلَفِشُ ترسِ هار بودنِش داشتُم به خودُم مِلِرزیدُمُ با لِنگِ دِگَم بِزِش لَقَط مِنداختُم که بِتِرسه یُ دَر بره، دیدُم 4 تا سگ دِگه اَزی گُنده تر به سمتُم کِلّه کِردَنُ دِرَن میَن بُخورَنُم. مویَم جینگی خودُم رِ کِشال دادُمُ رسوندُم تو ماشینُ دَرا رِ چِفت کِردُمُ ایقذَر هَمونجه موندُم تا اینا خودِشا خِسته رِفتَنُ رِفتن یَکنِفر دِگه عین مو رِ گیر بیِرَنُ کَلَفِش بِزِنَن.

حالا مو یِ مَش غضنفر موندُم بِرِی چی بایِست به شهرِ مَقبولی عینِ مِشَد ایقذَر سَگایِ ولگرد تارتُ پارت بِشَنُ از آدمایَم راحتتر به زندگانیشا ادامه بِدَنُ هیچ سازمانُ جاییَم نَبِشه که اینارِ بیگیره بُبُره یا بُکوشه. اگِر ایناها یَک چیز قیمتی بودن که تاحالان صَددِفه جَمشا کِرده بودَن!

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها