در یک اثر نمایشی، تعلیق باید در فیلمنامه درست جاگذاری شود و به پیشرفت قصه کمک کند

مانع‌تراشی برای دیدار باران و پدرش

سریال آوای باران با یک داستان محوری درباره طاها ریاحی و دخترش باران آغاز شد و با روایت ماجراهای متعدد به نقطه‌ای رسیده که مخاطب منتظر بازگشایی آخرین گره این داستان و ملاقات پدر و دختر بعد از بیست سال است.
کد خبر: ۶۳۹۵۲۲

از ویژگی‌های این سریال می‌توان به داستان پرافت و خیز و تعلیق‌های آن اشاره کرد که بویژه در دوسوم ابتدایی به طرز هوشمندانه‌ای به کار گرفته شد و توانست مخاطبان را تا امروز پای این سریال بنشاند. از هفته گذشته گره‌های فیلمنامه یکی‌یکی باز شده‌اند، مخاطب شخصیت‌ها را شناخته و همه چیز به پایان نزدیک شده، اما بیننده همچنان منتظر پایان ماجرای باران و دیدار او و پدرش است، اما در بخش نهایی سریال تعلیق‌های سریال شکل دیگری به خود گرفت و به جای این‌که داستان را پیش ببرد، آن را طولانی کرد.

تعلیق هم دافعه دارد هم جاذبه

تعلیق به عنوان مهم‌ترین عنصر جذابیت سریال آوای باران در اولین قسمت‌های این سریال کارکرد مثبت داشت، اما حالا این کارکرد تغییر کرده است. تغییر کارکرد تعلیق از نگاه جبار آذین منتقد سینما به تعداد تعلیق‌ها، جانمایی آنها در کل اثر و واقعی یا کاذب بودنش بستگی دارد و می‌تواند از یک تکنیک موثر و کمک‌کننده به بهانه‌ای برای خستگی مخاطب بدل شود.

آذین در این‌باره توضیح داد: یکی از راهکارها برای ایجاد جذابیت در آثار سینمایی و تلویزیونی، استفاده از تمهیدی به نام تعلیق است که در صورت اجرای درست، باعث می‌شود بیننده ماجراها را لحظه به لحظه تعقیب کند و در انتظار رخداد، رفتار یا دیالوگ جدید باشد. این منتقد تاکید کرد: تعلیق این خاصیت را دارد که در یک اثر پویایی یا ایستایی ایجاد کند. به عبارتی اگر بدرستی از این تمهید در زمان نگارش فیلمنامه استفاده شده باشد، شاهد پویایی اثر خواهیم بود، اما اگر از آن بدرستی استفاده نشود، روند داستان متوقف یا به عبارتی کشدار می‌شود و رویدادها به انجام نمی‌رسند.

وی در مورد سریال آوای باران توضیح داد: استفاده درست و بجا از تعلیق باعث شده مخاطب با این سریال همراه شود و شاهد استقبال فراوان از آن باشیم، اما تقریبا از شش قسمت قبل کارکردهای تعلیق منفی شده؛ چراکه از چند قسمت قبل زمینه دیدار باران و پدرش فراهم بود و صرفا به دلیل مانع‌تراشی‌های نویسنده کشدار شده است.

این منتقد تصریح کرد: وقتی نویسنده یا کارگردان با مانع‌تراشی قصد ایجاد تعلیق دارند، مخاطب احساس فریب‌خوردگی می‌کند و از همراهی با سریال لذت نمی‌برد. وقتی تعلیق به عنوان یکی از عناصر درام بدرستی استفاده نشود و صرفا با هدف ایجاد غلیان‌های احساسی در مخاطب به کار گرفته شود، مخاطب احساس می‌کند او را به بازی گرفته‌اند.به نظر این منتقد، تعلیق‌‌ می‌تواند حقیقی باشد یا کاذب. وی تاکید کرد: در قسمت‌های اولیه سریال آوای باران شاهد تعلیق‌های حقیقی بودیم، اما در قسمت‌های اخیر تعلیق‌ها کاذب است؛ چراکه هیچ نقشی در پیشبرد داستان ندارد. تعلیق‌ها یا بهتر است بگوییم مانع‌تراشی در قسمت‌های پایانی سریال باعث شده داستان درجا بزند و به نتیجه نهایی نرسد.

اهمیت تعداد و جای تعلیق‌ها در قصه

در بخش‌های اول سریال آوای باران شاهد شخصیت‌های متعدد و ماجراهایی بودیم که در سرنوشت باران سهم داشتند. در دو سوم ابتدایی سریال گره‌های داستانی در بستر ماجراها به شکلی مناسب و حساب شده جانمایی شده بود؛ مخاطب ضمن دنبال کردن زندگی باران و پدرش، شاهد ماجراهای متنوعی بود؛ ماجراهایی مانند افت و خیزهای ازدواج طاها و مرضیه، رابطه طاها و دوست قدیمی‌اش، اهداف نادر و زیور برای ورود به زندگی طاها و نقشه‌های زیور برای باران، مرضیه و دیگران، ازدواج سینا و بیتا، ماجراهای شکیب و دار و دسته‌اش، جا زدن بیتا به جای باران، بازگشت طاها، وضع شرکت و...

مسعود بهبهانی‌نیا که نگارش فیلمنامه‌هایی چون فاصله‌ها، ترانه مادری و نرگس را در کارنامه خود دارد، درباره تعلیق در سریال‌های تلویزیونی گفت: در کنار کشمکش اصلی یک فیلمنامه و موضوع اصلی آن، گره‌هایی ایجاد و برای بازگشایی این گره‌ها زمینه‌چینی می‌شود تا در نهایت همه گره‌ها در بستر داستان باز شود و اثر به پایان برسد. معمولا در بخش‌ اول فیلمنامه شخصیت‌ها معرفی می‌شود و بعد از آن نوبت گره‌افکنی و تعلیق است.

به اعتقاد این فیلمنامه‌نویس تعداد، جای گره‌ها یا تعلیق‌ها در روند داستان و منطق آنها بسیار اهمیت دارد.

وی توضیح داد: اگر تعلیق‌ها تصادفی تعریف شوند و منطق نداشته باشند تا ابد می‌توانند ادامه پیدا کنند بدون این‌که کمکی به ساختار کلی داستان بکنند.

این فیلمنامه‌نویس تاکید کرد: متاسفانه همه فیلمنامه‌نویسان در قبال تعداد قسمت‌های یک سریال متعهد هستند نه در مقابل اقتضائات قصه. بنابراین وقتی یک ماجرایی ظرفیت داستانی زیادی نداشته باشد برای نویسنده و کارگردان چاره‌ای نمی‌ماند جز کش دادن ماجراها که آن هم به کمک تعلیق‌های نابجا میسر می‌شود.

بهبهانی‌نیا توضیح داد: وقتی تعلیق‌های نابجا در داستان یک سریال ایجاد می‌شود، نه فقط باعث کندی اثر می‌شود بلکه مخاطب حس می‌کند او را به بازی گرفته‌اند.

وی ضمن اشاره به شکل استاندارد جانمایی تعلیق‌ در یک سریال تلویزیونی گفت: بر اساس اصول فیلمنامه‌نویسی، تعلیق باید به تناسب در قصه جانمایی شود و روند قصه به سمتی پیش برود که گره‌ها باز شوند تا به انتهای داستان برسیم. این فیلمنامه‌نویس درباره ویژگی یک تعلیق مناسب و موثر در روند فیلمنامه توضیح داد: زمانی که تعلیق گره‌افکنی، تحولی برای شخصیت‌ها ایجاد نکند و صرفا به جابه‌جایی در رویدادها منجر شود، پیشبرنده داستان نیست و باعث افت ریتم می‌شود. با ایجاد هر تعلیق و باز شدن آن باید رازی برای مخاطب باز یا مرحله تازه‌ای از قصه شروع یا لایه‌ای از شخصیت هویدا شود.

وی تشریح کرد: وقتی دیگر رازی وجود ندارد، شخصیت‌ها خودشان را نشان داده‌اند و تحولی در پیش نیست، ماجراها تعریف شده‌اند و همه گره‌ها باز شده باشد، دیگر بیننده از شخصیت‌ها بهره‌ای نگیرد و چیز تازه‌ای از شخصیت‌ها دریافت نکند یعنی ظرفیت قصه تمام شده است و هر رویدادی مانند یک عنصر ناشناخته یا تصادفی، فقط پایان داستان را به تاخیر می‌اندازد.

سریال آوای باران این هفته به پایان می‌رسد و برای مخاطب بجز دیدار باران و پدرش مساله نامکشوف دیگری وجود ندارد. درست است که سرنوشت زیور، نادر، بیتا، سینا، شکیب و کیانوش برای مخاطب جالب است، اما اگر تمامی این شخصیت‌ها در همین نقطه‌ فعلی رها شوند، داستان ناتمام نمی‌ماند؛ چرا که دیدن آخر و عاقبت این شخصیت‌ها برای مخاطب جالب نیست و فقط دیدار باران با پدرش برای بیننده جذابیت دارد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها