جام جم: آن برف بود که پر توان زد
دست آسمان خدا درد نکند با این برف خوشگل و قشنگش که حرف ندارد. آدم دلش نمیآید از ستادهای برفروبی درخواست کمک کند. ازبس که مدتی است بلاتشبیه مثل برف ندیدهها هستیم. چیه؟... آدم برف ندیده، ندیدید؟!.... بارها گفتهام و بار دگر میگویم؛ ای کاش به جای این همه ستاد برفروبی، یک چندتا ستاد حرفروبی هم در جامعه مستقر میکردیم. جای دوری نمیرفت.
استراتژی دومنظوره:
در زمستان برفروبی میکنم / پشت پارو کار خوبی میکنم
هر کسی هم حرف مفتی زد خفن / پشت یارو، حرف روبی میکنم
جاده لغزنده است؛ بگذریم. گویا داشتیم عرض میکردیم که آنقدر در اکثر نقاط کشور، برف خوبی آمده که شاید اینبار بشود گفت: «آن برف بود که پر توان زد»؛ یعنی برف هم اگر میآید، باید درست و حسابی بیاید که به زحمتش بیرزد. البته، برف هم مثل باران، رحمت است؛ اگر در جاهایی باعث زحمت میشود، به خاطر خود ماست و برخی مدیریتهایی که هرساله با آمدن برف غافلگیر میشوند. نمیدانم آسمان چرا اینقدر اصرار دارد که از اصل غافلگیری استفاده کند؟ یعنی واقعا هیچ راه و روش دیگری برای تعیین و تشخیص میزان توانایی مدیران دلسوز و کارآمد نیست؟...
جاده لغزنده است؛ بازهم بگذریم. انگار داشتیم راجع به برف حرف میزدیم که چقدر خوب و قشنگ است. اجازه بدهید یک خرده مستند صحبت کنم. در خبرها آمده بود که بارش شدید و کم سابقه برف در شهرهای شمالی کشور، باعث آن شد تا رئیسجمهور محترم و برفدوست کشورمان، جناب آقای دکتر حسن روحانی، بلافاصله وزرای کشور، نیرو و راه و شهرسازی را دور هم جمع و جور و آنها را موظف کند تا در اسرع وقت، پیگیریهای لازم را برای بهبود زندگی ساکنان این مناطق که شنیده شده بعضا دچار بیگازی، بیبرقی و بیآبی شدهاند؛ به انجام و بلکه به سرانجام برسانند. یکی از جراید (که نخواستیم نامش فاشتر شود!) اینگونه در این باره تیتر زده بود: «برف سنگین، دولت روحانی را به مبارزه طلبید». حالا بیا درستش کن؛ برف هم سیاسی شد رفت!
بسته پیشنهادی: ما چنان در زمینه بستهبندی انواع و اقسام پیشنهادهای مختلف فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و... تخصصی برای خودمان به هم زدهایم که چشمبسته و در زیر بارش شدیداللحن برف و باران نیز، قادر به انجام این عمل شریف میباشیم. بنابراین تحویل بگیرید:
1 ـ اخطار به آسمان: به صورت مکتوب و کاملا جدی به آسمان هشدار داده شود که بعد از این، بیشتر با مسئولان اجرایی کشور هماهنگ باشد. غافلگیرانه و خودجوش اقدام به بارش برف و باران نکند.
2 ـ دعوت از برف: از برف خواسته شود، اگر راست میگوید، به جای ریختن در شهرهای شمال کشور که دور از مرکز هستند؛ در خود پایتخت بریزد که هم مراکز اجرایی و امکانات بیشتر هست و هم خود مسئولان در متن بارش برف حضور دارند و این ممکن است روی خدمترسانی سریعتر آنها اثرگذار باشد.
3ـ برفروبی فراجناحی: ملت و دولت، طرفدار هر گرایش و جریانی که هستند، در موقع برفروبی از سطح معابر و گذرگاههای شهرخوابیده در زیر برف، به هم کمک کنند. بعید است که پاروها هم تمایلات جناحی داشته باشند. گرچه، کسانی خواسته باشند برف را سیاسی کنند. پارو این کاره نیست. یعنی پارو لزوما تابع یارو نیست. فلذا راه بیفتید داخل کوچهها برای کمکرسانی... آهای... برف... پارو... میکنیم... چه کسی بود صدا زد ما را؟...
کیهان: نابغه! (گفت و شنود)
گفت: چرا نُچنُچ میکنی؟!
گفتم: خیلی خطرناک است! معلوم نیست چرا برخی از مدعیان اصلاحات، مسائل امنیتی را رعایت نمیکنند؟!
گفت: چطور مگه؟! چی شده؟!
گفتم: روزنامه زنجیرهای آفتابیزد در صفحه اول خود با اشاره به بیتدبیری در توزیع سبد کالا، از قول شخصی بنام «بهمن آرمان» تیتر زده که «این صفهای طویل نشاندهنده هشت سال بیتدبیری است»!
گفت: خب! کجای این تیتر و آن اظهارنظر نشانه بیتوجهی به مسائل امنیتی است؟!
گفتم: مرد حسابی! یعنی نمیدانند که آمریکا و کشورهای اروپایی با بزرگترین بحران اقتصادی تاریخ خود روبرو هستند؟! خب! ممکن است این اقتصاددان نابغه را بدزدند و با خود ببرند!
سیاست روز: تجلیل از خانواده محترم رجبی
جراید: مسافران قطار- مشهد - تهران که در برف گیر کرده است میگویند سرویسهای بهداشتی هم یخ زده بوده و البته فقط آب و چای در دسترس بوده است.
با توجه به این خبر کدام یک از گزینههای زیر صحیح است؟
الف) در هنگام سفر با قطار با خودتان چای و آب نبرید در قطار این جور چیزها پیدا میشود.
ب) در هنگام سفر با قطار یک سرویس بهداشتی به همراه داشته باشید.
ج) در هنگام سفر با قطار یک بطری «ضدیخ» به همراه داشته باشید.
د) پیش از حرکت با قطار همه امور مرتبط با قضای حاجت و نظایر آن را با دقت و حساسیت کامل انجام بدهید تا محتاج سرویس بهداشتی یخزده نشوید.
فرمانده انتظامی کرمانشاه: به هیچ عنوان مرگ مرد ۶۰ ساله در مقابل فروشگاه زنجیرهای محل توزیع سبد کالا به وجود آمده ارتباطی به ازدحام جمعیت یا چیزی شبیه به این نداشته است.
شما کدام یک از دلایل زیر را عامل مرگ پیرمرد شصت ساله کرمانشاهی میدانید؟
الف) سرمای هوا در سیبری
ب) رانش زمین در چین
ج) غرق شدن کشتی در سومالی
د) وقوع گردباد در کانادا
نماینده نوشهر: از مدیرکل گاز استان به دلیل قطع نشدن گاز شهری تشکر میکنم.
به نظر شما تشکر بعدی این نماینده از کدام مسئول زیر است؟
الف) مسئول نانوایی خیابان هجدهم نوشهر به دلیل رعایت بهداشت و پخت به موقع نان
ب) مسئول پاسخگویی تلفن ۱۱۹ به دلیل دقت در اعلام ساعت
ج) مسئول اداره آبخیزداری محمودآباد سفلی به دلیل همینجور الکی!
د) خانواده محترم رجبی به دلیل مشارکت قوی در امور مجهول
فرماندار تنکابن: ما برای این حجم بارش برف آمادگی نداشتیم. هواشناسی تنها بارش برف و باران را پیشبینی کرده و نگفته بود بناست دو متر برف بیاید.
با توجه به این فرمایش متین و منطقی آقای فرماندار کدام یک از پیشنهادهای زیر عملیتر است؟
الف) رئیس هواشناسی به دلیل قصور باید به دار مجازات آویخته شود.
ب) از این به بعد در هر منطقه از کشور باید متناسب با میزان آمادگی فرمانداران "برف" ببارد و در همین راستا با برفهای خودسر و خاطی برخورد میشود.
ج) ننجون به دلیل نشر اکاذیب باید به مدت یک ماه زیر برف دو متری حبس شود و در این مدت اداره امور مربوط به ستون طنز سیاست روز بر عهده آقای فرماندار باشد.
د) فرماندار محترم تنکابن با حفظ سمت به عنوان رئیس سازمان هواشناسی منصوب شود.
آرمان: این چه وضعه صف بستنه؟!
قرصها که اثر کردند، خودم را سبد به دست در صف دریافت سبد کالا پیدا کردم، در صف آقایان کوچکزاده، نوبخت، قاضیزاده، باهنر و غلامحسین الهام حضور داشتند، پس از چند ساعت معطلی آقای کوچکزاده بالای یک چهار پایه رفت و با صدایی که تا ته صف را تحت پوشش قرار میداد، گفت «چرا در بحث سیاست خارجی، عزت ملی را فروختند؟!» پس از گفتن این جمله آقای باهنر ناراحت شدند و گفتند «ما به موقع از برخی واژهها استفاده نمیکنیم.
این چه طرز صحبت کردنه؟!» غلامحسین الهام که در حال فکر کردن بود، گفت «شاید منظورشان خودروی ملی بوده و اشتباه لپی رخ داده، پیشنهاد میدهم یک سازمان رفع اشتباه لپی راهاندازی کنیم» آقای باهنر بدون توجه به صحبتهای ایشان ادامه داد: «آقای کوچکزاده از این موضوع عصبانی نشوند» همینطور که فاصلهام را با آقای کوچکزاده رعایت میکردم، با احتیاط پرسیدم «چرا عصبانی بشن؟! نمایندگان الگوی مردم هستند و ادبیات کاربردی آنها دقیقا مورد توجه مردم است» آقای باهنر سرش را به نشانه تایید تکان داد و گفت «غلط میکند کسی عزت ملت را بفروشد!» از این پارادوکس لحظهای شوکه شدم اما خودم را نباختم و فریاد زدم «ای کسانی که میخواهید عزت را بفروشید، دستتون رو بکشید بینیم بابا!».
در همین حین غلامحسین الهام که پشت به ما بود، گفت «از الان بگم من برای پست ریاست سازمان رفع اشتباه لپی وقت ندارمها» پس از گفتن این جمله آقای قاضیزاده بالای چهار پایه رفت و رو به جمعیت گفت «چرا به برخی از افراد مرفه سبد کالا تعلق میگیرد اما به کارگران تعلق نمیگیرد؟» همینطور که از شدت فشار توی صف جلو و عقب میرفتیم، آقای کوچکزاده پاسخ دادند «شنبه همین هفته ۵۰ کارگر دانشکده در کلاس من آمدند و گفتند آقای دکتر چرا سبد کالا به ما تعلق نگرفته است».
غلامحسین الهام پس از شنیدن این جمله گفت «شما هم دکتر شدید؟! بگذریم... قدیما دانشگاهها جای کارمندان بود، اینکه امروز به جای کارمندان در دانشگاهها شاهد حضور کارگران هستیم، از برکات عدالت محوری دولت قبلی است» سپس آقای نوبخت که بیسر و صدا ایستاده بود چیزی در گوش آقای کوچکزاده گفت، پس از گفتن این حرف، آقای کوچکزاده چشمانش گرد شد و گفت «چطور میتوانید بگویید تذکراتم را یواشکی به شما بگویم!؟».
وقتی دیدم کار دارد بالا میگیرد، گفتم «لطفا عصبانی نشید، آقای نوبخت نخواستند ریا بشه!» سپس غلامحسین الهام گفت «هرچه فکر میکنم حتی برای ریاست ستاد ساماندهی صف دریافت سبد کالا هم وقت ندارم چه برسد به ریاست سازمان!» همینطور که همه داشتند به یکدیگر چپ چپ نگاه میکردند و تحت فشار تکان میخوردند، یک نفر از انتهای صف در حالیکه به جمعیت زل زده بود، با لبخند گفت «من از شما میپرسم! این چه وضعه صف بستنه؟! اون سبد رو لولو برد! خشکه حساب میکردید مشتری شیم، انقدر هم ملت آلاخون والاخون نمیشدن دیگه!»
قدس: مش غضنفر و خوشحالی از کاهش بارش نزولات
ما تو میلانِما یَک مَش صَفَر نامی دِرِم که یَک دُکونِ خُردویِ خرّازی دِره یُ اونجه رِ کِرده پاتوقِ پیرپاتالایِ مُحَلّ.
دیشب که رفتُم به دُکونِش تا یَکمِتر لیفَند بِرِیِ تُنبونُم بِخِرُم دیدُم واز یَک سه چارتایی از قِدیمیایِ مُحَلّ اونجه لوکّه یَنُ دِرَن بِرِیِ هوایِ مِشَدُ ایکه امسال بارندگیا کَم رِفته یُ یَک برفُ بارونِ درست دَرمونی نِیامده حرف مِزِدَن. هَموجور که ایناها هَمَّشا داشتن مِنالیدَنُ مُگُفتَن بایِست بِرِم داعا کُنِم که خدا بارندگیا رِ بیشتر کُنه ناسَن یَکدِنَشا گفتِگ مو که داعا مُکُنُم هَم هیچّه برفُ بارون نَیه.
تا ایره گفتِگ باقیَشا واچُرتیدَنُ یَخَنِش رِ گیریفتنُ گفتن چی مِگی یَره؟ گفتِگ اگِر بِچّه شمایَم عینِ بِچّه مو خِنَش سمتِ پایین شهر مُبود هَمی داعا رِ مِکِردِن بِرِیکه اونجه ها هَمّه یِ میلانایُ خیابوناشا خاکیِ یُ زِمینِش غُردَبّه یِ، بِرِیِهَمی هَم یَک چَکِ بارونُ برفی که میه، دِگه تا هَم چَنروزُ چَنهَفته بعدِش آبُ یَخُ گِلُ شُل تو میلاناشا لوکّه مِره یُ ایقذَر زندِگیاشایُ لباساشا ناشور مِره یُ خودِشا به زِمین مُخورَنُ اذیت مِرَن که مِخَن صدسال برفُ بارون نَیه.
حالا مو یِ مَش غضنفر موندُم بِرِیچی باید تو یَک شهر، امکاناتِ شهری ایقذَر نابرابر تقسیم بِره که برفُ بارون بِرِیِ یَکعِده بالاشهری، عشقُ حالُ لذت بیِره یُ بِرِیِ یَکعِده پایین شهری، مصیبتُ عذابُ سختی؟.
تهران امروز: ساقیا بهر من آور سبد کالایی!
نیست دیگر به دل من هوس صهبایی
ساقیا بهر من آور سبد کالایی!
اولویت به خدا با من شیدا باشد
«در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی»
کیست مفلستر از این شاعر مسکین که منم؟
«خرقه جایی گرو باده و دفتر جایی»
بی تعلل سبدم را بده و شادم کن
بهخدا گر ندهی کِش بروم از جایی!
داخل خمره، برنجام ده و در جام، پنیر!
روغنم را پس از آن، در قدحی- مینایی!
ای به قربان تو و مرحمت والایت
کس ندیدهست چنین مرحمت والایی
گیرم اندر صف کالا و هجوم مردم
بشکند از منِ محنتزده، دستی- پایی!
دست و پایم به فدای سبد کالایت
سر من هم شکند، نیست مرا پروایی
دست و پا و سر من گر برود باکی نیست
باز صد شکر که باقیست دگر اعضایی
توی صف یکسره هل دادم و هل دادندم
نیست این جز کنش و واکنش زیبایی!
یک نفر از تهِ صف تا سرِ صف برد هجوم
مات ماندم که عجب حمله برق آسایی!
دیگری گفت:کجا؟گفت:شما را سنهنه!
ناگهان گشت بهپا داخل صف، دعوایی
از سر و کله هم خلق چو بالا رفتند
پیری افتاد به زیر قدمِ بُرنایی
آن کرامت که از آن دم زدهای جز این نیست
نیست در لطف تو یک ذرّه اگر-امایی!
نازم این لطفِ کریمانه و شاهانه تو
کان بیرزد به چنین محنت جانفرسایی!
شکر گویم که خدا کرد دعایم را گوش
چون طلب کردم از او دولت روشنرایی
«این حدیثم چه خوش آمد که سحرگه میگفت»
بر در میکده با هلهله یک بابایی(!):
عقل و تدبیر گر این است که ساقی دارد
«وای اگر از پس امروز بوَد فردایی»!
بس کن ای شاعر ناپخته که شعرت همه بود
شوخی بیمزهای، صحبت بیمعنایی!
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگو با محسن بهرامی، گوینده کتاب «مسیح بازمصلوب»
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم: