طنز در روزنامه های کشور کم پیدا می شود و این یعنی روزنامه ها کم لبخند می‌زنند و آنها که روزنامه می‌خوانند هم به تبعیت از رسانه محبوب شان کمتر می خندند. حکمت ستون روزنامه خندان، در این است که طنز همه روزنامه های کشور را جمع کنیم و در جام جم آنلاین برسانیم به دست تان تا هر صبح، دستکم در اینترنت گردی روزانه، لبخندی روی لب تان بنشیند.
کد خبر: ۶۴۳۹۴۸
یک چیزهایی دارد یادم می‌آید...

تهران امروز : نیت خیر مگردان !
«نیت خیر مگردان که مبارک فالیست»
اعتدال سبدی را که خوش استعدالیست!*
ماه من در صف کالاست، ندارم گله ای
این سه ساعت صف اگر چند به چشمم سالیست
آب و نان را به سبد ریخته، دستم دادند
بردمش خانه و دیدم همه نان خالیست
«ای که انگشت نمایی به کرم در همه شهر»
هِی کرم کن که همین شیوه به شدّت عالیست
در مقامی که در آن فعل پسندیده کم است
نیت خیر خودش حادثه ای جنجالیست
ای که در پورشه ایراد گرفتی به سبد!
«حال مردم تو چه دانی که چه مشکل حالیست!؟»
تو که یک لقمه نبردی به دهان بی تفصیل
نان چه دانی که سر سفره ی مان اجمالیست
هر کسی هر چه دلش خواست به ما-مثل تو-گفت
«که دهان تو در این نکته خوش استدلالیست»
در سرِ ما که هوای دوبی و های پِر نیست
چون خرید من و ماهم فقط از بقالیست
شال کشمیر نمی خواهد و برد یمنی
آن که نان شب او بسته به لطف شالیست
من که یارم کرمش -حد اقل- کیلویی ست
چه خبر دارم از آن که، کرمش مثقالیست!
گر چه طرح سبدی فکر بدی نیست ولی
غالبا دیده شده ، جنس سبد پوشالیست
شأن ملت صف ارزاق در این سرما نیست
وه! که در کار ضعیفان عجبت اهمالیست!
خاصه در کشور ایران که خدا را صد شکر
معدن پسته و نفت و مس و گاز و قالیست
نَقل یا نُقل مجالس نشویم آخر کار
ما که خود چشمه ای از غیرت مان نقّالیست
این که «ما قال» مهم است در آن حرفی نیست
گاه سنگینی قول و سخن از «من قالیست»
خوب شد، این محک تجربه آمد به میان
گر چه شاید همه از دولت بد اقبالیست
*کلمه«اعتدال» را برای اولین بار در «فرهنگستان زبان فارسی خودم» به باب «استفعال» برده ام و این فعل بعد از این تکرار نخواهد شد،کمترین فایده اش رفع مشکل کمبود قوافی است!

شرق: یک چیزهایی دارد یادم می‌آید...

یک چیزی یادم آمد که تا یادم نرفته بگویم. خیلی‌ها نقشه می‌کشند که چطوری بانک بزنند تا پولدار شوند، اما یک بابکی هم بود از رانندگی بانک مرکزی شروع کرد بعد جای اینکه بانک بزند، برای خودش بانک خصوصی زد. یک خاوری هم بود که می‌خواست بانک بزند، بعد دید خودش رییس بانک است. تصمیم گرفت خودزنی کند و بانک خودش و جیب مردم را بزند و برود کانادا، بغل سلین دیون. از قدیم هم گفتند قطره‌قطره جمع شود. ملت هم قطره‌قطره عرق می‌ریزند و قطره‌قطره سرمایه جمع می‌کنند، وانگهی دریا که شد، کشتی‌بان را سیاستی سلین دیونی و انحرافی می‌آید. اصلا یک‌طوری شده من می‌روم بانک، اول کارت شناسایی رییس بانک را می‌بینم که انحرافی چیزی نداشته باشد. بعد پول برق هم بدهم، حتما ازشان رسید می‌گیرم که بعد نزنند زیرش.
الان کار بانکی می‌کنی، 700تومان کارمزد خدمات بانکی و 57هزارتومان کارمزد هزینه سفر انحرافی و همسایگی سلین دیون از مشتری کم می‌کنند، لابد.
یک‌چیز دیگر هم یادم افتاد. یک راه پول‌درآوردن این است که آدم کار کند. یک راه دیگرش این است که برای آدم کارگر کار کند. یک راه هم این است که کارگران برای خودشان کار کنند، اما پولشان را بدهند به سازمان تامین‌اجتماعی و ما پولشان را خرج آگهی و کارت‌هدیه و چی‌وچی کنیم. توی فیش حقوقی کارگران قرار شده بنویسند: «624323 ریال کسر، بابت خرج آگهی و کارت‌هدیه توسط مرتضوی». شاید بپرسید چرا به این موضوعات قدیمی می‌پردازیم؟ و آیا ما سوژه کم آورده‌ایم؟ و آیا ما جزو کم‌آورندگانیم؟ نه. ما هم مثل ملت حافظه تاریخی نداریم. هرچندوقت‌یک‌بار یکهو یک چیزهایی یادمان می‌آید که می‌بینیم هنوز جاش خوب نشده و خسارتش پرداخت نشده. برای همین می‌گوییم گاهی یادآوری کنیم که مسوولان بدانند هنوز یک چیزهایی یادمان هست و منتظریم به‌صورت نمادین هم شده، دوتا پرونده فساد اقتصادی را... داشتم درباره چی حرف می‌زدم؟ یادم رفت... حافظه تاریخی‌ام کمک نمی‌کند... شما هم چیزی یادتان نمی‌آید؟

قدس : مش غضنفر و ازدواج غیرقانونی

تو هَمسِدِگیما یَک زَنِ هستِگ که شووَرِش افغونیه یُ صُبا مِره سَرِ گُذر وایمِسته. دو سه تایَم بِچّه دِره که هَمسِندُسالِ بِچه هایِ مویَن.

ظهرا که از سَرِ کار وَرمِگِردُم، هَمِّشه بِچّه هاش رِ مِبینُم که تو میلان وِلَنُ بازی مُکُنَن. یَکروز به یَکی از بِچّه هاش که کِلّه ظهر داشتِگ زنگِ خِنه ها رِ مِزَدُ دَر مِرفت گفتُم بِچِّگه مَگِر تو درسُ مَقشُ مَردِسه نِدِری که هَمِّشه تو میلان تُو مُخوری؟ گفتِگ مَردِسه چیه دِگه؟! ایره که گفتِگ رفتُم دَرِ خِنَشایُ یَکدوتا گورمُشت زدُم به دَرِشا تا نَنه هه آمَد دَم دَر. بِزِش گفتُم یَره مَگِر بچه هات مَردِسه نِدِرَن که هَمِّشه تو میلان وِلَنُ نِمُگذارَن ما آسایش دِشته بِشِم. گفتِگ پَخمه! بِچّه هایِ مو وَختی مدرک شناساییُ هویت نِدِرَن، مُخواستی درسُ مَردِسه دِشته بِشَن. گفتُم یَنی چی؟ مَگِر وَختی بِچّه هات بُدُنیا آمدَن ثبت احوال تَطیل بوده که بِزِشا شناسنامه یُ کارت ملی نَدِده؟ گفتِگ نه واز بودِ مُنتاهاش اَزونجه که مو با شووَرُم که از اتبایِ خاریجیِ، بُصورت غیرقانونیُ بُدونِ اجازه دولت ازدواج کِردُم، بِرِیِهَمی بِچّه هاما بی هویت رِفتن.
حالا مو یِ مَش غضنفر موندُم وَختی ما خودِما ایقذَر جِوونِ مَقبولُ هموَطن دِرِم، بِرِیچی ایقذَر از زنایِ شهرُ اُستونِما مِرَن غیرقانونی با اتبایِ خاریجی ازدواج مُکُنَن که بعدِش هزارجور مشکل بِرِیِ خودِشایُ بِچّه هاشا پیش بیه؟

کیهان : میمون

گفت: وندی شرمن گفته است؛ سبد کالا با پول ما، میان فقرا تقسیم شد! و می‌گوید علاوه بر فعالیت هسته‌ای باید برنامه موشک‌های بالستیک، حمایت از حزب‌الله و حماس و ... نیز در ایران از سوی آمریکا مورد بررسی قرار گیرد!
گفتم: جان کری هم گفته است با توافقنامه ژنو، فعالیت هسته‌ای ایران را متوقف کرده‌ایم!
گفت: یک سناتور آمریکایی می‌گوید؛ جامعه جهانی درباره خطرناک بودن برنامه هسته‌ای ایران اتفاق‌نظر دارند.
گفتم: از کی تا به حال، آمریکا و متحدان صهیونیست و اروپایی آن تبدیل به جامعه ‌جهانی شده‌اند؟!
گفت: ولی ملت‌های مسلمان جهان و از جمله مردم آمریکا و اروپا، دولتمردان این کشورها را انسان هم تلقی نمی‌کنند چه رسد به نماینده جامعه جهانی!
گفتم: کشیشی به دانش‌آموزان می‌گفت؛ همه ما از نسل حضرت آدم هستیم. فرزند یکی از دولتمردان آمریکایی گفت؛ ولی پدر من می‌گوید که ما از نسل میمون هستیم! کشیش گفت؛ ببین فرزندم! ما به مسائل خانوادگی شما کاری نداریم!

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها